»
کد خبر: ۷۳۸۲
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۶
رهبران ایران بسیار باهوش و زیرکند، و بر خلاف رهبران ایالات متحده، احتمالاً به خوبی می‌دانند در زمینه معضل هسته‌ای به دنبال چه چیز هستند. مهم نیست «روحانی» واقعاً تا چه حد اصلاح‌طلب یا بازتاب مشروع تمایل مردم ایران به تغییر باشد، مهم این است که او تصمیم‌گیرنده اصلی نیست؛ و کسی که مسئولیت اصلی را بر عهده دارد، رهبر کشور است که خود را مقابل امریکا و اسرائیلی می‌بیند که در پی پایین نگاه داشتن ایران و انکار کردن جایگاه راستین آن در منطقه و جهان هستند.
فارین پالسی در مقاله‌ای  با مطرح کردن این سؤال که آیا ایالات متحده شانسی در برابر تهرانِ زیرک، عاقل و محتاط در مذاکرات هسته‌ای دارد؟ می‌نویسد: هیچ‌کس نمی‌داند معضل هسته‌ای ایران چگونه پایان خواهد یافت. یک قرارداد خوب، قرارداد بد، هیچ قراردادی منعقد نخواهد شد، حمله نظامی امریکا یا اسرائیل؛ یا اصلاً هیچ یک از این موارد؟ اما در میان تمامی این عدم قطعیت‌ها، حداقل یک امر تقریباً قطعی به نظر می‌رسد: ایران در حال بازی شطرنج سه‌بعدی هستند، در حالی که ایالات متحده چکرز بازی می‌کند. ( شطرنج یک بازی پیچیده است که نیاز به استراتژی دارد اما چکرز یک بازی ساده است که نیاز به فکر و استراتژی خاصی ندارد – مترجم).

منظور از تشبیه استراتژی امریکا به بازی چکرز این نیست که دولت «اوباما» در چگونگی برخورد با ایران ناتوان است. اگرچه نحوه مدیریت معضل سلاح‌های شیمیایی سوریه توسط رئیس جمهور برخی مواقع فیلم‌های «برادران مارکس» را برای انسان تداعی می‌کرد، اما دولت امریکا می‌داند که خطرات مربوط به ایران مهم‌تر هستند؛ و دقیقاً به خاطر سوریه، باید منظم‌تر، متمرکز و هدفمندتر با ایران رفتار شود.

با این وجود ایران مسلماً مزیت‌های طبیعی خاصی دارد که ایالات متحده عاری از آن‌هاست. این بدین معنا نیست که ایالات متحده در بازی هسته‌ای شکست خواهد خورد و ایران تاج پیروزی را به سر خواهد گذاشت. اما به این معناست که تهران می‌تواند در خواسته خود برای دست یافتن به قابلیت سلاح‌های هسته‌ای بسیار زیرک‌تر، ترفندآمیزتر و استراتژیک‌تر از تلاش واشنگتن برای متوقف ساختن آن عمل کند.

در ادامه این مزیت‌های مهم به صورت خلاصه تشریح شده‌اند:

۱-  قدرت‌های بزرگ در برابر قبایل کوچک


بزرگ بودن همیشه به معنای باهوش و کارآمد بودن نیست، و کوچک بودن نیز لزوماً به معنای ضعیف بودن نیست. خاورمیانه مملو از بقایای قدرت‌های بزرگی است که به اشتباه گمان می‌کردند می‌توانند خواسته خود را به قبایل کوچک تحمیل کنند.

وادار کردن و مجبور ساختن ملت‌ها به انجام کاری که آن را مهم و حیاتی می‌دانند، کار آسانی نیست. سوابق تاریخی نیز در این زمینه چندان مطلوب نیست. قدرت‌های بزرگ جهانی همانند ایالات متحده کارهای زیادی برای انجام دادن دارند، و در نتیجه نمی‌توانند متمرکز عمل کرده و به آسانی خسته می‌شوند. قدرت‌های کوچک‌تر نظیر ایران که در منطقه‌ای خطرناک زندگی می‌کنند. آن‌ها در بازی دادن و مانور دادن اطراف این قدرت‌های بزرگ به منظور دست یافتن به اهدافشان کاملاً ماهر هستند و این کار را هم به خاطر خواسته خود و هم به خاطر آگاهی‌شان از اوضاع واقعی انجام می‌دهند: آن‌ها به خوبی راه‌های فرعی، دام‌ها و تله‌ها، و مسیرهای پیچیده منطقه خود را می‌شناسند.

ایالات متحده در سال‌های اخیر اغلب وارد منطقه و محله ایران شده، در حالی که اطلاعات بسیار اندکی از چشم‌انداز آن‌جا داشته است. بازیگران منطقه‌ای می‌توانند کاری کنند که این اقدامات برای ما بسیار گران تمام شود و این کار را هم می‌کنند. (کافی است نگاهی به لبنان، سومالی، افغانستان و عراق بیندازید) با گذشت یک دهه از زمانی که آن‌جا را ترک کرده‌ایم، برنامه‌ها و رؤیاپردازی‌های ما تغییر چندانی نکرده است. دو دهه بعد، اگر هم مردم محلی به یاد آورند که ما زمانی در آن‌جا بوده‌ایم، معمولاً خاطره خوبی از این موضوع ندارند.

ایران به خصوص در سرمایه‌گذاری بر این گونه اشتباهات ایالات متحده بسیار ماهر است. حمله به عراق و افغانستان طالبان را ضعیف و «صدام حسین» را برکنار کرد (که هر دو از دشمنان ایران بودند) و باعث شد جایگاه ایران در منطقه تقویت شود. ایران نیز استادانه در منطقه مانور داده، و لذا در تحولات منطقه مانند بحران سوریه نیز مشارکت کرده است. ایران از رئیس جمهور «بشار اسد» حمایت کرده، از ارتباط حکومت وی با حزب‌الله استفاده نموده، و با روس‌ها همکاری کرده تا نظام را پابرجا نگه دارد. توافقنامه امریکا و روسیه در مورد سلاح‌های شیمیایی نیز هدف ایران برای مشروع کردن رهبر سوری را تقویت ساخته و آمادگی ما برای استفاده از نیروی نظامی خود در خاورمیانه را در ذهن ایران زیر سؤال برده است.

در نهایت، ایران به لطف کوچک‌تر بودن و زیرک‌تر بودنش، توانسته در برابر تحریم‌ها، انزوای سیاسی، جنگ‌های سایبری و تلاش‌های سه دولت متوالی امریکا برای جلوگیری از دست یافتن آن به سلاح‌های هسته‌ای، دوام بیاورد. در واقع تهران در سال 2013، بیش از هر زمان دیگر به دست یافتن به قابلیت ساخت سلاح در یک دوره نسبتاً کوتاه، نزدیک شده است؛ و چه کسی می‌داند؟ شاید آن‌ها بیش از آن چه ما و اسرائیل مطلع هستیم، به عبور از آستانه هسته‌ای شدن نزدیک شده باشند.

۲- ایران به خوبی می‌داند به دنبال چیست. آیا ما هم می‌دانیم؟


ما واقعاً نمی‌دانیم ایرانیان چه نوع بازی را در پیش گرفته‌اند. آیا ما با تلاش برای دست یافتن به معاهده‌ای برای معضل هسته‌ای، در آستانه دوره‌ای جدید از روابط ایران-امریکا قرار گرفته‌ایم؟ یا این رفتار خوشایند دیپلماتیک «روحانی» تنها به منظور خریدن زمان، بررسی نقاط ضعف و شکاف‌ها و اختلاف‌نظرها در میان متحدان، خنثی کردن گزینه نظامی اسرائیل، و استفاده از گفتمان دلنشین و شیرین برای تقویت موضع رئیس جمهور امریکا که همیشه دیپلماسی را به شدت بر جنگ ترجیح داده، طراحی شده است؟

ایالات متحده هم کاملاً از بازی خودش آگاه نیست. در باره این که در نهایت باید چه کاری در مورد تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای صورت گیرد، عدم اطمینان زیادی وجود دارد. اگر دیپلماسی شکست بخورد، ایران را بمباران خواهیم کرد؟ آن را محاصره اقتصادی خواهیم کرد؟ اگر اسرائیل تصمیم بگیرد باید از نیروی نظامی استفاده کند ما چه خواهیم کرد؟ سیاست ما سرشار از بی‌برنامه‌گی و بی‌تصمیمی است؛ و این امر کاملاً مشهود است.

رهبران ایران بسیار باهوش و زیرکند، و بر خلاف رهبران ایالات متحده، احتمالاً به خوبی می‌دانند در زمینه معضل هسته‌ای به دنبال چه چیز هستند.

مدتی است که دنبال کردن اهداف هسته‌ای ایران، تبدیل به یک هدف ملی شده است. در واقع اگر شاه سرنگون نشده بود، ایران احتمالاً اکنون تبدیل به یک کشور هسته‌ای شده بود. برای ایران تصور این که این هدف را کاملاً فراموش کند یا به ایالات متحده اجازه دهد محدودیت‌هایی را اعمال نماید که دنبال کردن این هدف را در آینده ناممکن سازد، بسیار دشوار است.

۳- پدیده‌ای به نام روحانی


پیدایش «روحانی» یک مهره عالی برای بازی با ایالات متحده است، چرا که پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری واقعاً بازتاب دهنده تمایلات اصلاح‌طلبانه در میان مردم و حکومت ایران است. تحریم‌ها در حال ضربه زدن به اقتصاد کشور هست و پتانسیل ایجاد نارضایتی جدی عمومی را دارند. پس چرا یک رئیس جمهور خوش برخورد، جذاب و آینده‌نگر را به دنیا ارائه ندهیم که بتواند حتی با وجود این که تهران برنامه سلاح‌های هسته‌ای را دنبال می‌کند وجود این برنامه در ایران را انکار سازد؟

بنابراین سرمایه‌گذاری بر «روحانی» برای «اوباما» این خطر را در پی دارد که اگر فرآیند به نقطه‌ای برسد که ایرانی ها تعیین کنند آن چه ما به آن‌ها پیشنهاد می‌کنیم برای ارضای نیازهایشان کافی نیست، دولت امریکا احمق به نظر برسد؛ و با این که این رابطه دوستانه در حال جوانه زدن است، رئیس جمهور امریکا در موقعیتی دشوار و ناراحت‌کننده قرار گرفته و باید هرگونه سخن یا اقدام منفی ایرانیان را توضیح دهد. با این وجود ایران «روحانی» را به عنوان ریسکی تعیین کرده که ایالات متحده احساس می‌کند باید آن را بپذیرد.

۴-  مذاکره برای چه کسی؟


ایران در مذاکره با ایالات متحده، آزادی عمل دارد. ما در چنین موقعیت مطلوبی نیستیم. تهران با هر محدودیت سیاسی هم که روبرو باشد، مطمئناً به اندازه موانعی که ما در پیش داریم محدودکننده نیستند. موقعیت امریکا را باید در میان کنگره و متحدانش (اسرائیل و همچنین عربستان سعودی) ، به عنوان مجموعه‌ای از سوءظن و هراس در نظر گرفت.

برای لغو تحریم‌ها، و نیز برای توافق داخلی لازم برای هرگونه ابتکار عمل در سیاست‌های خارجی، به ویژه در مورد موضوعی بدین مهمی، راضی شدن کنگره ضروری است. همان‌گونه که «وندی شرمن» ، معاون وزیر امور خارجه، اذعان داشته است، عدم انعقاد قرارداد بهتر از آن است که به یک معاهده بد تن دهیم. معاهده بد قراردادی است که باعث عصبانی شدن، مشکوک شدن و آزرده خاطر شدن اسرائیل گردد، و اگر تهران تصمیم بگیرد توافقنامه را تعلیق یا لغو کند، توانایی احیای مجدد و سریع گزینه سلاح هسته‌ای را در اختیار ایران قرار دهد.

