گزیده مصاحبه سال 82 کیهان با ایشان بدین شرح است:
*آقای هاشمی ! در پایان دوره ریاست جمهوری شما و در روز رایگیری یک جمله بسیاری تاریخی از آیتالله خامنهای در تلویزیون پخش شد که سؤالات زیادی را در ذهن مردم برانگیخت. برای ما که یک مقدار سیاسیتر هستیم و نحوه ارتباط شما با مقام معظم رهبری را کم و بیش میدانیم و مطلع هستیم که نزدیک چهل سال و بلکه بیشتر اخوت پایداری بین شما بوده، خیلی سؤال نبود. ولی برای مردم سؤال بود.این که ایشان تأکید کردند: «برای من فرقی نمیکند چه کسی رئیسجمهور بشود. البته هیچکس برای من آقای هاشمی نمیشود، ولی امیدوارم برای مردم بشود.»هردو جمله حضرت آقا اهمیت دارد. برداشت شما از این تعبیر – هم قسمت اول که «هیچکس برای من هاشمی نمیشود هم قسمت دوم که «برای مردم امیدوارم بشود» - چیست؟
- جمله دوم روشن است.از این جهت که هر دولتی که میآید، باید رهبری امیدوار باشند که او برای مردم بیشتر خدمت کند.اگر ایشان بگویند که مثل گذشته نمیشود، معنایش این است که آینده ما بد است. این امید را همه باید داشته باشیم که هر دولتی میآید، بهتر از دولت قبل عمل کند و مردم از او راضی باشند.درمورد جمله اول هم خیلیها از روابط ما، کم میدانند. ما از جوانی با هم بودیم. من پنج سال از ایشان بزرگتر هستم. اولین بار در درس آیتالله داماد، همدیگر را دیدیم.بعد هم با سفری به کربلا رفتیم. خیلی صمیمی شدیم. از آن موقع به بعد غیر از دوستی، حبت، همکاری و اعتماد نسبت به هم چیزی نداشتیم.من قبلا قویتر از این حرف را در نمازجمعه گفتم. شائبهای بود که میان من و آیتالله خامنهای اختلاف است. در زمان ریاست جمهوری ایشان، من در نماز جمعه گفتم که حاضرم کاغذ سفید را امضا کنم و ایشان هرچه میخواهند، بنویسند و از پیش تعهد میکنم که حرف ایشان را قبول دارم. این را تعارف نمیکردم. در همه مراحل کسی را بهتر از ایشان نمیدیدم.ایشان اوایل انقلاب در مشهد بودند و نمیخواستند به تهران بیایند. من اصرار کردم که ایشان به تهران بیایند و در شورای انقلاب باشند. بعد با توجه به آثار جسمی حادثه ترورشان نمیخواستند رئیسجمهور شوند، من اصرار کردم که رئیسجمهور شوند. میدانستم که بهتر از ایشان نداریم .
در مسئله رهبری، ایشان اصلا آمادگی پذیرش آن مسئولیت را بعد از امام نداشتند. اصرار من و دوستان دیگر ایشان را قانع کرد. همیشه همینطور بود. همین الان اگر زمانی ایشان زیر این آسمان نباشند، من خیلی تنها هستم. یعنی انس، همکاری و رفاقت ما این قدر بالا است. طبعا ایشان هم مثل من عاطفی دارند.
* در جایی گفته بودید که ایشان فرمودهاند اگر قرار است اتفاقی برای آقای هاشمی بیفتد، برای من بیفتد.
- این را آقای راشد یزدی گفتند.برای مراسم شهدا به یزد رفته بودیم و آقای راشد مسئول بنیاد شهید آنجا بود.ایشان در خوش آمدش گفت که من با گوش خودم از آیتالله خامنهای شنیدم که گفتند: از خدا خواستم که اگر بنا است برای فلانی (هاشمی) اتفاقی بیفتد، سراغ من بیاید.این حرف را از ایشان نقل کردم. من هم واقعاً درمورد ایشان این گونه هستم. با شهیدباهنر و آیتالله خامنهای اینگونه بودم. البته با ایشان یک مقدار بیشتر.چون در مبارزه به ایشان نزدیکتر بودم. هردو، به خاطر پروندهای در قم فراری بودیم و به تهران آمدیم و خانهای را در خیابان ایران اجاره کردیم و با زن و بچههایمان، ایشان در طبقه بالا و من در طبقه پایین بودیم.به هر حال روابط ما روابطی صمیمی و براساس اعتماد و آن هم برای خداست و هیچ وقت مسأله دنیایی بین ما مطرح نبوده و هنوز هم نیست. ما برای خدا با هم رفیق بودیم و هستیم . دوستی ما مصداق «اخوت فی الله» است.در دولتم هم معمولاً کاری بدون موافقت ایشان نمیکردم. بنابراین طبیعی بود ایشان چنین اظهاری بکنند. من این حرف را حرف دل ایشان میدانم و در آن هیچ مبالغهای نمیبینم و من هم نسبت به ایشان این حالت را دارم.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی