نیروی انسانیای که محصول نظام آموزشی آن جامعه باشد (محوریت مهارتآموزی) سبب پویایی و تسهیل رسیدن به توسعه میشود. سوق دادن سیستم آموزشی رسمی کشور به سمت و سوی آموزشهای فنیو حرفهای و کارودانش یکی از راهکارهایی است که مسئولان در چند سال اخیر در برنامه کاری خود قرار داده و افقی را در ایران 1404 برای خود ترسیم کردهاند. هر طرح مراحلی چون برنامهریزی، اجرا و درنهایت ارزیابی را میگذراند و تقریبا در مدل اولیه، پیشبینیهایی برای هر سه مرحله صورت گرفته است. گویا طرح هدایت تحصیلی در گام نخست یعنی برنامهریزی، کارشناسی نشده، پا به مرحله اجرا گذاشت. اگر برنامهریزی دقیق و حسابشدهای وجود داشت این همه اعتراض در کارنامه سال اول هدایت تحصیلی ثبت نمیشد و همگان آن را طرحی مردود شده در نگاه انسانی ارزیابی نمیکردند.
این طرح اگر چه از زوایایی مختلفی مورد نقد است اما ذکر سه نکته در باب ضعف هدایت تحصیلی پایه دهم ضروری است.
در اولین نگاه میتوان بیان داشت که هدایت اجباری دانشآموزان به سمت هنرستانها بدون بررسی علل و عوامل نداشتن گرایش به این رشتهها، خود، مسیر دادن بدونآگاهی به دانشآموزان است. اگر در نظام آموزشی تصمیم به هدایت دانشآموزان به سمت رشتهای خاص گرفته شده چرا قبل از آن زمینهسازی مطلوبی برای این تصمیم نشده است؟
اگر مشاوران و مسئولان مرتبط، بهای لازم را به هفته مشاغل و نحوه صحیح آشنایی دانشآموزان با مهارتهایی که زمینه ورودشان به بازار کار، توسط انتخاب رشتههای فنیوحرفهای و کارودانش میدادند امروز صدای اعتراض کمتر بود و اگر هم وجود داشت اعتراضی به همراه آگاهی بود. دومین مسالهای که میتواند ورود به هنرستانها را با سدی بزرگ در دوران تحصیل متوقف کند، مجهز نبودن هنرستان به امکانات آموزشی مرتبط با رشتهها است.
اما نقطه سیاه این طرح که دامن زدن به ادامه ناعدالتیهای آموزشی است، این است که هیچ فرد آشنا با مسائل آموزش و پرورش مخالف برونداد آموزش و پرورش به صورت دانشآموز صاحب حرفه و آشنا با صنعت و کشاورزی نیست؛ زیرا همگان به خوبی میدانند تحول در نظام آموزش و پرورش، تحول و رشد جامعه را دربر دارد.
اگر امروز قلم به دستانی دلسوزانه به نقد و بررسی این طرح میپردازند، به دلیل مشکلاتی است که این طرح به لحاظ فرهنگی و اجتماعی ایجاد میکند. از جمله این مشکلات هدایت اجباری دانشآموزان اقشار کمدرآمد جامعه به سمت رشتههای فنیوحرفهای و کارودانش است. این خود اشکال بزرگی برای طرحی است که در ابتدای ورود به سیستم آموزشی، هدفش از بین بردن نابرابری اجتماعی و جلوگیری از محرومان تحصیلی در مقاطع بالاتر عنوان شده بود. این نوع هدایت و گذاشتن روزنهای به نام مدارس غیرانتفاعی برای فرار از آن، تقابل دوباره سیستم آموزشی با افراد کمبضاعت است. این طرح میتواند پایانی باشد بر رویاهای کودکانه دانشآموزانی که با تمام نداشتههایشان تصوری شیرین از آینده به واسطه ادامه تحصیل در رشتههای نظری برای خود متصور شدهاند.
اگر رویکرد نظام آموزشی ما تحول در آموزش و پرورش به واسطه تغییر نگرش نسبت به شاخه کارودانش و فنیوحرفهای است نباید به واسطه آن علاقه، امکانات و عدالت را نادیده گرفت. همیشه در ترسیم افقهای پیش روی دیدی انسانیتر را برگزینیم تا نگاهی ماشینی.
منبع: فرهیختگان