قدم در سي و سومين بهار زندگي ام گذاشته بودم که براي رهايي از اين وضعيت، در يک شرکت خصوصي مشغول کار شدم. اما از اين که تاکنون نتوانسته بودم ازدواج کنم رنج مي کشيدم و همواره خودم را سرزنش مي کردم که چرا با بلندپروازي و خواسته هاي نابجا، هنگام تحصيل در دانشگاه به خواستگارانم پاسخ منفي دادم من کوچک ترين و آخرين دختر خانواده بودم و به همين دليل بيشتر مورد توجه پدر و مادرم قرار داشتم هرچيزي که اراده مي کردم آن ها برايم فراهم مي کردند به خاطر توجه بيش از اندازه آن ها به خواسته هاي من، ديگر به دختري مغرور و خودخواه تبديل شده بودم که هميشه خودم را يک سر و گردن بالاتر از ديگران احساس مي کردم.
اما روزي متوجه اشتباهات خودم شده بودم که ديگر خواستگاري نداشتم. يک روز که ماجراي زندگي ام را براي يکي از همکارانم تعريف کردم او از من خواست براي آن که زودتر ازدواج کنم در يکي از سايت هاي همسريابي ثبت نام کنم. من هم به توصيه او مشخصات و يکي از عکس هاي باحجابم را در سايت گذاشتم. مدتي خبري از خواستگار نبود، اما حدود ۲ هفته بعد تلفن همراهم مدام زنگ مي خورد در اين ميان جواني که خود را پزشک معرفي مي کرد تماس گرفت و گفت من براي ازدواج به دنبال دختري صادق و محجبه بودم، حالا عکس باحجاب شما را ديدم و شيفته شما شدم و مي خواهم با خانواده ام به خواستگاري ات بيايم. او پس از چند بار تماس از من خواست براي اين که مادرش مرا بپسندد عکس بدون حجابم را از طريق اينترنت برايش بفرستم. من هم که فريب چرب زباني هاي او را خورده بودم و هر روز در فضاي مجازي با او چت مي کردم چند عکس مختلف و بدون حجاب برايش فرستادم، اما او روز بعد تماس گرفت و تهديد کرد که اگر ۲ ميليون تومان به حسابش واريز نکنم عکس هايم را در شبکه هاي اجتماعي منتشر خواهد کرد. ابتدا از ترس آبروريزي مبالغي را برايش واريز کردم، اما او هر روز پول هاي بيشتري از من مي خواست. دختر ۳۳ ساله در حالي که مي گريست به ماموران پليس فتا گفت: حالا نمي دانم با اين وضعيت چه کنم...
ساعاتي بعد، وقتي کارآگاهان پليس فتا با دستور سرهنگ عرفاني، عامل اخاذي از دختر جوان را دستگير کردند مشخص شد که آن فرد جوان، ۲۰ساله ، اهل مشهد و داراي مدرک سيکل است...