|
|
امروز: سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۵
کد خبر: ۹۱۴۰۷
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۱:۳۸
همین سرنخ کافی بود تا قاضی ویژه قتل عمد، دستور دستگیری وی و انجام بررسی های گسترده ای در این باره را صادر کند. هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که گروهی از کارآگاهان عازم منطقه خواجه ربیع شدند و برادر 25ساله «مجید» را در منزل مسکونی اش دستگیر کردند.
مردی که یکی از بستگان نزدیکش را در برابر چشمان کودک 3ساله به قتل رسانده بود، انگیزه خود از این جنایت هولناک را طمع برای صاحب شدن یک دستگاه پراید ذکر کرد و به قاضی ویژه قتل عمد گفت: وسوسه های برادرم برای رهایی از مشکل بیکاری، رهایم نمی کرد تا این که تصمیم گرفتم به خواسته او عمل کنم!

 صبح بیست و پنجم اسفند سال گذشته بود که مرد 30ساله از محل کار با تلفن منزلش تماس گرفت، اما هر بار پسر 3ساله اش گریه کنان پاسخ تلفن را می داد. مجید که از این وضعیت نگران به نظر می رسید، موضوع را با یکی از همکارانش در میان گذاشت و بلافاصله هر دو نفر به سوی بولوار هدایت مشهد حرکت کردند و هراسان مسیر را تا رسیدن به واحد مسکونی طی کردند، اما هیچ کس در ساختمان را باز نکرد. او با اضطراب در ورودی را شکست و وارد پذیرایی شد ولی صحنه وحشتناکی مقابل چشمانش قرار گرفت. خون زیادی داخل آشپزخانه را رنگین کرده و پیکر بی جان همسرش در حالی که آثار ضربات کارد بر نقاط مختلف بدنش خودنمایی می کرد، روی زمین افتاده بود. بغض کودک 3ساله با دیدن پدر ترکید اما مجید توجهی به او نداشت و بلافاصله با خواهرزنش که طبق معمول صبح زود به سر کارش رفته بود، تماس گرفت...

افشای راز جنایت

دقایقی بعد صدای زنگ تلفن 110 به صدا در آمد و خودروهای پلیس آژیرکشان وارد محدوده محل وقوع جنایت در بولوارهدایت شدند. کارآگاهان زبده آگاهی که با صدور دستوری از سوی سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی) و برای بررسی موضوع وارد واحد مسکونی شده بودند، با مشاهده صحنه جنایت، با قاضی ویژه قتل عمد تماس گرفتند و بدین ترتیب با حضور قاضی احمدی نژاد و عوامل بررسی صحنه جرم، تحقیقات در این باره آغاز شد. در حالی که مجید همچنان مضطرب و نگران نشان می داد، یکی از کارآگاهان به دستور مقام قضایی، پسر 3ساله را به گوشه اتاق کشاند و از او درباره چگونگی ورود فرد غریبه به منزل مسکونی سوال کرد. این پسر با همان لهجه کودکانه و در حالی که هنوز صورتش از شدت گریه خیس بود، گفت: «عمومعین، مادرم را خونی کرد!»

همین سرنخ کافی بود تا قاضی ویژه قتل عمد، دستور دستگیری وی و انجام بررسی های گسترده ای در این باره را صادر کند. هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که گروهی از کارآگاهان عازم منطقه خواجه ربیع شدند و برادر 25ساله «مجید» را در منزل مسکونی اش دستگیر کردند.

انکار واقعیت

«معین» که هیچ گاه فکر نمی کرد کارآگاهان ساعتی پس از وقوع قتل به سراغ او بروند، در حالی که سعی می کرد خونسردی خود را حفظ کند وقتی از علت بازداشت خود مطلع شد، گفت: من به منزل برادرم رفت و آمد داشتم اما امروز از خانه خارج نشده ام و صبحانه را نیز با اعضای خانواده ام صرف کرده ام.

در پی انکارهای معین، کارآگاهان سوالاتی را از اعضای خانواده وی پرسیدند. یکی از بستگان نزدیک او که در منزل وی حضور داشت، گفت: «معین» صبح زود سوار بر موتورسیکلت بیرون رفت و پس از گذشت حدود نیم ساعت دوباره به منزل بازگشت و صبحانه خورد، اما همسر «معین» اظهارات وی را رد کرد و گفت: همسرم فقط 5دقیقه و آن هم برای خرید نان از خانه خارج شده است. این سخنان متناقض ظن کارآگاهان را به یقین تبدیل کرد و به همین خاطر «معین» با صدور قرار قانونی از سوی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در اختیار کارآگاهان آگاهی قرار گرفت تا بازجویی ها از وی به شیوه فنی و تخصصی ادامه یابد.

اعترافات هولناک

این جوان 25ساله که دچار تناقض گویی های متعدد شده بود، نتوانست بیش از یک ساعت در برابر سوالات تخصصی مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی مقاومت کند و پس از مشاهده اسناد و دلایل انکارناپذیر به ناچار لب به اعتراف گشود و حقیقت ماجرا را بازگو کرد.او گفت: قبلا در یک کفش فروشی کار می کردم اما مدتی بود که بیکار شده بودم. فرزند کوچکی داشتم و همسرم نیز باردار بود. در این حال برادرم پیشنهادی به من داد که اگر کسی را که او می گوید به قتل برسانم، علاوه بر پول، خودروی پرایدش را هم به من می دهد و حتی مرا به مسافرت می فرستد و مشکلات زندگی ام را حل می کند. ابتدا باورم نمی شد اما در نهایت راضی شدم.

متهم این پرونده جنایی ادامه داد: حدود یک ماه قبل از وقوع قتل، برادرم بدون این که به من بگوید چه کسی را باید بکشم، مرا با خود به یکی از شهرهای جنوبی خراسان رضوی برد. وقتی آن جا رسیدیم، گفت فردی را که باید بکشی، یک زن است. او خوابیده و پتویی هم رویش انداخته است! با تعجب پرسیدم: این جا که خانه پدرزنت است؟! نکند می خواهی خواهرزنت را بکشی؟! او گفت: بله! من در را باز می گذارم و تو با چاقو همان کسی را که زیر پتو خوابیده بزن و بعد فرار می کنیم!
اما من خیلی ترسیده بودم به همین خاطر هم قبول نکردم و به ناچار به مشهد بازگشتیم. ولی وسوسه های هر روز برادرم رهایم نمی کرد. او می گفت: اگر خودرو را می خواهی، باید این کار را بکنی! وقتی دید که من تطمیع شده ام، حقیقت را گفت که می خواهد همسرش را بکشم! برادرم می گفت: اختلافات زیادی با همسرش دارد، اما من نمی توانستم باور کنم تا این که تصمیم خودم را گرفتم. از آن روز به بعد صبح ها به منزل برادرم می رفتم، وقتی متوجه شدم که همسر برادرم به من مشکوک شده است، به او گفتم: دوست دارم ساعتی را در تلگرام با دوستانم چت کنم ولی همسرم اجازه این کار را نمی دهد، من هم برای رهایی از سرزنش های او مجبورم به خانه شما بیایم!

متهم افزود: در واقع به دنبال فرصتی مناسب برای کشتن او بودم ولی هر بار می ترسیدم و بهانه های مختلفی برای برادرم می آوردم که مثلا سر و صدا بود، کسی آمد و ... تا این که شب وقوع حادثه، دیگر تصمیم جدی برای کشتن او گرفتم. قبلا نیز با پول برادرم یک قبضه کارد از دستفروشان خریده بودم. آن را زیر کاپشنم پنهان کردم و صبح بیست و پنجم اسفند با برادرم که سرکار بود تماس گرفتم، به او گفتم امروز می خواهم کار را تمام کنم، تو یک تماس با همسرت بگیر که از خواب بیدار شود، چراکه برخی از روزها که به منزل او می رفتم و او خواب بود احساس می کردم از حضور من ناراحت شده است.

برادرم گفت: پس دیگر با این شماره تلفن تماس نگیر! و به گوشی همکارم زنگ بزن! من هم قبول کردم و به طرف منزل برادرم در بولوارهدایت به راه افتادم.

همسرش از خواب بیدار شده بود و خواهرزنش نیز سرکار رفته بود. وقتی در را باز کرد، من داخل اتاق رفتم. همسر برادرم برای پذیرایی از من داخل آشپزخانه رفت تا برایم چای بریزد.

در همین لحظه کارد را بیرون کشیدم و از پشت سر دهانش را گرفتم که سر و صدا نکند و بلافاصله ضربات کارد را بر پیکرش وارد آوردم. وقتی مطمئن شدم او جان داده است، از آن جا فرار کردم و به خانه ام رفتم. لباس های خونی ام را با لباس هایی که داخل حیاط گذاشته بودم تعویض کردم و با شستن دست و صورتم، صبحانه را کنار اعضای خانواده ام صرف کردم. سپس با شماره همکار برادرم تماس گرفتم و پس از آن که گوشی را به برادرم داد، گفتم کار را تمام کردم!! اما هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که پلیس به سراغم آمد و دستگیر شدم.

دستگیری همسر مقتول

بنابراین گزارش، به دنبال اعترافات صریح متهم 25ساله، بلافاصله کارآگاهان با صدور دستور قضایی، «مجید» را نیز دستگیر کردند و به بازجویی از وی پرداختند. او که دیگر نمی توانست موضوع را کتمان کند، گفت: با همسرم اختلاف داشتم. او مدام مرا سرزنش می کرد که با برخی از دوستانم قطع رابطه کنم. او معتقد بود آن ها دوستان خوبی برایم نیستند و من نباید تا این اندازه با آن ها رفت و آمد داشته باشم. ولی من نمی توانستم حرف ها و سرزنش های او را تحمل کنم به همین خاطر هم نقشه قتل او را کشیدم ولی برای آن که کسی به ماجرا مشکوک نشود، از برادرم خواستم که این کار را انجام بدهد. روز حادثه با همسرم تماس گرفتم و گفتم کارت عابربانک را گم کرده ام و احتمالا در خانه جا گذاشته ام و از او خواستم بیدار شود و به دنبال کارت بگردد. مدتی بعد وقتی برادرم با من تماس گرفت و گفت کار را تمام کرده است! من هم برای آن که موضوع را عادی جلوه بدهم، چندبار با منزلم تماس گرفتم و سپس از همکارم خواستم تا با من بیاید. می دانستم خواهرزنم صبح زود سر کار رفته است ولی اول موضوع را به او اطلاع دادم تا کسی به من مشکوک نشود!

در پی اعترافات صریح متهمان، قاضی احمدی نژاد دستور پایان بازسازی صحنه قتل را صادر کرد و بدین ترتیب، 2برادر مذکور با صدور قرار قانونی روانه زندان شدند تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.

منبع: خراسان
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین