|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۵
»
کد خبر: ۶۷۷۷
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۵
ایران و آمریکا در جاهایی هم نشان دادند که می‌توانند با هم کار کنند؛ باید این دید یا پرسپکتیو در روابط دو کشور تغییر پیدا کند تا ایران و آمریکا بتوانند با هم در مسائل مشترک گفت‌وگو کنند. ما تا زمانی که همدیگر را به عنوان مساله ببینیم نمی‌توانیم با هم گفت‌وگو کنیم؛ این کشمکش‌ها هم وجود دارد، باید همدیگر را به عنوان راه‌حل ببینیم نه مساله.
یک مکالمه 15 دقیقه‌‌ای منجر شد که تحولی عمیق در روابط دو کشوری ایجاد شود که 34سال دشمنان یکدیگر محسوب می‌شدند. پس از یک تماس تلفنی بلافاصله تحلیل‌ها از آینده روابط دو کشور شروع شد و فضای رسانه‌‌ای کشور تحت تاثیر ذوق‌زدگی یا بدبینی مطلق قرار گرفت، اما یک نکته فراموش شد و آن، اینکه در تحلیل‌ها اصلا از نظر کارشناسان و اساتید روابط بین‌الملل استفاده نشد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم، رابطه ایران و آمریکا را به لحاظ کارشناسی بررسی کنیم و به سراغ اساتید روابط بین‌الملل و با تجربگان این رشته رفتیم که دکتر عبدالعلی قوام استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی از سرشناس‌ترین آنهاست. مشروح گفت‌‌وگوی ما با این استاد روابط بین‌الملل در ذیل آمده است:

پروسه تحول روابط ایران و آمریکا چگونه بود؟ منظور به لحاظ روابط دیپلماتیک است و اثراتش چه بود؟

در حقیقت یک بخشی از روابط بین ایران و آمریکا برمی‌گردد به دوران انقلاب. اگر بخواهیم پروسه تحول روابط ایران و آمریکا را مورد مطالعه و بازبینی قرار دهیم باید اینگونه بگویم که در دوران انقلاب، انتقادات بسیاری از سوی نیروهایی که در انقلاب حضور داشتند به نحوه روابط دو کشور خصوصا برخورد آمریکا و تعامل این کشور با ایران وجود داشت. در حقیقت ما وقتی عوامل و انگیزه‌های انقلاب را که بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم پیش از انقلاب گفتمانی وجود داشت که تاکید بسیاری به مدرنیزاسیون و نوسازی داشت که بیشتر ما را در اردوگاه غرب قرار می‌داد.

بنابراین استراتژی و سیاستی هم که تعریف می‌کرد ایران را در قالب بلوک غرب قرار می‌داد. ایران عضو پیمان سنتو محسوب می‌شد گرچه آمریکا به طور رسمی عضو پیمان سنتو نبود ولی نقش بسیار مهمی در عملکرد و سازماندهی سنتو داشت، بعد از این که نیروهای انگلیسی از شرق سوئز عقب‌نشینی می‌کنند، ژاندارمی منطقه به شاه واگذار می‌شود. تحت این شرایط و افزایش قیمت نفت باعث می‌شود که ایران نزدیک‌تر به غرب شود و حتی شواهدی مبنی بر اینکه وام‌هایی که در زمان شاه به برخی از کشورهای غربی داده می‌شد برای این بود که ایران جای پای مناسبی را در ناتو به‌دست بیاورد. پس گفتمانی که قبل از انقلاب شکل گرفته بود، گفتمان مدرنیزاسیون براساس الگوی غربی به‌شمار می‌رفت. طبعا این گفتمان و این نگرش مخالفان خاص خودش را در ایران داشت؛ گفتمانی که به واسطه انقلاب شکل گرفت، گفتمان انتقاد از غرب بود. طبیعتا وقتی این گفتمان پیروز انقلاب شد.

یک دگری تعریف کرد که غرب به‌خصوص آمریکا کشوری است که به واسطه استعمارگری‌اش و نوع دیدگاهش به مدرنیزاسیون نمی‌تواند دوست ایران باشد، به همین ترتیب سعی کرد روابطش را با بقیه کشورهای منطقه به همین ترتیب تنظیم کند. لذا شعارهایی که داده می‌شد نشان می‌داد ما به طور کلی دچار یک تحول پارادایمی شده‌ایم، گفتمان شباهت به غرب به گفتمان تفاوت با غرب پس از انقلاب تغییر پیدا کرده بود. در ادامه جریان تحول ایدئولوژیکی پس از انقلاب اسلامی می‌رسیم به یک برهه حساس در تاریخ انقلاب و روابط ایران و آمریکا که نقطه آغاز تنش بین دو کشور از همان جا به صورت علنی آشکار شد که همان تسخیر سفارت آمریکاست. آمریکا هم روابطش را با ایران از آن تاریخ یکسویه قطع کرد. این حادثه نقطه آغاز تنش علنی دو کشور در سی سال گذشته بوده است.

آقای دکتر! چه نیازی است به برقراری ارتباط بین دو کشور ایران و آمریکا؟ چه سودی برای منافع ملی ایران دارد؟

اما در مورد قطع رابطه با آمریکا و دلیل تنش‌های موجود. باید گفت؛ اگر بخواهیم قطع ارتباط با آمریکا را به لحاظ استراتژیک، امنیتی و اقتصادی در نظر بگیریم به نفع تمام کشورهای منطقه منهای ایران بوده است. یعنی این تنها رژیم صهیونیستی نبود که از این قطع رابطه منتفع می‌شد، بقیه کشورهای خاورمیانه، روسیه و چین هم سود سرشاری نصیبشان شد.

همین قطع رابطه و تبعاتی که از تحریم‌ها نصیب ایران شد. موجب شد کشورهای منطقه و ترکیه از نبودن این روابط سود سرشار اقتصادی نصیبشان شود. خارج از منطقه هم قدرت‌های دیگر از این عدم ارتباط سود زیادی نصیب شان شد. چون ایران خودش را در مقابل یک انتخاب بیشتر قرار نداد. تنها آلترناتیو ایران، چین و روسیه بود. از لحاظ استراتژیک، نظامی و اقتصادی چین و روسیه قدرت مانورشان در منطقه‌‌ای که ایران حضور داشت بیشتر شد. مساله تحریم و حوزه سوریه، مسائلی بود که ایران را به لحاظ دیپلماسی در موقعیت ضعیف قرار داد. نباید تعهدات ایران را در خاورمیانه و دیگر مناطق فراموش کرد. به لحاظ دیپلماسی ما یک اصل به‌خصوص و مشخص داریم و آن این است که ما باید توازن مشخصی را بین تعهدات و توانایی‌های خود داشته باشیم در حالی که در سال‌های اخیر به این صورت نبوده است.

ایران در سال‌های اخیر به‌خصوص به خاطر تحریم در موقعیتی قرار می‌گیرد که توانایی‌هایش عقب‌تر از تعهداتش است. به نظر من برقراری رابطه به افزایش توان ایران کمک خواهد کرد.

دلیل اصلی چالش بین ایران و آمریکا که موجب چالش در سطح خاورمیانه شده است چیست؟

دلیل اصلی چالش میان ایران و آمریکا این بوده است که هم ایران، آمریکا را به عنوان یک مساله می‌شناسد و هم آمریکا، ایران را به عنوان یک مساله می‌شناسد و راه‌حل این موضوع که باید از سال‌ها پیش به آن پرداخته می‌شد این است که (Paradigm Shift) یا شیفت پارادایمی به وجود بیاید و ایران و آمریکا از حالت مساله تبدیل شوند به راه‌حل؛ یعنی وقتی دو کشور همدیگر را به عنوان مساله ببینند یا راه‌حل کاملا دو استراتژی متفاوت در سیاست خارجی محسوب می‌شود. وقتی دو کشور همدیگر را به عنوان مساله می‌بینند باید برای حذف یا تضعیف یکدیگر هزینه کنند. بازی در سیاست خارجی به شکل برد و باخت است.

 وقتی در روابط بین‌الملل بازی به صورت برد و باخت باشد، در روابط بین کشورها مناقشه؛ برخورد خواهد بود. وقتی بازی به صورت برد - برد باشد طبیعتا شما برمی‌گردید به تنش‌زدایی و همکاری.

برقراری رابطه با آمریکا که کار سختی نیست؟ اگر دولت‌های دو کشور بخواهند می‌توانیم این ارتباط را به سادگی برقرار کنیم، حالا کیفیت رابطه فرق می‌کند؟

خیر؛ سی واندی سال است که از انقلاب اسلامی می‌گذرد، تمام کشورهایی که به خاطر عدم ارتباط بین ایران و آمریکا منتفع شدند یک‌شبه حاضر نیستند منافعشان را از دست بدهند. در نتیجه امروز می‌بینیم که لابی عربستان د رآمریکا بسیار فعال شده است. لابی‌های حامی اسرائیل در کنگره؛ لابی‌های مرتبط با ترکیه و حتی قدرت‌های بزرگی مانند چین و روسیه علیه دولت ایران فعال شده‌اند. چین و روسیه از برقراری این ارتباط بین ایران و آمریکا به شدت عصبانی هستند. چون دیپلماسی آنها بر این اساس در سی سال گذشته استوار گشته است که ارتباطی بین ایران و آمریکا برقرار نباشد و اتفاقا بازارهای خوبی هم به‌دست ‌آورده‌اند، اتفاقا جلو افتادن قطر هم در پارس جنوبی به خاطر این است که این کشور محدودیتی در استفاده از منابع خارجی و سرمایه‌گذاری دیگر کشورها ندارد.

بنابراین می‌تواند میادین مشترکش را با ایران به مناقصه بگذارد، این درحالی است که ایران به خاطر عدم ارتباط با دیگر کشورها نتوانسته سرمایه‌گذار مناسب را جذب کند و تا قبل از این تحریم‌های اخیر به خاطر قانون داماتو نمی‌توانستند بیش از 25 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کنند.

 بنابراین اگر ایران بخواهد روابط دیپلماتیکش را با دیگر کشورها به شکل بهتری برقرار کند فشار‌های بسیار زیادی از سوی کشورهای مختلف از جمله قدرت‌های منطقه‌‌ای به ایران وارد می‌شود. نکته‌‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که فشارهایی که این کشورها در جهت عدم برقرار شدن این ارتباط به ایران و آمریکا می‌آورند بسیار زیاد است. لابی‌های قدرتمندی اکنون واشنگتن را تحت فشار قرار داده‌اند تا این ارتباط را قطع کنند، اما اینکه ایران تا چه اندازه بتواند در مقابل این لابی‌ها مقاومت کند باید در آینده دید که دستگاه دیپلماسی کشور به چه صورتی عمل می‌کند.

 اینکه ما چقدر دیپلماسی‌مان در حوزه عمومی قوی و قدرتمند است تا بتوانیم جلوی مخالفان برقراری ارتباط بین دو کشور را بگیریم نیاز است که در آینده توان اقتصادی و دیپلماسی کشور را ببینیم. کسانی هستند که نمی‌خواهند به هیچ وجه این ارتباط برقرار شود. متاسفانه موردی که در گذشته شاهدش نبودیم این بود که دستگاه دیپلماسی کشور در واقع اقدام به اندازه‌گیری هزینه و فایده نمی‌کرد. ما اگر در حوزه وزارت خارجه واقعا مشخص می‌کردیم که چه کشورهایی از قطع بودن رابطه بین ایران و آمریکا سود می‌بردند و چه کشورهای زیان؛ یعنی یک هزینه و فایده در حوزه روابط بین‌الملل انجام می‌دادیم، متوجه می‌شدیم که ما در برقراری یک رابطه ساده با غرب به درستی هزینه و فایده انجام نداده‌ایم.

 این هزینه و فایده را اگر انجام می‌دادیم شاید امروز مجبور نبودیم فشار لابی‌های صهیونیست و لابی‌های عربی را در روابط خارجی و رابطه با آمریکا بر دوش بکشیم. کار دیپلمات‌های ایران در این شرایط بسیار دشوار است.

برگردیم به مخالفان ارتباط و گفت‌وگو با آمریکا در ایران، شما به عنوان استاد روابط بین‌الملل قبول دارید تا دهه 1990 نظام دو قطبی بر جهان حاکم بوده است که شرایط دیپلماتیک آن روزها با امروز فرق می‌کرد، در دوره جنگ سرد نظام دوقطبی بر جهان حاکم بود؛ اما امروز نظام سلسله مراتبی. بنابراین فعالین سیاسی ما اشتباه در محاسبه دارند و در شرایط جنگ به سر می‌برند، اشتباه کارشناسان و فعالان سیاسی داخلی را می‌پذیرد؟

کاملا برداشت شما از نحوه دید برخی از فعالان سیاسی ما به مسائل سیاست خارجی و روابط بین‌الملل درست است. برخی از فعالان سیاسی ما با وجود اینکه سیستم چندقطبی هنوز شکل نگرفته است، در سیستم چندقطبی تصمیم‌گیری می‌کنند.

باید بدانیم، درست است که چین، روسیه و هند کشورهای قوی و توانمندی شده‌اند اما هنوز با نظام چند قطبی فاصله زیادی داریم، در نظام فعلی به صورت هژمونی آمریکا مطرح است برخی از فعالان سیاسی ما فکر می‌کنند می‌توانند این هژمونی را تغییر دهند. این یک ایده‌آل است که چین، روسیه و هند به عنوان قدرت‌های نوظهور نقش قدرت‌های بین‌المللی و قطب‌های جدید دنیا بازی کنند، اما ما باید بدانیم به‌رغم توان اقتصادی کشورهایی مانند چین و.... هنوز نظام تک‌قطبی حاکم است یا به قول شما نظام سلسله مراتبی بر روابط بین کشورها حکمفرماست. تغییر در نظام حاکم بر روابط بین‌الملل یک آرزو است، ما نمی‌توانیم براساس آرزو‌ها سیاست خارجی خود را تنظیم کنیم. براساس واقعیت‌ها باید تصمیم بگیریم.

همان‌طور که گفتید، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی قواعد بازی به طور کامل تغییر کرده است. ما نتوانستیم آن انعطاف لازم را داشته باشیم که با شرایط دگرگون‌شونده بین‌المللی سیاست خارجی خود را تنظیم کنیم. هنوز کسانی بوده و اکنون هم هستند که شرایط را مثل سال‌های دهه 90 و جنگ سرد می‌بینند و تصورشان این است که از یک بلوک اگر جدا شدند بتوانند با بلوک دیگری کار کنند و در سایه این بلوک امنیت کسب کنیم. تاریخ روابط ایران با روسیه کاملا نشان داده است که روس‌ها همیشه از کارت‌های ایران سوءاستفاده کرده‌اند. مطلب پارادو‌کسیکالی که وجود داشته است در ابتدا این بوده که ایران یک کشور (Potential) به صورت بالقوه قدرت منطقه محسوب می‌شده است از نظر عوامل ژئوپلتیک، عوامل ژئواستراتژیک و نیروی انسانی با هر معیاری که بخواهیم بسنجیم؛ ایران یک قدرت منطقه‌‌ای است. این پتانسیل در ایران به صورت بالقوه همیشه وجود داشته است.

 اما اینکه ما بتوانیم در سایه روسیه و چین این موقعیت قدرت منطقه‌‌ای بودن خود را حفظ کنیم و گسترش دهیم جای تردید وجود دارد. به هیچ وجه روس‌ها تمایل به این کار نداشته‌اند. روس‌ها همیشه ایران را مایل بودند داشته باشند و هیچ درگیری آنچنانی با غرب نداشته باشند. یعنی ایده‌آل‌ترین حالت برای چین و به‌خصوص روسیه در مورد ایران حالتی بود که تا دو سال پیش قبل از تشدید تحریم‌ها برای آنها بود که بتوانند از رهیافت عدم ارتباط موثر ایران با دنیای خارج تنها طرف اقتصادی و تجاری ایران باشند و همیشه به عنوان طرف استراتژیک با ایران معامله کنند. بنابراین چون ایران می‌خواهد خودش را به عنوان یک قدرت منطقه‌‌ای مطرح کند حداقل باید اسباب و لوازم (super power ) بودن را در اختیار داشته باشد.

این اسباب و لوازم چیست، باید شما به لحاظ اقتصادی پیشرفته باشید، باید توان سرمایه‌گذاری بسیار بالا داشته باشید و حداقل تحت تاثیر تحریم‌های یک کشور قرار نگیرید و آسیب‌پذیر نباشید. باید بتوانید هژمونی خود را بر منطقه اعمال کنید و برنامه‌های خود را به پیش ببرید. مجموعه‌‌ای از عوامل اقتصادی، سیاسی و سرمایه‌‌ای موجب می‌شود یک کشور قدرت منطقه‌‌ای باشد، همین قدرت یک معنی خاص دارد شما باید به لحاظ تکنولوژیکی، صنعتی و... فوق‌العاده باید قوی‌تر از دیگر کشورهای منطقه باشید. نه فقط در یک بحث و یک بعد خاص بلکه در تمام موارد باید قدرت داشته باشید و در دیگر بخش‌ها ضعیف و آسیب‌پذیر باشید.

 ایران می‌تواند ضمن حفظ عزت و منافع ملی خود بیاید با کشورهای مختلف ارتباط درست براساس منافع ملی‌اش برقرار کند. هیچ فرقی نمی‌کند روسیه، آمریکا و اروپا، مهم نیست چه کشوری، واقعا باید براساس منافع ملی تصمیم بگیرد. نه اینکه از بد حادثه متکی به چین و روسیه باشد؛ من به‌عنوان کسی که حوزه‌ام روابط بین‌الملل است؛ معتقدم اقدام ما در نزدیک شدن به روسیه یک تصمیم استراتژیک نبوده است. موقعی می‌توان گفت ما یک تصمیم استراتژیک گرفتیم که ابتکار عمل را خود ما داشته باشیم و اسباب و لوازم قدرت منطقه‌‌ای بودن خود را فراهم کرده باشیم تا بتوانیم در منطقه‌‌ای که قرار داریم تنش را به حداقل برسانیم. این‌گونه است که می‌توانید تاثیرگذار باشید.

چین یک سیاستی را در پیش گرفت که به دیپلماسی پینگ‌پنگی مشهور است، هرچند که دوران اتخاذ این سیاست مربوط به دوران جنگ سرد است، اما به لحاظ شکل ارتباط و تعامل چین با آمریکا می‌توان به الگوی چین با کمی تغییرات با توجه به شرایط فعلی اشاره کرد. آیا سیاست چین در ایران قابل اجراست؟

چین هم تا قبل از 1971 با همه دنیا در تنش بود، از شوروی و آمریکا گرفته تا کشورهای همسایه‌اش؛ بنابراین تحت این شرایط چین احساس کرد که فقط از طریق ارتباط با کشورهای جهان سوم نمی‌تواند به عنوان یک قدرت جهانی و منطقه‌‌ای به حیات خود ادامه دهد. چین تا سال 1971 به عنوان یک کشور عقب‌مانده مطرح می‌شد. برای اینکه از این وضع خارج شود؛ می‌بینیم که از این شرایط سال‌هاست خارج شده و ارتباطش را با شرق و غرب توسعه داده است. اکنون از طریق اقتصادش است که تلاش دارد دنیا را در قبضه قدرت خود نگه دارد، ما هم باید دست به چنین کاری بزنیم. الان حرف اول را در دنیا اقتصاد قوی کشورها می‌زند.

 خود آمریکا هم به شدت وابسته به چین است. اگر چین اوراق قرضه ملی آمریکا را نخرد به مشکل برخواهد خورد. بیش از 500 میلیارد دلار تبادل تجاری بین چین و آمریکا برقرار است بنابراین تحت این شرایط چینی‌ها موفق شدند، آنها هم یک نظام ایدئولوژیک محسوب می‌شوند. کاری که همه کشورها می‌کنند این است که با آمریکا وارد دیپلماسی پینگ‌پنگی به اصطلاح شما شده‌اند، یعنی در مقابل امتیازی که از این کشور می‌گیرند؛ امتیاز می‌دهند. ایران به دنیا نشان داده است که یک کشور تاثیرگذار در دنیا محسوب می‌شود. در طول سی سال بعد از انقلاب هم به عنوان کشور موثر حضور داشته است. بنابراین باید از این پتانسیل استفاده کنیم؛ غرب هم متوجه جایگاه ایران شده است؛ باید مواردی که موثر و مشترک بین ایران و آمریکاست مثل مبارزه با تروریسم و افراطی‌گری در خاورمیانه می‌تواند موضوع مشترک گفت‌وگوی طرفین باشد.

اصلا امکان همکاری ایران با آمریکا هست؟ ما سال‌ها آمریکا را دشمن اصلی خود می‌دانستیم، آمریکا هم معتقد بود محور شرارت هستیم چطور امکان دارد؟

ما در مواردی به خوبی توانسته‌ایم با آمریکا مذاکره کنیم. ما می‌توانیم در زمینه اتفاقاتی که در سوریه می‌گذرد، در افغانستان یا عراق می‌گذرد با هم گفت‌وگو و حتی همکاری کنیم. اتفاقا ایران و آمریکا در جاهایی هم نشان دادند که می‌توانند با هم کار کنند؛ باید این دید یا پرسپکتیو در روابط دو کشور تغییر پیدا کند تا ایران و آمریکا بتوانند با هم در مسائل مشترک گفت‌وگو کنند. ما تا زمانی که همدیگر را به عنوان مساله ببینیم نمی‌توانیم با هم گفت‌وگو کنیم؛ این کشمکش‌ها هم وجود دارد، باید همدیگر را به عنوان راه‌حل ببینیم نه مساله.

الان دنیا در وابستگی متقابل به سر می‌برد؛ دورانی که کشورها دور خودشان خط بکشند گذشته است. اکنون تمام کشورها در ارتباط و روابط متقابل با هم هستند. اگر کشوری بگوید که در خودکفایی کامل هستم اصلا واقعیت ندارد. برقرار شدن یک چنین خودکفایی هم برای یک کشور امکان ندارد. آمریکا خودش جزو وابسته‌ترین کشورهای دنیاست، شما به لیست اقلام و کالاهایی که آمریکا از چین وارد می‌کند حتی به لحاظ استراتژیک و نظامی نگاه کنید، متوجه می‌شوید که آمریکا یک کشور وابسته محسوب می‌شود، اتفاقا چین هم همین‌طور؛ دوران قرن نوزدهم نیست که چین به دور خودش یک حصار بکشد و با دنیا قطع رابطه داشته وسیاست مستقل مورد نظر خودش را اعمال کند و بگوید با هیچ کشوری ارتباط نخواهم داشت.

 ما باید واقعیت‌های این دوران را بپذیریم واز پتانسیل‌های خود بهترین استفاده را ببریم. این توان دیپلماسی و شرایط شماست که به شما کمک می‌کند تصمیم بگیرید چگونه با غرب و آمریکا گفت‌وگو کنید. سیاست خارجی و رشته روابط بین‌الملل به این دلیل مطرح می‌شود که تمام کشورهای دنیا یک بخشی از امنیت، رفاه، آموزش و بهداشت مناسب را با همکاری و سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی به دست بیاورند. تمام کشورها را که نگاه کنید متوجه می‌شوید که حتی فرانسه و انگلیس و آمریکا به سرمایه‌گذاری خارجی و امتیازاتی که از طریق روابط خود با دیگر کشورها به دست می‌آورند، وابسته محسوب می‌شوند.

ما باید بدانیم که چقدر می‌توانیم از محیط بین‌المللی می‌توانیم سرمایه‌گذار برای کارهای اقتصادی و.... جذب کنیم. حتی شما باید امنیت کشور را یک مقدار از طریق روابط خود با دیگر کشورها تامین کنید. شما نمی‌توانید دور کشور خط بکشید و بگویید اکنون امنیت من برقرار شد، شما امروز وابسته به محیط بین‌الملل محسوب می‌شوید.

 چون امروز امنیت ابعاد مختلفی پیدا کرده است. سیاست خارجی به همین دلیل به وجود آمده است، شما سیاست خارجی هم برای داخلی‌ها باید تنظیم کنید. یعنی یک مقدار از امکاناتی که احتیاج دارید را باید از محیط داخل بگیرید و بقیه را از محیط بین‌الملل؛ فراموش نکنید که ما در بین‌المللی‌ترین منطقه دنیا قرار داریم، خلیج‌فارس بین‌المللی‌ترین منطقه دنیا محسوب می‌شود. ما نمی‌توانیم خلاف جهت تحولات بین‌المللی حرکت کنیم.

آمریکا یک کشور استعمارگر است، سوابق زیادی در این زمینه دارد. امکان دارد ما در مذاکرات فریب بخوریم. آیا قبول ندارید واقعا ذات آمریکا استعمارگر است؟

ما آنقدر باید اعتماد به نفس داشته باشیم تا بتوانیم مذاکره کنیم و از منافع ملی خود دفاع کنیم. من نمی‌گویم آمریکا استعمارگر نیست. توطئه نمی‌کند یا برنامه‌ریزی برای توطئه نمی‌کند، چرا، آمریکا برای حفظ منافع ملی‌اش توطئه هم می‌کند و دست به هر کاری می‌زند ولی ما نمی‌توانیم این مورد را در سیاست‌گذاری داخلی و خارجی خودمان اصل قرار دهیم و سیاست خارجی خود را براساس این تعریف قرار دهیم.

شما نگاه کنید کشورهای آسیای جنوب شرقی با کشورهای امپریالیست چگونه برخورد می‌کنند. مگر مالزی، سنگاپور و کره تحت استعمار و نفوذ همین کشورهای استعمارگر نبوده‌اند؛ اما این کشورها با همین استعمارگران ارتباط دارند. ما باید ببینیم در روابط خارجی چطور از این کشورها در جهت منافع خودمان استفاده کنیم. این‌گونه است که اکنون مالزی یک کشور پیشرفته شده است. شما نحوه سرمایه‌گذاری شرکت‌های چندملیتی را در مالزی و اندونزی نگاه کنید.

 ببرهای آسیا نگاهشان را به مسائل بین‌المللی عوض کرده‌اند. اگر بخواهند بنشینند بگویند که دویست سال پیش انگلستان اینجا چه کار می‌کرد، نمی‌توانند با دیگر کشورها تعامل کنند، اصلا دیگر سیاست خارجی نخواهند داشت. ما باید به آینده نگاه کنیم. دو سوم کشورهای زمین تحت سلطه بوده‌اند بنابراین طبق این استدلال روابط بین‌الملل نباید وجود می‌داشت، کشور توسعه‌یافته‌‌ای هم نباید می‌داشتیم. این نوع برخورد واقع‌بینانه نیست، غیرمنطقی است.

برخی پیش‌بینی می‌کنند اگر تا شش ماه آینده ارتباط بین ایران و آمریکا محصولی برای ایران نداشته باشد، روحانی تحت فشار نیروهای تندرو قرار خواهد گرفت. نظر شما چیست؟

من امیدوارم با حسن نیتی که دولت آقای روحانی دارد این اتفاق رخ ندهد. با استقبالی که دو دولت کرده اند، هر دو دولت تحت فشار هستند. در آمریکا گروه‌های تی‌پارتی و راست‌های افراطی مایل به برقرای ارتباط بین دو کشور نیستند. باید گروه‌های سیاسی یک بار هم بنشینند یک هزینه و فایده کنند، اگر این طور نباشد ما شاهد فشار بیشتر گروه‌های تندرو در داخل کشور خواهیم بود. تحریم‌ها بیشتر خواهد شد.

شما به عنوان استاد روابط بین‌الملل عملکرد تیم روحانی را چطور دیدید؟

عملکرد تیم دیپلماتیک روحانی بسیار عالی بود. مشکل دستگاه دیپلماسی ایران بود که دینامیسم منطقه و دنیا را متوجه نمی‌شد، الان تغییر‌ها را متوجه می‌شود، تیم کنونی هزینه و فایده‌ها را به خوبی می‌فهمد و دینامیسم منطقه و دنیا را به خوبی متوجه شده است. وزارت خارجه باید یک اتوریته قوی در کشور داشته باشد تا بتواند بهتر حرکت کند.

بعضی‌ها می‌گویند رابطه با آمریکا خوشبینی است؟

خیر، ده‌ها کشور هستند که با آمریکا رابطه برقرار کردند. نمی‌شود گفت خوش باورانه است ما باید به نقاط مشترک برسیم. اگر مشکلات ایران در داخل حل شود و نیروها یکپارچه پشت ریاست جمهوری و وزارت خارجه باشند، می‌توانیم موفق باشیم اکنون دو دولت تعامل‌گرا روی کار هستند.
منبع: آرمان
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین