در دو سری «در حاشیه» تیم جواد رضویان و مهران غفوریان در نوک حمله به خوبی درخشیدند. توانایی آنها کاملا مشخص است و هنگامی که نوبت به بازیشان در صحنهگردانی سکانسها میرسد، به راحتی متوجه میشوید که چقدر اینکاره هستند.
معمولا
در کارهای تیمی موفق هر یک از اعضا سهم مشخص و موثر خودشان را دارند. اما
در نهایت بازهم در نتیجهگیری برای علل موفقیت یک کار گروهی به چند نام
میرسیم که بیشتر از سایرین توانستند نظر عموم را جلب کنند. در دو سری «در
حاشیه» تیم جواد رضویان و مهران غفوریان در نوک حمله به خوبی درخشیدند.
آنها هر کدام تجربههای بسیار خوبی، هم در بازیگری و هم در کارگردانی دارند و حضورشان در کارهایی مانند در حاشیه به اصطلاح خوراکشان است. توانایی آنها کاملا مشخص است و هنگامی که نوبت به بازیشان در صحنهگردانی سکانسها میرسد، به راحتی متوجه میشوید که چقدر اینکاره هستند. صحبتهای آنها درباره سالها حضورشان در این عرصه و البته خصوصیات و مسائل شخصیشان مانند نقشها و بازیهایشان جالب و دوستداشتنی است.
ستاره ها از کجا آمدند
مهران: من متولد جنوب شهر هستم. شهریور 53 در خیابان مولوی به دنیا آمدم اما بعد از مدتی خانوادهمان به منطقه تهرانسر رفتند و من در آنجا و بعد هم محله دریا بزرگ شدم.
جواد: من در شهر قم به دنیا آمدم؛ البته اصالتمان یزدی است. همینجا هم بگویم که بچه درسخوانی نبودم.
نقاشی با پدرسالار
مهران: سبک زندگی خانواده ما پدرسالاری بود و پدرم به شدت ما را کنترل میکرد و ما هم از او حساب میبردیم. البته این به خاطر نوع کار پدرم بود. او افسر نیروی دریایی بود و به همین علت در خانه ما هم جو نظامی خاصی حکمفرما بود. اما در عین حال این پدرم بود که مرا به سمت هنر متمایل کرد. البته کاملا به شکلی غیرمستقیم. او نقاش بود و همین مساله آنقدر مرا جذب این هنر کرد که بعدها در رشته نقاشی تحصیل کردم. در واقع تنها چیزی که از او به ارث بردم همین علاقه و استعداد نقاشی بود.
جواد: جالب است که بگویم من هم یک نقطه اشتراک در رشته تحصیلی با مهران دارم. من هم فارغ التحصیل نقاشی هستم. این مساله برای من بیشتر در نوع پوشش خودم یا طراحی صحنه و لباس کارهایم کاربرد داشته و فکر کنم بدانم چه رنگیهایی به من میآید یا در صحنه چگونه از تعاریف رنگی برای طراحی استفاده کنم.
لیلی با ما نیست
مهران: من معتقدم یک بازیگر نیاز به فرصت دارد. این فرصت در هر کاری وجود ندارد. شما خیلی از کارها را بازی میکنید اما الزاما کاری نخواهد بود که سکوی پرتاب شما بشود؛ ولو اینکه مردم آن را دوست داشته باشند. مهم است شما برای چه کارگردانی هم بازی میکنید؛ مثلا تا قبل از آنکه پرویز پرستویی برای کمال تبریزی فیلم لیلی با من است را بازی کند کسی فکرش را هم میکرد که او توانایی و استعداد بازی در نقش و کار طنز را هم داشته باشد؟ مهم است چه کسی در چه کاری از شما استفاده میکند.
جواد: من هم موافقم. چون خودم هم گاهی از جواد رضویان تکراری خسته میشدم. خودم از این تکرار فرار میکردم اما خیلی وقتها مجبور میشدم و در رودربایستی قرار میگرفتم. بدون تعارف عرض میکنم خیلی وقتها برحسب نیاز بود. بعضی دوستان هم با سادهپنداری به این کار نگاه میکردند و فکر میکردند چه کاری جواد رضویان را نود شب یا بیشتر در تلویزیون نگه میدارد و مردم را هم جذب میکند، همان روش را در سینما نیز اجرا کنیم.
ماجراهای رزمیکار تپل
مهران: وقتی صحبت از ورزش میشود بیشتر مردم در ذهنشان یک نوع خاص از اندام و هیکل میآید و اگر برای مثال من بگویم ورزش میکنم کسی باور نمیکند اما واقعیتش من هم مدتی به شکل کاملا جدی ورزش را دنبال میکردم و همراه برادرم رشتههای رزمی را یاد گرفتم و توانستم تا مدارج خوبی هم در کاراته بالا بروم.
جواد: من هم همیشه ورزشهای رزمی را دوست داشتم. احتمالا اگر بگویم من هم ورزش میکنم همه با توجه به فیزیکم دچار حیرت میشوند.(باخنده)
روی خط خرید و مد
جواد: برعکس آنچه شاید در مورد من عنوان یا تصور میشود اتفاقا من جزو بچههایی هستم که خیلی اهل خرید لباس هستم. البته نه به شکل پیروی از مد. بیشتر و در درجه اول برای من رنگ در اولویت و اهمیت قرار دارد. خودم شخصا تیپهای اسپرت را دوست دارم اما در نهایت بر اساس جایی که میروم نوع لباسم را تعیین میکنم.
مهران: من هم مارکباز نیستم و به نظرم هر چیزی که به من میآید حتی اگر از برند معروفی نباشد خوب است. من دوست ندارم خیلی پول برای لباس هزینه کنم و ترجیحم لباسی است که در آن راحت باشم.
اهمیت خانواده در سختیها
مهران: سبک زندگی خانواده ما پدرسالاری بود و پدرم به شدت ما را کنترل میکرد و ما هم از او حساب میبردیم. البته این به خاطر نوع کار پدرم بود. او افسر نیروی دریایی بود و به همین علت در خانه ما هم جو نظامی خاصی حکمفرما بود. اما در عین حال این پدرم بود که مرا به سمت هنر متمایل کرد. البته کاملا به شکلی غیرمستقیم. او نقاش بود و همین مساله آنقدر مرا جذب این هنر کرد که بعدها در رشته نقاشی تحصیل کردم. در واقع تنها چیزی که از او به ارث بردم همین علاقه و استعداد نقاشی بود.
جواد: جالب است که بگویم من هم یک نقطه اشتراک در رشته تحصیلی با مهران دارم. من هم فارغ التحصیل نقاشی هستم. این مساله برای من بیشتر در نوع پوشش خودم یا طراحی صحنه و لباس کارهایم کاربرد داشته و فکر کنم بدانم چه رنگیهایی به من میآید یا در صحنه چگونه از تعاریف رنگی برای طراحی استفاده کنم.
مهران: من معتقدم یک بازیگر نیاز به فرصت دارد. این فرصت در هر کاری وجود ندارد. شما خیلی از کارها را بازی میکنید اما الزاما کاری نخواهد بود که سکوی پرتاب شما بشود؛ ولو اینکه مردم آن را دوست داشته باشند. مهم است شما برای چه کارگردانی هم بازی میکنید؛ مثلا تا قبل از آنکه پرویز پرستویی برای کمال تبریزی فیلم لیلی با من است را بازی کند کسی فکرش را هم میکرد که او توانایی و استعداد بازی در نقش و کار طنز را هم داشته باشد؟ مهم است چه کسی در چه کاری از شما استفاده میکند.
جواد: من هم موافقم. چون خودم هم گاهی از جواد رضویان تکراری خسته میشدم. خودم از این تکرار فرار میکردم اما خیلی وقتها مجبور میشدم و در رودربایستی قرار میگرفتم. بدون تعارف عرض میکنم خیلی وقتها برحسب نیاز بود. بعضی دوستان هم با سادهپنداری به این کار نگاه میکردند و فکر میکردند چه کاری جواد رضویان را نود شب یا بیشتر در تلویزیون نگه میدارد و مردم را هم جذب میکند، همان روش را در سینما نیز اجرا کنیم.
مهران: وقتی صحبت از ورزش میشود بیشتر مردم در ذهنشان یک نوع خاص از اندام و هیکل میآید و اگر برای مثال من بگویم ورزش میکنم کسی باور نمیکند اما واقعیتش من هم مدتی به شکل کاملا جدی ورزش را دنبال میکردم و همراه برادرم رشتههای رزمی را یاد گرفتم و توانستم تا مدارج خوبی هم در کاراته بالا بروم.
جواد: من هم همیشه ورزشهای رزمی را دوست داشتم. احتمالا اگر بگویم من هم ورزش میکنم همه با توجه به فیزیکم دچار حیرت میشوند.(باخنده)
جواد: برعکس آنچه شاید در مورد من عنوان یا تصور میشود اتفاقا من جزو بچههایی هستم که خیلی اهل خرید لباس هستم. البته نه به شکل پیروی از مد. بیشتر و در درجه اول برای من رنگ در اولویت و اهمیت قرار دارد. خودم شخصا تیپهای اسپرت را دوست دارم اما در نهایت بر اساس جایی که میروم نوع لباسم را تعیین میکنم.
مهران: من هم مارکباز نیستم و به نظرم هر چیزی که به من میآید حتی اگر از برند معروفی نباشد خوب است. من دوست ندارم خیلی پول برای لباس هزینه کنم و ترجیحم لباسی است که در آن راحت باشم.
جواد: زندگی ما برای اعضای خانوادهمان آن شکل رضایتی را که باید داشته باشد، در پی ندارد. قطعا من به خاطر نوع کارم و اینکه در زمانهایی که باید بودم اما نتوانستم کنار اعضای خانوادهام بمانم باعث دلخوریهایی شد که خانوادهام با سعهصدر از کنارشان گذشتند. کار ما زمان مشخصی ندارد و نمیتوانیم برنامهریزی کاملی داشته باشیم. همچنین امنیت شغلی ما اصلا تضمینی ندارد. من گاهی فکر میکنم پدر کاملی برای فرزندم یا مرد زندگی کاملی برای همسرم نبودم و همسرم در این مسیر بسیار بسیار به من کمک کرد تا بتوانم کارهایی را که دوست دارم انجام دهم.
مهران: واقعا زندگی با هنرمندان و بازیگران سخت است. ما بیشتر از آنکه برای خانواده باشیم متعلق به کارمان هستیم و من هم از همسرم ممنونم که مشکلات کار مرا تحمل میکند و در این مسیر سخت همراهم است.
بداهه در حد نمک
جواد: اگر قرار باشد هر کسی هر کاری که فکر میکند بانمک است انجام دهد که هیچ کاری ساخته نمیشود چون همه در هر لحظه میخواهند بداهه باشند و این شکلی دیگر چرا اصلا نویسنده در کار هست؟
مهران: همیشه در کارهایم سعی کردهام اول و پیش از هر مسالهای به متن و نظر کارگردان وفادار بمانم. من عموما آن چیزی را در کارم اجرا میکنم که نویسنده در متن نوشته و قطعا وقتی با تیمی کار میکنید که با شما چند کار داشته و ویژگیهای بازی شما را خوب میشناسد، نویسندهها چیزهایی را برای نقشتان طراحی میکنند که مناسب باشد. من هم سعی میکنم در صورت لزوم و تنها به جهت بهتر کردن کار و نقش از بداهه استفاده کنم و قرار نیست که فقط خودم را نمایش بدهم یا ساز خودم را در کار جمعی بزنم.
پیچیدگیهای دلقکبازی
جواد: وادی طنز همیشه نیاز به چهرههای جدید و جوان و مستعد دارد. کوتاهی از ما بوده است که تیم جوان و جدید معرفی نکردیم. سن نسل ما بالا رفته است و دیگر نمیتوانیم نقشهای جوان را بر عهده بگیریم.
مهران: بازی در کارهای کمدی یک عشق خاصی میخواهد. شما میدانید که از سوی جامعه منتقدان نادیده گرفته میشوید و کسی اساسا بازی شما را جدی نمیگیرد و همه هم فکر میکنند که طنز بازی کردن کار بسیار سادهای است و گاهی آن را تا حد یک جور مسخرهبازی و لودگی پایین میآورند اما آنها که کار طنز کردهاند، میدانند خنداندن مردم بدون دلقکبازی و تکرار چه کار دشواری است. من از شاد کردن مردم لذت میبرم برای همین کار طنز برایم دلنشینتر است.
جواد: در حال حاضر باید مردم را به هر قیمتی خنداند؛ البته این کار بسیار سخت است. این روزها کافی است یک سر به شبکههای اجتماعی بزنید تا ببینید این مردم خودشان چقدر طناز هستند و دیگر خنداندن آنها کار سادهای نیست.
تکرار فیزیک همیشگی
مهران: آنچه بعضیها به عنوان تکرار در بازی من یا بعضی بازیگران طنز به عنوان نقطهضعف میدانند در واقع یک نوع نگاه اشتباه است. من که نمیتوانم فیزیکم را عوض کنم یا الکی برای ایجاد تفاوت، نوع خندهام را تغییر بدهم. نقش باید این نگاه متفاوت را داشته باشد که من بخواهم آن را متفاوت اجرا کنم. وقتی یک تیپ برای من در چند کار نوشته میشود یعنی کارگردان و تهیهکننده همان تیپ ساده را میخواهند. من که خودسر نمیتوانم نقش را عوض کنم.
جواد: این مسالهای است که بیشتر در تیپ بازی کردن رخ میدهد و خاص این نوع کارهای کمدی است که براساس تیپ میچرخند. تیپ بازی کردن ممکن است من را به تکرار بیندازد و من باید بتوانم حد وسطی را حفظ کنم. یادم هست آقای حمید لولایی به من گفت جواد شوخی را جدی بازی کن؛ زمانی که این اتفاق بیفتد تو در هر قالبی برای مخاطب قابل پذیرش هستی. یعنی باید تیپ و شخصیت را بتوانی طوری به هم نزدیک کنی که برای مخاطب مقبول باشد. اعتراف میکنم که این کار برای من دشوار است و شاید هنوز به این درجه نرسیده باشم.
20 سال انتظار
مهران: گاهی از من میپرسند چرا در کار خوبی در سینما بازی نمیکنی و من واقعا نمیدانم چه جوابی بدهم؛ مثل این است که بگوییم من بعد از 20 سال تجربه و حضورم مشتاقم برای کار بد بازی کردن. خب وقتی کار خاص و خوبی که مد نظر شماست به من پیشنهاد نشده چطور باید وارد آن نوع کارها بشوم؟
آیا خودم باید به تهیهکنندهها و کارگردانها بگویم لطفا در این پروژه خوبتان به من هم نقشی بدهید؟ مگر من با این روند تا چند سال میتوانم کار بازی نکنم؟ به هر حال این هنر، شغل من است و من هم زندگی و گذران زندگی دارم؟
تا کی باید کار نکنم و منتظر باشم که یک کارگردان طراز اول مرا دعوت به کار کند؟ وقتی کار متفاوتی پیشنهاد نمیشود کجا باید بازی متفاوتم را ارائه کنم؟
بازیگر حرفگوشکن
مهران: درست است که کارگردانی کردهام اما هنگامی که به عنوان بازیگر در پروژهای حاضر میشوم فقط بازیگرم و به گفتهها و خواستههای کارگردان گوش میدهم و عمل میکنم. این موضوع حتی باعث شده در کاری متوجه بشوم چیزی درست نیست و آن طور که فکر میکردم کار خوبی نخواهد شد.
ممکن است اگر کارگردان اهل مشورت و صحبت باشد چیزهایی را با او درمیان بگذارم اما تصمیم را به عهده خودش میگذارم و خودم به عنوان بازیگری که دیگر وارد کار شدهام به وظیفهای که مسوولیتش را پذیرفتهام میپردازم.
رضایت به شرط سروصدا
مهران: رضایت از خود یک امر کاملا عجیب و دور از دسترس است. شاید مردم مرا با همین روندی که داشتهام و نقشهایی که بازی کردهام دوست داشته باشند اما رضایت صددرصدی خودم از ماحصل کارم درونی است. یعنی من این استقبال مردم را دوست دارم و برایم مهم و دوستداشتنی است اما حس میکنم آن کار خاص هنوز اتفاق نیفتاده است؛ کاری مانند زیر آسمان شهر که یک اوج خاص در کارنامه من بود و در کوچه و خیابان دربارهاش صحبت میشد. کار باید اثر بگذارد، نه اینکه موقتی سروصدای کوتاهی راه بیندازد و تمام...
جواد: دقیقا. جلب مخاطب را موفقیت نمیدانم. مخاطب در یک اثر با شخصیت همذاتپنداری میکند و این همراهی ادامه مییابد. این دلیل بر توفیق بازیگر نیست بلکه نشانه صبوری و به عقیده من ترحم مخاطب نسبت به بازیگر است؛ مثلا در بعضی کارهایی که این اواخر در سینما انجام دادم، دوست نداشتم مخاطب به خاطر گذشتهام به سینما برود. دوست داشتم اگر جذب کار میشود، فردا بگوید بروید ببینید جواد رضویان چه فیلمی بازی کرده، نه اینکه بگوید او را شبیه فیلمهای قبلیاش دیدیم. این تکرارها آزردهخاطرم میکرد.
کدام قهر؟ کدام آشتی؟
مهران: بعضی حواشی واقعا خندهدار است. چقدر هم سریع پخش میشوند. میگویند از کار مهران مدیری قهر کرده و رفتهام و کار را نصفه رها کرده ام. تمام این مجموعه 30 قسمت هم ندارد که من 21 قسمت در آن بازی داشتم. یعنی فكر میكنم تنها 3،4 قسمت آخر کار همراه بچهها نبودم آن هم به علت قراردادی بود که با فیلم سینمایی «ناردون» داشتم. این یعنی قهر!؟ وقتی دیدم نمیتوانیم در هر دو کار حضور داشته باشم ناچار برای فیلم سینمایی رفتم و خیلی دوستانه و در کمال آرامش از گروه مدیری جدا شدم. به هر حال لازم است که به تعهدات خودمان پایبند باشیم. مهران مدیری هم به شکل خوبی کمک کرد تا جدایی من در انتهای داستان به شکل مناسبی رخ بدهد.
جواد: همین حرفها در مورد من هم گفته شد چون به نوعی من و مهران با هم از گروه جدا شدیم. البته من هم تا اندازهای به خاطر روند طولانی کار خسته شده بودم و هم اینکه باید برنامه «سهشو» را آماده میکردم. هرچند هرچقدر توضیح بدهید باز هم این، در میان بعضی از مردم دهان به دهان میچرخد که ما با مدیری مشکل داشتیم و قهر کردیم؛ در حالی که اصلا این طور نبود و نیست.
گیشه بدون رشد هنری
مهران: من از روندی که در کل طی کردهام راضی هستم اما عموم کارهای موفقی که در سینما داشتم فقط پرفروش بودند. کار پرفروش، مرا بازیگر گیشه میکند و تا زمانی که آن کار توسط کارگردان خوب و خاصی ساخته نشود، مرا هم از نظر هنری به جایی نمیرساند. من حتی اگر بارها نقش یک فیلمی مانند «شیر و عسل» را هم بازی کنم کسی به من جایزه نمیدهد چون اصلا در جشنواره این نوع فیلمها را تحویل نمیگیرند. البته در چند سال اخیر بچههای طنز در جشنواره مورد توجه واقع شدهاند اما کافی است به نام سازندگان آن فیلمها نگاه کنید تا متوجه صحبتهایم شوید.
جواد: من واقعا دلم میخواهد چیزی که در شأن و لیاقت مخاطب سینما و تلویزیون است، ارائه کنم. بعضی دوستان منتقد ما را نقد می کنند اما آنقدر نقدها مغرضانه است و کملطفی در آن وجود دارد، آنقدر نقدها شخصی است که آدم متعجب میشود. هرچند اگر جایی حرف حسابی زده شد، سعی کردهام آویزه گوشم کنم. اما وقتی غرضورزی و بیانصافی میبینم، خیلی جدی نمیگیرم. نقد مردم برایم حکم است، آنها هستند که نمره قبولی و ردی کارهایم را میدهند.
مهران: مدتهاست و یا بهتر بگویم سالهاست که دنبال نقش خوب در کار خوبی از کارگردانهای مناسب و حرفهای هستم که چیزی به توانایی هنری من اضافه کنند. خوشبختانه این اتفاق برایم افتاده و این روزها درگیر کارهای خوبی بودهام که به نظرم میتوانند اتفاقات خوبی را برایم رقم بزنند. یکی از این کارها «ناردون» ساخته فریدون حسنپور است که در آن نقش شیرمرد را دارم. شخصیتی که مردم محله با او مشکل دارند اما ناچارند با او ارتباط داشته باشند.
منبع : زندگی ایده آل
ارسال نظر