فرهادی ابتدای کلام درباره «گذشته» و ایده ساخت فیلم صحبت کرد و گفت:
قبل از اینکه شروع به نوشتن داستان کنم، تقریبا همه از نگرانیهایشان در
اینباره به من میگفتند. به همین دلیل همراه با خانوادهام به فرانسه
رفتیم و دو سال آنجا زندگی کردیم و کمکم راهی برای رفع این نگرانیها پیدا
کردیم. اول که به فرانسه رفتیم، به دنبال تفاوتهای میان فرهنگ دو کشور
بودم، اما این اشتباه بود؛ من به دنبال شباهتهای فرهنگی رفتم و اساس
داستانم را بر مبنای شباهتهای دو نفر از نقاط مختلف جهان گذاشتم.
«جیان قمیشی»، خبرنگار CBS از کارگردان اسکاری سینمای ایران درباره موفقیت بیسابقه «جدایی» در سطح جهانی پرسید، اینکه واقعا تابه حال به راز این استقبال چشمگیر فکر کرده است؟ «ابتدا که داشتم فیلم را میساختم، تصورم این بود مخاطبانم ایرانی هستند؛ چون فیلم سرشار از دیالوگهای فارسی است و تصور نمیکردم بتواند با مردم کشورهای دیگر ارتباط برقرار کند. بعد از پایان ساخت فیلم، یکی از مسئولان جشنواره برلین به ایران آمد تا فیلم را ببیند. اما به او گفتم من حتی برای فیلم زیرنویس آماده نکردهام و گمان نمیکنم به کار جشنواره شما بیاید. اما او به همراه یک مترجم در دفتر من «جدایی» را تماشا کرد و بعد گفت این فیلم بسیار عالی است و آن را میخواهیم. آنجا بود که فهمیدم این تفاوتها نیست که موجب جذب تماشاگر میشود، بلکه شباهتها است که به دل آنها مینشیند.
سوال بعدی از فرهادی درباره وجهمشترک فیلمهایش بود؛ اینکه از «چهارشنبه سوری» تا «جدایی» و «درباره الی» همگی المانهای مشابهی دارند و مشکلات تالمبرانگیز، ماهیت عشق و زندگی خانوادگی را روایت میکنند. او درباره علت تاکیدش بر این موضوعات خاص گفت: خانواده متشکل از کودک، بزرگسال، سالمند، زن و مرد است. خانواده در واقع یک جامعه کوچک است که اگر بتوانیم ارتباط میان آنها را تعریف کنیم، میتوان آن را تشبیه به یک جامعه بزرگتر نمود. من نمیخواهم به این نتیجهگیری برسم که روابط در خانواده نشانهای از نوع ر,ابط در جامعه است، اما خانواده میتواند خود نشان دهنده بخش از یک اجتماع باشد. وقتی فردی از خانواده بیرون میآید و وارد اجتماع میشود، در واقع نوعی نقاب به صورت میزند؛ اما وقتی به خانواده بازمیگردد، اگرچه آن نقاب را برنمیدارد، اما کم و بیش مثل خود اعضای خانواده میشود.
در فیلمهای «جدایی» و «گذشته»، بهخصوص فیلم آخر روابط عاشقانه با نوعی تالم و ناراحتی همراه است که تماشاگر با تماشای دو فیلم به این امر پی میبرد. آیا این ماجرایی است که شخصا به شما ارتباط دارد؟ فرهادی در جواب این سوال گفت: این چیزی است که از ناخودآگاه من میآید، اما ما این شخصیتها را در یک شرایط پیچیده و دشوار قرار دادهایم. اینها در بسیاری موارد تنها هستند و به خاطر همین ما احساسشان را درک کرده و با آنها ابراز همدردی میکنیم. همه این افراد در زیر یک سقف هستند، اما در دنیای شخصیشان تنها گرفتار شدهاند و هیچ ارتباطی با هم ندارند.
اگر بخواهیم این فیلم را یک اثر شخصیتمحور بدانیم که تصویر دقیقی از یک
رابطه خانوادگی را به تصویر کشیده، شما چقدر تلاش کردید این حس نزدیکی را
ایجاد کنید و به بازیگران این حس را القا کنید. اول اینکه داستان
ابتدا در ذهنم شکل میگیرد. ایده فیلمهایم همگی بر اساس خاطرات خودم یا
آنهایی که دوستانم برایم تعریف میکنند است. اینگونه نیست که من یک کاراکتر
داشته باشم و بخواهم برای او داستانی بسازم. از این طریق دیگر تبعیض میان
بازیگرانم ایجاد نمیکنم. هیچوقت نمیگویم این کاراکتر بد است و آن یکی
خوب، چون همه آنها میتوانند برای نقشهایشان دلایلی داشته باشند. من هرگز
کاراکترهایم را دستهبندی نمیکنم.
مساله دوگانه و اصلی در فیلم «گذشته» این است که آیا باید به واکاوی گذشته بپردازیم و یا آن را فراموش کنیم و پشت سر بگذاریم. به نظر شما جواب قانعکنندهای برای این مسئول وجود دارد؟
فرهادی در پاسخ به این سوال گفت: این مشکل اصلی من هم است و برای آن پاسخی ندارم و نمیدانم آیا باید به گذشته برگردیم آن را مرور کنیم و یا آن را فراموش کنیم. فکر نمیکنم این تنها یک مساله شخصی باشد و میتوان آن را به جامعه بسط دهیم. آیا جامعه نیز باید به گذشته مراجعه و آن را جستجو کند و یا به طور کامل آن را فراموش کند و به آینده بنگرد؟ من از جایی میآیم که نگاه به گذشته جزئی از فرهنگ آن است، همانند چیزی که در شخصیت احمد در فیلم میبینیم و در عین حال شخصیت دیگری در فیلم داریم که گذشته را فراموش کرده و چشم به آینده دارد. اما نمیدانم که آیا آنها کاملا گذشته را فراموش میکنند یا در حال فرار از آن هستند و موقعیت متوازن میان این دو چیست؟
فرهادی در پاسخ به اینکه شما چقدر در گذشته زندگی میکنید؟ گفت: من
از فرهنگ ایرانی میآیم، اما میتوانیم به شیوههای گوناگون به گذشته نگاه
کنیم، زمانی به گذشتهام نگاه میکنید و خواهان تغییر و سانسور آن هستم و
همچنین گذشتهای نیز وجود دارد که بسیار غمگین و دردناک است.
خالق «چهارشنبه سوری» درباره مشکلات فیلمسازی در ایران و ارزیابیاش از ساخت فیلم در فرانسه گفت: زمانی که چهل سال به روی یک مسیر تعیین شده حرکت کنید، به کار در این سیستم عادت میکنید و زمانی که به جایی میروید که مسیر هموار است شما همان مسیر قبل را بدون تغییر ادامه میدهید. وقتی در ایران انقلاب روی داد، من 16 ساله بودم و این اتفاق بخشی غیرقابل انکار از شخصیت من است. دو نوع سانسور وجود دارد سانسوری که از بیرون میآید و آنچه خیلی خطرناکتر است، خودسانسوری است. فکر میکنم زمانی که برای ساخت فیلم به خارج از ایران آمدم، از سانسور خارجی آگاهی نداشتم و از قبل درگیر خودسانسوری بودم.
خبرنگار CBS در ادامه پرسید: شما چگونه توانستید در مسیری قدم بردارید که چندان برایتان مشکلآفرین نباشد؟ در مقایسه با فیلمسازان ایرانی مثل جعفر پناهی که به مشکلات اساسی برخوردهاند، چگونه از این مشکلات اجتناب کردید؟ فرهادی در پاسخ گفت: «اگر یک کارگردان آمریکایی و یا اروپایی برای ساخت فیلم به ایران بیاید، حتی یک سکانس هم نمیتواند بسازد. در واقع قوانین و مقررات بخشی از ماست و شکل یک تناقض درونی است که بعضی مواقع در ما ایجاد میشود. گاهی ما بر قوانین چیره میشویم و زمانی قوانین بر ما و اینگونه نیست که ما همیشه تسلیم قوانین باشیم و همواره تناقصاتی در ما شکل میگیرد که باید بر آن چیره شویم.
این کارگردان ایرانی در پاسخ به اینکه چگونه مرز میان خودسانسوری سازنده که محتویات نهایی فیلم را تغییر نمیدهد و خودسانسوری مخرب را تعیین میکنید؟ گفت: مرز میان این دو بسیار مبهم است من برای خودم قانونی وضع کردهام و هرگاه حتی یک خط، پاراگراف و... می نویسم مدیت آن را کنار میگذارم و دوباره به سراغ آن میآیم و آن را میخوانم. اگر از دیدگاهم باور پذیر بود متوجه میشدم آن را بدون خود سانسوری نوشتهام و در صورتی که غیر باور پذیر باشد مشخص میشود نوعی خودسانسوری به آن گفته چگونه بنویسم.
پس از آنکه خبرنگار CBS از فرهادی پرسید: موضوع فیلم «گذشته» سیاسی نیست، آیا این بخش از سلیقه هنری شماست و یا با آن راحتتر هستید؟ «در این فیلم بصورت مستقیم به سیاست پرداخته نمیشود، اما به صورت غیرمستقیم درباره یک کشور و یا جامعه سخن میگویم و به رابطه میان جوامع میپردازم که به نوعی با سیاست مرتبط است. در این روش فیلمسازی دو نوع رویکرد وجود دارد، میتوان به انتقاد از دولت و سیستم پرداخت و یا اینکه جامعه و مردم را نقد کرد؛ که من روش دوم را انتخاب کردم. چون فکر میکنم مادامی که ناآگاهی وجود داشته باشد، بیعدالتی هم خواهد بود. پس من با مردمی در جامعه طرف هستم که به هیچکس اجازه نمیدهد بیعدالتی کند. پس کاری که فیلمهای سیاسی میکنند این است که از سیستم انتقاد میکنند و دولت را زیر نظر دارند.
در مراسم اعطای جوایز اسکار، شما میدانستید که شانس پیروزی دارید و آگاه بودید که صحبتهای شما را همه میشنوند؛ سخنانی که از نگاه رسانهها ایران تعبیر به انتقاد از دولت آمریکا شد. شما چقدر هنگام سخنرانی احساس کردید تحت فشار هستید تا صحبتهای درست ایراد کنید؟ فرهادی در پاسخ به این سوال اظهار کرد: من از بردن جایزه مطمئن نبودم و نمیدانستم به من تعلق میگیرد. من هم مثل سایر نامزدها امیدوار بودم که جایزه را بگیرم. اما هروقت در خیابان قدم میزدم، از چشمان مردم میفهمیدم که همه از ته قلب دوست دارند جایزه اسکار را ببرم. این یک خواست جمعی بود. وقتی داشتم به این فکر میکردم که چه متنی بنویسم، فقط میخواستم تصویری را در اذهان ایجاد کنم؛ من از تصویری که درباره ایرانیها شکل گرفت خوشحالم. متن سخنرانیام را چند روز قبل از کسب اسکار در هتل نوشتم.
از طرف هیچ مقام، اعضای خانواده یا کارگردانان دیگر پیشنهادی نشد که در هنگام سخنرانی این مطلب را بگو یا این حرفها را نزن؟ نه، هیچ فشاری از طرف دولت نبود، بلکه چند همکار پیشنهاد کردند تا مطالبی را به زبان فارسی بگویم.
تصویرهای متفاوت و کلیشهای از ایران و مردم در غرب وجود دارد که ایرانیها همچنان در حال مبارزه با آن هستند. حتی خودتان هم به انتقاد از فیلم «آرگو» پرداختید به خاطر تصویری که از مردم ایران داشت. شما تا چه حد خود را سفیر فرهنگی ایران میدانید؟ من خودم را سفیر فرهنگی ایران نمیدانم، چون این واژه سنگینی است که مسئولیت زیادی برای من دارد. اما خودم را در شرایطی میبینم که میتوانم کاری انجام بدهم. من صدایی دارم برای صحبت با مردمی که میخواهند گوش کنند. وقتی دارم درباره «آرگو» صحبت میکنم، میدانم اگر چیزی بگویم به گوش افرادی که منتظرند چیزی از من بشنوند میرسد. این وضعیتی است که من از آن استفاده میکنم و نمیگذارم راحت بگذرد.
خبرنگار CBS خطاب به فرهادی گفت: حتی با اینکه انگلیسی شما خوب است، اما هنوز از مترجم استفاده میکنید. شاید این بخشی از حساسیت شما برای انتقال دقیق معنی است. فرهادی در اینباره توضیح داد: وقتی میدانم مردم دقیق به من گوش میدهند، من هم باید با دقت حرف بزنم. وقتی برخی مواقع بیرون از ایران هستم، مردم انتظار دارند من پا فراتر از محدودیتها بگذارم، اما این چیزی است که نمیتوانم انجام دهم. هروقت بتوانم کاری انجام دهم، حتی اگر خیلی سخت باشد، اما به خاطر اینکه رابطه احساسی عمیقی با مخاطبان و مردمم دارم فراتر از محدودیتها هم میروم. این رابطه هرچقدر عمیقتر باشد، بیشتر از آن لذت میبرم.
چقدر برای شما این مساله مهم است که فیلمتان در غرب ساخته شود و در کشور خودتان به نمایش درآید؟ آیا شما این را بخشی از گفتمان فرهنگی میدانید؟ کارگردان ایرانی در پاسخ به این پرسش گفت: من واقعا دوست داشتم فیلم «گذشته» در ایران اکران شود و ایرانیها آن را ببینند. نه به خاطر اینکه صرفا یک فیلم است، بلکه از لحاظ فرهنگی اهمیت دارد. سعی کردم تا ارتباطها را حفظ کنم. وقتی درباره ایران صحبت میکنم، لزوما خطاب من به دولت نیست، بلکه منظورم ملت و مردممان است. من واقعا نمیخواهم این ارتباط قطع شود.
اصغر فرهادی در پایان ابراز امیدواری کرد که روزی همه ایرانیهای موفق در خارج از کشور، به میهن بازگردند و جمع شوند و این یک اتفاق بزرگ خواهد بود.