|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۴
کد خبر: ۹۰۸۱۶
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۹
یکی از سیره های رفتاری مادرم، بخشش از آنچه که خودمان هم نداشتیم یا کم داشتیم، بود. مادرم وقتهایی که غذای "بودار" در خانه کوچک مان طبخ می کرد، چون معتقد بود بوی غذا ممکن است باعث هوس همسایه ها شود و چیزی نداشته باشند، با وجود سختی زندگی همیشه برای دو همسایه چپ و راست، مقداری غذا می فرستاد. من امروز نام آن را "حق بوی همسایگی" می گذارم.
علی ربیعی وزیر کار در اینستاگرام خود از مادر و همسر خود نوشته است.

ربیعی آورده است: سلام بر تمام زنان ایرانی. همه مردها، به نوعی متاثر از زنان، روح انسانی، زندگی اجتماعی و حتی اقتصادی خود را می سازند. من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. تاثیرات شدید رفتاری و اخلاقی مادرم "بلقیس خانم" با گذشت زمان نه تنها کمتر نشده بلکه هنوزاثرگذاری عمیقی بر زندگی امروز من دارد.یکی از الطاف خداوند به من این بود که با مهربانی همسرم، سعادت زندگی در کنار پدر و مادرم و خدمت به آنها را تا پایان عمرشان داشتم. مادرم در اوایل سال هشتاد و چهار به رحمت خدا رفت. در طول سالیان پس از فقدان مادر، هنوز وقتی دچار سختی می شوم مادرم با همان چادر سفید و گلهای آبی، در خواب سرم را بر زانویش می گذارد ودر حالیکه با انگشتانش لابلای موهایم را مورد نوازش قرارمی دهد برایم دعا می کند. یادم می آید در روزی که در مجلس شورا درزمان گرفتن رای اعتماد، با تهمت های ناجوانمردانه و حملات ناروا، فشار روحی سنگینی به من وارد شده بود، هم چنین در تلخ ترین شب زندگی ام که پس ازیک کمای طولانی "محمد جوادم" فوت کرد و در برخی فشارهای اجتماعی و سیاسی، مادر باز هم مرا در خواب به آغوش کشید و به من آرامش و قوت قلب داد.

یکی از سیره های رفتاری مادرم، بخشش از آنچه که خودمان هم نداشتیم یا کم داشتیم، بود. مادرم وقتهایی که غذای "بودار" در خانه کوچک مان طبخ می کرد، چون معتقد بود بوی غذا ممکن است باعث هوس همسایه ها شود و چیزی نداشته باشند، با وجود سختی زندگی همیشه برای دو همسایه چپ و راست، مقداری غذا می فرستاد. من امروز نام آن را "حق بوی همسایگی" می گذارم.

فراموش نمی کنم زمانی را که "مشهدی خانم" از مادرم درخواست چراغ پریموس کرد و با آنکه ما نداشتیم، مادر به سنت خود که هیچ کس را رد نمی کرد سبب شد که من از "معصومه خانم" همسایه دیگر چراغی به امانت گرفتم و به او دادم و تا بازپس داده شدن چراغ، ماجرایی داشتیم. حکایت قرض گرفتن پول از دیگران برای کمک به نیازمندی که از مادر طلب کمک کرده بود حکایتی تکراری در خانه کوچک ما بود.خیلی دلم می خواهد با خصیصه های اخلاقی پدر و مادرم زندگی کنم. چقدر امروز به این گونه رفتار نیازها داریم.در طی سالهایی که در سعادت آباد زندگی می کردیم همسر زنده یادم "نرگس" خیریه ای در زیرزمین به پا کرده بود که در آنجا تعدادی از زنان سرپرست خانوار غذا طبخ کرده و به فروش می رساندند. هنوز هم زنان نیازمندی که در لیست خیریه "نرگس" جای داشتند را پی گیری می کنم. من از "نرگس" سپاسگزارم که هم همسر و مادر خوبی بود و هم برای مادرمن، دختری قدرشناس. جالب است که سال و چهلم هر دو در یک زمان برگزار شد.



منبع: مهر
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین