حق انتخاب باید به ساکنان محلههای فرسوده داده شود. شاید یک فرد بخواهد واحد مسکونی خود را با دوام کند این فرد باید دسترسی به تسهیلات ارزان قیمت داشته باشد.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم کمال اطهاری/ کارشناس و پژوهشگر اقتصادی نوشت:
بازآفرینی بافت فرسوده با نگاه محله محوری یکی از اتفاقهای خوب است که دولت بدرستی آن را در دستور کار خود قرار داده است. پرداخت تسهیلات ارزانقیمت از سوی سیستم بانکی اهرم کمککننده برای نوسازی بافت فرسوده است. با این حال در بازآفرینی شهری(امید) جای 5 مقوله خالی است. مواردی که در ادامه میآید باید مورد توجه قرار گیرد تا این طرح ملی بدرستی انجام شود و دولت هم بتواند به اهداف خود برسد.بیتوجهی به نکاتی که حایز اهمیت است باعث میشود طرح بازآفرینی شهری ابتر بماند.
1-سکونتگاههای غیر رسمی بیرون شهر در این طرح مورد توجه قرار نگرفته است.11 میلیون نفر در چنین فضاهایی زندگی میکنند لذا ضروری است که در بازآفرینی شهری این مقوله مورد توجه قرار گیرد. این سکونتگاهها سرپناهی برای کم درآمدترین گروههای اقتصادی-اجتماعی است، این در حالی است که تعداد افرادی که در بافتهای فرسوده زندگی میکنند حداکثر 10 میلیون نفر هستند. دولت در طرح بازآفرینی باید این بخش را مدنظر قرار دهد و قبل از بروز هر اتفاق، پیشگیری لازم را داشته باشد. سکونتگاههای غیررسمی در قبال زلزله و سایر بلایای طبیعی هیچ مقاومتی ندارند از اینرو قبل از آنکه این بخش با شرایط خاص روبهرو شود باید برای احیای آن کاری انجام داد. نکته دیگر در این بخش بافتهای تاریخی است. در طرح بازآفرینی برای این امر تکلیفی مشخص نشده است.
2-محله محوری موضوع دیگری است که باید به آن پرداخت. از محله محوری تعریف درستی صورت نگرفته است و متأسفانه اولویتبندی خاصی را شاهد نیستیم. دولت باید محلههایی را در وهله اول مورد توجه قرار دهد که افراد آن جزو کم درآمدترینها هستند. مناطقی که خود به خود و با بودجههای ساکنان آن میتواند نوسازی شود نباید در اولویت قرار گیرد. نمونه آن محله دارآباد تهران است.
از طرفی هیچ نهادی برای متولی بودن محله محوری پیشبینی نشده است. وقتی نهاد مشخصی برای احیای بافت فرسوده با رویکرد محله محوری دیده نشده است به طور قطع کشور با مشکلاتی چون مسکن مهر مواجه خواهد شد.
3-واژه توسعه گر به معنای انبوه ساز است. ما نباید احیای بافت فرسوده را در توسعه گر خلاصه کنیم.توسعه گر باید دولت باشد و زیرساختهای لازم را برای توسعه کشور در بخشهای مختلف فراهم کند.بخش خصوصی نقش توسعه گر را نمیتواند ایفا کند چرا که آنها بهدنبال منفعت خود هستند و فعالیت آنها باید به گونهای باشد که ضد منافع عام نباشد.لذا واژه توسعه گر باید اصلاح شود.
4-حق انتخاب باید به ساکنان محلههای فرسوده داده شود. شاید یک فرد بخواهد واحد مسکونی خود را با دوام کند این فرد باید دسترسی به تسهیلات ارزان قیمت داشته باشد. چرا هرگونه تغییر را باید از طریق توسعه گر پیگیری کند؟ از سویی دیگر شاید همسایگان محلههای بافت فرسوده بخواهند ملکهای خود را تجمیع و نسبت به بازسازی آن اقدام کنند لذا این بخش هم باید آزادانه فعالیت کند. سؤال دیگر این است که چرا انواع تعاونیها نمیتوانند در احیای بافت فرسوده مشارکت کنند؟ تعاونیها در ساخت وساز کارنامه خوبی دارند لذا این بخش را هم باید در بازآفرینی شهری مدنظر قرار داد.
5-موضوع دیگری که در بازآفرینی شهری مغفول مانده، به نهادسازی برمیگردد. در گذشته بهدلیل مسائل حقوقی و نبود نهادسازی پروژههای ملی به بار ننشسته است. نمونه آن انتشار اوراق مشارکت است. تقدم نهادسازی در این مقوله بسیار اهمیت دارد. اگر وزارت راه و شهرسازی میخواهد در این زمینه موفق عمل کند در نخستین گام به سمت نهادسازی برای بازآفرینی شهری حرکت کند.
نتیجه گیری:
ورود جدی دولت در طرح بازآفرینی شهری نکته بسیار مهمی است. مخصوصاً اینکه این مهم به صورت همزمان در استانهای منتخب بوشهر، آذربایجان شرقی، تهران، فارس، کردستان، همدان، مازندران، خراسان رضوی و اصفهان، در دستور کار قرار گرفت. ولی 5نکته عنوان شده از عوامل مهم موفقیت طرح بازآفرینی شهری است که به طور قطع وزارت راه و شهرسازی میتواند برنامهریزی صحیحی برای تحقق آنها داشته باشد.
بازآفرینی بافت فرسوده با نگاه محله محوری یکی از اتفاقهای خوب است که دولت بدرستی آن را در دستور کار خود قرار داده است. پرداخت تسهیلات ارزانقیمت از سوی سیستم بانکی اهرم کمککننده برای نوسازی بافت فرسوده است. با این حال در بازآفرینی شهری(امید) جای 5 مقوله خالی است. مواردی که در ادامه میآید باید مورد توجه قرار گیرد تا این طرح ملی بدرستی انجام شود و دولت هم بتواند به اهداف خود برسد.بیتوجهی به نکاتی که حایز اهمیت است باعث میشود طرح بازآفرینی شهری ابتر بماند.
1-سکونتگاههای غیر رسمی بیرون شهر در این طرح مورد توجه قرار نگرفته است.11 میلیون نفر در چنین فضاهایی زندگی میکنند لذا ضروری است که در بازآفرینی شهری این مقوله مورد توجه قرار گیرد. این سکونتگاهها سرپناهی برای کم درآمدترین گروههای اقتصادی-اجتماعی است، این در حالی است که تعداد افرادی که در بافتهای فرسوده زندگی میکنند حداکثر 10 میلیون نفر هستند. دولت در طرح بازآفرینی باید این بخش را مدنظر قرار دهد و قبل از بروز هر اتفاق، پیشگیری لازم را داشته باشد. سکونتگاههای غیررسمی در قبال زلزله و سایر بلایای طبیعی هیچ مقاومتی ندارند از اینرو قبل از آنکه این بخش با شرایط خاص روبهرو شود باید برای احیای آن کاری انجام داد. نکته دیگر در این بخش بافتهای تاریخی است. در طرح بازآفرینی برای این امر تکلیفی مشخص نشده است.
2-محله محوری موضوع دیگری است که باید به آن پرداخت. از محله محوری تعریف درستی صورت نگرفته است و متأسفانه اولویتبندی خاصی را شاهد نیستیم. دولت باید محلههایی را در وهله اول مورد توجه قرار دهد که افراد آن جزو کم درآمدترینها هستند. مناطقی که خود به خود و با بودجههای ساکنان آن میتواند نوسازی شود نباید در اولویت قرار گیرد. نمونه آن محله دارآباد تهران است.
از طرفی هیچ نهادی برای متولی بودن محله محوری پیشبینی نشده است. وقتی نهاد مشخصی برای احیای بافت فرسوده با رویکرد محله محوری دیده نشده است به طور قطع کشور با مشکلاتی چون مسکن مهر مواجه خواهد شد.
3-واژه توسعه گر به معنای انبوه ساز است. ما نباید احیای بافت فرسوده را در توسعه گر خلاصه کنیم.توسعه گر باید دولت باشد و زیرساختهای لازم را برای توسعه کشور در بخشهای مختلف فراهم کند.بخش خصوصی نقش توسعه گر را نمیتواند ایفا کند چرا که آنها بهدنبال منفعت خود هستند و فعالیت آنها باید به گونهای باشد که ضد منافع عام نباشد.لذا واژه توسعه گر باید اصلاح شود.
4-حق انتخاب باید به ساکنان محلههای فرسوده داده شود. شاید یک فرد بخواهد واحد مسکونی خود را با دوام کند این فرد باید دسترسی به تسهیلات ارزان قیمت داشته باشد. چرا هرگونه تغییر را باید از طریق توسعه گر پیگیری کند؟ از سویی دیگر شاید همسایگان محلههای بافت فرسوده بخواهند ملکهای خود را تجمیع و نسبت به بازسازی آن اقدام کنند لذا این بخش هم باید آزادانه فعالیت کند. سؤال دیگر این است که چرا انواع تعاونیها نمیتوانند در احیای بافت فرسوده مشارکت کنند؟ تعاونیها در ساخت وساز کارنامه خوبی دارند لذا این بخش را هم باید در بازآفرینی شهری مدنظر قرار داد.
5-موضوع دیگری که در بازآفرینی شهری مغفول مانده، به نهادسازی برمیگردد. در گذشته بهدلیل مسائل حقوقی و نبود نهادسازی پروژههای ملی به بار ننشسته است. نمونه آن انتشار اوراق مشارکت است. تقدم نهادسازی در این مقوله بسیار اهمیت دارد. اگر وزارت راه و شهرسازی میخواهد در این زمینه موفق عمل کند در نخستین گام به سمت نهادسازی برای بازآفرینی شهری حرکت کند.
نتیجه گیری:
ورود جدی دولت در طرح بازآفرینی شهری نکته بسیار مهمی است. مخصوصاً اینکه این مهم به صورت همزمان در استانهای منتخب بوشهر، آذربایجان شرقی، تهران، فارس، کردستان، همدان، مازندران، خراسان رضوی و اصفهان، در دستور کار قرار گرفت. ولی 5نکته عنوان شده از عوامل مهم موفقیت طرح بازآفرینی شهری است که به طور قطع وزارت راه و شهرسازی میتواند برنامهریزی صحیحی برای تحقق آنها داشته باشد.
ارسال نظر