چرا میگوییم از حالا بهبعد مساله تحقق وعدهها به شکل دیگری از سوی رایدهندگان ارزیابی خواهد شد؟ بهواسطه اینکه بههرحال درخصوص پرونده هستهای بعد از 10سال مذاکرات فرسایشی، نوعی ترک مخاصمه ایجاد شده است و طرفین به توافق رسیدهاند و مابقی اختلافات، پشت میز مذاکرات ظرف هفتماه آینده قرار است حلوفصل شود.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران نوشت :
نامزدهای ریاستجمهوری در انتخابات، معمولا وعدههایی میدهند که به نظر آنها، کسر قابلتوجهی از رایدهندگان به تحقق آنها علاقهمند هستند. آقای روحانی هم از این قاعده کلی مستثنا نبوده است. ایشان هم در دوران مبارزات انتخاباتی در سال 92، وعدههایی دادند که تصورشان بر این بود که خواسته و حرف دل بخش عمدهای از جامعه است. فرض ما هم بر این است که آقای روحانی وعدههایی را دادند که تصور میکردند امکان تحقق آنها وجود دارد. این فرض همچنان بعد از گذشت 17ماه از عمر دولت، باقی است. وقتی ایشان روز گذشته در گرگان در حضور دههاهزارنفر با صدای بلند اعلام میکند که «من بر تحقق وعدههایم به جوانان همچنان باقی هستم»، تایید و تاکیدی است که ای دانشجویان و جوانان که بسیاری از شما به من رای دادید تا آن وعدهها را محقق کنم، به شما میگویم که با وجود گذشت 17ماه، نه آن وعدهها را فراموش کردهام و نه بنا دارم که در راستای تحقق صمیمانه و صادقانه آنها از تلاش، خودداری کنم. اما این یک بعد قضیه است. یک بعد دیگر قضیه اگر نگفته باشیم تحقق آن وعدههاست، دستکم دادن اطمینان به رایدهندگان است که منِ روحانی همچنان صادقانه و مصمم در جهت تحقق آن وعدهها کوشش میکنم. اینکه مردم ببینند یا درستتر گفته باشیم «احساس کنند» رییسجمهور با همه توان درجهت محققشدن آن خواستهها برآمده اما نشده یا نتوانسته گامهای بلندتری بردارد، یک شکل و یک حالت ماجراست.
اما شکل دیگر، که چندان خوشایند هم نیست، این وضعیت است که مردم احساس کنند فرد منتخب یا کابینه و سایر دولتمردان، ترجیح میدهند بهجای واردشدن در آبهای عمیقتر دور از ساحل، در همان آبهای کمعمق و بیخطر اما امنتر و راحتتر کنار ساحل بمانند. بدون تردید آقای روحانی دارد بهتدریج وارد مرحلهای از چهارسال ریاستجمهوریاش میشود که ممکن است برخی رایدهندگان و اتفاقا همان جوانان -که ایشان دیروز در گرگان اصرار داشتند که از رییسجمهورشان بپذیرند که او همچنان بر عهد خود باقی است- بهتدریج دچار نوعی احساس دشواربودن تحقق وعدهها شوند یا اینکه آن سخنان بیشتر برای حالوهوای انتخاباتی بیان شده و واقعیتهای موجود، نشانههای دیگری را بروز میدهد. اما چرا میگوییم از حالا بهبعد مساله تحقق وعدهها به شکل دیگری از سوی رایدهندگان ارزیابی خواهد شد؟ بهواسطه اینکه بههرحال درخصوص پرونده هستهای بعد از 10سال مذاکرات فرسایشی، نوعی ترک مخاصمه ایجاد شده است و طرفین به توافق رسیدهاند و مابقی اختلافات، پشت میز مذاکرات ظرف هفتماه آینده قرار است حلوفصل شود. این موضوع یقینا بزرگترین دستاورد دولت یازدهم است اما این موفقیت همچون شمشیر دودم است، چرا که از سویی دیگر، انتظارات آن 19میلیون را در قبال وعدههای آقای روحانی افزایش میدهد. تا پیش از آن، ممکن است برخی حامیان آقای روحانی استدلال کنند همه انرژی دولت بر پرونده هستهای متمرکز شده بنابراین سقف مطالباتشان از دولت را خیلی پایین آورده بودند اما پس از آن، این «توجیه» دیگر کارساز نیست. مردم و بهویژه جوانان و دانشجویان بهتدریج میخواهند ببینند که رییسجمهور واقعا در جهت وعدههایش تلاش میکند؟ اتفاقا نفس اینکه آقای روحانی هربار که با قشر جوان کشور روبهرو میشود تکرار میکند که «وعدهها» را فراموش نکرده، نشاندهنده نگرانی ایشان است.
مبادا آنان واقعا هم این تصور را در ذهن داشته باشند و این بدترین وضعیت روانشناسی اجتماعی است که برای هر دولتی ممکن است اتفاق بیفتد. میماند دو آلترناتیو دیگر. نخست آنکه شخص آقای روحانی بهمراتب بیش از دولتش اصرار بر پیشبرد وعدهها دارد اما شماری از اعضای کابینه و مسوولان استانی آنگونه که رییسجمهور اصرار دارد، در تحقق وعدهها مصر نیستند یا بهواسطه محافظهکاری، تردید میکنند که قاطعانه در مقابل فشارهای بلاموضوع افراد بدونمسوولیت، بایستند. آلترناتیو بعدی آن است که رییسجمهور صادقانه و صمیمانه قصد تحقق وعدهها را دارد و دستکم شماری از دولتمردان با وی همراه هستند اما بنا بر دلایلی، با مشکلات جدی روبهرو هستند. در آن صورت، رییس دولت اخلاقا وظیفه دارد با 19میلیوننفری که برای تحقق وعدهها به او رای دادهاند، سخن بگوید و مشخص کند او چه میخواسته انجام دهد و چرا و چگونه و در کجا با مشکل مواجه شده است.
نامزدهای ریاستجمهوری در انتخابات، معمولا وعدههایی میدهند که به نظر آنها، کسر قابلتوجهی از رایدهندگان به تحقق آنها علاقهمند هستند. آقای روحانی هم از این قاعده کلی مستثنا نبوده است. ایشان هم در دوران مبارزات انتخاباتی در سال 92، وعدههایی دادند که تصورشان بر این بود که خواسته و حرف دل بخش عمدهای از جامعه است. فرض ما هم بر این است که آقای روحانی وعدههایی را دادند که تصور میکردند امکان تحقق آنها وجود دارد. این فرض همچنان بعد از گذشت 17ماه از عمر دولت، باقی است. وقتی ایشان روز گذشته در گرگان در حضور دههاهزارنفر با صدای بلند اعلام میکند که «من بر تحقق وعدههایم به جوانان همچنان باقی هستم»، تایید و تاکیدی است که ای دانشجویان و جوانان که بسیاری از شما به من رای دادید تا آن وعدهها را محقق کنم، به شما میگویم که با وجود گذشت 17ماه، نه آن وعدهها را فراموش کردهام و نه بنا دارم که در راستای تحقق صمیمانه و صادقانه آنها از تلاش، خودداری کنم. اما این یک بعد قضیه است. یک بعد دیگر قضیه اگر نگفته باشیم تحقق آن وعدههاست، دستکم دادن اطمینان به رایدهندگان است که منِ روحانی همچنان صادقانه و مصمم در جهت تحقق آن وعدهها کوشش میکنم. اینکه مردم ببینند یا درستتر گفته باشیم «احساس کنند» رییسجمهور با همه توان درجهت محققشدن آن خواستهها برآمده اما نشده یا نتوانسته گامهای بلندتری بردارد، یک شکل و یک حالت ماجراست.
اما شکل دیگر، که چندان خوشایند هم نیست، این وضعیت است که مردم احساس کنند فرد منتخب یا کابینه و سایر دولتمردان، ترجیح میدهند بهجای واردشدن در آبهای عمیقتر دور از ساحل، در همان آبهای کمعمق و بیخطر اما امنتر و راحتتر کنار ساحل بمانند. بدون تردید آقای روحانی دارد بهتدریج وارد مرحلهای از چهارسال ریاستجمهوریاش میشود که ممکن است برخی رایدهندگان و اتفاقا همان جوانان -که ایشان دیروز در گرگان اصرار داشتند که از رییسجمهورشان بپذیرند که او همچنان بر عهد خود باقی است- بهتدریج دچار نوعی احساس دشواربودن تحقق وعدهها شوند یا اینکه آن سخنان بیشتر برای حالوهوای انتخاباتی بیان شده و واقعیتهای موجود، نشانههای دیگری را بروز میدهد. اما چرا میگوییم از حالا بهبعد مساله تحقق وعدهها به شکل دیگری از سوی رایدهندگان ارزیابی خواهد شد؟ بهواسطه اینکه بههرحال درخصوص پرونده هستهای بعد از 10سال مذاکرات فرسایشی، نوعی ترک مخاصمه ایجاد شده است و طرفین به توافق رسیدهاند و مابقی اختلافات، پشت میز مذاکرات ظرف هفتماه آینده قرار است حلوفصل شود. این موضوع یقینا بزرگترین دستاورد دولت یازدهم است اما این موفقیت همچون شمشیر دودم است، چرا که از سویی دیگر، انتظارات آن 19میلیون را در قبال وعدههای آقای روحانی افزایش میدهد. تا پیش از آن، ممکن است برخی حامیان آقای روحانی استدلال کنند همه انرژی دولت بر پرونده هستهای متمرکز شده بنابراین سقف مطالباتشان از دولت را خیلی پایین آورده بودند اما پس از آن، این «توجیه» دیگر کارساز نیست. مردم و بهویژه جوانان و دانشجویان بهتدریج میخواهند ببینند که رییسجمهور واقعا در جهت وعدههایش تلاش میکند؟ اتفاقا نفس اینکه آقای روحانی هربار که با قشر جوان کشور روبهرو میشود تکرار میکند که «وعدهها» را فراموش نکرده، نشاندهنده نگرانی ایشان است.
مبادا آنان واقعا هم این تصور را در ذهن داشته باشند و این بدترین وضعیت روانشناسی اجتماعی است که برای هر دولتی ممکن است اتفاق بیفتد. میماند دو آلترناتیو دیگر. نخست آنکه شخص آقای روحانی بهمراتب بیش از دولتش اصرار بر پیشبرد وعدهها دارد اما شماری از اعضای کابینه و مسوولان استانی آنگونه که رییسجمهور اصرار دارد، در تحقق وعدهها مصر نیستند یا بهواسطه محافظهکاری، تردید میکنند که قاطعانه در مقابل فشارهای بلاموضوع افراد بدونمسوولیت، بایستند. آلترناتیو بعدی آن است که رییسجمهور صادقانه و صمیمانه قصد تحقق وعدهها را دارد و دستکم شماری از دولتمردان با وی همراه هستند اما بنا بر دلایلی، با مشکلات جدی روبهرو هستند. در آن صورت، رییس دولت اخلاقا وظیفه دارد با 19میلیوننفری که برای تحقق وعدهها به او رای دادهاند، سخن بگوید و مشخص کند او چه میخواسته انجام دهد و چرا و چگونه و در کجا با مشکل مواجه شده است.
ارسال نظر