کد خبر: ۸۸۳۶۲
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۱
سهیلا که تا به حال به 5 سرقت به این شیوه و شگرد اعتراف کرده، از زندگی‌اش و نحوه سرقت‌هایش می‌گوید: «بداقبالی همیشه همراه من بوده است. با ازدواج اولم فکر می‌کردم زندگی روزهای روشنی برایم خواهد داشت، اما چند هفته از ازدواجم نگذشته بود که شوهرم تصادف کرد و قطع نخاع شد.
سال دارد و دو بار ازدواج کرده و طلاق گرفته و تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده است؛ جرمش اما اغفال مردان ثروتمند و سرقت اموالشان است، درحالی که به واسطه آبمیوه مسمومی که به آنها خورانده، بی هوش شده‌اند.

سهیلا که تا به حال به 5 سرقت به این شیوه و شگرد اعتراف کرده، از زندگی‌اش و نحوه سرقت‌هایش می‌گوید: «بداقبالی همیشه همراه من بوده است. با ازدواج اولم فکر می‌کردم زندگی روزهای روشنی برایم خواهد داشت، اما چند هفته از ازدواجم نگذشته بود که شوهرم تصادف کرد و قطع نخاع شد.

او نه می‌توانست حرف بزند و نه حرکتی کند و به همین خاطر خانواده‌اش من را مجاب کردند تا طلاق بگیرم و زندگی‌ام را به پای او تلف نکنم و به ناچار ما از هم جدا شدیم. پس از طلاق، از آنجایی که هیچ کاری بلد نبودم، به شرکت‌های خدماتی رفتم و به کار در خانه‌های مردم مشغول شدم اما این کار‌ها هم دائمی نبود و کفاف خرج زندگی‌ام را نمی داد.

مشکلات زندگی باعث شد تا بعد از مدتی دچار مشکلات روحی شوم و مدام خودزنی می‌کردم. به دکتر که مراجعه کردم، بیماری‌ام را اختلال شخصیت و دوقطبی بودن عنوان کرد. چندین ماه در تیمارستانی در شیراز بستری شدم و پس از ترخیص نیز حالم چندان مساعد نبود.

زن جوان ادامه می‌دهد: در همین حین، یکی از دوستانم از کرمان با من تماس گرفت و مرا راضی کرد تا صیغه 99 ساله مردی کرمانی شوم و من نیز از شیراز راهی کرمان شدم. چند ماهی از زندگی مشترک‌مان نگذشته بود که متوجه اعتیاد شوهر دومم شدم. او شیشه، تریاک، هروئین و هر چیزی که گیرش می آمد مصرف می‌کرد. این ازدواج هم دوامی نداشت و من نیز مهریه ناچیزم را به اجرا گذاشتم و او را ترک کردم.

چون وضع مالی خوبی نداشتم به وسوسه‌های هم خانه‌ای ام شکوفه گوش دادم. او می‌گفت با دزدی می‌توانم برای خودم درآمدی خوبی دست و پا کنم. با وسوسه‌های شکوفه تصمیم به دزدی گرفتم. سوژه‌هایم را در محل‌های عمومی انتخاب می‌کردم. پس از باز کردن سر صحبت شماره بین ما رد و بدل می‌شد و در ارتباط‌های تلفنی و مجازی خود را شیفته وی نشان می‌دادم.

برخی قول می‌دادند تا برایم کاری جور کنند یا در ادامه زندگی حمایت مالی از من داشته باشند اما زمانی که به وعده‌های شان عمل نمی‌کردند و مشخص می‌شد که آن‌ها نیز قصد سوءاستفاده از من را دارند سریعا پیشنهاد گردش و مراجعه به محل‌هایی مانند کافی شاپ و تفرجگاه های بیرون از شهر را می‌دادم و با خوراندن آبمیوه‌هایی که به مواد بی‌هوش کننده آغشته بود، آن‌ها را مسموم و پول، گوشی موبایل و وسایل با ارزش داخل خودرو را به سرقت می‌بردم، از بعضی از آنها در حالی که نیمه هوش بودند، رمز عابر بانکشان را می‌پرسیدم تا از حساب آنها برداشت کنم. گفتنی است او هم‌اکنون پس از دستگیری و اعتراف منتظر رسیدگی قانون و صدور حکم خود است.

 
منبع: آنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین