کد خبر: ۱۸۴۵۸۹
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۶ - ۰۵:۲۰
معاون درمان وزارت بهداشت اعلام کرده که بنا بر نتایج مطالعات جهانی، میزان افسردگی در محیط‌های شغلی حدود ١٢ درصد است. در حالی که این عدد در برخی گزارش‌های رسمی تا ٣٠ درصد هم ثبت شده اما با یک نگاه خوش‌بینانه و تکیه بر همین شمول ١٢ درصدی که علیرضا رییسی اعلام کرده، محاسبه وضعیت سلامت روان شاغلان کشور، عدد نگران‌کننده‌ای است.
 معاون درمان وزارت بهداشت اعلام کرده که بنا بر نتایج مطالعات جهانی، میزان افسردگی در محیط‌های شغلی حدود ١٢ درصد است. در حالی که این عدد در برخی گزارش‌های رسمی تا ٣٠ درصد هم ثبت شده اما با یک نگاه خوش‌بینانه و تکیه بر همین شمول ١٢ درصدی که علیرضا رییسی اعلام کرده، محاسبه وضعیت سلامت روان شاغلان کشور، عدد نگران‌کننده‌ای است.

بنا بر گزارش مرکز آمار ایران درسال ٩٥، ٢٢ میلیون و ٥٨٤ هزار و ١٠٧ نفر در بخش‌های دولتی، خصوصی، صنعت و خدمات شاغل بوده‌اند که با حذف ٤ میلیون شاغل بخش کشاورزی از این عدد، به دلیل متفاوت بودن ماهیت مشاغل روستایی، جمعیت شاغلان شهری که شامل هشدار معاون درمان وزارت بهداشت هستند، حدود ١٨ میلیون نفر است که با استناد به اعلام رییسی، ٢ میلیون و ١٦٠ هزار نفر از این افراد، دچار افسردگی ناشی از شرایط شغلی هستند و صدیقه خادم؛ کارشناس سلامت روان دفتر سلامت روان وزارت بهداشت در گفت‌وگو با «اعتماد» می‌گوید اگر هر وزارتخانه و نهاد دولتی یا غیر دولتی مطالعه‌ای درباره سلامت روان کارمندان تحت پوشش یا حتی افزایش سطح سلامت روان آنها انجام داده، نتیجه و گزارشی به وزارت بهداشت- به عنوان تنها نهاد متولی سلامت در کشور- اعلام نشده است.

روانپزشکان در تعریف اختلالات روانی گفته‌اند: «اختلالات روانی، الگوی رفتاری یا روانشناختی بالینی است که فرد را گرفتار کرده و با علائم جسمانی و نشانگان درد، ناتوانی جسمانی در انجام امور روزمره و معمول همراه است.»

در طیف اختلالات روان، افسردگی، یکی از انواع اختلالات روان اما شدیدترین و بالاترین درجه از برهم‌ریختگی تعادل روان است و مهم‌ترین عامل در ایجاد افکار خودکشی به شمار می‌آید.
بنا بر تعریف انستیتو ملی ایمنی و سلامت شغلی امریکا، زمان طولانی و پیاپی انجام کار یا حجم بالای کار، انجام کار در ساعات غیرمتعارف شب و انجام کار شیفتی، فقدان استراحت کافی حین کار، مسوولیت جان دیگران، احتمال بروز برخورد و درگیری با مراجعان یا همکاران، عملکرد نامناسب ابزار و وسایل کار، نور نامناسب در محیط کار، وضعیت‌های نامناسب بدنی و غیرارگونومیک، عدم وجود حمایت‌های شغلی، بیمه‌ای و اجتماعی مناسب و محرومیت‌های اجتماعی و خانوادگی مهم‌ترین عوامل استرس‌زای شغلی در محیط‌های کاری هستند.

این آدم‌ها، شغل‌های پراسترس داشتند
در صفحات مجازی، سربازان داوطلب حضور در منازعات و میدان‌های جنگ داخلی یا خارجی، آتش‌نشانان، خلبانان هواپیما، نیروهای ارتشی و رزمی، نیروهای پلیس، مدیران برگزاری جشن‌های بزرگ، مدیران روابط عمومی‌ها و شرکت‌ها، خبرنگاران، عکاسان مطبوعاتی و رسانه‌ای و رانندگان تاکسی در ردیف‌های اول جدول پراسترس‌ترین شغل‌ها ایستاده‌اند. اما این فهرست درباره ایران نیست. در ایران، معادلات حاکم بر محیط‌های شغلی و بازار کار متفاوت از تمام کشورهای دنیاست. در این فهرست جهانی، نامی از پرستاران نیست اما خانم« ب»؛ پرستار بخش بیماران سرطانی با ٢٠ سال سابقه پرستاری، به اندازه‌ای از استرس و اضطراب در محل کار خود رنج می‌برد که ناچار به مراجعه به روانپزشک و مصرف داروی اعصاب شده است.

«شیفت‌های ممتد پرستاری و به خصوص، شب‌کاری‌ها، بر تمام سیستم عصبی آدم تاثیر منفی دارد و اختلالات شدید هورمونی ایجاد می‌کند. یکی از دلایل چاقی و اضافه وزن پرستاران، همین شب کاری‌های ممتد است. دایم اضطراب داریم و کابوس می‌بینیم و افسرده‌ایم چون مدت زمان کارمان با حجم کار متناسب نیست. با چه چیزهایی مواجهیم؟ با بیمار و درد و مرگ بیمار و انتظارات خانواده و مدیریت و جامعه و سرخوردگی‌های متوالی از اینکه جامعه به ما بها نمی‌دهد. بارها به تغییر محل کارم فکر کردم اما به تغییر شغل، خیر. چون شغلم را دوست دارم. شغلی که حتی فرصت مرخصی رفتن را از من می‌گیرد. برای مرخصی رفتن، با این کمبود شدید نیرو، خودم را جای همکارانم می‌گذارم که با حضور نداشتن حتی یک نفر، چه حجم بالایی از کار بر سرشان آوار می‌شود. اما سال گذشته، شرایط روحی‌ام طوری درهم ریخت که مترون بیمارستان، یک هفته مرخصی اجباری داد. مرخصی بعد از ٣ سال.»

آقای« میم»، کارمند وزارت نفت است اما دلیل استرس و اضطراب و افسردگی خود و همکارانش را متفاوت از خانم «ب» می‌بیند.
«هر سال با تغییر مدیران، همه چیز تغییر می‌کند و هر سال با یک برخورد سلیقه‌ای متفاوت مواجه می‌شویم. در محل کار ما، تبعیض بین کارمندان رسمی و قراردادی و شرایط بهره‌مندی از رانت برای کارمندان رسمی و نورچشمی باعث تنش‌های منجر به اختلال روانی در نیروهای غیرثابت و غیررسمی می‌شود. هر روز، من و همکارانم به تغییر شغل فکر می‌کنیم چون علاوه بر حقوق‌های ناچیز، کارمندان در دستگاه‌های دولتی دچار رخوت می‌شوند چون کسی کار نمی‌کند و بنابراین، مهارت‌های‌مان را هم از دست می‌دهیم. در کنار همه این شرایط، بدترین اتفاق این است که کارمند، اصلا و اصلا در چشم روسا و مدیران دیده نمی‌شود. نمونه‌اش هم اینکه، غیر از کارمندان رسمی، باقی کارمندان قراردادی و موقت، امکان دسترسی به روانپزشک و روانشناس در سیستم بهداشت و درمان وزارت نفت را ندارند.»

آقای« ت»؛ ٣٦ ساله و کارمند اتاق اصناف با ١٠ سال سابقه، برخلاف آقای« میم»، در دایره لغاتش، واژگانی چون استرس و اضطراب و افسردگی، جایی ندارد. آقای« ت» در جامعه شاغلان ایران، استثنا نیست اما حتما تعداد مانند او، مانند بیماری‌های نادر که ٥ نفر در ١٠ هزار نفرند، نایاب است.

«من سراپا انرژی هستم. اصلا به استرس فکر نمی‌کنم. همیشه هم خودم را با محیطم وفق داده‌ام، بنابراین، اصلا نمی‌دانم فشار روحی و اضطراب یعنی چه. البته همکارانی دارم که به دلیل قراردادهای موقت، همیشه نگران تعدیل و اخراج و از دست دادن شغل هستند اما من اصلا به اخراج و بیکاری فکر نمی‌کنم. البته چون شغل دوم دارم اما باقی همکارانم، شاید به همین دلیل نگرانند چون پیدا کردن شغل کار راحتی نیست و شاهدم که مدیران با همکارانم چطور برخورد می‌کنند. دو سال قبل، مدیران تصمیم به افزایش حقوق گرفته بودند. صحبت از افزایش ٤٠ درصدی حقوق ٢٠٠ کارمند بود که هیات رییسه اعلام کرد همه را اخراج کنید، کل اداره را با حقوق ٦٠٠ هزار تومانی پر می‌کنیم.»

آقای« ح» به این روحیه آقای« ت» غبطه می‌خورد. آتش‌نشانی که ٢٢ سال سابقه خدمت دارد و آقای «ت»، از نظر سنی در حکم فرزند اوست اما برای آقای« ح»، در این ٨ سال باقیمانده تا بازنشستگی- اگر از حوادث تلخ و اجتناب‌ناپذیر شغلش جان سالم به در ببرد - برخلاف آقای «ت»، حتی تصور تغییر شغل هم خیلی دیر شده است.

«شاید در سال‌های تجرد، هیجان شغلم بالا بود اما بعد از تاهل، بعد از ٧ یا ٨ سال سابقه، هیجان، جای خود را به استرس و اضطراب می‌دهد در حدی که همه آتش‌نشان‌ها در ایران، بارها آرزو می‌کنند کاش این شغل را انتخاب نکرده بودند و سراغ شغل اداری یا آزاد می‌رفتند. هرچند هربار، وقتی یک انسان را از دل آتش نجات می‌دهیم، سرشار از عشق می‌شویم. اما همه‌مان می‌دانیم که استرس، در درازمدت چه تاثیری بر بدن‌مان دارد. وجود ما، پر از ترس است. به همین دلیل اغلب آتش‌نشان‌های ایرانی، ٥ سال، ٦ سال بعد از بازنشستگی فوت می‌کنند. فکر کن ٣٠ سال استرس در بدنت جمع شده باشد. تسهیلاتی هم نداریم. تورهای زیارتی، قبلا دو سال یکبار بود، امسال شد ٣ سال یکبار. در سازمان آتش‌نشانی، روانپزشک و روانشناس و مشاور روانی وجود ندارد. خودمان باید مراقب سلامت روحی‌مان باشیم. حتی اجازه مرخصی نداریم. مجموع مرخصی استحقاقی آتش‌نشان در طول یک سال، ٩ روز است و بیشتر از این، حداقل ١٥٠ هزار تومان از حقوق کم می‌شود. حتی برای مرخصی رفتن و استراحت کردن هم استرس و اضطراب داریم.»

اگر آقای« ح» و خانم« ب» پسر در سن دبیرستان داشته باشند، باید در مقابل اعتراضات آقای«س»، فقط سکوت کنند. فقط سکوت. آقای« س»، معلم دبیرستان است. معلم پسرهای سرکشی که ناامیدی و افت و خیز شبانه‌روزهای بلوغ را در هم گره زده و طوق اصلی را، هر روز بر گردن نحیف معلم تنگ‌تر می‌کنند.

«استرس معلم، در کلاس درس دبیرستان، از میانگین هم بالاتر است چون در کلاس‌های تنگ و کم‌وسعت، با شاگردانی سروکار داریم از نسل جدید که علاقه‌شان به درس و امیدشان به آینده با ابزار درس خواندن، کم شده و سر کلاس، آرام و قرار ندارند و همین بچه‌ها، فشار روانی ما را بالا می‌برند. معلم هم که در طول سال تحصیلی مرخصی ندارد مگر به حالت مرگ برسد که مدیر و ناظم، فرصت یک روز استراحت بدهند. من یک بار از دست رفتارهای شاگردانم به مرز سکته رسیدم اما سال گذشته، سه نفر از همکارانم، در کلاس درس سکته کردند که دو نفرشان از دست رفتند. امروز، یک حس پنهان در ذهن معلم‌ها ایجاد شده. حس رنج شدید از فقر اقتصادی و این حس، باعث شده از شغل معلمی بیزار باشیم. از این شغل بی‌فایده.»

خانم «ب»، آقای «میم»، آقای« ت»، آقای« ح» و آقای «س»، همدیگر را نمی‌شناسند. شاید هم تا پایان عمرشان همدیگر را نبینند. اما یک جمله در حرف‌های هر ٥ نفرشان تکرار شد «اگر حقوق‌مان بیشتر شود، این شرایط را آسان‌تر تحمل می‌کنیم.»

اما آقای «پ»، حتی همین جمله مشترک را هم نگفت. آقای «پ»، پلیس راهنمایی و رانندگی بود که روی جدول وسط خیابان دو طرفه ٨ بانده ایستاده بود و با تکان دادن سر و دست چپش، زبان بدن را به کار گرفت تا در فاصله چند متری، اعلام کند که حاضر به مصاحبه نیست. سوال را شنیده بود «استرس و اضطراب شغل‌تان، کم است یا زیاد؟»

هنوز حروف کلمه «زیاد» به هم نچسبیده بود که دو اتومبیل، در ابتدای چهارراه با هم تصادف کردند. آقای« پ»، با دستش، صحنه تصادف را اشاره رفت و در حال حرکت به سمت محل تصادف برای رفع راهبندان، از همان فاصله چند متری گفت: «این هم شغل من.»

منبع : اعتماد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین