|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۴
گزارش پشت صحنه سريال شوخي كردم وگفت وگويي كوتاه با «مهران مديري»
کد خبر: ۶۱۳۳
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۳
بخش هايي كه او از پشت صحنه سريال هايش منتشر كرده، نوعي جفاي ناخواسته در حق خودش بوده است. وقتي سر صحنه باشي، مي بيني آن خنده هاي پشت صحنه اتفاق هاي كوچكي هستند در فضايي به شدت جدي كه كارگردانش از هيچ نكته يي به راحتي نمي گذرد
 مديري پشت مونيتور مي نشيند. با دقت همه برداشت ها را تماشا مي كند. او حتي ايرادهاي معروف به ناظر پخشي را هم خودش برطرف مي كند. برخي از كلمه ها را تغيير مي دهد و تعدادي را حذف مي كند و پيشنهادهايي را جايگزين اش مي كند كه همه مي خندند و تعجب مي كنم چگونه در لحظه اين نكته به ذهن او رسيد؟



اينجا محل توليد سريال خبرساز يكي از جنجالي ترين چهره هاي سينما و تلويزيون ايران است. مردي كه وقتي براي انجام كاري وارد اتاق روابط عمومي و با ما روبه رو مي شود، با روي باز خوشامد مي گويد و بي سروصدا پشت ميز مي نشيند، باور نمي كنم اين همه خبر و شايعه گرد چنين شخصيتي مي گردد و به ياد مي آورم او از معدود چهره هاي خبرسازي است كه حاشيه هاي پيرامونش هيچ ربطي به رفتار و گفتار خودش نداشته است. برخلاف ساير هنرمندان خبرساز، مديري همواره از مصاحبه كناره گرفته و هيچ گاه با اظهارنظرهاي عجيب و غريب كليد حاشيه سازي را نفشرده است. اما جنجال، بخشي از زندگي او در دو دهه گذشته بوده و به نظر مي رسد خودش ترجيح مي دهد به هيچ وجه به اين مساله نينديشد. دست كم اين روزها كه با فراخواندن جمع پرتعدادي از ستاره هاي طنز روزهاي دور و نزديك، تصميم به احياي طنز آيتمي گرفته است. وقتي دليل انتخاب اين قالب را براي ساخت مجموعه جديدش جويا مي شوم، مي گويد: «چون به موضوعات سياسي و اجتماعي مي پردازيم، حس كرديم بهترين قالب براي طرح آنها، آيتم است.» مي گويم برخي معتقدند دوران اين شكل سريال سازي سرآمده و به نمونه هاي ناموفق سال هاي اخير اشاره مي كنم. اما مديري نمي پذيرد: «نه. قالب آيتمي مي تواند هميشه به كار آيد. پايانش را قبول ندارم.» اين پاسخ من را مطمئن مي كند كه مديري اين بار دقيقا مي داند چه خواهد كرد.

 يك ساختمان استوانه يي شيك و تك و تنها كه يك طرفش تپه است و طرف ديگرش زميني باير. همين كه وارد محوطه بيروني مي شويم، گروه توليد را مي بينيم. يعني قرار است يك سكانس يا آيتم خارجي را ضبط كنند. به محل تصويربرداري نزديك مي شويم. يوسف صيادي، بيژن بنفشه خواه و محمدرضا هدايتي دور هم نشسته اند. كمي آن سوتر مهران مديري مشغول صحبت با سپند اميرسليماني است كه ميكروفني در دست دارد و قرار است نقش يك گزارشگر را بازي كند. بيشتر كه به اطراف مان نگاه مي كنيم، چهره هاي زيادتري را مي بينيم. پرستو صالحي، آرش نوذري و رضا شفيعي جم. او هم پوشش و گريمي شبيه بنفشه خواه و صيادي و هدايتي دارد. از آن پوشش هايي كه حتي تصورش هم خنده دار است. موضوع اين آيتم دروغ است و اميرسليماني با آدم هاي عجيب اين منطقه در اين باره مصاحبه خواهد كرد. ابتدا هدايتي جلوي دوربين مي آيد. يك بار ديالوگش را به خنده دارترين شكل مي گويد. مديري دو، سه مورد را در حرف هاي او اصلاح مي كند و باز همان آيتم تكرار مي شود. مديري راضي است ولي از هدايتي مي خواهد با سرعتي متفاوت ديالوگ بگويد: «تندتر هم بگو كه هر دو شكلش رو داشته باشيم. » هدايتي هم مي گويد. باز همه بي صدا مي خندند. مديري خيره به مانيتور يك بار همه برداشت ها را مرور مي كند: «خوبه. بعديش كيه؟» رضا شفيعي جم كنار مديري مي آيد و او برايش ديالوگ ها را توضيح مي دهد. حتي اگر نخواهيم اسير نوستالژي بازي هم بشويم، باز ديدن شفيعي جم و مديري در كنار هم برايمان لذت بخش است. شفيعي جم با بيشتر كارگردانان طنز كار كرده اما به اعتقاد بسياري، توانايي هايش در همكاري با مديري رو شده است. از كارآگاه درك ساعت خوش تا بامشاد نقطه چين و قل مراد باغ مظفر. وقتي مديري اتفاق صحنه را براي شفيعي جم توضيح مي دهد، نزديك است از خنده منفجر شويم. حيف كه مي ترسيم لو دادنش عيش تماشاي اين قطعه را خراب كند. شفيعي جم هم با سپند اميرسليماني مصاحبه مي كند. مديري اصولادر تصوير آدم هاي بي ربط يك ناكجاآباد، استاد است و اين قطعه براي كسي كه شب هاي برره را ساخته، كار سختي نيست. حالانوبت بيژن بنفشه خواه است. بسيار جدي مقابل دوربين مي ايستد و با يك تغيير جزيي در چهره و صدايش، جلوگيري از خنديدن را تا پيش از پايان برداشت دشوار مي كند. اتفاقي كه عجيب نيست. مديري بهترين ها را دعوت به كار كرده است و اين بهترين بودن بايد چنين جاهايي خودش را نشان دهد. مديري يك بار همه برداشت ها را نگاه مي كند و با اعلام رضايت او، اين آيتم تمام مي شود. در كنار بازيگران شناخته شده، تعدادي بازيگر جوان هم هستند كه نخستين بار در «ويلاي من» مديري حضور يافتند و اينك نقش هاي پررنگ تري دارند. وارد ساختمان استوانه يي مي شويم. در هرطبقه تعدادي از عوامل ساكن شده اند و تقريبا تمام كارهاي توليد و اداري اين سريال همين جا انجام مي شود. نزديك اتاق روابط عمومي، اتاق نويسندگان است. وارد كه مي شويم، خشايار الوند، اميرمهدي ژوله، حميد برزگر و الهه زارع نژاد مشغول صحبتند. ژوله مي گويد راجع به متن هاي مختلف حرف مي زنيم و هر آيتم را يك نفر مي نويسد. بعد مهران مديري متن ها را مي خواند. بعضي را متناسب با نظر او تغيير مي دهيم و گاهي چند متن هم به كل كنار گذاشته مي شود. ژوله به شوخي مي گويد: «خشايار آيتمي نوشتن را دوست ندارد.» از الوند دليلش را مي پرسم و پاسخ قابل دركي مي دهد: «اينجا بايد جوك بسازيم و جوك ساختن كار سختي است.» حميد برزگر هم يكي ديگر از نويسندگان است. همان كسي كه آيتم هاي پرطرفدار مريم و رامين جنگ 77 را مي نوشت. او با اين قالب راحت تر كنار آمده است و الهه زارع نژاد كه در ويلاي من نامش به عنوان دستيار نويسندگان آمده، اين بار يكي از نويسندگان ثابت سريال است. از آنها مي پرسم با توجه به حضور اين تعداد بازيگر شاخص با توانايي هاي متفاوت، آيا براي بازيگران هم متن مي نويسيد؟ ژ‍وله مي گويد:«لزوما نه اين شكلي ولي پيش آمده كه آقاي مديري بعد از خواندن متن ها مثلاگفته اند براي بازيگران زن هم آيتمي نوشته شود. يعني حواس شان هست كه قسمت ها خيلي مردانه نشوند.» يعني گاهي خود ايشان پيشنهاد مي دهند.» او نقل قول جالبي هم از پيمان قاسم خاني مي آورد:«پيمان مي گويد معمولابه عنوان نويسنده اميدوارم كارگردان هفتاددرصد متن را در اجرا دربياورد. تنها دو نفر هستند كه نه تنها متن را به خوبي اجرا مي كنند بلكه چيزي هم به آن مي افزايند. رضا عطاران و مهرن مديري. من با عطاران كار نكرده ام. ولي مديري واقعا چنين كاري مي كند.» برزگر هم صحبت هاي ژوله را پي مي گيرد:«در 77 من آيتمي درباره يك پسر آدامس فروش نوشتم كه نيما فلاح بازي مي كرد. مديري ايده را گرفت و چنان آيتمي ساخت كه هنوز هم برخي آن را با جمله معروف فلاح كه دستش در جيب مديري بود ومي گفت يه آدامس بخر، به ياد دارند.» ژوله هم با خنده مي گويد:«الان خيلي ظريف گفت آن آيتم را من نوشته ام.» فضاي اتاق نويسندگان مفرح تر از چيزي ست كه توقعش را دارم. با اين كه در چهره همه خستگي ديده مي شود ولي شوخي و خنده جزء جدايي ناپذير آنهاست. مثلاژوله آن قدر درباره دشواري كاري آيتمي توضيح مي دهد كه در انتهايش مي گويد:«الان به اين نتيجه رسيدم كه كار بسيار سخت و سنگيني مي كنيم. اصلاالان بي خيال كار شدم و استعفا مي دهم.» او بين صحبت ها عطسه اش مي گيرد و الوند به او مي گويد:«اين عطسه رو بده يكي ديگه بزنه كه فقط صداي خودت تو مصاحبه نباشه!»

 به همراه وفا ملك زاده، مدير روابط عمومي اين مجموعه، عازم محل ضبط مي شويم. از مقابل اتاق گريم مي گذريم. مهرداد شكرابي مشغول انجام گريم مهران مديري است. پس از پايان كارش از او كه از باغ مظفر طراحي گريم همه آثار مديري را برعهده داشته، درباره تفاوت اين سريال با كارهاي قبلي مي پرسم: «اينجا به تناسب متن ها، هرروز بايد گريم هاي متفاوتي انجام دهيم. در كارهاي قبلي هر بازيگر نقش مشخصي داشت و ابتدا بر اساس نقش تست گريم مي زديم و بعد همان را هر روز قبل از شروع تصويربرداري آماده مي كرديم اما اينجا به طور متوسط روزي 12 گريم جديد انجام مي دهيم.» اين از تفاوت هاي سريال آيتمي است. شكرابي و دستيارانش بايد در اين مجموعه 60 بازيگر اصلي و تعداد زيادي بازيگر فرعي را به شكل هاي مختلف گريم كنند. در اتاق لباس هم وضعيت مشابهي حاكم است. طراحي صحنه و لباس سريال را خود مديري برعهده دارد. وقتي از شادي رستگار دستيار لباس، درباره تعداد لباس هاي اين مجموعه مي پرسم، اشاره يي اطرافش مي كند و مي گويد: «فعلااينهاست ولي بايد ببينيم در ادامه چه آيتم هايي نوشته مي شوند و براي آنها لباس هاي اضافه بياوريم. » اين از آن وضعيت هايي است كه اگر كارگردان ديگري غير از مهران مديري مديريتش را برعهده داشت، خيلي زود به عامل تنش بدل مي شد. اما آرامش كم نظيري در فضاي كار حاكم است. تا جايي كه هنوز باورم نشده قرار است تا چند دقيقه ديگر تصويربرداري يكي از آيتم ها آغاز شود. در طبقه اول در اتاقي چند ميز و صندلي چيده شده و اليكا عبدالرزاقي، سيامك انصاري و اميركاوه آهنين جان متن هايشان را مي خوانند. بله. واقعا قرار است تصويربرداري آغاز شود. تجربه به من مي گويد الان بايد همه بدوند، يكي داد بزند، چيزي كم باشد و... ولي از اين خبرها نيست.

 محمودرضا جوانشير كه نامش را در تيتراژ آثار مديري به عنوان مدير تداركات مي بينيم، در اتاقش نشسته است. از او درباره اجاره اين ساختمان مي پرسم. مي گويد: «قبلاهم اينجا را پروژه هايي ديگر براي چند روز اجاره كرده اند اما اين نخستين كاري است كه توليدش كاملادر اين ساختمان مستقر شده و چندماه اينجا خواهند بود.» جوانشير و گروهش هم مثل ساير عوامل اين مجموعه، بايد هر روز براي رفع ضرورت هايي تازه و پيش بيني نشده بكوشند.

 در طبقه پايين سوله يي است كه دكورهاي مختلف آنجا ساخته شده است. اليكا عبدالرزاقي و اميركاوه آهنين جان مي آيند و مشغول مرور متن هايشان مي شوند. مديري پشت مونيتور نشسته است. با تصويربرداران و بازيگران صحبت مي كند. محمود خرسند، صدابردار مجموعه، از بازيگران مي خواهد بخشي از ديالوگ شان را بگويند. ولي باز هم هيچ صداي بلندي شنيده نمي شود. از منوچهر مظفري كه از جنگ 77 تا امروز به عنوان تصويربردار با مديري همراه بوده و به همراه جمال شمس و كامران جمشيديان تصويربرداري شوخي كردم را انجام مي دهد، مي پرسم: «هميشه اينقدر ساكت است؟» و جواب مي دهد: «شما دو ساعت است، آمده ايد. اگر دو هفته ديگر هم هر روز بياييد، باز همين وضع حاكم است. احترام و آرامش حاكم بر فضاي كارهاي مديري يكي از مشخصه هاي آنهاست.» راست مي گويد. حتي سه، دو، يك معروف ضبط را هم دستيار مديري اعلام مي كند تا هيچ كس حتي صداي بلند كارگردان را نشنود.

پوپك مظفري كه دستيار مهران مديري است، مي گويد چند آيتم ثابت در هر قسمت هست و اين يكي از آنهاست. اطرافيان مديري هم برخوردي صميمانه و محترمانه دارند. به ياد مصاحبه يي قديمي از او مي افتم كه گفته بود در انتخاب هايش به خوب بودن آدم ها بيش از تخصص شان اهميت مي دهد. به شهادت برخوردهاي عوامل اين مجموعه، بايد گفت او هنوز هم به اين اصل پايبند است. مديري و دو بازيگر ديگر مقابل دوربين مي نشينند. مديري به شوخي به دستيارش مي گويد: «دو دقيقه من نيستم ها! ببينم چي كار مي كنيد.» دوربين به سمت مديري حركت مي كند. ديالوگ هايش را مي گويد. همه در پشت صحنه خنده شان گرفته است. كار دشواري است. بازيگران بايد رو به دوربين و بدون قطع ديالوگ هايي به شدت عجيب و غريب را بگويند و در صورت قطع شدن ضبط به دليل خنده يا هر چيز ديگر، همه چيز از صفر آغاز مي شود. چون كاتي در كار نيست. كار مديري تمام مي شود. با پايانش همه مي خندند. از نوشته هايي كه بهناز تاجيك، منشي صحنه، در دست دارد، مي فهمم نويسنده آن اميرمهدي ژوله است. اشاره بيشتر به آنچه در اين آيتم مي گذرد، امكان لذت بردن از آنها را هنگام تماشا از بين مي برد. مديري پشت مونيتور مي نشيند. با دقت همه برداشت ها را تماشا مي كند. او حتي ايرادهاي معروف به ناظر پخشي را هم خودش برطرف مي كند. برخي از كلمه ها را تغيير مي دهد و تعدادي را حذف مي كند و پيشنهادهايي را جايگزين اش مي كند كه همه مي خندند و تعجب مي كنم چگونه در لحظه اين نكته به ذهن او رسيد؟ تنظيم دوربين روي هريك از بازيگران براي گفتن ديالوگ هايشان زمان قابل توجهي را به خود اختصاص مي دهد. مديري و تصويربرداران حساسيت زيادي دارند و چندبار دوربين را جابه جا مي كنند تا بهترين جاي ممكن را براي آن بيابند. اين اتفاق در آيتمي مي افتد كه قرار است بازيگرانش روبه دوربين حرف بزنند ولي مديري حواسش به پس زمينه هم هست. حس مي كنم بخش هايي كه او از پشت صحنه سريال هايش منتشر كرده، نوعي جفاي ناخواسته در حق خودش بوده است. بارها هنگام تماشاي آن پشت صحنه ها در جمع هاي مختلف اين اظهارنظر را شنيده ام كه مديري چه لذتي مي برد و چقدر به همه شان خوش مي گذرد اما وقتي سر صحنه باشي، مي بيني آن خنده هاي پشت صحنه اتفاق هاي كوچكي هستند در فضايي به شدت جدي كه كارگردانش از هيچ نكته يي به راحتي نمي گذرد. او حتي در ادامه ضبط همين آيتم، چندبار آكسان ها را به بازيگرانش يادآوري و يك بار حتي به اين دليل ضبط را قطع مي كند. ضبط آيتمي كه زمانش به زحمت به پنج دقيقه مي رسد، بيش از يك ساعت زمان مي برد. مديري در پايان ضبط از تصويربرداران مي خواهد كل آيتم را برايش پخش كنند. عبدالرزاقي و آهنين جان هم پشت مونيتور مي آيند. مديري جاهايي مي خندد و در انتها به همه خسته نباشيد، مي گويد. تصور مي كنم گروه براي استراحت آماده خواهند شد اما مديري به دكور كناري مي رود و با تصويربردارانش حرف مي زند. آيتم بعد هم يكي از بخش هاي ثابت مجموعه است. او در تمام كارهاي آيتمي اش بخش هاي ثابت و موفقي داشته است. از ساعت خوش تا پلاك چهارده، اين موفقيت ادامه داشته و آن چه ديده ام، به من اميد مي دهد كه ادامه هم خواهد داشت. آيتم بعدي را حميد برزگر نوشته است. دوربين ها در محل مدنظر مديري قرار مي گيرند. سپند اميرسليماني، سيامك انصاري و سام نوري به همراه دو دختر جوان از بازيگران جديد سريال مديري سر صحنه مي آيند. اينجا مي توان به راحتي دليل موفقيت مديري و فاصله و تفاوت مهم او را با بسياري از طنزآفرينان دريافت. ضبط اين آيتم دوساعت زمان مي برد. مديري از زاويه هاي مختلف آن را ضبط مي كند كه هيچ واكنش مهم يا خنده داري را از دست ندهد. دو بار تصويربرداري را قطع مي كند و به سمت يكي از بازيگران مي رود. به آرامي چيزي به او مي گويد و در ضبط دوباره حس مي كنم خيلي وضعيت عوض شده است. مشتاقم بدانم آن چند جمله كوتاه او به بازيگرش چه بوده است. بعد مي خواهد يك بار بخش ضبط شده را ببيند. پيش از تماشا به بازيگران مي گويد: «بچه ها استراحت كنيد. سرپا خسته مي شيد.» بازيگران در گوشه يي مي نشينند. چندبار جاي دوربين ها عوض مي شود. معمولادر اين مرحله رفتارهايي ناشي از خستگي و عصبيت ديده مي شود اما اينجا خبري نيست. همه آرام اند و مديري آرام تر از همه. در گوشه يي نشسته و مشغول مرور متن است. گاهي كسي را صدا مي زند و با اشاره به متن نكته يي به او مي گويد. ساير عوامل هم سري به صحنه مي زنند. مهرداد شكرابي به آيتم هاي ضبط شده نگاهي مي اندازد و مي خندد. مديري دارد خاطره بهترين كارهايش را زنده مي كند. اين روزها مشغول احياي قالبي است كه خودش پيشگام شكل گرفتن آن بوده است و از آرامش اش مي خوانم كه خوب مي داند چه مي كند. دو روز بعد از حضور ما سر صحنه، آخرين قسمت سريال ويلاي من هم به بازار مي آيد. او پاسخ ناكامي قهوه تلخ را با ويلاي من داده و با يك خوش قولي بي سابقه در شبكه خانگي (دست كم تا الان) آرامش لازم را براي توليد سريال جديدش بازيافته است. مديري همواره پاسخ حاشيه ها را با كارهاي جديدش داده و به نظر مي رسد شوخي كردم، پاسخ اوست به كساني كه دوران طنز آيتمي را سپري شده مي دانند. ساعت از نه شب گذشته. با وفا ملك زاده كه در طول اين گفت وگوها بهترين همراهي ممكن را با من داشته، خداحافظي مي كنم و مديري و ساير عوامل را مي بينيم كه در دكوري ديگر براي ضبط آيتم بعدي آماده مي شوند. هنوز همه چيز آرام است.

منبع :روزنامه اعتماد

   
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین