|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۹
کد خبر: ۱۰۲۲۱
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۶
علی مسعودی‌نیا با لحنی طنز می‌گوید، ما در تولید منتقد به خودکفایی رسیده‌ایم و می‌توانیم مازادش را صادر کنیم!
این شاعر و منتقد درباره نقد ادبی در رسانه‌ها و مطبوعات کشور گفت: حرف زدن درباره چیزی که نیست، دشوار است. من قائل نیستم چیزهایی که این روزها به نام نقد ادبی نوشته می‌شود، در حیطه نقد ادبی جا بگیرد و وضعیت کنونی را فجیع می‌دانم.

او در ادامه اظهار کرد: چیزهایی که نوشته می‌شود، چندان نقادانه نیست. بخشی از این اتفاق هم به سازوکار ورود خود ما به عنوان روزنامه‌نگاران مطبوعات بازمی‌گردد که یک سازوکار بیمارگونه است. ما از طریق روابط وارد مطبوعات می‌شویم و برقرار کردن روابط سال به سال آسان‌تر می‌شود. اگر قبلا باید چیزی می‌نوشتی که چند جا چند نفر می‌خواندند و بعد معرفی می‌شدی، حالا من مسؤول صفحه ادبیات هستم، کتابی منتشر می‌کنم، بعد کسی نقدی مثبت روی اثرم می‌نویسد و من آن را چاپ می‌کنم و طرف به همین سادگی منتقد می‌شود و بعد روزنامه‌نگار؛ در نتیجه کسانی که وارد حیطه نقد می‌شوند، چندان ارتباطی با این حوزه ندارند و پشت خط‌مانده باسواد و درست و حسابی در این حوزه زیاد است.

مسعودی‌نیا در پاسخ به این‌که آیا ما منتقدان اندکی داریم، گفت: ما در زمینه منتقد به خودکفایی رسیده‌ایم، حتا می‌توانیم مازادش را صادر کنیم! چون فیگور منتقد در کشور ما خیلی دقیق تعریف نشده و هر کسی که کتابی می‌نویسد، یا رابطه‌ای با اصحاب رسانه به هم می‌زند، می‌تواند نقد هم بنویسد؛ در حالی‌که نقد علمِ ادبیات است، اما داستان و شعر هنرِ ادبیات است و این دو با هم فرق دارند. در ایران شما تا کتابی چاپ می‌کنی، به حیطه صالحانی وارد می‌شوی که می‌توانند نقد بنویسند. ما مطبوعاتی‌ها هم مقصر هستیم؛ چون می‌گوییم کسی که کتاب چاپ کرده، شناخته‌شده است و از او مطلب می‌گیریم. اما منتقدانی که نظر و ایده داشته باشند، کم هستند.

این روزنامه‌نگار همچنین افزود: نقد تابعی است از سایر شرایط فرهنگی کشور‌ و بخشی از آن بازمی‌گردد به این ماجرا که آیا ما کلا ملت نقدپذیری هستیم یا نه؟ چون ما ترجیح می‌دهیم ازمان تعریف شود و گفتمان انتقادی را نمی‌پذیریم. منتقدان ما اکثرا اقیانوسی از معلومات هستند به عمق یک سانتی‌متر؛ در حالی‌که منتقد باید در مساحت یک سانتی‌متر عمق بسیاری داشته باشد، یعنی درباره موضوعات محدودی دانشی ژرف داشته باشد. اما ما شبیه مرده‌شورها هستیم و مرده همه را می‌شوریم. کسی که نقد داستان کوتاه می‌نویسد، لزوما نمی‌تواند نقد رمان خوبی بنویسد. کسی که نقد ساختارگرایانه می‌نویسد، در نقد روانکاوی لزوما خوب نیست. اما این‌جا همه ادعای جامع‌الاطراف بودن دارند؛ برای همین هم منتقدان مطرح ما کم هستند.

او درباره تأثیر دانشگاه در پرورش منتقد هم گفت: آکادمی تا بغض خود را به نقد ژورنالیستی برطرف نکند و با آن به آشتی نرسد، نمی‌تواند کار چندانی در این زمینه کند. اسلوب نقد ادبی در آکادمی در شیوه‌های نقد کهن باقی مانده و منتقدان ما در دانشگاه‌ها به دلیل سیستم آموزشی نادرست چیزی را تولید می‌کنند که معمولا ربطی به امروز و اکنون ندارد و به همین دلیل بدون استفاده می‌ماند. در میان دانشگاهیان ما منتقدان خوبی هم شاید یافت شوند، اما عمدتا به‌روز نیستند. هر دو سو (ژورنال و آکادمی) باید به سمت هم قدم‌های با حسن نیتی بردارند و تا این آشتی نباشد، نقد در آکادمی اثرگذار نیست. یک بخشش هم برمی‌گردد به تزاحم نقش رسانه‌ها در ایران و فقدان وجود نشریات تخصصی برای نقد.

او در ادامه افزود: دوستانی هم که در رسانه نقد می‌کنند، به ساحت‌های عجیب و غریبی می‌روند که برای عموم مردم چندان جذاب و قابل درک نیست؛ چون ما نشریات تخصصی نداریم و اگر هم داریم، نشریات تخصصی ما هم سلبریتی‌محور هستند و تنها دنبال این هستند که کدام چهره مطرح است که عکسش روی جلد برود و فیلترینگ‌هایی را رعایت می‌کنند که همه چیز درش مطرح است به جز دانش منتقد. این فضا موجب می شود ما در برابر سلبریتی‌ها و پیشکسوت‌ها کاملا آچمز باشیم و ناخواسته به آن‌ها حق مصونیت از نقد بدهیم، چرا که سیاست‌های نشریات بیش از این‌که در راستای تحلیل واقعیت موجود در ادبیات ایران باشد، در راستای راضی نگاه داشتن چهره‌هاست.

مسعودی‌نیا درباره این‌که پیشکسوتان چقدر می‌توانند در معرفی چهره‌های جدید مؤثر باشند، گفت: گمان می‌کنم هیچ. من فکر می‌کنم بخش عمده این موضوع به ضعف فرهنگی ما و معضلات فرهنگی ما برمی‌گردد. نسل امروزی برخورد سلبی با هم‌نسلان خود و با گذشتگانش دارد. نسل گذشته هم برخورد سلبی نسبت به نسل بعد دارد، مگر لابی مطرح باشد. انگار ما همه به شدت از هم متنفریم و فرصت برای دیده شدن کم داشته‌ایم و بغضی در ما شکل گرفته است. دعواهای ما شخصی است و بر سر ادبیات نیست. دعوا همیشه همین است: «چرا فلانی مطرح شده، ولی ما نیستیم؟» از نظر اخلاقی، جامعه ادبی نازلی داریم. فضای عمومی حاکم بر ادبیات ما سرشار از تنگ‌نظری و ابتذال است و پر از دعواهای شخصی و سخیف. در این فضا هیچ حرفی تأثیر ندارد. برخوردها که سلبی باشد، هیچ‌کس هیچ‌کس را قبول ندارد. این است که مثلا حتا اگر الیوت هم بگوید مسعودی‌نیا شاعر خوبی است، هم من و هم او از باقی دوستان فحش می‌خوریم.

او درباره این‌که نقد چقدر در فضای ادبی کشور ما می‌تواند منجر به طرح نادرست برخی آثار و به حاشیه کشیدن آثار باارزش دیگر شود، گفت: عملا اتفاقی که در ادبیات ما می‌افتد، چیزی جز این نیست. 99 درصد آثار مطرح‌شده در حوزه ژورنال ما، حیثیت‌شان را مدیون پروپاگاندا هستند. مشی کلی رسانه‌ها بزرگ کردن آثار میان‌مایه و نادیده انگاشتن ادبیات رادیکال است. چه ناشرانی که لابی می‌کنند، چه ژورنال‌هایی که لابی می‌کنند و چه روزنامه‌نگارانی که با هر دو این‌ها لابی می‌کنند، در همین راستا گام برمی‌دارند و سبب می‌شوند آثاری که متوسط هستند، یا توسط نشر یا گروه سمپات آن‌ها تولید شده‌اند، مطرح شوند و نوعی نوشتار میان‌مایه تبدیل به جریان مسلط شود و متأسفانه با این ساز و کار خیلی کم پیش می‌آید اثری خوب کشف و معرفی شود. چون ما نهادها، آکادمی‌ها و جایزه‌هایی هم که بتوانند آثار خوب را شناسایی و معرفی کنند، کم داریم و اگر هم هستند، درگیری داخلی دارند و یا با فقر مالی دست و پنجه نرم می‌کنند و اسیر گروه‌بندی‌های سیاسی و غیرسیاسی شده‌اند. البته کتمان نمی‌توان کرد که از سوی دیگر آثار خوب چندانی هم در فضای ادبی ما منتشر نمی‌شود یا شاید هم امکان انتشار نمی‌یابد.

منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین