کد خبر: ۸۴۷۴۱
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۴
تصميم مردم به نقش‌آفريني در انتخابات رياست‌جمهوري ۹۲ نمايش متانت و درايت ملتي بود كه قادر به تشخيص منافع درازمدت خود است و تلاشي در جهت منافع ملي بود.
شمارش معكوس انتخابات مجلس دهم به عنوان يكي از مهم‌ترين مقاطع تاريخ انقلاب آغاز شده است. جريان‌هاي سياسي در نقطه اوج فعاليت خود هستند و ايران اسلامي روزهاي سرنوشت‌سازي را پيش روي خود مي‌بيند. پيروزي حسن روحاني در انتخابات رياست‌جمهوري گرچه در نگاه اول يك اتفاق پيش‌بيني نشده و غيرمنتظره بود اما امروز به اتفاقي بسيار مهم و سرنوشت‌ساز تبديل شده است. روحاني با درايت و عقلانيتي كه بر فضاي كشور حاكم كرده موفق شده همه جريان‌هاي سياسي اعم از خرد و كلان را به صحنه بكشاند تا فضاي سياسي ايران يكي از مهم‌ترين مقاطع تاريخي خود را تجربه كند.

به همين دليل و براي تحليل و بررسي آخرين وضعيت جريان‌هاي سياسي در آستانه انتخابات با ابراهيم اصغرزاده نماينده سابق مجلس و تئوريسين برجسته اصلاح‌طلب گفت‌وگو كرديم. اصغرزاده معتقد است: «متهم كردن اصلاح‌طلبان به همسويي با دشمن خارجي آدرس غلط دادن و نسخه‌پيچي براي فرار به جلو است تا اصولگرايان از پذيرش بار مسئوليت در امان بمانند و كسي از آنها سوال نكند كه چرا در مقابل تندروي‌هاي احمدي‌نژاد سكوت كردند و در نهايت از دايره قدرت اخراجش كردند».

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید، در ادامه متن گفت‌وگوي «آرمان» با ابراهيم اصغرزاده را می‌خوانید:
 

نظر شما درباره ليست انتخاباتي اصلاح‌طلبان چيست؟ كيفيت حضور اصلاح‌طلبان را در انتخابات مجلس چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

اصلاح‌طلبان براي بستن اين ليست انتخاباتي از يك راه پر پيچ و خم عبور كرده‌اند. مساله مهم ليست اصلاح‌طلبان تمايل از يك ليست اصلاح‌طلب صددرصدي به سمت يك ليست اصلاح‌طلب تركيبي با جريان اعتدالگراي ميانه‌رو بوده است. به نظر من ارائه ليست مشترك بين اصلاح‌طلبان و اعتدالگرايان ميانه‌رو يك موفقيت بزرگ براي جريان اصلاحات است و از زيركي اين جريان حكايت مي‌كند. اصلاح‌طلبان بايد در روزهاي باقيمانده به برگزاري انتخابات به خوبي پيام خود را به مردم منتقل كنند كه همه بايد در انتخابات شركت كنند و از اصلاح‌طلبان سراسر كشور حمايت كنند. اگر چنين اتفاقي رخ بدهد اصلاح‌طلبان موفق خواهند شد سهم قابل توجهي از مجلس آينده را در اختيار بگيرند. با اين وجود ممكن است برخي جريان اصلاحات را به فرصت‌طلبي و تجديدنظرطلبي متهم كنند كه چرا افرادي مانند علي لاريجاني و كاظم جلالي را در ليست خود قرار داده‌اند. بنده معتقدم در شرايط كنوني اصلاح‌طلبان منافع ملي را به منافع جرياني ترجيح داده‌اند و با اين سياست خود تلاش مي‌كنند چهره قابل قبولي از ايران به جامعه جهاني ارائه كنند. در شرايط كنوني بسياري از نورافكن‌هاي خارجي در حال رصد فضاي داخلي ايران هستند و مهم‌ترين دغدغه آنها سرانجام برجام و چگونگي اجرايي شدن آن است. مساله ديگر به انتخابات خبرگان رهبري بازمي‌گردد كه از حساسیت و اهميت بسيار زيادي برخوردار است. به همين دليل اصلاح‌طلبان تلاش مي‌كنند زمينه تشكيل يك مجلس خبرگان معتدل را فراهم كنند. به نظر من اصلاح‌طلبان با هوشياري، زيركي سياسي و آينده‌نگرانه ليست انتخاباتي خود را تنظيم كرده‌اند. درباره مجلس شوراي اسلامي بايد عنوان كنم در شرايط كنوني وضعیت تشكيل يك مجلس اصلاح‌طلب وجود ندارد. اصولگرايان از مدت‌ها قبل و با ابزارهايي كه در اختيار داشتند تلاش كردند اصلاح‌طلبان نتوانند از تمام پتانسيل خود استفاده كنند. با اين وجود اين مساله كه افرادي مانند آقاي لاريجاني در زمين اصلاح‌طلبان بازي مي‌كنند يا برخي عقلاي اصولگرايي رفتار اصلاح‌طلبانه از خود نشان مي‌دهند يك موفقيت بزرگ براي جريان اصلاحات به شمار مي‌رود. اين مساله نشان مي‌دهد جريان اصلاحات با توجه به موانعي كه از نظر سخت‌افزاري پيش روي خود مي‌بيند اما از نظر نرم‌افزاري و گفتماني همچنان از تاثيرگذاري بالايي برخوردار است. بنده ديدگاه برخي دوستان كه عنوان مي‌كنند جريان اصلاحات در سال92 دچار كودتاي گفتماني شد و به سود جريان اعتدالگرا صحنه مبارزه سياسي را ترك كرد را قبول ندارم. به نظر من در انتخابات رياست‌جمهوري سال92 اصلاح‌طلبان با استراتژي معطوف به صندوق‌هاي رأي و حضور مردم در انتخابات، مانع پيشروي راديكاليسم راست در مديريت كشور شدند.

چرا گفتمان اصلاحات در دو سال اخير مجبور شده در جغرافياي مشترك گفتماني با اعتدالگرايان و اصولگرايان معتدل زيست كند؟ چرادر شرايط كنوني گفتمان اصلاحات به جاي اينكه به درون نگاه كند به بيرون نگاه مي‌كند و آينده خود را در بيرون از درون گفتمان اصلاح‌طلبي جست‌وجو مي‌كند؟

به نظر من در شرايط كنوني همه اصلاح‌طلبان باتجربه‌تر از گذشته شده‌اند و جريان اصلاحات شكل معتدل‌تري به خود گرفته است. تمايل اصلاح‌طلبان به ميانه‌روي و تعادل به معناي دست برداشتن از شعارهاي اصلاح‌طلبانه نيست. جريان اصلاحات تنها به اين دليل در شرايط كنوني استراتژي اعتدال را انتخاب كرده كه جريان راديكال راست را از حيز انتفاع بيندازد. اگر شرايطي را تصور كنيم كه سعيد جليلي يا اسنفديار رحيم مشايي كانديد جريان احمدي‌نژاد در انتخابات رياست‌جمهوري سال92به پيروزي مي‌رسيدند وضعیت نامطلوب پیشین ادامه می‌یافت. با اين وجود نوعي رفرم درون گروهي در جريان اصلاحات و «اصلاح اصلاحات» سبب شد كه جريان اصلاحات گزينه اصلي خود را از انتخابات بيرون بكشد و به جاي آن حسن روحاني كه چهره معتدلي است به رياست‌جمهوري دست پيدا كند. اصلاح‌طلبان در سال92 از شعار برداشتن تحريم‌ها، حقوق مردم و دفاع از منافع ملي حمايت كردند. حتي در دو سال گذشته جريان اصلاحات به جاي اينكه به دنبال تقويت جامعه مدني و اصلاحات داخلي و مطالبه اين مسائل از حسن روحاني و دولتش باشد از سياست‌هاي خارجي دولت تدبير و اميد و برداشتن تحريم‌ها حمايت كرد تا ايران از انزواي بين‌المللي خارج شود و درهاي جديدي در عرصه بين‌المللي به روي ايران باز شود.

