کد خبر: ۱۱۵۱۹۵
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۶
بسياري از صاحب‌نظران سياسي و سياستمداران‌(ديپلمات‌ها) بر اين باورند كه سياست بر مدار «اعتماد» نمي‌چرخد. چرخش سياست از جايگاه نظري در تعريف و تبيين «قدرت» و توازن مديريت آن و از پايگاه سياست‌ورزي بر دو اصل «برنامه» و «منافع» استوار است.
رزونامه اطلاعات در یادداشتی به قلم ابوالقاسم قاسم زاده نوشت:

بسياري از صاحب‌نظران سياسي و سياستمداران‌(ديپلمات‌ها) بر اين باورند كه سياست بر مدار «اعتماد» نمي‌چرخد. چرخش سياست از جايگاه نظري در تعريف و تبيين «قدرت» و توازن مديريت آن و از پايگاه سياست‌ورزي بر دو اصل «برنامه» و «منافع» استوار است.

اين تعريف و تبيين، مبتني بر حدود وظايف دولت‌ها و روابط آنها با يكديگر است، در حالي كه روابط ملت‌ها فراتر از وظايف دولت‌ها با در نظر گرفتن سير تاريخي جوامع، فرهنگ و زبان، نژاد و زيست منطقه‌اي و يا باورهاي ديني و مذهبي، و رفتارهاي اجتماعي و قرار داشتن در دايره مدرنيت يا سنت و بسياري از عناوين ديگر نقد مي‌گردد. اعتماد و بي‌اعتمادي، خوش‌بيني يا بدبيني را در ساحت روابط ملت‌ها مي‌توان محك زد، كه در مسير تجربه‌هاي تاريخي آن‌ها در نوسان است اما هنگامي‌كه به حدود تعريف وظايف دولت‌ها بنگريم، اعتماد و بي‌اعتمادي، خوش‌بيني يا بدبيني فراتر از تعاريف اخلاقي، بر اقدام سياسي و تنظيم معقول روابط براساس «منافع ملي» اتكا پيدا مي‌كند.

روزگاري جهان تعريف دوقطبي داشت. قطب سرمايه‌داري و اردوگاه سوسياليسم كه از پايان جنگ جهاني دوم‌(غربي و شرقي) دايره آن در اتصال نظام سرمايه‌داري در حدود كشورهايي معين و مشخص بود و در نظام سوسياليستي، كشورهايي بودند كه براساس مرام سوسياليستي و با تعريف و مركزيت «مسكو» يا «پكن» مشخص مي‌شدند. در نهايت در آن دوران «غرب» در برابر «شرق» تبيين سياسي مي‌شد. بعدها با نام «شمال و جنوب» بر ميزان توسعه يافتگي و يا در حال توسعه و عقب مانده، نقد و تحليل مي‌گرديد. ديوار برلين، حد فاصل شرق و غرب، شمال و جنوب ديده مي‌شد كه چرخه اعتماد و بي‌‌اعتمادي دولت‌ها محصور در آن بود. آن ديوار فرو ريخت و از پي آن، بازار مشترك اروپا به اتحاديه اروپا رسيد و دهها اتحاديه و پيمان‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در شرق و غرب عالم سربرآورد كه اغلب با تعاريف روابط اقتصادي و صنعتي شكل گرفتند. نظام سرمايه‌داري با حدود و تعريفي كه در جهان دوقطبي داشت، فاصله بسيار گرفت و به قول بسياري از نظريه‌پردازان سياسي و اقتصادي «تعديل» شد. اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي فرو پاشيد و چين مسير خاص سرمايه‌داري نوين را براي خود انتخاب كرد.

اعتماد و بي‌اعتمادي در روابط ايدئولوژيكي سياسي دولت‌ها، جاي خود را به تنظيم پيمان‌هاي سياسي اقتصادي داد و دولت‌ها در روابط بين‌المللي خود با عضويت در يك يا چند پيمان منطقه‌اي و بين‌المللي، فربه‌سازي منافع ملي را مدنظر قرار دادند. جهان دو قطبي فرو ريخت و از مظاهر آن يكي هم اين شد كه جاي «اعتماد» را «پيمان» گرفت چه به صورت راهبردي و چه تاكتيكي. و به جاي «بي‌اعتمادي»، پيمان‌شكني يا نقض عهد، تثبيت شد كه نقد هر دوي آن از طريق قواعد حقوقي بين‌المللي و در قضاوت دادگاه‌هاي بين‌المللي رايج گرديد.

جهان امروز، جهان اعتماد و بي‌اعتمادي نيست. رشد و توسعه فراگير تكنولوژي از زماني كه «مارشال مك‌لوهان» نظريه «دهكده جهاني» را داد و «فوكوياما» پايان تاريخ را نگاشت تا در نظر و اقدام، «جهاني شدن»، موضوع و موضوعيت روز و زيست جهاني شد و امروز هم البته از «انقلاب ارتباطات» و شاهراه اطلاعاتي مدام مي‌گويند و مي‌نويسند، موجب شده است كه به جاي همه اين حرف‌ها و نظريه پردازي‌ها، «قدرت و منافع»، محوريت اصلي و مركزيت همه كنش‌ها و واكنش‌هاي «دولت ملت» شود و شده است.

در مجال اين نوشته نيست تا مسير بيش از نيم قرن تحول در تعريف «دولت» يا روابط ملت‌ها شرح و نقد گردد اما مقايسه دو منطقه در آسيا، قاره‌‌اي كه ايران نيز در آن قرار دارد، محك عملي آن را نشان مي‌دهد. شرق آسيا سالهاست وارد پذيرش و تنظيم پيمان‌هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي شده است. نمونه برجسته آن پيمان «آ.سه.آن» است و ديگري پيمان «شانگ‌هاي» كه تغيير مفهومي «اعتماد» به پيمان را بصورت بارز نشان مي‌دهد. اگرچه همچنان در منطقه شرق آسيا تنش‌هاي گوناگون ديده مي‌شود اما همه قبول دارند كه كشورهاي شرق آسيا با همه تفاوت‌هاي زباني، نژادي، باورهاي مذهبي و سير تاريخي گوناگون، در فراگيري «پيمان‌ها» اشتراك پيدا كرده‌اند و در مسير تحول سازنده قرار گرفته‌اند. اما كشور‌ها در غرب آسيا، همچنان تا رسيدن حتي به پيمان‌هاي دو يا چند جانبه فاصله بسيار دارند و ديوارهاي بلند بي اعتمادي اغلب آنها را در مدار «تهديد» و جنگ قرار داده است. آنهم در حاليكه همخواني و نزديكي فرهنگي و باورهاي ديني و تجربه‌هاي تاريخي بسيار دارند! در شرق آسيا، «پيمان» اصل و حك شده است و در غرب آسيا همچنان مدار اعتماد و بي‌اعتمادي، خوشبيني و بدبيني تعيين‌كننده رفتارها است. از اين دو، «اعتماد» و «پيمان» دو نوع تربيت و رفتار فرهنگي دولت‌ها و ملت‌ها را مي‌توان ارزيابي كرد. اگرچه كشورهاي شرق آسيا نيز مشكلات متعدد دارند، اما همواره اين مشكلات را از طريق پيمان‌ها و تصحيح مفاد آن، حل و فصل مي‌كنند. در حالي كه ما در غرب آسيا، به جاي مشكلات در منجلاب بحران‌ها دست و پا مي‌زنيم و از يك بحران به بحران ديگر در حال عبوريم.

شرق آسيا در مسير اجراي پيمان‌ها، جنگ‌گريز شده است و ما در غرب آسيا، همچنان جنگ‌طلب مانده‌ايم! كشورهاي شرق آسيا‌(اغلب) در پي فربه‌سازي نظام يافته امنيت خود هستند و ما در غرب آسيا، از تنش محدود به جنگ نامحدود سير مي‌كنيم و سرمايه‌هاي بزرگ مالي و انساني خود را براي حراست از امنيت نسبي، هدر مي‌دهيم!

اعتماد و بي‌اعتمادي، خوشبيني و بدبيني، الفاظ چشم‌نوازي است. اما مديريت دولت‌ها بر مدار «قدرت» و «تدبير» استوار است كه از مسير گفتمان، صلح و امنيت، آزادي و عدالت و بر اساس تدبير «منافع ملي» در سياست‌ورزي دولت‌ها و ملت‌ها انجام مي‌پذيرد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین