«پژمان» روایتگر داستان زندگی پژمان جمشیدی ستاره سابق فوتبال است که برای چهارمین فصل متوالی موفق نشده برای خودش یک تیم پیدا کند. جمشیدی به همین دلیل بهتدریج وارد دورانی میشود که کمتر کسی او را در خیابان میشناسد. در واقع او نمیتواند از امتیازات شهرت خودش استفاده کند، اما هنوز در حال و هوای دوران شهرت زندگی میکند و نمیخواهد قبول کند که این دوران به پایان رسیده است. تا این که پس از سالها تصمیم میگیرد برای ادامه زندگی، نزد خانوادهاش برگردد. حالا پژمان در ۳۵ سالگی خودش را آماده شروع یک زندگی جدید میکند.
به بهانه پخش این سریال میزبان سروش صحت کارگردان، مهراب قاسمخانی نویسنده و پژمان جمشیدی بازیگر بودیم:
پیش از اینکه آقای صحت برسند و مصاحبه ر آغاز کنیم، آقای جمشیدی به این موضوع اشاره کردند که به دلیل دوستی دیرینهای که با شما و پیمان قاسمخانی دارند، خیلی از اتفاقات زندگی ورزشیشان را برای شما تعریف میکردند و بعد که فیلمنامه را خواندهاندهاند، دیدهاند که همه این روایتها به نوعی در فیلمنامه گنجانده شده است.
مهراب قاسمخانی: پنج سال پیش بود که پژمان گفت ایده جالبی دارد که در ارتباط با زندگی یک فوتبالیست است. او اعتقاد داشت برای فوتبالیستی که دوران اوجش به پایان رسیده، اتفاقاتی میافتد که جالب است و قابلیت تبدیل شدن به یک سریال را دارد.
همزمان با طرح سوژه پیشنهاد بازی پژمان جمشیدی هم مطرح شد؟
قاسمخانی: نه، به هیچ وجه. به تدریج طرح پژمان برای من و پیمان [قاسمخانی] جدی شد. ابتدا، قرار نبود به اسم و زندگی پژمان اشاره کنیم، اما بعد فکر کردیم که این اتفاق میتواند بیفتد و اصلا چرا خود پژمان این نقش را بازی نکند. از سوی دیگر ما بازیگری را هم سراغ نداشتیم که از نظر فیزیکی بتواند نقش فوتبالیستی را بازی کند که به لحاظ بدنی افت نکرده. در این سریال پژمان از نظر موقعیت فوتبالی افت کرده، اما هنوز از لحاظ فیزیکی افت نکرده و میتواند بازی کند.
درواقع بازی یک فوتبالیست در این نقش میتوانست آن را باور پذیرتر و واقعیتر کند.
قاسم خانی: پژمان خودش آدم بامزهای است و ما احساس کردیم که او توانایی این را دارد که در نقش اصلی سریال بازی کند. البته به صورت طبیعی از سوی شبکه سه این تردید وجود داشت که آیا پژمان جمشیدی میتواند از عهده این نقش بربیاید؟ و آیا میشود ساعت اصلی آنتن شبکه را به چنین سریالی سپرد که نقش اولش را یک فوتبالیست بازی میکند؟ البته این تردید در مورد بهنام تشکر و حضورش در «ساختمان پزشکان» هم وجود داشت. بهنام سابقه تئاتری خوبی داشت، امادر ابتدا با حضورش در نقش اول سریال مشکل داشتند. وقتی پژمان روز اول مقابل دوربین رفت، همه چیز تمام شد و ما اطمینان کردیم که او از پس این نقش برمی آید. من هم حتی مطمئن نبودم که پژمان میتواند جلوی دوربین راحت باشد یا نه؟ من خودم با وجود اینکه آدم راحتی هستم، اما وقتی دوربین عکاسی میببینم، دهنم قفل میشود. بنابراین هر شحص بامزهای، نمیتواند جلوی دوربین برود. اما وقتی پژمان جلوی دوربین رفت، فهمیدیم که هوش و اعتماد به نفس بازی کردن را دارد.
آقای صحت شما در مورد انتخاب پژمان جمشیدی تردید نداشتید؟
سروش صحت کارگردان: همینطور که مهراب گفت، پیمان، من و آقای چگینی (تهیه کننده) از قبل به حضور پژمان مطمئن بودیم. اما با حضور او مقابل دوربین مطمئنتر شدیم. اتفاقا پژمان درسکانس اول که مربوط به یکی ازجلسات روانشناسی بود، باید تنها بازی میکرد، اما انقدر راحت بود که هیچ نگرانی بابت حضور پژمان برای ما باقی نماند.
خود این جلسات روانشناسی هم ایده جالبی است که به نوعی میتواند ادامه «ساختمان پزشکان» تلقی شود.
صحت: این اتفاق در فیلمنامه نبود و زمان کار پیش آمد. در واقع ما هنگام تصویر برداری دنبال بازیگری میگشتیم که در این بخش بازی کند و صدای او را به عنوان دکتر روانشناس داشته باشیم. ما به صداهای زیادی فکر کردیم و بعد به یاد صدای بهنام تشکر افتادیم، فکر کردیم بدون اینکه اشارهای به نام دکتر افشارشود، صدای بهنام تشکر بهترین گزینه است. به نظر من تصویر و صدای بهنام تشکر و حسی که ایجاد میکند، خوب است.
انتخاب این سوژه به خودی خود یک ریسک محسوب نمیشود؟
صحت: این موضوع به خاطر علاقه مردم به فوتبال و فوتبالیستها، به خودی خود موضوع جذابی است. ما فکر میکردیم اگر این کار بتواند با مردم ارتباط برقرار کند، اتفاق خوبی میافتد، اما اگر این ارتباط برقرار نشود کار ضربه میخورد. در واقع در این کار نقطهای که میتوانست نقطه قوت باشد، توانایی تبدیل شده به پاشنه آشیل را هم داشت.
از طرف دیگر خیلیها هم به ما میگفتند که حضور ورزشکاران در فیلمها و سریالها، معمولا بازخورد خوبی نداشته، اما در طول کار پژمان وسایر فوتبالیستها انقدر همراه بودند که حاصل کار خوب شد.
شما با انتخاب پژمان جمشیدی این ریسک را بیشتر هم کردید، چون نه تنها سوژه مربوط به فوتبال و فوتبالیستها بود بلکه از یک فوتبالیست هم در سریال و نقش اصلی کاراستفاده کردید.
صحت: بله اوایل کسی باورش نمیشد ما چنین انتخابی داشته باشیم. ابتدای شروع کار هم شایعهای به وجود آمده بود که قرار است امیرحسین رستمی این نقش را بازی کند.
به نوعی این ریسک را آقای جمشیدی هم انجام دادند و گذاشتند اینقدر با او در سریال شوخی شود.
صحت: همین امروز گفت میخوام برم شکایت کنم. (خنده)
جمشیدی: به نظر من آدم وقتی میخواهد در زندگی درجا نزند، باید ریسک کند. بازی در این سریال هم یک ریسک محسوب میشد. من به رفاقت آدمهایی که در این سریال با آنها کار کردم، اطمینان داشتم. میدانستم که حفظ شخصیت من برای آنها هم ارزشمند است. ما در سریالهای خارجی هم شخصیتهایی مثل «شان پن» را میبینیم که نقش یک معتاد را بازی میکند و با نام «شان پن» بین آشغالها پرتاب میشود. احساس میکنم، بزرگی آدمها را آدمهای اطرافشان تشخیص میدهند. مثلا من هیچ وقت تلاش نکردم خودم را جای علی دایی بگذارم یا پایین تراز او باشم. من جایگاه مشخصی در فوتبال دارم و آدمهایی که مخاطب ما هستند، میدانند که همه اتفاقات جاری در سریال شوخی است. به نظر من باید این تابو (که نمیشود با کسی شوخی کرد) در مملکت ما شکسته شود. این اصلا ایراد نیست، چون معمولا با آدمهای بزرگ شوخی میشود، مثل سریال ما که با علی دایی، عادل فردوسیپور، امیرقلعه نویی، خداداد عزیزی و... شوخی شد. پس این نشان دهنده بزرگی آنها است و اگر آنها آدمهای کوچکی بودند سراغشان نمیرفتیم. من با افتخار با خودم شوخی کردم و از این بخش کاراصلا پشیمان نیستم.
قاسم خانی: به نظرم ما یک نوع دیگر هم ریسک کردیم؛ درواقع همه بازیگران سریال که حرفهای هم هستند، تلاش کردند تا شخصیت محوری سریال یعنی «پژمان» دیده شود.
جمشیدی: به نظرمن هم همه کسانی که در این سریال کنار من بودند، ریسک کردند و باید از تک تک آنها بخاطر لطفشان سپاسگذار باشم.
قاسم خانی: به نظر من این رفتار دوستانهای بود که کنار یک شخصیت ایستادند تا او دیده شود.
خاطرم هست زمانی هم که سر تصویر برداری سریال با شما صحبت میکردم، نمیدانستید ممکن است چه بازتابی میان مردم یا دوستانتان داشته باشد؟
جمشیدی: الان وحشتناک تراست. تازه در این مدت متوجه شدم، فقط اعتماد کردن به یک گروه حرفهای میتوانست من را از یک خطر بزرگ نجات بدهد. سروش، محراب یا پیمان به تعریف من نیازی ندارند، اما همه بچهها در کارشان استاد هستند و من را درست راهنمایی کردند. برای من افتخاراست که مقابل دوربین سروش صحت قرار گرفتم و فیلمنامهای که پیمان و مهراب قاسم خانی نوشتند را بازی کردم. آرزوی همه بازیگران طنز این است که با این گروه کار کنند. اما الان فکر میکنم اگر یک درصد این سریال چنین بازتابی نداشت و مورد قبول اکثریت قرار نمیگرفت چه حجم گستردهای انتقاد متوجه من میشد. من با بازی در این سریال نیامدم که جای کسی را بگیرم یا بازیگر شوم. الان متوجه شدم که با بازی در این سریال چه ریسک بزرگی کردم اما ریسک بزرگ را بچهها انجام دادند آبروی چندین سالهشان را برای این کار گذاشتند.
با توجه به سابقهای که در حوزه ساخت آثار کمدی در کشور ما وجود دارد، معمولا افرادی که با آنها شوخی میشود، اغلب از این موضوع ناراحت میشوند. زمان ساخت این سریال به این موضوع فکر کرده بودید؟
قاسمخانی: به این فکر کردیم که شخصیتی در سریال باشد که اسم و قومیت نداشته باشد، اما باز هم چهار نفر پیدا میشوند که شکایت کنند! به نظر من این کار شکایت نیست و فقط بعضیها غر میزنند.
در مورد این سریال هم غر زدنها شروع شده است؟
قاسمخانی: غرها از تعریفها کمتر بوده. نمیدانم در طول پخش سریال چه اتفاقی خواهد افتاد.
آقای صحت بازیگران زیادی مقابل دوربین شما هستند. حضور این تعداد بازیگر چطور اتفاق افتاد؟
صحت: سر کاربه ما خوش میگذرد. همه کسانی که در این سریال با آنها کار کردم دوستانم هستند و محیط کار ما بسیار صمیمی و گرم است.
قاسمخانی: و به نظر من یک نوع اطمینان به هم هست که بین همه ما وجود دارد. اشکان خطیبی، بهنام تشکر، هومن برقنورد و.. آمدند و کنار ما بودند. همه بچهها میدانستند نیت ما چیست و حتی با بازی در نقشهای کوتاه هم احساس نمیکردند به مرتبه حرفهشان لطمه میخورد. آنها میدانند دوستشان داریم و برنامه ما سوء استفاده از آنها نیست. حتی در این سریال با آنها شوخی هم شد.
جمشیدی: همین کاناپهای که برای فوتبالیستها داریم برای هنرمندان هم هست.
قاسم خانی: ما یک کاناپه در سریال داریم که فوتبالیستهایی بازنشسته یا در واقع کسانی که دوره بودنشان در فوتبال گذشته است، هنگام تماشای بازی روی آن و کنار هم مینشینند و در این موقعیت چشم ندارند هیچکس را ببیند، حتی رونالدو به نظرآنها خوب نیست و هنوز «فیگو» بازیکن خوبی است و بازیکنان نسل خودشان را قبول دارند. روی همین کاناپه هنرپیشهها راهم میبینیم که همینطور رفتار میکنند.
آقای صحت این دومین همکاری شما و برادران قاسم خانی درساخت سریال است. شما خودتان نویسنده هستید و در این عرصه توانایی خاص خودتان را دارید. در مقام کارگردان در فرایند نگارش داستان دخالتی داشتید یا خیر؟
صحت: همه چیز زیر نظر پیمان انجام میشد. ممکن است به عنوان یک همفکر مشاورههایی داده باشم اما در این کارمهراب و پیمان نویسنده بودند.. ما یک گروه هستیم ولی حتی اگر پژمان یا سام هم پیشنهاداتی داشته باشند مطرح میکنند. من هم به عنوان کارگردان در همین حد در فرایند نوشتن دخالت میکنم. اما مسئولیت کامل نوشتن با پیمان و مهراب بود.
برخیها معتقدند کارگردان باید حضور جدی در فرایند نگارش داستان داشته باشد و نظراتش را اعمال کند.
صحت: این برای وقتی است که کسی با نوشتهای مشکل دارد یا اعتماد ندارد. من که عاشق کارهای پیمان و مهراب هستم و هیچ مشکلی هم با نوشتههای آنها ندارم.
قاسم خانی: ما آنقدر زبان هم را میفهمیم که نیازی نیست سر برخی مسائل با هم کلنجار برویم. من خیلی کم سر صحنه میروم و چون شلوغی سر صحنه را دوست ندارم و ترجیح میدهم در اتاقم بنشینم و نگران این نیستم که ممکن است سروش سکانس را جور دیگری بگیرد یا لحن دیالوگها را نفهمد. بعد از گذشت ۱۵ سال از همکاری، ما واقعا زبان هم را میفهمیم وسلیقه هم را درک میکنیم. من وقتی با او کار میکنم برای سلیقه سروش مینویسم.
صحت: من هم اگر بخواهم کوچکترین چیزی را تغییر بدهم با بچهها چک میکنم. فقط در یک مورد بود که با مهراب اختلاف سلیقه داشتم. یک چیزی را دوست نداشت، ولی من خیلی دوست داشتم در فیلمنامه باشد.
قاسمخانی: حتی اگر من آن را در فیلمنامه نمینوشتم، سروش میآمد و باز هم همان موضوع مورد علاقهاش را اضافه میکرد. اما در قسمت بعدی باز هم آن را ندید میگرفتم و چیزی نمینوشتم.
صحت: ولی من الان از این قسمتها راضیام. (با خنده)
قاسمخانی: ولی من این قسمتها را نگاه نمیکنم. (با خنده)
ما در حال حاضر با اثر کامل شده «پژمان» روبرو هستیم اما از نتیجه کار میتوان متوجه شد که پشت صحنه خوبی داشته است. بسیاری از افرادی که به این شکل کار میکردند بعد از یک مدت مجبور به قطع ارتباط و همکاری شدند. خوشحالیم که این اتفاق برای گروه شما نیفتاده و درتجربه «ساختمان پزشکان» و «پژمان» شاهد جنس خاصی از طنز و کمدی در تلویزیون بودیم. اما این ترس هم وجود دارد که روزی این تیم خوب از هم بپاشد.
صحت: فکر نمیکنم این اتفاق بیفتد. چون مهراب در حال نگارش کار دیگری است و پیمان درگیر یک فیلم سینمایی است. سریال بعدی را من و ایمان صفایی با هم مینویسیم و مهراب و پیمان نویسنده نیستند. اما انقدر دوست داریم با هم کار کنیم که مهراب طراح صحنه کار است و پیمان قرار است مشاور سریال باشد.
قاسمخانی: خودم پیشنهاد دادم که طراح صحنه باشم. کنار سروش بودن را دوست دارم. ما بیشتر از اینکه همکار باشیم دوستیم. یعنی همکار بودن بخشی از دوستی است.
صحت: این حس متقابل در همه ما هست.
آقای صحت فیلمنامهای که با این درجه از حساسیت نوشته شده، آیا در جریان نگارش و ساخت دچار حذف و تعدیل هم شده است؟
صحت: یک مقدار حذف برای هر سریالی وجود دارد. این اتفاق، عجیب، خاص و غیر عادی نیست. در سریال «پژمان» هم چیزی بیشتر از حد نرمال همیشگی نبوده است. ما تابهحال از هیچ نظر تحت فشار نبودیم. امیدوارم قسمتهای بعدی هم به همین منوال باشد.
آقای جمشیدی شما قصد دارید بازیگری را ادامه بدهید؟
جمشیدی: بازی در این سریال تجربه خوبی بود. کار کردن با این گروه برای من کمتر از بودن در تیم ملی نیست. البته من سه مشاور درجه یک در زمینه سینما و تلویزیون دارم و اگرسروش، مهراب و پیمان صلاح بدانند، دوست دارم باز هم تجربه بازیگری داشته باشم.
قاسمخانی: من در حال نگارش تله فیلمی برای پوریا جاوید پور هستم و قرار است پژمان نقش اصلی سریال را بازی کند. این تله فیلم هیچ ربطی هم به فوتبال ندارد.
جمشیدی: اگر بچهها بگویند کاری را قبول نکن، قطعا گوش میدهم چون میدانم به نفع من است. نمیدانم تا پایان سریال چه اتفاقی برای من خواهد افتاد. امیدوارم بازتاب خوبی داشته باشد. من تمام تلاشم را برای انجام یک کار خوب کردم.
این سریال برای پخش در ایام نوروز در نظر گرفته شده بود و قرار بود ۱۵ قسمت باشد. یکی از کاربران ما هم به این نکته اشاره کرده که با توجه به تعداد قسمتهایی که به سریال اضافه شده، کیفیت آن افت نکرده است؟
صحت: قرار بود سریال ۱۵ قسمت باشد و در نوروز پخش شود. ما فکر کردیم سریال این قابلیت را دارد که در تعداد قسمتهای بیشتری پخش شود و بعد از اینکه به ما گفتند عید پخش نمیشود و میتوانید ادامه بدهید فکر کردیم قصه جای کار بیشتری دارد. هر چند مهراب و پیمان راضی نبودند سریال ادامه پیدا کند.
قاسمخانی: اگر گفتیم ۱۵ قسمت باشد به این خاطر بود که لجمان گرفته بود کار در این تعداد قسمت بسته شد.
صحت: من فکر میکنم قسمتهای جذاب سریال در راه است.
قاسمخانی: این سریال ازابتدا قالب اپیزودیک داشت. در واقع زمانی که از شبکه برای ساخت سریال نوروزی با ما تماس گرفته شد، فرصت کمی داشتیم، به همین خاطر گفتیم با توجه به زمان محدود، نمیتوانیم طرح یک داستان کامل را بدهیم و از ابتدا بنا را بر نگارش یک داستان اپیزودیک گذاشتیم. در یک سریال اپیزودیک دیگر آب بستن معنایی ندارد. بنابراین با این دیدگاه دلیلی بر افت کیفی اثر وجود ندارد.
در این سریال اکثر بازیگران نقشهایشان را به خوبی ایفاء کردهاند، خصوصا سام درخشانی که به نوعی مکمل پژمان جمشیدی هم هست.
قاسمخانی: سام ذاتا آدم با مزهای است و تک تک بازیگران بازی خوبی داشتند.
جمشیدی: یک خاطره جالب از سام درخشانی برایتان بگویم. همین چند وقت پیش سام درخشانی، رضا یزدانی، علی ضیا آمدند در خانه من که من را ببرند بازی استقلال را نگاه کنم. جلوی در برج، سام از ماشین پیاده شد و شروع کرد من را در خیابان بلند بلند به مردم معرفی کردن. من از خجالت زیر رونیز رضا یزدانی خوابیده بودم و میگفتم اگر حرکت کنی من میمیرم.
آقای قاسمخانی در پرسشهایی که مخاطبان ما از شما پرسیدند به این موضوع خیلی اشاره شده است که ظاهرا شما از سریال «فرنذز» برای ساخت سریال «پژمان» اقتباس کردهاید.
قاسمخانی: فکر میکنم دوستانی که این نقد را میکنند خیلی کم سریال میبینند. سریال «فرندز» ۱۰ سال پیش ساخته شد و ما در سریال «پاورچین» ازفضای رابطهای که بین آدمها درسریال «فرندز» وجود داشت، استفاده کردیم. از آن زمان تا به امروز شاید بیشتر از ۱۵ سریال خارجی دیدم و دیگر لزومی ندارد از آن سریال استفاده کنم. از سوی دیگر هیچ ارتباطی بین سریال «فرندز» و «پژمان» نمیبینم. من سریالهای دیگری دیدهام که برایم تازهتر است و اگر بخواهم از سریالی کپی کنم از سریالهای دیگر استفاده میکنم. به نظرم ایده گرفتن از سریالی دیگر اصلا کار زشتی نیست. در حال حاضر سریالهای خوبی در دنیا ساخته میشود که مردم ما به هزار و یک دلیل نمیتوانند آنها را ببینند و اگر ما بتوانیم آنها را به این شکل ترجمه کنیم و مردم بتوانند از دیدنش لذت ببرند به نظرم کار خوبی است.
آقای قاسمخانی واقعا هر چیزی که پژمان جمشیدی در عالم رفاقت برای شما و پیمان قاسم خانی تعریف میکرد در فیلمنامه هست؟
قاسمخانی: وسط سریال هم اگر چیزی میگفت، در فیلمنامه مینوشتیم.
جمشیدی: بعضی شبها پیمان به من زنگ میزد و احوال پرسی میکرد و بعد بحث را میکشاند به پرسپولیس که مثلا یادته پژمان فلان سال پرسپولیس چکار کرد، من هم بیخبر از همه جا سفره دلم را برای پیمان باز میکردم و شروع میکردم تعریف کردن از همه جا و همه چیز، زمانی که فیلمنامه دستم رسید تازه فهمیدم که پیمان آن شبها چکار میکرده و چطور من را تخلیه اطلاعاتی میکرده.
قاسمخانی: البته این سریال معرف شخصیت اصلی پژمان جمشیدی نیست. از اسم و سوابق پژمان استفاده کردیم. اما همه چیزهای که در مورد او گفته میشود، واقعیت ندارد. در واقع پژمان سریال و پژمان واقعی دو آدم متفاوت هستند، مثلا پژمان جمشیدی واقعی (که اینجاست) تحصیلکرده است و در رشته عمران درس خوانده، خانواده او کاملا متفاوت با آن چیزی است که میبیند و...
جمشیدی: البته بیشتر آمارهای فوتبالی من در این سریال درست است. مثل همان یک گل ملی که هی روی آن تاکید میشود، یادم هست که همیشه به سروش میگفتم با اینکه من دفاع راست بازی میکردم، گل ملی دارم، ولی خسرو حیدری گل ملی ندارد.
صحت: البته این گل ملی را به برزیل که نزدی به گرجستان زدی. (با خنده)
جمشیدی: اتفاقا گرجستان زمان ما خیلی تیم خوبی بود. حالا مثلا اگر به بحرین گل میزدم از نظر شما خوب بود. زمانی که من به گرجستان گل زدم فورواردی داشتند به اسم کاخا کالادزه که اروپا بازی میکرد، حالا از بد شانسی من است که این تیم روز به روز از آن موقع تا حالا افت کرده و الان من چطور باید ثابت کنم آن زمان گرجستان تیم خوبی بوده.
صحت: البته پژمان زمانی که در پرسپولیس بازی میکرده، یک گل زده که مهمترین گل زندگیاش بوده، اما این گل هیچ جا ثبت نشده.
جمشیدی: آخ آخ آخ...
صحت: پژمان تو اصفهان به سپاهان گل زده اما حدود دو سه دقیقه برق ورزشگاه قطع میشود و کسی این گل رو نمیبیند...
جمشیدی: برق ورزشگاه نرفت. برق شبکه سه رفت...
صحت: ... و گل پژمان هم هیچ جا ثبت نشد.
جمشیدی: بعد همه میگویند چرا پژمان جمشیدی این نقش را بازی کرد، خب با این شرایط من باید بازی میکردم دیگه (میخندد)
صحت: حالا یک عکس دارد که دو تا دستهایش را گرفته بالا و مثلا شادی پس از گل است، این را به همه نشان میدهد و میگوید این شادی پس از گلی است که به سپاهان زدم. (با خنده)
جمشیدی: اما از شوخی گذشته من آدم خوش شانسی هستم که با این بچهها دوست بودم و میدانم که خیلیها به این بچهها میگفتند، چرا یک فوتبالیست معروفتر از پژمان جمشیدی را برای بازی در این سریال دعوت نکردید.
قاسم خانی: چون دوستمون نبود... (با خنده)
جمشیدی: این یک داستان قهرمان پرورانه نبود و نمیخواستیم درباره یک اسطوره سریال بسازیم، فقط به این دلیل که مردم بتوانند با شخصیت اصلی این سریال ارتباط بهتری برقرار کنند، دوستان هم به من لطف کردند و از من به عنوان یک فوتبالیست واقعی استفاده کردند.
قاسمخانی: البته چون پژمان ذاتا آدم حسودی است (میخندد) و به همین خاطر اجازه نداد ما با مهدی مهدوی کیا دوست شویم.
جمشیدی: ببینید، پیمان با وحید هاشمیان هم دوست است. من یک روزهایی وقتی با منزل پیمان تماس میگرفتم و خانه نبود که جواب بدهد برایش پیغام میگذاشتم و با او شوخی میکردم، میگفتم: «من هاشیمیانام... الو... وحیدم... گوشی رو بردار... اگه برنداری الان زنگ میزنم به فرهاد توحیدی...»
قاسمخانی: موقیعتی که برای پژمان جمشیدی در این سریال تصویر کردیم، میتواند برای همه کسانی که چهره هستند و یک دوران اوجی داشتند و حالا به پایان رسیده است، اتفاق بیفتد. صحبتی هست که میگویند ورزشکاران دوبار میمیرند. حالا پژمان میگوید من سه بار قرار است بمیرم. یک باردر مقام یک ورزشکار، بعد بازیگر و یک بار هم که واقعا میمیرم.
این موقیعت برای هر کسی میتواند پیش بیاید که یک نفر به یک نوع از زندگی عادت میکند و برایش هزینه زندگی در آن دوران (که مشهور است) مهم نیست. چنین شخصیتی در دوره اوج به این موضوع فکر نمیکند که که روزی ممکن است هیچ کدام از اینها را نداشته باشد.
جمشیدی: درآمد ۲۰۰ میلیونی یک نفر، خیلی زود میتواند از بین برود. وقتی با واقعیت روبرو میشوی، میبینی در آوردن هزار تومان هم سخت است. من یک خاطره برای پیمان تعریف کردم که این خاطره را در سکانس رستوران نوشت. ۲۱ سال پیش من و جواد نکونام شاگردان پرویزابوطالب بودیم. پرویز خان یک روز حرف جالبی به ما زد و گفت: «شما یک روز فوتبالیستهای شناخته شدهای میشوید و همیشه وقتی با دوستانتان جایی میروید در آخر این شما هستید که باید هزینهها را پرداخت کنید. باید همیشه مراقب این بخش از زندگی خودتان باشد.» او دقیقا درست میگفت. مثلا وقتی گارسون یک رستوران با من روبرو میشود و در واقع میخواهد من را تحویل بگیرد، اما نابود میکند، مثلا میگوید: «تا وقتی آقای جمشیدی هست که ما از شما پول نمیگیریم.»
این اواخر که در فولاد بازی میکردم، قرار داد من هشتاد میلیون تومان بود، من رفتم که خانه بگیرم. هر جا میرفتم میگفتم که ۱۰ میلیون پیش میدهم و ۸۰۰ تومان اجاره، همه مشاوران املاک میگفتند: «آقای جمشیدی شوخی نکن با ما شما که دو تا شوت میزنید ۵۰۰ میلیون میگیرید.»
یکی از کاربران ما انتقادی رانسبت به سریال مطرح کرده بود و نوشته است: «به نظرم این سریال نسبت به کارهای قبلی پیمان و محراب قاسم خانی و حتی سروش صحت ضعیف تراست. این نوع طنزی که فقط متکی بر رد و بدل شدن دیالوگ در یک موقعیت ثابت با اکتهای جزئی است نیاز به تغییر و به روز شدن دارد وگرنه در حال تبدیل شدن به یک سبک تکراری و خسته کننده است. بازی پژمان جمشیدی هم جذابیت و بامزه گی ندارد و در واقع بازیگر نبودن او کمکی به رئال شدن نقش و باورپذیری او در نقش خودش نکرده است. چرا به این نکات قبل از ساخت فکر نکردید؟ انتظارها از شما بیش از این هاست»
قاسمخانی: در حال حاضر سریالهایی در دنیا ساخته میشود که فقط متکی بر دیالوگ است و به چند فصل هم میرسد. من نمیگویم که کار ما خوب است اما این معیار دلیل خوبی بر رتبه بندی نیست که مثلا دیالوگ دارد یا کارگردانی سریال مزخرف است.
صحت: در مورد نویسندگی خودت صحبت کن. (با خنده)
قاسمخانی: اگه من بخواهم ایرادهای سریال را بگیرم بیشتر از چیزی است که دوستمان به آن اشاره کرد، ولی این انتقاد جزو ایرادهای کار نیست و فرمولی است که در نویسندگی استفاده میشود و تا ابد هم میتوان از آن استفاده کرد.
یکی از کاربران به نام میترا هم نوشته است: «علت این نگاه تحقیر آمیز و تمسخر آمیز آقای قاسم خانی در فیلمنامههایشان به زنان چیست؟ در تمام کارهای ایشان زنان موجوداتی ساده لوح خودشیفته متوقع بهانه جو ریاکار با ضریب هوشی پایین تصویر میشوند؟»
قاسمخانی: به خاطر اینکه در جامعه هیچ وقت حقوق خانمها در نظر گرفته نمیشود، در مقابل این اتفاقات جبهه میگیرند. من این مساله را کاملا درک میکنم، اما به نظرم درسریالهای ما شخصیتهای مرد خیلی احمق ترهستند و بیشتربا آنها شوخی شده است. اتفاقا کمتر نقطه ضعف روی خانمها میگذاریم نه به این خاطر که مردها احمق ترهستند، دوست داریم همه شخصیتها بامزه باشند. قبول دارم که حقوق خانمها در ایران تا حد زیادی نادیده گرفته میشود، ولی به نظرم دراقلیت بودن باعث نمیشود درهر شرایطی جبهه بگیریم. من از خانمها عذر میخواهم که حقوقشان پامال میشود، اماکسانی که حقوق آنها را پامال میکنند ما نیستیم. ما فقط یک سریال کمدی ساختیم و همه شخصیتهایمان را دوست داریم.
آقای جمشیدی شما برای بازیگری دوره خاصی دیدید؟
جمشیدی: من رفتم کلاسهای مربیگریB آسیا و بعد از آن بلافاصله سر سریال «پژمان» حاضر شدم.
صحت: ضمنا ما کلاس مربیگریB آسیا را هم درسریال داریم.
یکی از کابران ما نوشته است: «آقا دستشون درد نکنه. کانالای ایران ما تارعنکبوت بسته بود. تو یه هـفته مادر من بیخیال این شبکه جم شد. خسته نباشید خدائیش.»
صحت: این نکتهای است که از زمان پخش سریال به من هم میگویند و این اتفاق من را خوشحال میکند.
قاسمخانی: به نظر من نیاز به یک تبلیغ جدی هست که برنامه خوب بسازیم تا مردم از آن استقبال کنند.
یکی دیگر از کابران نوشته است: «میخواهم بدانم که چرا دارند فوتبالیستها را مظلوم نشان میدهند.. چرا میخواهند به بینندهها القا کنند که درآمد و نحوه زندگی فوتبالیستها فقط دوران اوج آنهاست؟... چرا میخواهند بگویند که توقع جامعه از فوتبالیستها بدون منطق بالاست؟... الان یک فردی ۲ میلیارد پول داشته باشد میتواند کاری راه بیاندازد که تا آخر عمر خودش و بعد آن وارثانش استفاده کنند. چرا میخواهید القاء کنید که فوتبالیست از جامعه عمومی جدا بوده و باید بطور خاص زندگی کنند. آیا در اروپا هم همین طور است. من نسبت به سریال، نقش آفرینیها و کارگردانی هیچ نظری نمیتوانم بدهم اما برداشتهایی که از این فیلم دارم کمی مایل به نفع جامعه فوتبالی میبینم.»
قاسمخانی: ما فوتبالیستها را مظلوم نشان ندادیم. پژمان نماینده فوتبالیستها نیست یک شخصیت است.
صحت: این سریال ورزشی یا فوتبالی نیست. قهرمان اصلی آن یک فوتبالیست است. اساس کار برای ما جذابیت داشت که یک بازیکن با آن پیشینه، نقش یک فوتبالیست را بازی کند. سایر فوتبالیستها هم لطف کردند و به ما در ساخت این سریال کمک کردند که من از همه آنها تشکر میکنم. پیشکسوتانی مثل آقای درخشان که وقت گذاشتند، صبوری کردند وفوتبالیستهایی که با اسم خودشان بازی کردند، مثل بهروز رهبری فر که بینظیربازی کرد و اجازه داد هر شوخی با او هاش بکنیم.
به نظر میرسد ساخت سریالهایی مثل «ساختمان پزشکان» و «پژمان» که با وسواس و دقت زیادی نوشته و ساخته شده است پتانسیل ادامه دار شدن را دارد و میتواند با شخصیتهای جدید تری تبدیل به یک سریال چند فصلی شود ونظر شما چیست؟
صحت: در حال حاضر در دنیا بسیاری از سریالها به چند فصل میرسد. هنوز این کار در ایران شروع نشده است تنها نمونه آن «پایتخت ۲» بود که بعد از سری قبل آن ساخته شد و موفق هم بود. فکر میکنم میشود این کار را شروع کرد. وقتی یک سریال موفق میشود، به تمام عوامل آن سریال پیشنهادهای دیگری میشود و اگر از آنها بخواهیم به آن پیشنهادها نه بگویند، حمایت و پشتیبانی و برنامه زیری میخواهد که همه این اتفاقات دست مدیران است.
قاسمخانی: مدیران باید این نگاه را داشته باشند که این گروه قابلیت انجام کار موفق را در تلیوزیون دارند. خیلی از کارها در تلویزیون قابلیت ادامه داشتن داشت. از «شبهای برره» که صحبت ادامه داشتنش بود، اما حمایت نشد تا «ساختمان پزشکان». به نظر من یکسری عدم اعتماد وجود دارد، روزی که مدیران بپذیرند ما هم کنار آنها هستیم، اتفاقات بهتری میافتد.
آقای صحت شما تصمیم نگرفتید سریالی برای شبکه نمایش خانگی بسازید؟
صحت: پیشنهادش بوده اما من در تلویزیون راحت ترم، و با این رسانه مانوس ترم و دوستش دارم. از رسانههای و مخاطب آنشناختی ندارم و برعکس تلویزیون و مخاطبان آن را میشناسم. در کنار همه اینها باید بگویم که من خیلی اهل ریسک نیستم و تا وقتی تلویزیون باشد من با تلویزیون راحت ترم. اگر روزی شریط جوردیگری شد، تصمیم دیگری میگیرم.
و حرف پایانی...
قاسمخانی: من دوستان فوتبالیست زیادی دارم، و از بچگی تا به حال با دیدن یک فوتبالیست هیجان زده میشدم و میشوم زمانی که نوجوان بودم، عکسها و پوستر فرشاد پیوس را روی دیوار اتاقم زده بودم، نه عکس و پوستر بازیگران سینما یا شخصیتهای دیگر را، اینها را گفتم تا به اینجا برسم که من هیچوقت و از بیرون به فوتبال نگاه نمیکنم، همیشه عاشق فوتبال بوده و هستم و هیچ دلیلی ندارد چیزی را که به آن علاقه دارم، اذیت کنم.
جمشیدی: اصلا پدر و مادر مهراب اسم او را از روی اسم محراب شاهرخی بازیکن پرسپولیس برداشتهاند.
قاسم خانی: من ترجیح میدادم فوتبالیست باشم، وای کاش استعدادش را داشتم. من از طرف خودم میگویم که همیشه عاشق قوتبال هستم، البته شاید سروش فوتبال نگاه نکند.
صحت: چرا نگاه میکنم.
قاسمخانی: مثلا بازی پژمان را که برق رفت نگاه میکرد.
صحت: اما پژمان واقعا تو به سپاهان گل زدی؟
جمشیدی: خدا را شکر که عادل فردوسیپور از آن گل فیلم دارد. با هندی کم فیلم گرفته.
قاسم خانی: ببیند اصغر فرهادی در سینما اسکار گرفت و این اتفاق بسیار بزرگی بود، ولی همین اتفاق نمیتواند باعث شود مردم در خیابان بریزند و جیغ بزنند. فقط فوتبال است که باعث میشود مردم اینطورشادی شوند و اگر با آنها شوخی میکنیم به این دلیل است که دوستشان دارم.