در سال76 تئوريسين‌هاي جريان اصلاحات گفتمان اصلاحات را تئوريزه مي‌كردند و اهداف آينده را مشخص مي‌كردند. اين در حالي است كه شرايط كنوني آينده جريان اصلاحات شكل مبهمي به خود گرفته و شفاف نيست و هنوز براي بسياري از اصلاح‌طلبان مشخص نيست پس از حسن روحاني چه اتفاقي قرار است رخ بدهد. آيا اين وضعيت براي جريان اصلاحات خطرناك نيست؟

اصلاح‌طلبان درس‌هاي زيادي از انتخابات رياست‌جمهوري سال84گرفتند. اگر اصلاح‌طلبان در اين انتخابات دقت مي‌كردند مي‌توانستند مهدي كروبي و آيت‌ا... هاشمي را به دور دوم انتخابات بفرستند. در شرايط كنوني اگر اصلاح‌طلبان براي تقويت پايگاه اجتماعي خود به سمت راديكاليسم تمايل پيدا كند به صورت طبيعي با كاهش پايگاه اجتماعي خود مواجه مي‌شوند. اين در حالي است كه هرچه به سمت اعتدال و ميانه‌روي گرايش پيدا كنند با تقويت پايگاه اجتماعي خود روبه‌رو خواهند شد. البته بنده معتقد نيستم اصلاح‌طلبان بايد دست از شعار اصولي خود بردارند و به يك جريان فرصت‌طلب براي كسب قدرت تبديل شوند. به نظر من در شرايط كنوني تعيين استراتژي ميانه‌روي نيز نوعي حركت اصلاح‌طلبانه است. اصولگرايان در ليست انتخاباتي خود از تندروهاي افراطي استفاده كرده‌اند. اين در حالي است كه اصلاح‌طلبان موفق شده‌اند بخشي از اصولگرايان ميانه‌رو و معتدل را به سمت خود جذب كنند كه اين يك موفقيت بزرگ براي جريان اصلاحات به شمار مي‌رود. نكته ديگر اينكه مردم بايد در پاي صندوق‌هاي رأي حاضر شوند و به كانديداهاي معتدل و ميانه‌رو راي دهند. اين وضعيت براي مجلس شوراي اسلامي نيز وجود دارد. اگر مساله برجام به نتيجه مطلوب نرسد و در زمينه اجرايي شدن با مشكل مواجه شود بسياري از دستاوردهاي دولت آقاي روحاني از بين خواهد رفت. در مجلس نهم برخي از نمايندگان تندرو نسبت به بند بند برجام انتقاد داشتند و برجام را مشابه قرارداد تركمنچاي تلقي مي‌كردند. توقف برجام به معناي سقوط زودهنگام دولت آقاي روحاني خواهد بود. در نتيجه براي جلوگيري از سقوط دولت روحاني مجلس آينده بايد به سمت يك مجلس خردگرا و مبتني بر عقلانيت پيش برود. در شرايط كنوني وضعيت اصلاح‌طلبان به مراتب بهتر و مناسب‌تر از اصولگرايان است. بسياري از اصولگرايان كه در ليست اين جريان قرار نگرفته‌اند نسبت به اين مساله معترض هستند و حاضر نيستند صحنه انتخابات را ترك كنند و اين مساله باعث چنددستگي، شكاف و تفرقه در بين اصولگرايان شده است. اين در حالي است كه جريان اصلاحات تنها با يك ليست و به صورت منسجم و با اتحاد كامل در صحنه انتخابات حاضر شده است. ردصلاحيت اصلاح‌طلبان به سازمان راي آنان ضربه واردكرده است. اين اتفاق درست زماني افتاده كه اين جريان يك دوره ركود سياسي و انفعال را پشت سرگذاشته و در فراگيرترين فرم تشكيلاتي خود به سرمي‌برد. بی‌شك اين اتفاق، نظم آنها را به هم ريخت و بدنه اجتماعي‌شان را تضعيف كرد. با اين وجود بنده معتقدم انتخابات پيش‌رو مهم‌ترين قرارداد سياسي پس از سال88 است.

تلاش آقاي روحاني در مساله تاييد صلاحيت به چه ميزان كارساز بود؟آيا اين تلاش قابل قبول بود؟

دست دولت روحاني در داخل به اندازه سياست خارجي باز نيست درحالي كه سياست خارجي ادامه سياست داخلي است. به نظر من بهتر بود دولت آقاي روحاني ابتدا در داخل در ميان جناح‌ها و گروه‌هاي اجتماعي آشتي و فرايند مذاكره را آغاز مي‌كرد و سپس به دنبال حل مشكلات خارجي مي‌رفت. نكته ديگر اينكه موضوع بررسي ردصلاحيت‌ها چه در سطح رياست‌جمهوري و چه در سطح انتخابات مجلس، همواره در سال‌هاي گذشته وجودداشته است. با اين وجود تجربه سياست‌ورزي اصلاح‌طلبان در برابرهمين وضعيت، از تاثيرگذاري بالاي آنها بر موازنه قدرت و معادلات سياسي داخلي حكايت دارد. جليلي كه خود را رئيس‌جمهور برگزيده مي‌دانست، تنها توانست چهارميليون راي كسب كند و اين جز با اتخاذ استراتژي نوعي رقابت نيابتي اصلاح‌طلبان و استفاده از موقعيت‌ها و فرصت‌ها امكانپذير نبود. اگر اصلاح‌طلبان اكثريت مجلس دهم را مانند مجلس ششم در اختيار بگيرند اما از ايفاي مسئوليت خود ناتوان باشند هيچ سودي نصيب اصلاح‌طلبان نخواهد شد.

بازي اصلاح‌طلبان در فضاي انتخاباتي چه تاثيري بر آرايش سياسي رقيب دارد؟

ما مي‌توانيم آرايش سياسي رقيب را برهم بزنيم. با مبارزه وكالتي يا نيابتي يعني وقتي يك حزب قادر به فرستادن كانديدايي منطبق با معيارخود نيست، تلاش مي‌كند آراي راي‌دهندگان را به حساب جريان و كانديداي نزديكتر به خود واريز كند. از اين طريق مي‌شود جلوی پيشرفت تندروها را سد كرد. مبارزه انتخاباتي، عرصه دگرگوني‌هاي عميق نيست. از سويي در هر كارزار انتخاباتي، به رسميت شناختن رقيب و احترام به حقوق ديگران شرط عقلاني است. احترام به حقوق ديگران از بديهيات دموكراسي است. از مشروطه تاكنون مردم ايران براي تحقق قانون، آرمان‌هاي انساني و دموكراتيك تلاش كرده‌اند. انتخابات از يك منظر ديگر محل خانه تكاني و ورود هواي تازه به فضاي سياسي كشوراست. هرگونه تلاش براي زدودن نابردباري و خشونت از جامعه فضيلت بزرگي به شمارمي‌رود. پس بايد از فرصت انتخابات استفاده كرد و باگروه‌هاي ديگر، چه اصولگراها چه هر مرام و مسلك ديگر، به گفت‌وگو و مذاكره نشست تا به فهم و درك مشترك رسيد. ما اگر يكديگر را تحمل نكنيم و باهم گفت‌وگو و همزيستي مسالمت‌آميز نداشته باشيم، چگونه مي‌خواهيم از دموكراسي و الگوي جمهوريت نظام دفاع كنيم. انتخابات براي اصلاح‌طلبان علاوه برطريقيت، موضوعيت هم دارد. درست است كه انتخابات طريقي براي كسب قدرت است، ولي لحظه مهمي در همبستگي و حيات سياسي جامعه است. بسترسازي دموكراسي بيش از هر چيز نيازمند تمرين و آموزش مستمر و تربيت انسان‌هاي دموكرات است. اصلاح‌طلبان به خاطر منافع ملي و آرمان دموكراسي‌خواهي مي‌توانند دست از كسب كرسي‌هاي قدرت بشويند ولي قطعا نمي‌توانند هويت اصلاح‌طلبانه خود را زيرپا بگذارند.

ارزيابي شما از حضور برخي اصولگرايان معتدل در ليست اصلاح‌طلبان چيست؟

برنامه اصلاح‌طلبان جهت اتحاد با اصولگرايان معتدل براساس منطق نزديكي آنها با ارزش‌هاي دموكراتيك و آزادي‌خواهانه تنظيم مي‌شود نه ميزان قدرت يا ثروت‌شان. طبعا اتحاد استراتژيك با اصولگراها نه ممكن است و نه مطلوب. ولي اتخاذ تاكتيك‌هاي هماهنگ و همسو به صورت طبيعي ضرورت يافته است. متهم كردن اصلاح‌طلبان به همسويي با دشمن خارجي آدرس غلط دادن و نسخه‌پيچي براي فرار به جلو است تا اصولگرايان از پذيرش بار مسئوليت در امان بمانند و كسي از آنها سوال نكند كه چرا در مقابل تندروي‌هاي احمدي‌نژاد سكوت كردند و در نهايت از دايره قدرت هم اخراجش كردند. اصولگرايان مي‌خواهند انتقام شكست بزرگ خود در ويران كردن روابط خارجي كشور، بحران تحريم و موفقيت دولت روحاني در تصويب برجام را در انتخابات هفتم اسفند از اصلاح‌طلبان بگيرند. برخي گمان مي‌كنند مواضع جديد اصلاح‌طلبان سوارشدن بر امواج تجديدنظرطلبي آن هم سوگيري محافظه‌كار آنهاست.يعني اصلاح‌طلبان براي پيروزي زير بيرق اصولگراهاي ميانه سينه مي‌زنند و به اردوگاه مقابل نزديك شده‌اند. به‌نظر من اصلاح‌طلبان از اصول خود كه دفاع از دموكراسي و حقوق شهروندي، آزادي‌خواهي و عدالت‌طلبي توامان است عقب‌نشيني نكرده ولي به‌لحاظ تاكتيكي به ابتكار عملي جديد در ائتلاف با نيروهاي ميانه و معتدل دست زده‌اند. بعضي فكر مي‌كنند بعد از انتخابات ۹۲ اصلاح‌طلبان از تمام يا بخشي از آرمان‌هاي دموكراسي‌خواهانه خود دست كشيده‌اند. شرايط سخت و مسيرسنگلاخي سياست آنها را به تجديدنظر و بازگشت در اصول واداشته است. به هر حال رويكرد جديد اصلاح‌طلبان را نه يك گسست از گذشته‌شان بلكه صرفا يك چرخش تاكتيكي مي‌دانم. جامعه مدني ما ژله‌اي و كم‌قوام است. احزاب، مطبوعات و به‌لحاظ تشكيلاتي ضعیف‌اند. دولت آقاي روحاني نيز بيشتر به بقا و استمرار خود مي‌انديشد. ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتداليون اگر در هفت اسفند پاسخ مناسبي از جانب ملت نگيرد دولت روحاني براي ادامه كار با مشكل مواجه مي‌شود. اين انتخابات زايش جناح اصلاح‌طلب محافظه‌كاري را در ميان اصولگرايان در پي خواهد داشت.

انتخابات هفتم اسفندماه چه اهميتي براي دولت حسن روحاني در پي خواهد داشت؟

مشاركت بالا در انتخابات هفت اسفند براي دولت اعتدالي روحاني حياتي‌تر است تا اصلاح‌طلبان. به عبارتي انتخابات آينده تاحدي موضوع مرگ و زندگي ميانه‌روهاست. اگر مجلس به دست تندروهاي ضد دولت بيفتد، افراطيون با انرژي‌يابي مجدد، دستاوردهاي خارجي و داخلي دولت را بر باد خواهند داد. افراطيون در برابر هر نوع اصلاحات اقتصادي، اجراي برجام و تعامل با جهان خواهند ايستاد و سنگ‌اندازي خواهندكرد و اجازه نمي‌دهند عمر دولت به انتهاي طبيعي‌اش برسد. ابتكار عمل و قدرت مانور مردم ايران كه حدواندازه ندارد و بارها همه تحليلگران را غافلگيركرده است. البته به نظرم اصولگرايان براي بقاي خودشان هم كه شده نياز به مشاركت بالاي مردم رادرك مي‌كنند و باید به مشاركت بالاي مردم باور داشته باشند، زيرا حق مشاركت دوسويه است و تكاليفي را متقابلا متوجه اصولگرايان مي‌كند كه معمولا آنها خود را به نديدن مي‌زنند.

آيا حضور چهره‌هاي ناشناخته و گمنام در ليست اصلاح‌طلبان كيفيت حضور اين جريان در انتخابات را كاهش نداده است؟

جريان اصلاحات مجبور است از نيروهاي ناشناخته و امتحان پس‌نداده خود استفاده كند و اين خود مي‌تواند معايبي داشته باشد. با اين وجود مي‌توان با سازمان دادن و برجسته‌سازي عناصرگفتماني، انتخابات را به سمت وسوي جرياني شدن سوق داد. اگر نگاه به انتخابات را تغيير دهيم، مي‌توان ردصلاحيت‌ها را به فرصت تبديل كرد. به نظر بنده هر نامزدي كه در عمل به تضعيف گفتمان خشونت كمك كند، از نظر من يك اصلاح‌طلب است. هر كس كه به هردليلي در پي تثبيت و تقويت انديشه مبتني بر صلح دوستي و مداراجويي باشد، قابل اعتماد است. منطقه خاورميانه اينك به خاورخون و جنون تبديل شده است. بنابراين حفظ امنيت سرزميني و ارتقاي امنيت ملي و هر اقدامي كه خطر جنگ را از كشور دور كند، از اولويت در ائتلاف و همكاري برخوردار است. صلح‌طلبي، مخالفت با جنگ، نفي خشونت به هر شكل و توسط هر كس، گفت‌وگو و تعامل براي حل بحران‌هاي جهاني و منطقه‌اي، نه تنها مفاهيم مهم و ارزشمندي هستند كه در شرايط كنوني مفيدند و ملاك و معياري براي همسويي و همگرايي نيروهاي سياسي و غيرسياسي به حساب مي‌آيند. اتفاقا يكي از مواردي كه مي‌تواند امنيت ملي ما را در اين شرايط آسيب‌پذير كند، همين انزواي مجدد در عرصه بين‌المللي و تحريم‌هاي جديد اقتصادي يا اجماع و تفاهم ميان بازيگران موثر جهاني عليه ماست. اصلاح‌طلبان در اين موقعيت، متحد طبيعي تمام اقشار و اشخاص ميانه‌رو، معتدل و هركس كه حاضر باشد حسابش را از افراطيون جداكند، به حساب مي‌آيد. پايداري هيچ نهاد سیاسی بدون تقويت نهادهاي مدني و صنفي و بدون پاسخگویی در برابر جامعه ‌به دست نمي‌آيد. انتخابات نيز يكي از فرصت‌هاي مردم براي تاثيرگذاري بر حيات اجتماعي و سرنوشت جمعي است. بي‌ترديد من و شما وقتي راي مي‌دهيم، به نوبه خود اثري هرچند اندك بر بهبود و اصلاح امور خواهيم گذاشت. انتخابات دوم خرداد 76 و انتخابات 92 به‌خوبي گواه اين مدعاست. اما مطمئنم وقتي عده‌اي راي نمي‌دهند پيشاپيش به اندازه راي خود، مخالفين آزادي را جلو مي‌اندازند. تجربه‌هاي تاريخي نشان مي‌دهد كه نتايج انتخابات در ايران، تاثير بي‌واسطه، غيرقابل‌انكار، و بعضا گسترده‌اي برزندگي عموم مردم مي‌گذارد. مجلسي كه بايد مدافع حقوق ملت باشد وزيري را كه پيگير بورسيه‌هاي غيرقانوني بود استيضاح كرد. اگرقدرت راست در مجلس كمتر بود، وزير علوم تشويق مي‌شد نه بركنار! چنگ زدن به صورت يكديگر، و شكستن حرمت وحدت و همبستگي ملي به خاطر اتخاذ تاكتيك‌هاي سياسي، خدمت به افراطيوني است كه نفع‌شان در پاره‌پاره كردن جامعه، تبعيض ميان شهروندان و بي‌اعتبارشدن سرمايه‌اعتماد اجتماعي است. هم ميان موافقان و هم مخالفان رأي دادن، شهروندان محترمي هستند كه نمي‌توان در نيت‌ خيرشان براي سعادت ايرانيان شك كرد. بنده جمعه هفت اسفند در انتخابات شركت مي‌كنم و به تمامي ليست «خبرگان مردم» (۱۶نفر) و «ائتلاف فراگيراصلاح‌طلبان» (۳۰ نفر) رأي خواهم داد. دوليست «خبرگان مردم» و «ائتلاف فراگيراصلاح‌طلبان» نيز لزوما شايسته‌ترين نيروهاي سياسي نيستند. اما هيچ انتخابي درخلأ اتفاق نمي‌افتد و تابع شرايط زماني و مكاني است. شركت در انتخابات يك تاكتيك كم‌هزينه و موثر و شكلي از كنش سياسي براي كاستن از آلام و رنج جمعي است. هدف اول اصلاح‌طلبان از رأي دادن در انتخابات، كم‌كردن قدرت راست افراطي در نهادهاي تصميم‌گير وكشاندن مركز ثقل توازن نيروهاي سياسي به سمت ميانه‌روي و اعتدال است.

رأي به اين ۴۶ نفر، بيشتر از آنكه رأي به تك‌‌تك افرادي باشد كه بعضا ناشناخته و تازه‌كارند به نظرم رأي به يك ائتلاف هوشمندانه فراگير نيروهايي است كه در برابر مخالفان سرسخت برجام آرايش گرفته‌اند. ائتلافي در برابر ستيزه‌جويي‌هاي بي‌مورد، ائتلافي در برابر زبان خشونت و نفرت‌پراكني و در دفاع از دستاورد مهم ديپلماسي دولت روحاني. هرچه ‌از توان راست افراطي در نهادهاي سياسي كاسته شود، به نفع منافع ملي و خير و مصلحت انقلاب و كشور است. تصميم مردم به نقش‌آفريني در انتخابات رياست‌جمهوري ۹۲ نمايش متانت و درايت ملتي بود كه قادر به تشخيص منافع درازمدت خود است و تلاشي در جهت منافع ملي بود. بايد در انتخابات پيش‌رو اساسا از كساني كه قدرت درك مشكلات مردم را ندارند، خلع يد كرد. چنين امري تنها با طولاني شدن صف‌هاي راي‌دهندگان پاي صندوق راي امكانپذير است چه در مجلس شوراي اسلامي و چه در مجلس خبرگان. مردم ايران انتخابات رابه مثابه كم هزينه‌ترين وپرثمرترين شيوه مشاركت سياسي در طول اين سال‌ها برگزيده‌اند، آمارمشاركت ايرانيان در انتخابات‌هاي گوناگون معمولا از ميانگين مشاركت جهاني بالاتر است. در انتخابات دوم خرداد 76 پس از سه دوره افول مشاركت مردم با مشاركتي نزديك به 80 درصد، از 27 ميليون راي، 20 ميليون آن را در يك اراده واحد به رئيس دولت اصلاحات دادند و از آن زمان همواره به سراغ كساني رفتند كه در ميان كانديداها منتقدتر به وضع موجود بوده‌اند. انتخابات هفتم اسفندماه پاسخ منطقي است به آن دسته از وكلاي ملت كه يا قدرت تشخيص مصلحت مردم و كشور را نداشتند و در برابر تحريم و انزواي كشور و تهديدات امنيت ملي سكوت پيشه كردند و تا لحظه آخر هرچه در توان داشتند انجام دادند تا بلكه مانع از رسيدن به توافق ميان ايران و كشورهاي 1+5 شوند. بعضي از نماينده‌هاي مجلس از تهران تنها با درصد پاييني از آراي واجدين شرايط در سال ۹۰ انتخاب شدند. اگر مشاركت مردم بيش از چند دوره گذشته باشد، شكست انتخاباتي راست افراطي دور از دسترس نيست. اگر ما انتخاب نكنيم، ديگراني هستند كه پاي صندوق مي‌روند و به جاي ما انتخاب مي‌كنند. به نظر من اصلاح‌طلبان در انتخابات هفتم اسفند تندروها را به آخر صف دموكراسي خواهند فرستاد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین