خاطره رهبری از شهادت رجایی و باهنر
من بیمار بودم، تازه از بیمارستان خارج شده بودم، در منزلى در حدود نیاوران استراحت مىکردم و در جریان اوضاع و احوال هم قرار مىگرفتم؛ مرحوم شهید رجایى و شهید باهنر و برادران دیگر (میآمدند و) مسائل را با من در میان مىگذاشتند. لیکن خود من شرکت فعالى در جریانات نمىتوانستم داشته باشم.
در این اواخر تدریجاً حالم بهتر شده بود، گاهى در جلسات شرکت مىکردم، کمااینکه در شب قبل از حادثه؛ در جلسهاى در اتاق خود مرحوم رجایى شرکت کردم و راجع به مسائل مهم مملکتى صحبت مىکردیم. بنابراین دور بودم از محل حادثه(انفجار) و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم، از خواب که بیدار شدم از بچههاى پاسدار، برادرهایى که پهلوى من بودند یک زمزمههایى شنیدم. گفتم چیه؟ گفتند که یک بمب در نخستوزیرى منفجر شده است. گفتم که کى آنجا بوده؟ گفتند که رجایى و باهنر هم بودند، من فوقالعاده نگران شدم، با حال بسیار ضعیف و ناتوانى که داشتم خودم را رساندم پاى تلفن، نشستم، بنا کردم اینجا آنجا تلفن کردن، اما خبرها همه متناقض و نگران کننده بود. یکى مىگفت که حالشان خوب است، یکى مىگفت زنده بیرون آمدند، یکى مىگفت جسدشان پیدا نشده، یکى مىگفت توى بیمارستانند و من تا اوائل شب که خبر درستى به من نرسیده بود در حالت فوقالعاده بد و نگرانى به سر مىبردم، تا بالأخره مطلب برایم روشن شد.
با وجود منع اطبا به مراسم تشییع جنازه رفتم/تلخ ترین حادثهای بود که تا آن روز دیده بودم
احساسات من در آن موقع طبیعى است که چه احساساتى بود. دو دوست عزیز و قدیمى، دو انقلابى، دو عنصر طراز اول جمهورى اسلامى را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس خسارت مىکردم، احساس ضایعه مىکردم، احساس غم مىکردم و از طرفى احساس خشم نسبت به آن کسانى که عاملین این حادثه بودند مىکردم و همین بود که فردا صبح زود با این که خیلى بىحال بودم پا شدم، سوار ماشین شدم، آمدم براى تشییع جنازه به مجلس، و با اینکه اطبا همه من را منع مىکردند که من شرکت نکنم و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمىآورم که شرکت در مراسم نکنم، آمدم آنجا روى ایوان جلوى مجلس و یک سخنرانىاى هم با کمال هیجان کردم که دور و ور من را دوستان گرفته بودند که نبادا من بیفتم، از بس هیجان داشتم. بههرحال براى من بسیار حادثه تلخى بود، یعنى شاید بتوانم بگویم تلخترین حادثهاى بود که تا آن روز من دیده بودم، زیرا حادثه هفتتیر که مىتوانست براى من تلختر باشد هنگامى اتفاق افتاده بود که من آن روز بیهوش بودم و نمىفهمیدم، بعد تدریجاً با این حادثه ذره ذره آشنا شدم و اطلاع پیدا کردم، اما این حادثه ناگهانى به خصوص بعد از حادثه هفت تیر براى من شاید تلخترین حادثهاى بود که تا آن روز براى من پیش آمده بود.اوّلین کابینهاى که جوانان را به معناى واقعى کلمه وارد مسئولیت کرد، کابینه شهید رجایى بود
مصاحبه مطبوعاتی پیرامون حادثه هشت شهریور - 26/5/1361
یاد آن دو شهید عزیز-شهیدان رجایی و باهنر- را گرامى مىداریم که حقیقتاً دو انسان مؤمن و مجاهد فى سبیلاللَّه بودند و مصداق واقعى آیه شریفه «من المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوااللَّه علیه» محسوب مىشوند. آنها صادقانه وارد میدان مسئولیت شدند و عمل کردند و توفیقات الهى هم شامل حالشان بود. اگر چه مدت خدمتشان کوتاه بود و اگر چه دوره آنها سرشار از آرمانهاى انقلاب و اوایل برپایى جمهورى اسلامى بود، لیکن اگر توفیق الهى نبود، آنها هم نمىتوانستند آن گونه عمل کنند و به فوز عالى شهادت نائل شوند. خداوند انشاءاللَّه درجاتشان را عالیتر کند و یاد آنها را همیشه در جامعه ما زنده بدارد. بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت (1374/06/08)
در کابینه شهید رجایى، یک عدّه جوانان خیلى خوب بودند. اوّلین کابینهاى
که جوانان را به معناى واقعى کلمه وارد مسئولیت کرد، کابینه شهید رجایى
بود.
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)(1377/11/13)