کد خبر: ۲۱۷۳۸۶
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۵
سوم هم اينكه مذاكرات ١٩٣٣ قبل از اينكه به نتيجه برسد به شوراي اجرايي جامعه ملل ارجاع شده بود و در آنجا نماينده دولت انگليس و دولت ايران حضور پيدا كرده و از كشورهاي‌شان دفاع كرده بودند و بنابراين در اين مورد نيز از نظر انگليسي‌ها اختلاف بين دو كشور بود و نه يك شركت و يك كشور.
  ١٩ خردادماه ١٣٣١ اولين جلسه رسيدگي به شكايت انگليس از ايران در ديوان بين‌المللي دادگستري در لاهه برگزار شد. انگليس در چهارم بهمن ۱۳۳۰، به دليل آنچه خود مغاير بودن ملي شدن نفت با قوانين بين‌المللي مي‌ناميد عليه ايران شكايت و از دادگاه لاهه به‌خاطر اجراي خلع يد براي ايران تقاضاي محكوميت كرد. پس از انتخاب «هنري رولن»، استاد حقوق بين‌الملل در دانشگاه بروكسل به عنوان وكيل از سوي ايران، محمد مصدق، نخست‌وزير ايران به همراه هياتي در اولين جلسه رسيدگي به اين شكايت در لاهه حاضر شدند تا با نشان دادن صالح نبودن دادگاه لاهه در رسيدگي به اين پرونده از حق ملت ايران در جريان ملي شدن صنعت نفت دفاع كنند. اظهارات مصدق و دفاعيات رولن در جريان اين پرونده نهايتا به راي عدم صلاحيت براي لاهه و پيروزي ايران منتهي شد. دلايل اين موفقيت و نتايج آن را در گفت‌وگو با داوود هرميداس باوند، استاد حقوق و روابط بين‌الملل بررسي كرده‌ايم. باوند تجربه دادگاه لاهه در ماجراي برجام كه اين روزها با خروج امريكا به مساله‌اي بين‌المللي تبديل شده را قابل استفاده مي‌داند.

 
اهميت حضور مصدق و هيات همراه او در كنار هانري رولن (وكيل و مشاور حقوقي دولت ايران در ديوان دادگستري بين‌المللي لاهه كه بلژيكي‌الاصل بود) در دادگاه لاهه براي دفاع از ايران در برابر شكايت انگليس چه بود؟

شكايت انگليس از ايران در ديوان بين‌المللي دادگستري يك كيس حقوقي بود كه انگلستان تلاش مي‌كرد آن را سياسي كند. همانطور كه مي‌دانيد بعد از رد قرارداد قوام-سادچيكف، مجلس ايران مصوبه‌اي را تصويب كرد كه دولت ايران را موظف كرده بود براي تحقق حقوق حقه ملت ايران با شركت نفت ايران و انگلستان وارد گفت‌وگو شود. در اين زمان و بعد از مذاكرات بين امريكا و ونزوئلا براساس اصل پنجاه-پنجاه يك الگوي جديد در قراردادهاي امتياز نفتي پديدار شد. اين الگو در عربستان و كويت هم اجرا شده بود. اما در مذاكراتي كه دولت‌هاي حكيمي، هژير و رزم‌آرا با انگلستان انجام دادند، انگليسي‌ها حاضر به پذيرش اين الگو نشدند و تنها حاضر شدند به ‌ازاي هر تن نفت كه در قرارداد ١٩٣٣ چهار شيلينگ به ايران پرداخت مي‌كردند، شش شيلينگ پرداخت كنند. اين توافق در الحاقيه گس-گلشاييان بيان شده بود. دولت رزم‌آرا اين الحاقيه را به مجلس برد اما اقليت مجلس به رهبري دكتر مصدق موضع مخالفي دربرابر آن اتخاذ كرد. پس از اوج‌گيري اين مخالفت‌ها و البته ترور رزم‌آرا به‌وسيله خليل طهماسبي، نفت ملي شد. پس از آن با توجه به سوابق دكتر مصدق كه در زمان اشغال ايران از او خواسته شده بود، نخست‌وزير شود و او رد كرده بود، پيشنهاد نخست‌وزيري ازسوي جمال امامي يكي از رهبران حزب عدالت به دكتر مصدق ارايه شد. اين را هم بايد بگويم كه در دربار اين باور وجود داشت كه مصدق مسووليت نخست‌وزيري را براي اجراي قانون ٩ ماده ملي شدن نفت قبول نخواهد كرد. اما مصدق اين پيشنهاد را پذيرفت. بعد از مذاكراتي كه انجام شد و نهايتا منجر به خلع يد انگليسي‌ها شد، دولت انگليس براساس قرارداد ١٩٣٣ پيشنهاد داوري را مطرح كرد. اما دولت ايران اعلام كرد وقتي نفت ايران ملي شده است، ديگر قرارداد ١٩٣٣ وجود خارجي ندارد كه براساس آن مساله به داوري گذاشته شود. دولت انگليس هم به اين دليل كه دكتر مصدق مساله داوري را قبول نكرده است، شكايتش را به ديوان بين‌المللي دادگستري لاهه برد.

يكي از انتقاداتي كه اين سال‌ها بارها درباره دكتر مصدق مطرح شده، اين است كه او اقدامات پوپوليستي زيادي انجام مي‌داد. برخي حتي اين حضور و نطق پرشور دكتر مصدق در دادگاه لاهه را هم ازجمله اقدامات پوپوليستي او مي‌دانند. شما چقدر اين تحليل را قبول داريد؟

پوپوليسم بيشتر كاربرد داخلي دارد اما در عرصه بين‌المللي آن هم محفلي حقوقي بايد براساس مستندات قانوني حرف زد و عمل كرد. ضمن اينكه نقش اصلي را در دادگاه لاهه پروفسور رولن برعهده داشت و دكتر مصدق بيشتر اظهارات كلي در ابتداي اين جلسه بيان كرد. همانطور كه مي‌دانيد ديوان قبل از اينكه وارد ماهيت حقوقي اين پرونده شود، يك قرار موقت صادر كرد. دكتر مصدق هم اعلام كرد ديوان قبل از هر چيز بايد به بررسي صلاحيت خودش براي ورود به اين دعوي بپردازد. چراكه ايران معتقد بود اين دعوا بين دولت ايران و يك شركت خارجي است. درصورتي‌كه صلاحيت ديوان رسيدگي به مسائل حقوقي بين دولت‌هاست. دولت دكتر مصدق در اعتراض به ورود ديوان به اين پرونده اقدام به بازپس‌گيري صلاحيت اجباري ديوان كرد. دولت انگليس به اين دليل كه دولت دكتر مصدق قرار موقت ديوان را نپذيرفته است، شكايت به شوراي امنيت سازمان ملل كرد. همانطور كه مي‌دانيد شوراي امنيت به مسائلي رسيدگي مي‌كند كه تهديدي عليه صلح و امنيت جهاني باشد. بنابراين دكتر مصدق از اين فرصت استفاده كرد و در ديوان شمه‌اي از عدم ايفاي تعهدات عمده شركت نفت ايران و انگليس را بيان كرد و بعد هم عكس‌هايي را از حصيرآبادها و حلبي‌آبادهاي كارگران شركت نفت ارايه كرد. دكتر مصدق اين را نيز بيان كرد كه شركت نفت شعباتي در نقاط مختلف دنيا دارد اما درآمد هيچ‌يك از آنها را در دفتر تجارتي وارد نكرده است. همچنين تعهدات ديگري مثل آموزش به متخصصان ايراني به‌جاي متخصصان هندي داشته است كه به آن نيز عمل نكرده است.

دلايل انگليس براي اينكه مساله را به ديوان لاهه بكشد، چه بود؟

انگليس سه دليل براي طرح دعوي در ديوان داشت؛

١- اول اينكه مي‌گفت چون ايران و انگليس هر دو صلاحيت اجباري ديوان را در رسيدگي به اختلافات‌شان پذيرفته‌اند، بنابراين هر يك از طرفين كه مساله را به ديوان ارجاع دهد، طرف مقابل ملزم به پذيرش است.

٢- دوم اينكه انگليسي‌ها مي‌گفتند در قراردادهايي كه ايران با دانمارك، سوييس و تركيه منعقد كرده، پيش‌بيني شده اگر در تفسير و اجراي قرارداد مشكلي پيش آمد كه ازطريق مذاكره قابل حل نبود، طبق حقوق بين‌الملل بايد به آن رسيدگي شود و مرجع رسيدگي به اين موضوعات نيز ديوان است. انگليس نيز براساس اصل ملل كامله‌الوداد كه مي‌گفت اگر امتيازي به كشوري داده شود ديگران نيز مجاز به بهره‌برداري از آن هستند، خواهان چنين حقي بود.

٣- سوم هم اينكه مذاكرات ١٩٣٣ قبل از اينكه به نتيجه برسد به شوراي اجرايي جامعه ملل ارجاع شده بود و در آنجا نماينده دولت انگليس و دولت ايران حضور پيدا كرده و از كشورهاي‌شان دفاع كرده بودند و بنابراين در اين مورد نيز از نظر انگليسي‌ها اختلاف بين دو كشور بود و نه يك شركت و يك كشور.

اما راي نهايي ديوان شامل اين موارد بود؛

١- اول اينكه، درست است كه ايران صلاحيت اجباري ديوان را به رسميت شناخته است اما در آن اعلاميه شناسايي شده كه اختلافاتي كه از اين تاريخ به بعد پيش آيد ‌بايد اينگونه درباره آنها عمل شود اما اين اختلافات مربوط به قرارداد ١٩٣٣ است. بنابراين قانون عطف به ماسبق نمي‌شود.

٢- استفاده از حق ملل كامله‌الوداد نيز وضعيت مشابهي داشت و اين دليل دوم بود.

٣- سوم اينكه اگر دولتي به عنوان حمايت ديپلماتيك از افراد حقيقي و حقوقي دفاع مي‌كند اين ماهيتا به دعواي دولتي با دولت ديگر تبديل نمي‌شود. بنابراين چون اين دعوا بين كشور ايران و شركتي انگليسي است لذا ديوان خود را صالح به رسيدگي نمي‌داند. اتفاقا اعلام اين حكم ديوان مصادف شد با روز ٣٠ تير. نكته جالب توجه ديگر اينكه انگليس پس از ملي شدن نفت ايران اعلام كرد نفت ايران حكم كالاي قاچاق را دارد و صدور آن غيرقانوني است و بنابراين عليه يك شركت ژاپني كه نفت ايران را حمل كرده بود اعلام جرم كرده بود و جالب است كه اين دادگاه نيز به نفع انگليس تمام نشد و آن شركت ژاپني مجرم شناخته نشد. اين اتفاق درباره يك شركت ايتاليايي هم رخ داد. تنها جايي كه استدلال انگليس راي آورد در دادگاه عدم بود كه اين دادگاه تحت‌الحمايه انگليس است. بنابراين از نظر حقوق بين‌المللي موضع ايران، موضع درست و محكمي بود.

از نظر سياسي چطور؟

از نظر سياسي نيز انگليس آن‌طور كه انتظار داشت شوراي امنيت نسبت به ايران واكنش نشان نداد. انگليس توقع داشت كه عليه ايران قطعنامه صادر شود اما اين اتفاق نيفتاد. يعني هم در مجامع حقوقي و هم در مجامع سياسي موفقيت از آنِ ايران شد.

همين موفقيت‌ها هم بود كه باعث شد انگليس و امريكا از آخرين گزينه خود يعني كودتا عليه دولت دكتر مصدق استفاده كنند؟

بله، اما من معتقد هستم كه آنچه باعث موفقيت‌آميز بودن كودتا شد، عوامل داخلي بود.

چرا؟

ببينيد امريكا از ابتدا ملي شدن صنعت نفت را به رسميت شناخته بود. انتظار هم اين بود شوروي در اين ماجرا عليه يك دولت استعماري موضع بگيرد اما استالين به سه دليل به نفع انگليس موضع گرفت. يك اينكه استالين معتقد بود انگليس يك قدرت استعماري امپرياليست و رو به افول است اما امريكا يك امپرياليست حاد و در عين حال طراح و مجري استراتژي مهار و انسداد بلوك شرق در مرزهاي جغرافيايي و سياسي وقت است و بنابراين در اين راستا ناتو هم براي اجراي اين مقصود به تصويب رسيده است. درواقع امريكا درصدد اين است كه جانشين انگليس در همسايگان جنوبي شوروي منجمله ايران شود. دوم اينكه استالين معتقد بود اختلافاتي كه در طيف جهان غرب مطرح و حل مي‌شود به هيچ‌وجه نمي‌شود آنها را «انقلاب» دانست. سوم اينكه هيچ انقلابي كه كارگزار آن حزب سوسياليست نباشد، اصيل نيست. بنابراين استالين ادامه وضع موجود يعني ادامه حضور شركت نفت ايران و انگليس را ترجيح مي‌داد تا اينكه اتفاقي بيفتد و امريكا جايگزين انگلستان شود. به همين دليل حزب توده قويا در مقام كارشكني برآمد. علاوه بر حزب توده، احزاب دست‌راستي مثل حزب اراده ملي سيدضيا، حزب عدالت جمال امامي، حزب زحمتكشان دكتر بقايي، حزب استقلال عبدالقدير آزاد، مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات‌آبادي، حزب سومكاي داود منشي‌زاده و حزب آرياي سپهر در يك جبهه عليه مصدق قرار گرفتند. از سوي ديگر اتفاقاتي رخ داد مثل قتل افشار طوس، رييس شهرباني دكتر مصدق كه توسط مخالفان دكتر مصدق انجام شد يا تهديد دكتر مصدق توسط فداييان اسلام يا تلاش به ترور دكتر فاطمي يا درخواست آيت‌الله بهبهاني و كاشاني از آيت‌الله بروجردي براي اينكه عليه دكتر مصدق فتوايي صادر كند. اينها همه تلاش‌هايي بود كه در داخل عليه دكتر مصدق اتفاق افتاده بود. از طرف ديگر انگليس‌ها و امريكايي‌ها مي‌خواستند اين موضوع را القا كنند كه دكتر مصدق توانايي مديريت حزبي سازمان‌يافته مثل حزب توده را ندارد. همانطور كه در چكسلواكي افرادي از حزب كمونيست توسط دكتر بنش وارد كابينه شدند و نهايتا كودتا كردند كه باعث آغاز جنگ سرد شد، همين اتفاق نيز در ايران خواهد افتاد. در عين حال حزب توده نيز تنش‌زا برخورد مي‌كرد ازجمله تظاهرات كارگري كه در مناطق نفتي ايران سازماندهي مي‌كرد. بنابراين كودتا يكي از گزينه‌هاي موجود بود. به‌طوري‌كه امريكا در ابتدا ملي شدن صنعت نفت را پذيرفت و در مرحله بعد تلاش كرد نقش ميانجي‌گري ايفا كند. سپس با فرستادن هريمن به تهران ازسوي امريكا و مذاكراتي كه با لندن صورت گرفت، انگليس اصل ملي شدن صنعت نفت را پذيرفت. بنابراين هياتي با رهبري جكسون به تهران آمد اما پيشنهاداتي كه ارايه شد مغاير قانون ٩ ماده‌اي تشخيص داده شد. مجددا هياتي به رهبري استوكس به تهران آمدند اما پيشنهاد آنها نيز رد شد. بعد به دنبال توافقي بين انگليس و امريكا، بانك جهاني پيشنهادي به دولت ايران داد. پيشنهاد بانك جهاني قبول مديريت صنعت نفت بود و مي‌گفت من بدون توجه به ملي شدن صنعت نفت، به مدت دو سال مديريت را انجام مي‌دهم. اما اين پيشنهاد را نيز دولت دكتر مصدق نپذيرفت زيرا اعتقاد داشت ملي شدن صنعت نفت يك نهضت ضداستعماري است و به دنبال احياي اصول مشروطيت در ايران و ايجاد يك رنسانس سياسي است. بنابراين ناديده انگاشتن ملي شدن نفت خيانت به نهضت است. پيشنهاد ديگر بانك جهاني هم در همين موازات اين بود كه براي هر بشكه نفت يك دلار و پنجاه و هفت سنت به ايران پرداخت كند. به دنبال رد شدن اين پيشنهاد، پيشنهاد ترومن-چرچيل مطرح شد كه باز هم رد شد و در نهايت پيشنهاد آيزنهاور-چرچيل مطرح شد و بعد از اين پيشنهاد، برنامه چكمه در نظر گرفته شده بود كه اگر هيچ‌يك از پيشنهادات پذيرفته نشد، كودتا اجرا شود.

به جز كودتا، شكست انگليس در ديوان لاهه، چه اثراتي داشت؟

يكي از اثرات مهم‌اش اين بود كه به جايگاه انگلستان به عنوان يك ابرقدرت ضربه وارد شد و به همين دليل بعدا مجبور به پذيرش كنسرسيوم شد كه ٤٠درصد آن متعلق به انگلستان، ٤٠درصد آن متعلق به امريكا، ١٤درصدش متعلق به رويال‌دويچ‌شل و ١٤درصدش متعلق به توتال بود. اگرچه بالغ بر يك ميليون دلار بابت سرقفلي و غرامت به دولت انگليس پرداخت شد.

بسياري در حال حاضر ماجراي خروج امريكا از برجام را موقعيتي تاريخي براي ايران مي‌دانند كه در لاهه عليه امريكا طرح دعوي كند و معتقدند در اين ماجرا نيز مشابه ماجراي نفت، لاهه حق را به ايران خواهد داد. به نظر شما از نظر حقوق بين‌المللي اين كار امكان‌پذير هست؟

بله، اقدام يك‌طرفه امريكا در خروج از برجام هم مغاير با عرف بين‌الملل، هم در تعارض با حقوق بين‌الملل و هم ناديده انگاشتن مصوبه شوراي امنيت است. بنابراين هم قابل بررسي و طرح در شوراي امنيت است و هم قابل ارجاع به ديوان. ايران حتي مي‌تواند در اين زمينه ادعاي غرامت كند زيرا ايران با پذيرش برجام بخش قابل توجهي از دستاوردهاي علمي و فني خودش را كه ميلياردها دلار هزينه صرف آن شده بود، تخريب كرد. براي مثال با توقف فعاليت نيروگاه اراك يا كاهش غني‌سازي و... كه همگي هزينه‌هاي سنگين علمي و فني صرف‌شان شده بود، ايران خسارت قابل توجهي را متحمل شد تا به برجام پايبند بماند و اين پايبندي هم بارها از سوي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي مورد تاييد قرار گرفته است. ايران مي‌تواند اين پرونده را در شوراي امنيت مطرح كند و در صورت وتوي امريكا آن را به ديوان بين‌المللي دادگستري ارجاع دهد. اگر امريكا رضايت به رفتن به ديوان ندهد، ايران باز مي‌تواند ازطريق مجمع عمومي نظر مشورتي ديوان را كه بار حقوقي قوي دارد كسب كند. ضمن اينكه اگر امريكا حاضر به حضور و پذيرش نشود، جايگاه آن در افكار عمومي جهان بسيار تضعيف خواهد شد و بنابراين اگر بخواهد از يك استراتژي مثل حضور نظامي در ايران استفاده كند، بسيار سخت‌تر اين تصميم را خواهد گرفت.

 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین