کد خبر: ۹۰۷۹
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۳
مرد جنایتکار که در اقدامی هولناک اعضای خانواده اش را به قتل رسانده بود، سرانجام پس 13 روز سکوت راز جنایت خود را افشا کرد.
ساعت 21 و 30 دقیقه 23 مهر امسال از طريق مرکز فوريتهاي پليسي 110 وقوع سه فقره قتل در خيابان کميل – خيابان تيموري ، به کلانتري 111 هفت چنار اعلام شد.



با حضور مأموران کلانتري و تيم بررسي صحنه جرم اداره دهم در محل، در بررسيهاي اوليه مشخص شد که سه نفر از اعضاي يک خانواده به نام "زهرا.ر" 46 ساله( مادر خانواده )، پريسا 25 ساله (دختر خانواده ) و محمدرضا 15 ساله (پسر خانواده)، در حاليکه آثار شکستگي در سر "زهرا" و "محمدرضا" و آثار خفگي در دور گردن "پريسا" مشخص بود، به قتل رسيده اند.

با تشکيل پرونده مقدماتي با موضوع "قتل عمد" و با توجه به حساسيت موضوع، تحقيقات از همان محل وقوع جنايت و با حضور قاضي سپيدنامه و تيم کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ آغاز شد.



بازتاب خبر وقوع جنايت و قتل سه نفر از اعضاي يک خانواده، بگونه اي در همان لحظه در منطقه منتشر شد که مردم بي شماري در محل جنايت حاضر و ساعت ها در اطراف ساختمان و کوچه های مجاور تجمع کرده بودند. از سوي ديگر تعدادي از همسايگان و ساکنين واحدهاي ديگر آپارتمان نيز به حدي وحشت زده و نگران بودند که پس از اطلاع از موضوع جنايت، محل هاي سکونت خود را ترک کرده و به همين علت تحقيقات اوليه از محل جنايت با مشکل مواجه شده بود.


با توجه به اينکه پدر خانواده به نام "حميدرضا.ن" 47 ساله موضوع جنايت را به پليس اطلاع داده بود ، تحقيقات از وي آغاز شد.

وی در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: به عنوان کارگر در يک شرکت صنعتي مشغول به کار هستم و چون شب کار هستم، ساعت 17 و در حاليکه همسر و فرزندانم در منزل بودند از خانه خارج شده و اطلاعي در خصوص قتل آنها ندارم.

"حميدرضا.ن" در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: بر اساس اظهارات همسر و دخترم ، يکي از دوستان پريسا در بيمارستان فيروزگر بستري است و قرار بود که امشب والدينش ، از يکي از شهرهاي غربي کشور به تهران و خانه ما بيايند.

وی حتي در تأييد صحبت هاي خود نيز پيامک ارسالي از سوي دخترش را که ساعت 12 روز جنايت براي پدرش فرستاده بود به کارآگاهان نشان داد.

حميدرضا در خصوص نحوه اطلاع از قتل سه نفر از اعضاي خانواده اش نيز به کارآگاهان گفت: ساعت 21 زماني که در محل کار خود بودم، چندين بار با تلفن منزل تماس گرفتم اما هيچکدام از اعضاي خانواده ام پاسخگوي تلفن هاي خود نبودند. نگران شدم و پس از گرفتن مرخصي، از شرکت به منزل رفتم که پس از ورود به داخل خانه با اجساد خانواده ام روبرو شدم.



با توجه به اظهارات "حميدرضا.ن" در خصوص مراجعه يکي از دوستان پريسا به منزل آنها برای رفتن به بيمارستان فيروزگر، کارآگاهان اداره دهم به بيمارستان فيروزگر اعزام، اما بر خلاف انتظار هيچگونه سابقه مراجعه و يا بستري شدن بيماري از شهرهاي غربي کشور در سوابق بيمارستان يافت نشد!!. اطلاعات جديد در شرايطي در اختيار کارآگاهان قرار گرفت که حميدرضا همچنان بر حضور ميهمان دخترش در خانه اش و آشنايي آنها از داخل بيمارستان تأکيد داشت.

در ادامه رسيدگي به پرونده و مشخص شدن کذب بودن اظهارات "حميدرضا.ن"، در خصوص مراجعه ميهمان به خانه اش و همچنين بستري شدن يکي از دوستان دخترش در بيمارستان، کارآگاهان با مراجعه به محل کار حميدرضا به تحقيق از همکاران وي پرداخته و متوجه شدند که وی علاقه بسيار شديدي به مطالعه کتاب ها و مجله هاي پليسي و جنايي دارد که در بازرسي از کمد وي، علاوه بر کشف تعدادي مجله و همچنين صفحه حوادث روزنامه ها، بيش از 10 کتاب با موضوعات جنايي کشف شد که از جمله عناوين کتاب هاي کشف شده مي توان به کتاب هاي ذيل اشاره کرد: " آتش عشق، کابوس، عشق پنهان، شکار قاتل، تعقيب، گل هاي پرپر شده، قاتل کيست؟، صاعقه، شليک از روبرو، سنگ شيطان، تلکه گير و ... ".


با گذشت چند روز از وقوع جنايت و مراجعت ساکنين آپارتمان، کارآگاهان دوباره با حضور در محل جنايت به تحقيق از همسايگان پرداختند. در تحقيقات مشخص شد که هيچگونه سر و صداي غيرعادي از منزل مقتولين شنيده نشده و تنها در ساعت 15 روز جنايت، صداي محکمي شبيه کوبيدن چيزي به زمين شنيده شده است.

يکي از زن هاي همسايه مقتولين نيز، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: روزهاي يکشنبه و سه شنبه، به همراه زهرا - مادر خانواده - به باشگاه مي رفتيم. ولي آن روز هرچقدر منتظر ماندم او از خانه بيرون نيامد و حتي پاسخگوي تماس هاي من نيز نبود. به تصور اينکه زهرا براي انجام کاري از خانه خارج شده و خودش به تنهايي به باشگاه خواهد آمد، به باشگاه رفتم اما از او خبري نبود و به همين علت چندين بار با او تماس گرفته اما او پاسخگوي تماس هاي من نبود تا اينکه با حضور همسرش در خانه، ساعت 21 و 30 دقیقه متوجه شدم که او به همراه دو فرزندش به قتل رسيده است !!!. زهرا زن مؤمن و پاکي بود و خيلي خانواده اش را دوست داشت و تمامي همسايگان به اين موضوع شهادت مي دهند".

کارآگاهان اداره دهم با مراجعه به هنرستان محل تحصيل "محمدرضا"، به تحقيق از دوستان و همکلاس هاي وي پرداختند. يکي از همکلاسي ها و دوستان نزديک محمدرضا، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: روز جنايت، ساعت 13 مدرسه تعطيل شد. با دوچرخه به منزل رفتيم و قرار شد ساعت 16 با همديگر بيرون برويم اما ديگر از وي خبري نشد تا اينکه متوجه شدم به قتل رسيده است.

در خصوص "پريسا.ن" نيز مشخص شد که ساعت 13، نزد يکي از دوستان خود به نام مريم بوده است. در تحقيقات از مريم، وي در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: پريسا از دوستان صميمي من بود و قصد ادامه تحصيل داشت. به همين علت، روز سه شنبه و با قرار قبلي به دانشگاه من آمد و چهار جلد کتاب از من گرفت و گفت که براي رسيدگي به امور شخصي پدربزرگش به منزل خواهد رفت.

با توجه به نتايج تحقيقات، کارآگاهان با مراجعه به محل سکونت پدربزرگ پریسا به تحقيق از وي پرداختند.

وي در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: روز حادثه، پريسا ساعت 16 به منزل من آمد و چند جلد کتاب نيز همراه خود داشت. پس از تهيه غذا، حدود ساعت 16 و 15 دقیقه تلفن همراه پريسا زنگ خورد و پس از اتمام مکالمه، پريسا عنوان داشت: "پدرم بود. به من گفت به دنبال وسيله اي در منزل مي گردد و از من خواست تا سريع به خانه بروم". به همين علت پريسا سريع از خانه خارج شد.

با توجه به بررسي هاي تخصصي به عمل آمده از محل وقوع جنايت عدم وجود هرگونه آثار ورود به عنف به محل جنايت، مشخص شدن کذب بودن اظهارات حميدرضا ، اظهارات دوستان مقتولين مبني بر داشتن حسن رفتار، نبود هرگونه انگيزه مبني بر گرفتن انتقام از مقتولين و ديگر اقدامات پليسي به عمل آمده، تمامي دلايل و شواهد نشان از دخالت پدر خانواده در ارتکاب اين جنايت داشت که با هماهنگي بازپرس پرونده، حميدرضا دستگير اما منکر هرگونه ارتکاب شد.

در شرايطي که حميدرضا منکر هرگونه ارتکاب جنايت شده و مدعي بود که عاشقانه خانواده اش را دوست داشته، اما سرانجام ششم آبان به ارتکاب جنايت و قتل اعضاي خانواده خود اعتراف و عنوان داشت: از چند ماه پيش قصد داشتم همسرم را بکشم. حتي يک بار با همسرم به پارک چيتگر رفتيم و قصد کشتن او را داشتم اما موفق نشدم.

متهم در خصوص روز جنايت نيز به کارآگاهان گفت: روز حادثه پس از درگيري که با همسرم داشتم، او قصد بيرون رفتن از خانه را داشت که بلافاصله به پشت بام رفتم و چوب دستي را که آنجا بود برداشته و داخل منزل آمدم. چندين ضربه به سر همسرم وارد کردم که بر روي زمين افتاد. تصميم گرفتم که بچه هايم را نيز بکشم به همين علت، زماني که محمدرضا ساعت 14 به منزل آمد از من پرسيد که چرا مادرش خوابيده؟ و نشست که پتو را بردارد که با چوبدستي از پشت سر، چندين ضربه به سر او وارد کردم که او نيز بر روي زمين افتاد. ديگر کنترل خود را از دست داده بودم و جسد محمدرضا را کنار مادرش گذاشتم. حدود ساعت 16 و 15 دقیقه به پريسا زنگ زدم و از او خواستم تا سريع به منزل بيايد. چونکه احتمال مي دادم او جسدها را ببيند، از او خواستم که به بهانه جابجا کردن وسايل و کمک به من، بدون آنکه داخل خانه برود، به پشت بام بيايد. زمانيکه پريسا به پشت بام آمد،  يک بند رشته اي را که  از قبل آماده کردم بودم، به دور گردنش انداخته و او را خفه کردم. بعد از خفه کردن پريسا، او را به داخل اتاق خواب خودش بردم.

متهم در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: براي ايجاد انحراف در مسير تحقيقات پليس، تمامي وسايل منزل را بهم ريخته و چوبدستي را به بالاي پشت بام انداختم. ساعت 17 نيز در مسير سوار شدن به سرويس محل کار حاضر و به سرکار رفتم. نيم ساعت پس از شروع به کار، به همکارانم عنوان داشتم که کسي در منزل جوابگوي تلفن من نيست و به اين بهانه مرخصي گرفته و به منزل آمدم. به همراه دو تن از همسايگان، در منزل را باز کرديم و با اجساد خانواده ام روبرو شديم و موضوع را به پليس و اورژانس اطلاع داديم.

سرهنگ کارآگاه آريا حاجي زاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ با اعلام اين خبر گفت: متهم در خصوص انگيزه ارتکاب جنايت، هر بار انگیزه و دلايل مختلفي را مطرح کرده اما با توجه به کشف قرص هاي اعصاب و روان از کمد شخصي متهم در محل کارش و اعتراف وي به مصرف اين نوع از قرص ها، در حال حاضر متهم به پزشکي قانوني معرفي شده است.

وی در پايان اين خبر با تشکر از همکاري نزديک قاضي سپيدنامه در کشف اين پرونده گفت: با توجه به اعترافات صريح محترم و به دستور بازپرس پرونده، متهم با قرار بازداشت موقت در اختيار اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفته است.
منبع: مهر
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین