به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید، محمد هاشمی اظهار کرد: کتابی در آمریکا منتشر شد به اسم «سیا حکومت نامرئی». در این کتاب کودتاهای سیا علیه کشورهای مختلف توضیح داده شده که یک فصل آن راجع به ایران است. در آنجا با عنوان «شاهسازی در ایران» نوشته که انگلیسیها طراحی کردن و آمریکاییها اجرا کردند. در این کتاب شرح دستگیری مصدق و بازگشت شاه آمده است. در نتیجه نوشته است که دستاورد کودتای آمریکا در ایران بسیار مهم بوده و حالا کسانی از مدارس ایران فارغالتحصیل میشوند که آمریکا میخواهد. آنها تأکیدی روی بعد نظامی کودتا نداشتند بلکه روی بعد فرهنگی آن دقت داشتند.
وی به خاطرات پیش از انقلاب اشاره کرد و گفت: خواست جبهه ملی و نهضت آزادی این بود که قانون اساسی اجرا شود یعنی شاه مقام غیر مسئول باشد، محمدرضا سلطنت کند ولی حکومت نکند اما شاه ساواک را برای اعمال حکومت تشکیل داد. بین انقلابیها چنین گرایشهایی نبود چون آنها تابع امام بودند و امام تاکید کردند که حکومت محمدرضا غیرقانونی است و باید برود.
وی تاکید کرد: نقش مرحوم هاشمی در تحلیل وقایع پیشتاز بود. او تحلیلش این بود که امام از بختیار حمایت نمیکند و در آنجا پیشنهاد مذاکره را مطرح کرد. جرقه آمدن آمریکاییها برای مذاکره با نزدیکان امام از همین جاها کلید خورد. آمریکاییها ترسیدند که اگر کودتا کنند، ایران دربست تقدیم شوروی شود. من واسطه پیامهای آقای هاشمی به آمریکاییها بودم. پیامها را به افرادی مثل «بیل لاکیر» و «جری براون» میدادم که همگی از دموکراتهای نزدیک به حاکمیت بودند. اینها کسانی بودند که در کلاسها همدیگر را میدیدیم و آشنا بودیم. پیام آقای هاشمی همگی شفاهی و رمزی بود. این مذاکرات حداقل ۶ ماه قبل از پیروزی انقلاب انجام شده بود. این مذاکرهها جلوی کودتا در ایران را گرفت. لب پیام ما به آمریکاییها، مذاکره بود. بعداً کارتر به این نتیجه رسید که دیگر شاه قابل حفظ شدن نیست. این مذاکرهها در ابتدا به اطلاع امام خمینی نرسید اما در ادامه اطلاعی ندارم که آقای هاشمی این چیزها را به امام گفته بود یا نه. امام خمینی تلویحاً این جریان را تأیید کردند.
هاشمی تاکید کرد: آمریکاییها در فرانسه به دیدار امام (ره) آمدند و شرط و شروطهایی مطرح کردند که امام هیچ کدام را نپذیرفتند. آنها یک نماینده از امام طلب کردند تا بتوانند با او مذاکره کنند؛ امام هم دکتر یزدی را معرفی کردند. حدود ۵ جلسه معاون وزیر خارجه آمریکا با آقای یزدی مذاکره کرد و او هم پاسخ امام را به آمریکاییها میداد.
وی درباره احتمال سقوط و یا ربایش پرواز پاریس-تهران امام خمینی (ره) گفت: ما شنیده بودیم که جزیرهای آماده شده تا ۴۰۰ نفر از انقلابیهای ایران را به آنجا بفرستند. در پرواز انقلاب امام اجازه ندادند هیچ خانمی حضور داشته باشد. امام از چیزی نمیترسید. ۲ روز مانده به پرواز، ایرفرانس اعلام کرد که فقط ۱۵۰ مسافر میتواند سوار کند چون ما ۴۵۰ نفر اسم داده بودیم. مسئولان ایرفرانس تاکید کردند که باید سوخت کافی جهت احتمال بازگشت امام به پاریس وجود داشته باشد و بنا بر این فقط ۱۵۰ مسافر امکان سوار شدن دارند. ۳۰۰ نفر را حذف کردیم. از ۱۵۰ خبرنگار، نیمی از آنها را در پرواز انقلاب جای دادیم. حتی در پرواز هم باور نداشتیم که به حکومت میرسیم و میتوانیم دولت تشکیل دهیم چون در یک مبارزه نابرابر بودیم. امام اما پیروزی را پیشبینی میکردند ولی باورش برای ما واقعاً سخت بود چون حکومت ایران از لحاظ امنیتی، اطلاعاتی و نظامی یکی از قویترین حکومتهای منطقه بود که تحت حمایت کامل آمریکاییها و غربیها قرار داشت.
پس از انقلاب، محمد هاشمی به عنوان اولین رئیس سازمان صداوسیما با حکم امام خمینی منصوب شد. او ۱۳ سال رئیس رادیو و تلویزیون ایران بود.
هاشمی گفت: اولین شغلم این بود که مسئول روابط بین الملل حزب جمهوری بودم. بعد از آن معاون آقای شیبانی به عنوان وزیر کشاورزی بودم. در دولت آقای رجایی هم معاون سیاسی رئیسجمهور بودم. بعد از این وارد صداوسیما شدم. در صداوسیما هشتمین رئیس پس از انقلاب بودم البته هیچ زمینه رسانهای نداشتم و علاقهای هم به فیلم و تلویزیون نداشتم. آن موقع شورای سرپرستی صدا و سیما، رئیس را تعیین میکرد که هر کدام از قوا، ۲ نماینده در این شورا داشتند. افرادی مثل حسن روحانی، علی جنتی، محمدجواد لاریجانی، محمدحسین طارمی و آقای آقازده در شورا حضور داشتند. در همین مقطع آقایان لاریجانی و روحانی طرح عزل من را پیاده کردند.
وی درباره عزلش گفت: صداوسیما خیلی به هم ریخته بود. گفتم که اطلاعی از صداوسیما ندارم اما آنها تاکید کردند که دیگر انتخاب شأن را انجام دادهاند. یک سال بعد خدمت امام رفتیم و گزارش دادیم که چه کردیم. امام فرمودند شما دو برادر به اسلام خدمت میکنید، یکی در صداوسیما و دیگری در همهجا. این جمله امام خیلیها را قلقلک داد. بعد از دیدار با امام مخالفتها شروع شد. یک پنجشنبهای در سازمان بودم که دیدم شورای سرپرستی هم همه آمدهاند. آنجا تشکیل جلسه دادند و من را عزل کردند و آقای محمدجواد لاریجانی را به عنوان سرپرست منصوب کردند. البته در خبری که منتشر کردند گفتند هاشمی استعفا داده است.
وی افزود: خبر که به گوش امام رسید، حاج احمد آقا تماس گرفت و تأیید و تکذیبش را از من جویا شد، من هم تأیید کردم. مرحوم احمد آقا گفت برای عزل شما چیزی هم نوشته شده؟ گفتم بله یک متنی را به در اتاقم چسباندهاند. همان را برای امام فرستادم. امام که متن را دیدند به سران سه قوه پیغام دادند به اعضای شورای سرپرستی صداوسیما بگویید یا استعفا بدهند یا من عزلشان میکنم. نمایندگان دو قوه قضائیه و مجریه که ۴ نفر بودند، همان شب استعفا دادند. آن موقع رئیس قوه مقننه برادرم بود. او به نمایندگانش یعنی آقایان روحانی و زوارهای دستور استعفا نداد چون ابا داشت از اینکه به خاطر من این کار را انجام دهد. خاطرم نیست اما انگار در نهایت آنها هم استعفا دادند. بعد از این استعفاها امام به من حکم دادند و نوشتند که برخلاف انتظار در صداوسیما اختلافاتی پیش آمده است اما من محمدهاشمی را به عنوان نماینده خودم معرفی میکنم تا سران سه قوه بنشینند و موضوع را بررسی کنند.
محمد هاشمی در واکنش به حرفهای موسوی خوئینیها درباره مواضع رادیکالی و افراطی برادرش گفت: مشی سیاسی و حکومت داری مرحوم برادر شبیه امام خمینی بود. او وابستگی جناحی نداشت و فراجناحی بود. خاطرات برادر را ببینید. افراد زیادی در طول یک روز خدمت برادر میآمدند از جناحهای مختلف و مشکلاتشان را مطرح میکردند.
دهنمکی گفت که آقای هاشمی را نمیتوان فراجناحی تصور کرد چون بالاخره ایشان در انتخاباتهای مختلف از افراد مختلف حمایت کردند؛ مثلًا از آقای ناطق نوری مقابل خاتمی و از آقای روحانی مقابل بقیه حمایت کردند.
هاشمی گفت: او فراجناحی بود. تابع امام بود هرچند جایگاهش متفاوت بود.
دهنمکی پرسید مگر روزنامه سلام در دولت آقای هاشمی توقیف نشد؟
محمد هاشمی هم گفت: نمیدانم؛ اطلاعی ندارم.
دهنمکی تاکید کرد که نقد آقای هاشمی یکی از سختترین کارها برای منتقدان و روزنامهها در دوران ریاست جمهوری ایشان بوده است.
دهنمکی پرسید در حوزه جنگ فقر و غنا و مسئله عدالتخواهی چقدر دیدگاههای مرحوم هاشمی به امام نزدیک بود؟
محمد هاشمی پاسخ داد: خیلی. سیاستهای کلی توسعه را اول خود امام ابلاغ کردند. آقای هاشمی الگوی اقتصاد بومی را طراحی کرد که بعداً کسی اجرا نکرد. همین چشم انداز ۲۰ ساله در دولت آقای هاشمی با عنوان ایران ۱۴۰۰ طراحی شد. در آن نه اقتصاد غربی و نه شرقی بود، اقتصاد اسلامی اصل آن ایدهها بود.
دهنمکی پرسید آیا امروز فاصله طبقاتی بین مردم جایگاه درستی دارد؟
هاشمی گفت: درست است که الان جایگاه درستی ندارد اما منشأ این خرابیها دولت آقای احمدینژاد است. احمدینژاد تولید را خراب کرد و وارداتچی شد و برای فرزندان چین و برزیل ایجاد اشتغال کرد.
هاشمی گفت: رسیدن به جامعه ایدهآل تا زمان ظهور امام زمان اتفاق نمیافتد. چیزی که امروز هست بر اساس توانمندیهایمان بوده است. نقد گذشته خوب است اما نقد مفهومی سیاسی است. باید نقاط مثبت و منفی را در نظر گرفت و راه حل داد. روزنامهای که هر روز بدتر از نتانیاهو علیه ایران حرف میزند، منتقد است؟ اگر «رحماء بینهم» میبودیم، اوضاع امروزمان متفاوت بود. البته امروز آزادی بیان از رهاوردهای انقلاب است که امروز به راحتی هر کسی هر چیزی را نقد میکند. جهت حرکت غرب در آزادی متفاوت است، آنها به سمت بی بند و باری رفتند نه آزادی.
محمد هاشمی گفت:بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صدا و سیما جای حساسی بود و
گروه های مختلف در آنجا نفوذ داشتند. بنابراین یکی از کارهایی که در آنجا
انجام دادم این بود یا آنها را کنار می گذاشتم یا می گفتم عقیده شما محترم
اما نمی توانید آن را از رسانه ملی اعمال کنید زیرا صدا و سیما متعلق به
همه است. الان به نظر من صدا و سیما، رسانه ملی نیست؛ یعنی جناحی افراطی
است به همین دلیل هم نه اثر دارد نه مخاطب. الان اصلاً صدا و سیما به عنوان
رسانه ملی نمی تواند باشد.
*سیدجلالالدین
تهرانی که به پاریس آمد امام(ره) شرط گذاشتند که نخست استعفا بدهد بعد
بیاید. بختیار هم که درخواست دیدار کرد، امام(ره) نگفتند نیاید بلکه
فرمودند نخست استعفا بدهد بعد بیاید؛ یعنی امام(ره) عواملی که می خواستند
از طرف دستگاه حکومت با ایشان دیدار کنند به شرط استعفا قبول می کردند.
*دیدار
مهم دیگری که اتفاق افتاد نماینده جیمی کاتر رییس جمهوری آمریکا بود در
اوایل بهمن از کاخ الیزه تماس گرفتند که نماینده کارتر می خواهد با
امام(ره) دیدار کند به ایشان گفتیم امام(ره) هم پذیرفتند ساعت 10 شب
نماینده کارتر به همراه نماینده ژیسکاردستن رییس جمهور فرانسه آمدند.
نماینده کارتر از امام خواست که الان به ایران نرود ایران برای ایشان
خطرناک است و به طور ضمنی می گفت شما در مسایل ایران دخالت نکنید اما
امام(ره) به آنها گفتند که من هنوز تصمیم نگرفته ام به ملت هم نگفته ام که
با آمریکایی هایی که در ایران هستند چه کنند اگه لازم باشد می گویم؛ یعنی
امام(ره) به یک مقداری نماینده کارتر را تهدید کرد. نماینده فرانسه از راه
مهربانی وارد شد که اگر اینجا جایتان بد است شما را به قصر ورسای منتقل
کنیم، فعلاً شما ایران نروید ایران برایتان خطرناک است همین جا باشید که
امام(ره) از او تشکر کرد. بعد به محض اینکه اینها بیرون رفتند امام(ره)
فرمودند که اعلام کنید من جمعه به ایران می روم. ما هم بیانیه ای نوشتیم و
به رادیو فرانسه دادیم و سال 24 نیمه شب این رادیو اعلام کرد امام به ایران
می رود. این پیام یک موج راه انداخت.
*از امام(ره) پرسیدم که آقا
شما چرا آن شب این تصمیم را گرفتید؟ امام فرمودند: کارتر که دوست من نیست
من گفتم اینها توطئه ای در ایران دارند که اگر من آنجا باشم مانع توطئه می
شوم اینها می خواستند من را اینجا نگه دارند. هرچند بعد از پیروزی انقلاب
اسلامی در اسناد معلوم شد که ژنرال هایزر را به ایران فرستاده بودند تا
کودتا کند. آنها می خواستند امام(ره) را آنجا نگه دارند تا این کودتا انجام
شود که امام(ره) با تصمیم برای ورود به ایران مانع از این کار آنها شد.
دیدار نماینده کارتر مهمترین دیدار امام در پاریس بود که می خواست از ورود
امام(ره) به ایران جلوگیری کند اما امام(ره) نپذیرفتند و در روز 12 بهمن
1357خورشیدی به ایران آمدند و انقلاب اسلامی در 22 بهمن به پیروزی رسید.