این واقعیت‌ها نه تنها از انعطاف‌پذیری ایالات متحده نخواهند کاست؛ بلکه یک نقطه‌نظر سیاسی قدرتمند نیز در اختیار ایران قرار می‌دهند که به واسطه آن‌ها استدلال شود که ایالات متحده در حال مذاکره در مورد محاسن مسئله هسته‌ای نیست، بلکه به سیاست‌هایش اجازه می‌دهد که مواضعش را شکل دهند؛ و همچنین باعث می‌شود که ایران نیز از مخمصه‌ی پاسخ دادن جدی به پیشنهادات ایالات متحده رهایی یابد. در واقع ایرانیان بی شک متوجه شده‌اند که هنگامی که پای ارائه امتیازات بزرگ در میان باشد، «اوباما» کاملاً ریسک گریز خواهد بود. این نکته ایران را هم را از نیاز به صداقت و صراحت مبرا خواهد ساخت. بیایید امیدوار باشیم که ایرانیان هم به این نتیجه نرسیده باشند که در صورت شکست دیپلماسی و هنگامی که پای گزینه نظامی در میان باشد نیز «اوباما» ریسک گریز خواهد بود.

۵- متحد یا دشمن؟

رئیس جمهوران ایالات متحده و مذاکره‌کنندگان ایران، دوران خود را با چهار سال می‌سنجند که منظور دوره اجرایی آن‌هاست. بر عکس، ایران به شکلی درازمدت بازی می‌کند و یک بازی نسلی را در پیش می‌گیرد. مطمئناً ایران در پی لغو تحریم‌هاست. اما اگر دقیقاً آن چه را که می‌خواهد به دست نیاورد، می‌تواند صبر کند.

«اوباما» از لحاظ چارچوب زمانی دوره دوم ریاست جمهوری‌اش در تنگناست و علاوه بر آن، عقربه‌های دو ساعت نیز در حال نزدیک شدن به زمانی هستند که او هیچ علاقه‌ای به رسیدنِ آن ندارد، یعنی گزینه نظامی. نخستین ساعت نشان می‌دهد که ایران در حال نزدیک شدن به نقطه‌ای است که راه بازگشتی ندارد، یعنی دست یافتن به قابلیت سلاح‌های هسته‌ای. این امر به نوبه خود دومین ساعت، یعنی چارچوب زمانی اسرائیل برای اتخاذ تصمیم در مورد استفاده از گزینه‌های نظامی، را تحت تأثیر می‌دهد.

رفتار دلپذیر «روحانی» نیز احتمالاً به نوعی سرعت مسائل را برای واشنگتن شتاب بخشیده است. با بالا رفتن سطح مذاکرات (باز شدن کانال‌هایی جدید هم برای رئیس جمهور امریکا و هم برای وزیر امور خارجه) ، به درازا کشاندن مسائل برای ایالات متحده دشوارتر خواهد شد. قبلاً در مذاکرات گروه 5+1 در آلماتی، استانبول، و مسکو ما طبق زمان‌بندی ایرانی ها جلو می‌رفتیم؛ اما اکنون تحت فشار زمان‌بندی سریع و فشرده واشنگتن هستیم. به هر حال وقتی رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در مقابل تمام نمایندگان جهان، وزیر امور خارجه خود را برای مدیریت مذاکرات هدایت می‌کند، بازگشتن به شرایط معمول قبلی کار دشواری خواهد بود.

شاید لحظه تصمیم‌گیری در حال نزدیک شدن باشد. شاید هم نه. اگر مذاکرات به راستی با جدیت برگزار گردد و هدف، انعقاد یک قرارداد (هرچقدر هم ناقص) باشد، زمان برای ایالات متحده نگرانی چندان بزرگی نخواهد بود. با این حال اگر مسائل در میز مذاکره به خوبی پیش نروند، زمان آن خواهد بود که از تظاهر به این که مذاکرات می‌توانند پاسخی برای این معضل باشند دست بکشیم.

ایران ممکن است این چنین حساب کند که اگر برنامه تسلیحات هسته‌ای را همانند خاری در چشم رئیس جمهور «اوباما» فرو نکند، ایالات متحده به کشورش حمله نخواهد کرد.

این قضیه مانند چرخش تاس سرشار از احتمالات گوناگون است. اما ایران با وجود تمام مزیت‌هایی که نسبت به ایالات متحده و متحدانش دارد، ممکن است باز هم خطر کند.
منبع: تیک
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین