وی همچنین افزود: کار فرهنگی در دوران اخیر به حدی تاثیرگذار بوده که یک عده از جناح مقابل به این طرف متمایل شدهاند. در سال ۷۶ در جریان انتخابات ریاست جمهوری ما از کاندیدای خودمان حمایت میکردیم، امروز کاندیدای جناح مقابل به این طرف نزدیک شده است. نمیخواهم بگویم این تحول صددرصدی بوده اما خیلی تغییرات اساسی است.
این فعال سیاسی در ادامه اظهار کرد: غالباً برداشت این است که آقای عسگراولادی تحولی در این اواخر پیدا کرده بود. این حرفهایی که ایشان زد بیحساب نبود. درست است که ایشان باز همان حرفهای همیشگی را در جوابیهها و بیانیهها تکرار کرد اما همین که یک حرفی را ایشان طرح کرد و بسط داد که مسائل را طور دیگری باید دید، خود این حاصل تغییراتی است که ایجاد شده ولو این تغییرات در حد انتظارات ما نباشد.
وی افزود: از طرفی اصلاحطلبان هم در حدی پیش آمدند که صفر و صدی بودن را اصلاح کردند و معتدل شدند. در واقع اینکه خود ما هم آدمهای واقعبینی شدیم، این خودش پیشرفت است. در مصاحبه با یکی از مجلات چند ماه پیش همین حرفها را صراحتاً گفتم. مدام خبرنگار میپرسید آیا این تغییرات در شما هم ایجاد شده؟ گفتم بله، من هم تغییر کردم، دیگران هم همینطور. گفتم آقا یک کلمه بگویم راحتت کنم، همه ما تغییر کردیم. محترمانهتر این است که همه ما سر عقل آمدیم. همین که همه ما فهمیدیم چه باید کرد و چگونه باید گفت و چه چیزی باید خواست، این خودش پیشرفت است. نتیجهاش این است که دوستان در این چند سال نشستند و با زحمت در جلسات مختلف گفتوگو کردند، بحث کردند و چیزهایی را که نمیدانستند، فهمیدند اما این پیشرفت کافی نیست و ما باید دائماً این حرکت را ادامه بدهیم و توقف نکنیم.
رئیس پژوهشکده تاریخ اسلام در ادامه در پاسخ به پرسشی در مورد جایگاه روحانیت در حکومت، به تشریح تلقی خود در موضوع ولایت فقیه پرداخت و افزود: حکومت نباید دست قشر خاصی باشد و نه اینطور هست. اگر منظور ولایت فقیه است، تفسیر ما از ولایت فقیه فرق میکند با چیزی که اینها میگویند. نظر علما هم در این بحث متفاوت است. حتماً آراء مرحوم آخوند خراسانی در این مورد را دیدهاید. در حوزه حکومت برخی علما گفتهاند روحانیت لازم نیست در رأس باشد. استنادشان هم بر این نظر مرحوم آخوند است که حکومت خواهناخواه افت و خیزهایی دارد؛ ظلم، خرابی، دزدی، خیانت، سرقت، امثال اینها. اگر روحانیت که به عنوان نمادهای دین شناخته میشوند مسئول مستقیم و تام و تمام چنین خرابیهایی باشند این در عمل ضررش برای دین بیشتر است تا نفعش و مردم را نسبت به دین بیاعتماد و بدبین میکند.
وی افزود: طرفداران حکومت دینی هم معتقدند چون دین برای حیات اجتماعی و اداره همه امور زندگی آمده پس با وجود یک انقلاب دینی باید حکومت هم دینی باشد. من خودم با ماهیت این موضوع مسألهای ندارم اما روشی که پیشنهاد میشود خیلی متفاوت است با نظری که ما داریم. یکی از این تفاوتها همین است که ما «حکومت دینی» میخواهیم ولی «دین حکومتی» نمیخواهیم. یعنی حکومت در چهارچوب دستورات دینی کار کند. این کار را چه کسی بکند؟ الزاما باید یک روحانی باید اانجام دهد؟ نه؛ کافی است قوانین با چارچوبهایی تنظیم شود که متناسب با اسلام باشد یا غیر متضاد با اسلام.
سیدهادی خامنهای در ادامه خاطرنشان کرد: در مورد ولایت فقیه استنباط ما این است که ولایت فقیه یعنی حکومت اسلامی. جزوه درس ولایت فقیه امام در نجف هم به همین عنوان ولایت فقیه یا حکومت اسلامی است. حکومت اسلامی فرمول مشخصی ندارد بلکه شرایط جامعه، هر زمانی میتواند بهگونهای آن را تعریف کند. همچنانکه دموکراسی در غرب یک امر شناخته شده و رسمیت یافته است اما مدل حکومتهای غربی همه یک جور نیست. همه این حکومتهای غربی متفاوت با مصادیق گوناگون دموکراسی است و حکومت اسلامی هم یکی از این مصادیق است. یعنی حکومت مبتنی بر دستورات و اندیشههای اسلامی باشد. روش کار به نحو پارلمانی باشد یعنی چهارچوب اسلام را در قوانین لحاظ کند. در واقع همین کاری که شورای نگهبان میکند و پیشبینیای که در مشروطه برای حضور فقهای طراز اول شده بود اما عملی نشد.
دبیرکل مجمع نیروهای خط امام در پایان تاکید کرد: من این حرف را از بیش از ۲۰ سال پیش بارها گفتهام که ولایت فقیه در واقع یعنی ولایت فقه و ولایت دین؛ ولایت هم به معنای حکومت است.