خرداد سال ۹۳ مرد جوانی برای کار از شیراز راهی یزد شد و در شهرستان اشکذر یزد مشغول به کار شد. اما هنوز چند روزی از این مسافر کاری نگذشته بود که مسافر شیراز به طرز مشکوکی ناپدید شد.
با ناپدید شدن مرد جوان به نام سهراب، خانواده او به پلیس مراجعه کرده و ناپدید شدن او را گزارش دادند. به دنبال اعلام این خبر، تحقیقات برای یافتن مرد جوان صورت گرفت اما هیچ رد و اثری از او بهدست نیامد.
بررسیهای کارآگاهان جنایی استان یزد برای یافتن سهراب ادامه داشت تا اینکه با گذشت حدود دو سال از ناپدید شدن او، شایعاتی به گوش کارآگاهان رسید. شایعاتی که حکایت از آن داشت مردی دو سال قبل دست به قتل زده است.
بررسیها نشان میداد چندی پیش مرد جوانی به نام هوشنگ در محافل دوستانه از قتل مردی صحبت به میان آورده است. اما صحت و سقم این جنایت مشخص نبود. با اطلاع از این خبر، کارآگاهان وارد عمل شده و به سراغ هوشنگ رفتند. مرد جوان که ابتدا منکر جنایت بود، درنهایت لب به اعتراف گشود و از جنایت دو ساله خبر داد.
او به افسر پروندهاش گفت: دو سال قبل مردی به نام سهراب از شیراز برای کار به گاوداری که من در آن کار میکردم، آمد. مدتی از آمدن او به گوداری گذشته بود که باهم اختلاف پیدا کردیم، ناگهان از دست او عصبانی شدم و با میلهای به سر او زدم. سهراب بیحال روی زمین افتاد. خون از سرش سرازیر شده بود، میخواستم او را به مرکز درمانی ببرم اما وزنش زیاد بود و من زورم نرسید تا او را تکان دهم.
او ادامه داد: بعد از دقایقی سهراب مرد و من برای آنکه راز این جنایت برملا نشود، جسد را پشت همان گاوداری دفن کردم. بعد از مدتی پلیس برای تحقیقات به گاوداری آمد و سعی کردم با اظهارات دروغین مسیر تحقیقات را تغییر دهم اما بالاخره راز این جنایت برملا شد.
به دنبال اعترافات متهم جوان، کارآگاهان جنایی استان یزد به محل دفن جسد رفته و موفق شدند، بقایای جسد سهراب را کشف کنند. بدین ترتیب راز ناپدید شدن مسافر شیرازی بعد از حدود دو سال برملا شد.