|
|
امروز: جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۱
کد خبر: ۷۰۰۲
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۲
وقتي نقاط ضعف و قوت رقبا و راه هاي استفاده كردن از نقاط ضعف و شيوه هاي مسدود كردن نقاط قوت آنها را در ذهن مرور مي كردم، دائم به خود مي گفتم كه چرا مسابقات امسال را از دست دادم؟
مدال گرفتن، دليل موجهي بر درك همه زواياي كشتي نيست و يك قهرمان، به صرف فتح قلل افتخار، نمي تواند حتما كارشناس زبده يي هم باشد و از زواياي مختلف به بررسي امور فني و غيرفني بپردازد. حميد سوريان اما از آن دست قهرماناني است كه گاه در صحبت هايش، خواسته يا ناخواسته علل قهرماني اش را به بهترين شكل ممكن برمي شمرد و گهگاه به تدريس اين علل و ادله مي پردازد.

 حال، اين به هوش و فراست مستمع مربوط است كه به فراخور درك خود، از اين اظهارات بهره ببرد. به عنوان مثال، وقتي نماينده وزن اول كشتي فرنگي كشورمان -محمد فقيري- در مسابقات جهاني بوداپست تن به شكست داد، سوريان در گفت وگو با گزارشگري كه از او درباره دلايل باخت فقيري پرسيد، به نكته يي اشاره كرد كه شايد فقط خودش و عده قليلي از قهرمانان بزرگ به ارزش ماجرا واقف باشند.

دارنده شش مدال طلاي جهان و المپيك در گزارش يادشده گفت: «به نظر من وقتي فقيري سه امتياز از حريف پيش است و50 ثانيه به پايان مسابقه باقي مانده، ديگر معنايي ندارد با حريف خود كشتي بگيرد و بايد در آن ثانيه ها به جنگ و دعوا با حريف روي آورد و با چنگ و دندان امتيازاتش را حفظ كند.» و چه با مسما گفت حميد: كه دو روز بعد «كيم هيون وو»ي كره يي نه يك مبارزه صرفا تكنيكي و تاكتيكي، كه يك جنگ و دعواي واقعي را با چاشني شكافتن چانه حريف، از «استاد ولاسوف» روس برد تا نظريه «استاد سوريان» را تاييد كند و قهرمان ايراني، با يك گوني مدال، به افتخار قهرمان چشم بادامي سرپا بايستد و 10 دقيقه تمام برايش كف بزند.

بعد از بازگشت تيم ملي كشتي فرنگي كشورمان از مسابقات جهاني، با حميد سوريان گفت وگويي داشتيم كه در اين مصاحبه، دارنده6 مدال طلاي جهان و المپيك به نكات جالبي اشاره كرد و استدلال خود را درباره تغيير قوانين و نتايج كسب شده توسط فرنگي كاران ايراني ارائه داد.

 آنهايي كه چند سالي است پيگير زندگي ورزشي حميد سوريان هستند، به خوبي مي دانند كه او وقتي برانگيخته است و مشتاق كشتي گرفتن، چشمانش چه حالتي دارد. در بوداپست وقتي داشتي درباره علل شكست محمد فقيري مقابل حريف مجار صحبت مي كردي، چشمانت همان حالت را داشت و انگار آرزوي آن را داشتي كه كت و شلوارت را با دوبنده كشتي تعويض كرده و پنجه در پنجه رقباي خارجي مي انداختي.

دقيقا همين طور است. وقتي نقاط ضعف و قوت رقبا و راه هاي استفاده كردن از نقاط ضعف و شيوه هاي مسدود كردن نقاط قوت آنها را در ذهن مرور مي كردم، دائم به خود مي گفتم كه چرا مسابقات امسال را از دست دادم؟ چرا هفتمين مدال را تقديم رقبا كردم؟ همه اين چراها و تكرار آنها، حتي گاه عصبي ام مي كرد. برخي افراد زاييده شده اند براي مبارزه كردن و رقابت و وقتي شرايط جنگ را مهيا مي بينند و قادر به حضور در ميدان نيستند، احساس خوبي ندارند. خلاصه اينكه من در بوداپست احساس خوبي نداشتم و نمي توانستم يك مدال مسلم را روي سينه خارجي ها ببينم.
    
با اين وجود ترديدي نيست كه حضورت در سالن برگزاري مسابقات جهاني و تماشاي رقابت ها بعد از تغيير قوانين، كم از مسابقه دادن نبود و حالابا آگاهي بيشتري به استقبال رقبا و قانون جديد خواهي رفت.

بله. حضور در بوداپست آنقدر برايم مفيد بود كه در بحث كسب تجربه در قانون جديد، انگار خودم در اين پيكارها كشتي گرفته ام.
    
وضع كشتي فرنگي ما را در قانون جديد چگونه مي بيني؟

شك ندارم در همين قانون هم مي توانيم بهترين نتايج ممكن را خلق كنيم.
    
پس ضعف گذشته كشتي فرنگي را اعمال قوانين قبل از سال 2005نمي داني؟

نه. نقطه ضعف كشتي فرنگي ايران در اين بود كه ملي پوشان اين رشته، همچون قهرمانان ايراني و نامدار كشتي آزاد خرج خود را از تمرينات تيم ملي سوا نكرده بودند و خيلي از آنهايي كه لايق درخشش در سطح جهاني و المپيك بودند، همچون يك قهرمان زجر نمي كشيدند.
    
پس خرج شما مدال آوران نسل بعدي، از تمرينات تيم ملي جدا شد؟

نه! چهره يي چون ناصر نوربخش فرهنگ انجام سخت ترين برنامه هاي تمريني را نهادينه كرد و فرنگي كاران را به اين باور رساند كه اگر هنگام انجام تمرينات، جان شان به لب شان برسد، تازه مستحق كسب مدال جهاني خواهند شد.
    
خودت هم از چنين برنامه هايي تبعيت مي كردي؟

بله. حتي در اين راه كشتي گيران كم نام و نشان تر از حميد سوريان هم باعث مي شدند تا او در پاره يي از مواقع به خودش بيايد و انگيزه اش مضاعف شود.
    
چطور؟

به عنوان مثال گاهي ساعت6 صبح كنار درياچه آزادي مي رفتم تا مشغول دويدن صبحگاهي شوم، به يك باره مي ديدم كه بعضي از هم تيمي هايم با چراغ قوه در حال برگشتن به خانه كشتي هستند و ساعتي قبل از من كار خود را به پايان رسانده اند. اشاعه چنين فرهنگي در ميان فرنگي كاران باعث شد تا آنها بهترين نتايج را خلق كنند.
    
در اين ميان نقش محمد بنا چه بود؟ اگر خودت قصد بازگشت به ميدان را داشته باشي، نظر خاصي درباره همكاري با او داري؟

من ديگر آنقدري بالاو پايين كشتي را ديده ام كه بتوانم تا حدودي گليم خود را از آب بيرون بكشم. با سه كادر مختلف (بابك، سيمخواه و بنا) هم مدال طلاي جهان را به سينه زده ام و شايد ديگر برايم تفاوت چنداني نداشته باشد كه مسوول رتق و فتق امور فني كشتي چه كسي باشد: اما از انصاف به دور است كه يادآوري نكنم مسبب اصلي القاي حس خودباوري به فرنگي كاران، شخص محمد بنا بود. او بود كه تابوي ستاره هاي موبور اروپايي را براي ما شكست و اين اطمينان خاطر را به سوريان ها، اخلاقي ها، عبدولي ها و... داد كه با انجام تمرينات سخت، بهترين ها را زمين خواهند زد و خوشرنگ ترين نشان ها را به گردن خواهند آويخت. تخصص بنا، دريافت گل و حفظ آن، به بهترين شكل ممكن بود. البته خودش هم گل شناس قابلي است و مي داند روي چه كساني سرمايه گذاري كند. به همين خاطر معتقدم كشتي فرنگي هميشه به يك محمد بنا نياز دارد.
    
با اين تفاسير به عنوان يك دلسوز كشتي فرنگي هيچ نگراني اي هم بابت ضعف مفرط كشتي فرنگي در رده هاي پايه نداري لابد!

وضعيت كشتي فرنگي در رده هاي پايه را رصد نكرده ام و نمي دانم اوضاع چگونه است: اما شك نكنيد خاك مناطقي چون خوزستان، كرمانشاه، تهران و همين حضرت عبدالعظيم خودمان و... آنقدري حاصلخيز است كه دوباره نسبت به پرورش گل هاي خوشرنگ و لعاب، دلخوش باشيم.
    
به نظرت اگر تيم ملي كشتي فرنگي با تمام قوا در مسابقات بوداپست حضور مي يافت، قهرماني جهان دور از دسترس بود؟

اصلاخودم در بوداپست به عبدالله چمن گلي گفتم كه در صورت مهيا بودن شرايط و دسته و پنجه نرم نكردن المپيكي ها با مشكلات ريز و درشت و حضورشان در مسابقات مجارستان، تيم ايران مي توانست با كسب چهار مدال طلادر بوداپست به مقام قهرماني دست يابد و ركوردي خارق العاده از خود به جا بگذارد.
    
عملكرد كدام يك از كشتي گيران ايراني نظرت را جلب كرد؟

در وهله اول بايد از طالب نعمت پور و امير علي اكبري بگويم. طالب آمده بود كه قهرمان جهان شود و شد. او آنقدر در مسابقات جهاني جسور ظاهر شد كه وقتي در ديدار با حريف لهستاني براي لحظه يي با فرياد يادآور شدم كه نيازي به «كمرتو كمر» شدنش با حريف نيست، خيلي خونسرد و با اعتماد به نفس نگاهي به من انداخت و با چشمكي سريع يادآور شد كه حواسش به همه جا هست! وقتي اين صحنه را ديدم متعجب شدم و با خودم گفتم طالب آنقدر آماده است و به قدري خود را مهياي كسب مدال جهاني مي داند كه در سخت ترين مرحله ممكن، واكنشي غير قابل تصور از خود بروز مي دهد و آنهايي كه مدال گرفته اند، به خوبي مي دانند كه يك قهرمان، در روز مسابقه بيش از هر كس ديگري نسبت به درخشش خود اطمينان خاطر دارد.

 امير علي اكبري هم به اعتقاد من، دلاور به دنيا آمده و انگار وظيفه اش است كه هميشه از غير ممكن ها، ممكن بسازد. چنين قهرماناني با چنين روحياتي، طوري به دل حريف مي زنند كه تغيير قوانين و... ديگر اثري نخواهد داشت. درباره ساير نفرات هم نبايد از اين موضوع غافل باشيم كه كم تجربه بودند و برخي از آنها چوب ميدان نديدن را خوردند. به عنوان مثال گنگ بودن فقيري در دقيقه آخر مبارزه اش به اين علت بود كه مدت ها در هيچ ميدان خارجي كشتي نگرفته بود و مهدي علياري هم اگر كمي تجربه داشت، مي توانست در همين مسابقات بدرخشد.
    
عملكرد كدام يك از رقبا را پسنديدي؟

بعد از مطلع شدن از قرعه وزن 55 كيلوگرم، نظر شخصي ام اين بود كه فقيري حتما فيناليست خواهد شد: چرا كه كشتي گيران كره جنوبي و ارمنستان را براي او خطرناك مي دانستم و شك نداشتم كه مودوس مجار را شكست خواهد داد. ضمنا اصلاو ابدا تصور نمي كردم كشتي گير كره شمالي كه در بازي هاي آسيايي به صورت يكطرفه شكستش داده بود، چنين قلدر ظاهر شود و همه را از لب تيغ بگذراند. به هر حال كشتي گيران كره جنوبي و شمالي عملكرد درخشاني داشتند: گرچه در همين قانون، نقاط ضعف شان كم نيست.
    
با وجود تغيير قوانين، انگار دست و بال خودت هم بازتر شده است: چرا كه هم در سرپا «پُرفن» هستي و هم در خاك.

بعد از تماشاي مسابقات جهاني به اين نتيجه رسيدم كه كشتي برخلاف تصور ما، آنقدري كه فكر مي كرديم دشوار نشده و خوشبختانه در اين قانون كسي كه توانا تر است، قطعا به عنوان نفر برتر دست خود را مقابل حريف بالاخواهد ديد و شايد اگر مسابقات المپيك 2008 پكن هم با اين قوانين برگزار مي شد، خيلي راحت تر از حد تصور حريف روس خود را شكست مي دادم و مدالي ارزشمند از دست نمي رفت.
    
در جمع خارجي ها عملكرد چه كسي را پسنديدي؟

به جرات مي گويم كه طي10 سال گذشته مبارزه يي زيباتر از ديدار فينال وزن74 كيلو را به چشم نديده ام. كشتي گير كره يي با تمام وجود آمده بود تا رومن ولاسوف روس را شكست دهد و در اين راه حتي از شكستن چانه ولاسوف هم باكي نداشت!
    
پس با ديدن اين مسابقه حسابي هيجان زده شدي؟

پس از پايان مسابقه سرپا ايستادم و شايد نزديك به 10 دقيقه به افتخار اين كشتي گير دست زدم. او واقعا يك مبارز واقعي بود و جنگ تمام عيار را براي همه معنا كرد.
    
برنامه خودت براي بازگشت به ميادين چيست؟

هيچ كس از فرداي خود باخبر نيست. فعلاانگيزه زيادي براي بازگشت به دنياي قهرماني دارم و دليلي نمي بينم كه بخواهم از ميادين دور باشم. حتي از اينكه مسابقات امسال را از دست دادم، بسيار ناراحت هستم و به اعتقاد خودم، اين فرصت مفت و مسلم از دست رفت.
    
جاي خالي مدال بازي هاي آسيايي در ويترين افتخاراتت خالي است. دوست نداري طلسم ناكامي در اين مسابقات را بشكني؟

همان طور كه گفتم، هنوز هيچ چيز مشخص نيست: اما شخصا به قضيه اين طور نگاه نمي كنم و به عقيده خودم ارزش مدال جهاني تحت هيچ شرايطي با مدال بازي هاي آسيايي قابل قياس نيست و افزودن بر تعداد مدال هاي جهاني، مزه و شيريني ديگري دارد.

منبع:روزنامه اعتماد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین