کد خبر: ۱۸۰۹۳۶
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۰
نحوه کشف سریع جسد این دختر هم این‌ گونه بود که پلیس در ادامه تجسس‌ها به خانه مخروبه در فاصله ١٠٠متری خانه پدربزرگ ملیکا مشکوک شد. با وارد شدن ماموران به داخل این خانه، جست‌وجوها برای یافتن ردی از این دختر ادامه یافت تا این‌ که ماموران در یک اتاق ٦ متری دست‌های دختربچه‌ای را که از خاک بیرون زده بود، رویت کردند.
 «من گوشواره‌ها را ٤٥٠‌هزار تومان خریدم. ملیکا آنها را خیلی دوست داشت تا جایی که من اطلاع دارم، خانواده قاتل وضع مالی بدی ندارند اما شاید از این تیپ خانواده‌ای باشند که پول در اختیار بچه‌هایشان نمی‌گذارند. به‌ هر حال اینها برای من مهم نیست. ملیکا کشته شده و من از حق فرزندم گذشت نمی‌کنم.»



 روزنامه شهروند نوشت: «سرقت طلا قتل دلخراش دیگری را رقم زد. ملیکای ٨ساله قربانی جنایتی شد که گفته می‌شود عامل ١٤ساله آن با انگیزه سرقت گوشواره‌های این دختربچه مرتکب این قتل شده است. این قاتل نوجوان سه روز پس از کشف جسد ملیکا توسط پلیس آگاهی شناسایی و دستگیر شد. به گفته مسئولان انتظامی این شهرستان، قاتل پس از سرقت طلاهای ملیکا او را خفه کرد و برای این‌ که ردی از این جنایت باقی نماند، او را در خانه‌ای متروکه دفن کرده است. هنوز جزییات بیشتری از اعترافات و سایر انگیزه‌های احتمالی این جنایت توسط پلیس خوزستان اعلام نشده است اما بر اساس اعلام فرمانداری هفتکل، قاتل از اخبار منتشر شده در فضای مجازی تأثیر گرفته و بر اساس پرونده‌های جنایی چند وقت اخیر دست به این جنایت زده است.

دستگیری قاتل ١٤ساله

ماجرای این پرونده جنایی از سه‌شنبه بعدازظهر با ناپدید شدن مشکوک ملیکا کلید خورد. این دختربچه برای بازی با دوستانش از خانه خارج شد. خانواده ملیکا با تاریک ‌شدن هوا و بازنگشتن این دختربچه به دنبال او رفتند و همه جا را جست‌وجو کردند اما خبری از این دختر ٨ساله نبود. با اعلام فقدانی ملیکا تیم‌های ویژه‌ای برای پیدا‌کردن او در شهرستان هفتکل تشکیل شد. کارآگاهان در نخستین اقدام تجسس‌های خود را از محل زندگی این دختربچه آغاز کردند. جست‌وجوها برای مشخص شدن سرنوشت او ادامه داشت تا این‌ که ٤ ساعت بعد ماموران با صحنه دلخراشی مواجه شدند. حوالی ساعت ١٢ نیمه‌شب سه‌شنبه پلیس آگاهی هفتکل جسد بی‌جان ملیکا را در خانه‌ای متروک در نزدیکی خانه پدربزرگ این دختربچه کشف کرد. نحوه کشف سریع جسد این دختر هم این‌ گونه بود که پلیس در ادامه تجسس‌ها به خانه مخروبه در فاصله ١٠٠متری خانه پدربزرگ ملیکا مشکوک شد. با وارد شدن ماموران به داخل این خانه، جست‌وجوها برای یافتن ردی از این دختر ادامه یافت تا این‌ که ماموران در یک اتاق ٦ متری دست‌های دختربچه‌ای را که از خاک بیرون زده بود، رویت کردند. ماموران بلافاصله با کنار زدن خاک کف اتاق موفق به کشف جسد ملیکا شدند. بازپرس پرونده دستور انتقال جسد ملیکا را به پزشکی قانونی صادر کرد تا علت مرگ او مشخص شود. حجت‌الاسلام مرعشی، دادستان شهرستان هفتکل علت مرگ ملیکا را خفگی اعلام کرد. با پیدا شدن جسد این دختربچه تحقیقات پلیس وارد فاز جدیدی شد تا این‌ که پنجشنبه‌شب قاتل ملیکا دستگیر شد. قاتلی ١٤ساله که ٧٢ ساعت پس از پیدا شدن جسد ملیکا، به قتل این دختربچه اعتراف کرد. خبر دستگیری عامل این حادثه و اعتراف به قتل ملیکا را سردار حیدر عباس‌زاده، رئیس پلیس فرمانده انتظامی خوزستان اعلام کرد. به گفته عباس‌زاده، قاتل که نوجوانی ١٤ساله است با انگیزه سرقت طلاهای ملیکا او را به ساختمان نیمه‌کاره‌ای برد و پس از سرقت گوشواره‌ها او را خفه کرد و برای از بین بردن آثار این جنایت جسد دختربچه را دفن کرد. رئیس پلیس فرمانده انتظامی خوزستان با اشاره به اعترافات قاتل ملیکا گفت: «این نوجوان ١٤ ساله به صراحت به قتل این دختربچه اعتراف کرده و انگیزه اصلی از این جنایت سرقت گوشواره‌های این دختربچه بوده است. در بازرسی از محل زندگی قاتل، گوشواره‌های این دختربچه کشف شده است.» در همین حال اسحاق مرادی، فرماندار هفتکل با تأیید خبر دستگیری قاتل ملیکا و اعترافات صریح او مبنی بر قتل این دختربچه به دلیل سرقت طلاهایش در این‌ باره گفت: «قاتل ملیکای ٨ساله یک پسر نوجوان ۱۴ساله است که به قتل اعتراف و انگیزه خود را تأثیرپذیری از فضای مجازی عنوان کرده است.»

قتل برای گوشواره‌های ٤٥٠ هزار تومانی

حالا دو روز از دفن ملیکا در آرامستان هفتکل می‌گذرد؛ دختری که چند روزی از کلاس سومی شدنش می‌گذشت. ملیکا مثل هر روز پس از بازگشت از مدرسه تکالیفش را انجام داد و برای بازی با دوستانش به میدان نزدیک خانه پدربزرگش رفت و دیگر بازنگشت. «من همه محل را زیر رو کردم تا شاید ردی از او پیدا کنم اما ملیکا در تاریکی یک کوچه ناپدید شده بود و کسی از او خبری نداشت. سراسیمه موضوع را به پلیس اطلاع دادیم تا این‌ که پلیس یک لنگه از دمپایی زرد ملیکا را در نزدیکی خانه مخروبه پیدا کرد...» اینها بخشی از صحبت‌های مادر ملیکاست. مادری که در غم از دست دادن فرزندش به سوگ نشسته است. با وجود این، مادر داغدار برای دقایقی با «شهروند» همکلام شد که در ادامه می‌خوانید:

از روز حادثه تعریف کنید.

ملیکا پس از این‌ که از مدرسه آمد، تکالیفش را انجام داد. چند تمرین ریاضی داشت که حل کرد. من به او املا گفتم. مقداری هم مشق شب داشت که همه را انجام داد. بعد به من گفت که می‌خواهد با دوستانش بازی کند. ابتدا مخالفت کردم چون هوا تاریک شده بود اما وقتی اصرار او را دیدم، راضی شدم تا همراه مادرم برود. نزدیک خانه ما چند وسیله بازی قرار دارد که بعدازظهرها بچه‌های محل برای بازی به آن‌جا می‌روند. ملیکا با مادرم به آن‌جا رفتند. من هم برای انجام کاری به خانه یکی از همسایه ها رفتم. بعد که به خانه برگشتم، دیدم دمپایی‌های ملیکا در حیاط نیست.

مادر شما همراه ملیکا بود؟

بله ابتدا مادرم با او بود اما مثل این‌ که بعد از چند دقیقه او به مادرم اصرار می‌کند که برای بازی به خانه یکی از دوستانش به نام ریحانه برود. مادرم هم قبول می‌کند. خانه ریحانه تا خانه پدرم چند خانه بیشتر فاصله ندارد. مادرم از دور می‌بیند که ملیکا به خانه ریحانه رسیده است. بعد از آن هم او به خانه بازمی‌گردد.

چه زمانی متوجه غیبت ملیکا شدید؟

ملیکا ساعت ٦ از خانه خارج شد. حدود ساعت ٦:٣٠ بود که من از نیامدن او به خانه نگران شدم. ابتدا از مادرم پرس‌وجو کردم. بعد به خانه ریحانه رفتم، اما آنها از ملیکا خبر نداشتند.

یعنی ملیکا به خانه ریحانه نرفته بود؟

حدود ١٥دقیقه با ریحانه بازی کرده بود. بعد هم به آنها گفته بود که باید به خانه بازگردد. در واقع ریحانه در فاصله بین خانه دوستش ریحانه و خانه ما ناپدید شده بود.

چه زمانی موضوع را به پلیس اطلاع دادید؟

من هر جایی که احتمال می‌دادم ملیکا به آنجا رفته باشد را جست‌وجو کردم. به همه خانه‌های اطراف، همسایه‌ها و دوستان او سر زدم اما هیچ‌کس از او خبر نداشت. وقتی از پیداکردن او ناامید شدم، با پدر ملیکا تماس گرفتم. احتمال دادم که ملیکا با او باشد اما او هم از ملیکا خبری نداشت. ما چند سالی است که از هم جدا شدیم و من با پدر و مادرم زندگی می‌کنم. ملیکا هم پیش من بود. همسر سابقم همراه با برادر‌هایش خیلی سریع خودش را به خانه پدر من رساند و با پلیس تماس گرفت. تقریبا همه هفتکل تا ساعت ٧شب متوجه گم‌ شدن ملیکا شده بودند. پلیس خیلی همکاری خوبی داشت. از همان لحظه اقدامات پلیس برای پیدا کردن ملیکا شروع شد.

پلیس چگونه به آن خانه مخروبه مشکوک شد؟

یکی از ماموران پلیس در حین گشت‌زنی یک لنگه از دمپایی ملیکا نزدیک آن خانه پیدا می‌کند. خیلی از اهالی هفتکل به شهرهای دیگر مهاجرت کرده‌اند و آخر هفته‌ها به این‌جا می‌آیند. به همین دلیل در منطقه‌ای که ما زندگی می‌کنیم، خانه خالی زیاد است. البته خانه‌ای که ملیکا در آن دفن شده بود، چند سالی بود که سکنه‌ای نداشت و به حالت مخروبه درآمده بود.

قاتل را می‌شناسید؟

هنوز پلیس رسما به من چیزی را اعلام نکرده است. ما هم از طریق سایت‌ها و اخبار موضوع را متوجه شدیم. کسی هم که گفته ملیکا را به قتل رسانده در محل ما زندگی می‌کند. چندباری او را دیده بودم که برادر و خواهرهای کوچکترش را برای بازی به همان میدان نزدیک خانه پدر من آورده بود.

آن‌ طور که پلیس اعلام کرده، انگیزه او از این جنایت، سرقت طلاهای ملیکا بوده است. شما این موضوع را تأیید می‌کنید؟

بله من آن گوشواره‌ها را ابتدای سال‌ جاری برای تولد ملیکا خریدم. ملیکا متولد فروردین‌ سال ٨٨ بود. من و همسر سابقم بعد از ٣‌سال بچه‌دار شدیم و همین یک بچه را هم داشتیم. من گوشواره‌ها را ٤٥٠‌هزار تومان خریدم. ملیکا آنها را خیلی دوست داشت تا جایی که من اطلاع دارم، خانواده قاتل وضع مالی بدی ندارند
اما شاید از این تیپ خانواده‌ای باشند که پول در اختیار بچه‌هایشان نمی‌گذارند. به‌ هر حال اینها برای من مهم نیست. ملیکا کشته شده و من از حق فرزندم گذشت نمی‌کنم. من برای بزرگ‌ کردن او خیلی زحمت کشیدم. او دختر باهوشی بود. آرزو داشتم تا موفقیت‌های او را ببینم.»
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین