|
|
امروز: پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۵
کد خبر: ۱۸۰۰۷۰
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۸
«سه مرد جوان که نقشه ربودن برج‌ساز ثروتمند تهرانی را طراحی و اجرا کرده بودند، از ترس گرفتار شدن در دام پلیس، ۱۰ ساعت پس از ماجرا، گروگان را رها کرده و متواری شدند.
 «اگر دو یا سه میلیون هم گیرم می‌آمد برای من بس بود. آن قدر نداری به من فشار آورده بود که حاضر بودم برای به‌ دست آوردن ۸۰۰ هزار تومان دست به هر کاری بزنم.»

 روزنامه ایران نوشت: «سه مرد جوان که نقشه ربودن برج‌ساز ثروتمند تهرانی را طراحی و اجرا کرده بودند، از ترس گرفتار شدن در دام پلیس، ۱۰ ساعت پس از ماجرا، گروگان را رها کرده و متواری شدند.

ساعت ۱۱ صبح ۲۴ مرداد مرد جوانی با مراجعه به کلانتری ۱۶۳ ولنجک از ربوده شدن موکلش که دکترای عمران و برج ساز است، خبر داد. او به پلیس گفت: «صبح امروز دکتر مثل همیشه با خودروی پورشه‌اش خانه‌اش را در ولنجک، برای رفتن به محل کارش ترک کرد اما یک ساعت پس از رفتن او فرد ناشناسی با خانواده‌اش تماس گرفت و ادعا کرد او را ربوده و برای آزادی‌اش ۵۰۰ هزار یورو درخواست کرده‌اند.»

با تشکیل پرونده این آدم‌ربایی و با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند.

همزمان با آغاز تحقیقات، آدم‌ربایان در طول روز بارها با خانواده گروگان ثروتمند تماس گرفته و حتی تهدید کردند در صورت پرداخت نشدن پول، دکتر را به‌ قتل خواهند رساند. بررسی‌های پلیسی ادامه داشت تا این که ساعت ۹ همان شب و در فاصله ۱۰ ساعت از تشکیل این پرونده آدم‌ربایی، مرد میانسال که در وضعیت وخیمی به سر می‌برد در یکی از بیمارستان‌ها پیدا شد. این مرد پس از حضور کارآگاهان در محل گفت: «صبح آن روز سه سرنشین خودروی «ون» سد راهم شدند و در حالی که خود را مأمور معرفی کردند، با ادعای این که دستور بازداشتم را دارند، مرا سوار خودرویشان کردند و با بستن چشمانم مرا به جایی نامعلوم بردند. تازه آنجا بود که فهمیدم بازداشتی در کار نیست و آنها قصد اخاذی دارند. آنها شکنجه‌ام کردند و گفتند اگر پولی که خواسته‌اند نرسد مرا می‌کشند. وقتی دیدم نمی‌توانم در برابر شکنجه هایشان دوام بیاورم به آنها وعده شغلی در شرکتم و نفری ۱۰۰ میلیون تومان پول نقد دادم. از طرفی هر سه می‌ترسیدند به دام پلیس بیفتند. به همین دلیل درخواست مرا قبول کردند و مرا چشم‌بسته سوار خودرو کرده و در خیابان گلبرگ رهایم کردند. بعد از آن با تماس مردم، اورژانس مرا به بیمارستان رساند.»

دستگیری گروگانگیران خشن

با اطلاعاتی که مرد برج‌ساز از آدم‌ربایان در اختیار کارآگاهان گذاشته بود، با دستور بازپرس آرش سیفی، مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی خانه قدیمی محل نگهداری گروگان را شناسایی کردند. در تحقیقات مشخص شد این خانه از مدتی قبل در اجاره مردی به نام «سروش» است. به این ترتیب سروش دستگیر و به آدم‌ربایی با همدستی دو مرد دیگر اعتراف کرد و دو مرد دیگر نیز شنبه اول مهر با نیابت قضایی در اطراف تهران دستگیر شده و برای تحقیقات روز گذشته به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: تحقیقات از متهمان در مراحل ابتدایی قرار دارد و با قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار داده شده‌اند.

آدم‌ربایی به خاطر ۸۰۰ هزار تومان

چرا دست به آدم‌ربایی زدید؟

بی پولی و بیکاری. فکر می‌کنید دلیل دیگری می‌تواند داشته باشد. من شرمنده دخترم شده بودم؛ آن‌ هم به خاطر ۸۰۰ هزار تومان. به خاطر این که اجاق گاز نداشتیم، مجبور شدم شناسنامه دخترم را گرو بگذارم و یک گاز خریدم اما هرگز توانایی پرداخت ۸۰۰ هزار تومان را به‌ دست نیاوردم و زمانی که قرار بود بچه‌ام به کلاس اول برود، پولی نداشتم بدهم تا شناسنامه را بگیرم و او را ثبت‌ نام کنم. من شرمنده بچه‌ام بودم و زمانی که این پیشنهاد به من شد با خودم گفتم نهایتش یک سال حبس است. پس یک سال حبس می‌کشم و در ازایش چند میلیون تومان می‌گیرم و خانواده‌ام در رفاه و آسایش قرار می‌گیرند.

چرا کار نمی‌کردی؟

من یک آهنگر حرفه‌ای و استادکار هستم که ۱۳ رقم جوشکاری بلد هستم ولی کار نیست. برای کار مجبور بودم به شهر دیگری در اطراف تهران بروم و کرایه‌ای که باید می‌دادم با حقوق روزی ۴۰ هزار تومانم برابری می‌کرد. البته در رشته‌های جودو، فول‌کنتاک و دفاع شخصی حرفه‌ای هستم و می‌خواستم باشگاه بزنم. درخواست وام دادم تا بتوانم جواز باشگاه را بگیرم اما هرگز موافقتی با این درخواست نشد.

چه شد که نقشه آدم‌ربایی را طراحی کردید؟

یکی از دوستانم که راننده پراید بود به من پیشنهاد داد. با خودم گفتم پولی گیرم می‌آید و با آن زخم‌های زندگی‌ام را درمان می‌کنم. آن زمان به این موضوع فکر نکردم که کاری که انجام می‌دهم آدم‌ربایی است و حبس و کلی مجازات دارد. پیمان که پیشنهاد را داد قبول کردم.

چه پیشنهادی داد؟

گفت با یکی اختلاف مالی دارد و از من خواست تا او را به خانه‌ای ببریم و با تهدید از او طلبش را بگیرد. به نظر موضوع مشکل‌داری نبود و من هم نباید کار خاصی انجام می‌دادم.

در ماجرای آدم ربایی تو چه نقشی داشتی؟

من خودم را مأمور معرفی کردم. البته با خانواده و شریکش هم من تماس گرفتم و درخواست پول کردم.

چقدر پول خواستید؟

اول گفتیم ۵ میلیون یورو اما آن قدر چونه زدیم که به ۵۰۰هزار یورو هم رضایت دادیم.

نقشه آدم‌ربایی را چه موقع طراحی کردید؟

شاید ۲۴ ساعت قبل. پیمان همه چیز را می‌دانست. او می‌دانست که دکتر چه ساعتی از خانه‌اش بیرون می‌آید و به محل کارش می‌رود. فردای روزی که نقشه را با هم برنامه‌ریزی کردیم، سوار خودروی ون یکی از دوستانم به نام بهزاد شدیم و چند کوچه پایین‌تر از محل کار دکتر که در منطقه ولنجک بود توقف کردیم. ساعت ۱۰ صبح خودروی پورشه دکتر را دیدیم. من دستم را مقابل ماشینش بلند کرده و خودم را مأمور معرفی کردم. بی‌سیم داشتیم و کارت جعلی که نشان می‌داد ما مأمور هستیم را هم به او نشان دادیم.

دکتر بی‌خبر از همه جا از ماشین پیاده و سوار ون ما شد. ما هم سرش را زیر صندلی کرده و حرکت کردیم. البته قبل از این که راه بیفتیم ماشین دکتر را در چند کوچه پایین‌تر پارک کردیم و به سمت خانه‌ای که برای این کار در نظر گرفته بودیم رفتیم.

یعنی برای این کار خانه اجاره کرده بودید؟

نه، یکی از دوستان پیمان که صاحب ون بود خانه‌ای را در منطقه نظام آباد اجاره کرده بود. البته من، اصلاً او را نمی‌شناختم. زمانی که پیمان پیشنهاد آدم‌ربایی را مطرح کرد سروش را به من معرفی کرد. او ضلع سوم این ماجرا بود. پیمان و سروش با هم نقشه آدم‌ربایی را طراحی کرده بودند و چون نمی‌توانستند به تنهایی این کار را انجام دهند پیشنهاد را به من دادند و من وارد این ماجرا شدم.

بعد از این که دکتر را به خانه بردید چه اتفاقی افتاد؟

سعی کردیم با تهدید او را راضی کنیم که به ما پول دهد. با تلفن همراه دکتر به خانواده و شریکش زنگ زدیم و از آنها خواستیم به ما پول دهند ولی وسط راه ترسیدیم و کمتر از ۱۰ ساعت از این آدم‌ربایی او را رها کردیم.

چرا ترسیدید؟

حس کردیم که آنها به پلیس خبر داده‌اند. زمانی که ما تماس می‌گرفتیم، حالت صحبت خانواده و شریک دکتر جوری بود که به نظر می‌رسید پلیس در کنارشان است. ترسیدیم یک وقت لو بریم به همین دلیل دکتر را در حالی که چشم‌هایش بسته بود دوباره سوار همان ون کرده و در شهر رهایش کردیم.

دکتر را شکنجه هم کردید؟

زیاد نه، در حد حرف و ناسزاگویی بود. البته یک بار هم به او برق وصل کردیم.

پولی گیرتان نیامد؟

۱۵ میلیون تومان در عابر بانک دکتر بود. آن را برداشتیم و تقسیم بر سه کردیم.

پشیمانی؟

خیلی، از دیروز تا به حال که دستگیر شده‌ام با خودم می‌گویم که پیمان مرا به این دام کشاند. اگر او به من از آدم‌ربایی حرفی نزده و مرا وسوسه نکرده بود، هرگز وارد این کار نمی‌شدم. صبح دیروز دخترم را با هزار آرزو راهی مدرسه کردم اما ظهر قبل از این که دخترم از مدرسه بیاید مرا دستگیر کردند. بچه‌ام به عشق من درس می‌خواند.

فکر می‌کردی چقدر از این ماجرا گیرت می‌آید؟

نمی‌دانم ولی اگر دو یا سه میلیون هم گیرم می‌آمد برای من بس بود. آن قدر نداری به من فشار آورده بود که حاضر بودم برای به‌ دست آوردن ۸۰۰ هزار تومان دست به هر کاری بزنم. من در منطقه‌ای زندگی می‌کنم که بوی فاضلاب تمام وقت به مشامت می‌رسد و هیچ آسایشی در آنجا وجود ندارد.

چند فرزند داری؟

۴ تا بچه دارم. البته دو پسر خوانده از همسر اولم دارم. چون یتیم بودند آنها را به فرزندخواندگی پذیرفتم.»
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین