به نظرم گفتمان اصولگرایی دچار تناقضاتی در سالهای اخیر به ویژه بعد از برجام و توافقات جدید دولت یازدهم شده است، در عین حال که توان ارتباط گیری با تودههای مردم ندارند.
اصولگرایان قبل از سال ۸۱ که آقای احمدینژاد محوریت این جریان را در دست میگیرد میتواند در انتخابات پیروز باشد ولی به محض فاصله گرفتن این جریان از آقای احمدینژاد ، شکستهای متوالی اصولگرایان آغاز شده است. کمااینکه در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و همین طور مجلس دهم دیدیم اصولگرایان در محدود آرای ۱۵ تا ۲۰ درصدی خودش ایستاد.
مشاور رسانهای دولت احمدینژاد در واکنش به شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند و خوشحالی حامیان دولت دهم از این اتفاق، اعلام کرد: «اصولگرایان تصور میکردند اگر از آقای احمدینژاد عبور کردند میتوانند به کامیابی سیاسی دست پیدا کنند اما این عبور نتیجهای جز ناکامی برای آنان نداشت. البته من خوشحالی خاصی ندیدم. دلیلی هم ندارد که بخواهیم از شکست یا پیروزی جریانهای سیاسی ابراز مسرت یا ناراحتی کنیم.»
عبدالرضا داوری مشاور رسانهای دولت دهم به تحلیل ائتلاف اصولگرایان در جریان انتخابات هفتم اسفند میپردازد. او در این گفتوگو میگوید که اصولگرایان به سبب عدم وحدت با دولت دهم بازنده رقابت بودند چون محدوده آرای آنان همواره بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از جامعه بود و تنها با محوریت احمدینژاد بخت پیروزی در رقابت با اصلاح طلبان را داشتهاند. او حتی رای آوری روحانی در انتخابات ۹۲ را در گرو غیبت احمدینژاد توصیف کرده و معتقد است همان طور که اصولگرایان در غیبت احمدینژاد شکست خوردند، روحانی نیز در انتخابات ۹۲ به ریاست جمهوری رسید. داوری همچنین به موضعگیریها اخیر رسانههای نزدیک به دولت دهم نسبت به شکست اصولگرایان و رای نیاوردن حدادعادل در تهران نیز پاسخ داده و میگوید: «من خوشحالی خاصی ندیدم. دلیلی هم ندارد که بخواهیم از شکست یا پیروزی جریانهای سیاسی ابراز مسرت یا ناراحتی کنیم. من بیشتر تاکید بر آن دارم که مسائل را واقعی تحلیل کنیم.»
بعد از اعلان نتایج نهایی انتخابات، انتقادات زیادی نسبت به لیست ائتلافی اصولگرایان به ویژه در حوزه انتخابیه تهران مطرح شد. به عنوان مشاور رسانهای دولت دهم بفرمایید که نظر طیف نزدیک به دولت سابق نسبت به لیست ائتلافی اصولگرایان چیست؟
دوستان اصولگرا از سال ۹۰ مرتکب یک خطای تاریخی شده که خودشان را از ظرفیت آقای احمدینژاد محروم کردند. شما اگر تمامی ادوار انتخاباتی از سال ۷۶ به بعد را بررسی کنیم، میبینید که جریان اصولگرا از انتخابات سال ۸۱ تا ۹۰ در تمامی ادوار با این شرط پیروز شد که آقای احمدینژاد را در کنار خودشان داشتند. از سال ۹۲ به بعد شکستهای پیاپی جریان اصولگرا شروع شد و دلیل اصلی آن همین مساله بود که خودشان را از ظرفیت تودهای آقای احمدینژاد در انتخابات محروم کرده بودند.
محدوده آرای اصولگرایان ۱۵ تا ۲۰ درصد است
شما اشاره به همکاری دولت احمدینژاد و اصولگرایان در ادوار انتخاباتی داشتید. به نظر شما توانایی اصولگرایان در جذب آرای عمومی بدون تکیه بر احمدینژاد چقدر است؟
اصولگرایان قبل از سال ۸۱ که آقای احمدینژاد محوریت این جریان را در دست میگیرد و در انتخابات شورای دوم به بعد، مجلس هفتم و هشتم و... شما میبیند که جریان اصولگرا میتواند در انتخابات پیروز باشد ولی به محض فاصله گرفتن این جریان از آقای احمدینژاد، شکستهای متوالی اصولگرایان آغاز شده است.کمااینکه در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و همین طور مجلس دهم دیدیم اصولگرایان در محدود آرای ۱۵ تا ۲۰ درصدی خودش ایستاد. این نشان میدهد که آقای احمدینژاد میتوانست در صحنه انتخابات یک سبد رای حدود ۵۰ درصدی را به سبد رای اصولگرایان اضافه کند. در واقع همین ظرفیت ۵۰ درصدی آرای آقای احمدینژاد دلیل موفقیت سبد رای اصولگرایان بود.
به نظر شما مشکل اساسی اصولگرایان در جذب آرای عمومی چیست؟
به نظرم گفتمان اصولگرایی دچار تناقضاتی در سالهای اخیر به ویژه بعد از برجام و توافقات جدید دولت یازدهم شده است، در عین حال که توان ارتباط گیری با تودههای مردم ندارند.
لیست اصولگرایان ضداحمدی نژادی بود
شما تاکید داشتید که اصولگرایان در ائتلاف از ظرفیت احمدینژاد استفاده نکردند. در حالیکه ترکیب لیست و حضور چند تن از وزرای دولتهای نهم و دهم با این موضوع مغایرت دارد. آیا شما منکر حضور چهرههایی مثل مسعود میرکاظمی، مرضیه دستجردی و... هستید؟
چنین افرادی نمیتوانند نماد آقای احمدینژاد باشند. بحث ما بحث گفتمانی است. زمانی که آقای حدادعادل صراحتا گفتند ما با جریان انحرافی مرزبندی داریم، ایشان به جامعه پیام داد که با احمدینژاد نیستیم. در واقع لیست بر اساس مرزبندی با دولت قبل چیده شد. وقتی فردی مثل خانم مرضیه وحید دستجردی به عنوان چهره محوری لیست قرار میگیرد، نسبت ایشان با دولت قبل مشخص است. همچنین افراد زیاد دیگری در لیست بدند که به چهرههای ضد احمدی نژادی معروف هستند.
چهرههایی مثل احمد توکلی و افراد دیگری از جنس ایشان در این لیست بودند. اتفاقا میخواهم بگویم که ظرفیت تقابل لیست تهران با آقای احمدینژاد خیلی بالا بود؛ آنقدر که وقتی این لیست را با لیست اصلاح طلبان در تهران مقایسه میکنید، متوجه میشوید که لیست اصلاح طلبان بسیار کمتر از اصولگرایان با دولت دهم تقابل دارد.
اما خیلی از اصولگرایان دلیل شکست ائتلاف را حضور احمدینژادیها در لیست تهران میدانند. شما این نظر را قبول ندارید؟
بالاخره باید برای شکست خودشان دلیلی پیدا کنند. باید دید که این نظر چقدر با واقعیت تطابق دارد. این حرف اصولگرایان منطبق با واقعیت نیست. اتفاقا اگر اصولگرایان در انتخابات خودشان را ادامه راه دولت نهم و دهم نشان میدادند، بخش زیادی از آرای مستضعف را به سمت خودش جلب میکرد. در حالیکه اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند حتی نتوانست آرای تودههای مستضعف را به طرف خودش بکشد.
به نظر شما دلیل جدایی اصولگرایان از احمدینژاد چیست؟ آنان که حامی اصلی دولتهای نهم و دهم در انتخابات بودند و به قول شما بخشی از پایگاه عمومی آرای خودشان را مدیون شما هستند.
این خطای راهبردی خودشان است. البته این موضوع یک بحث مفصلی را میطلبد که طی آن باید مسائل سال ۸۹ و ۹۰ را مطرح کنیم. اصولگرایان تصور میکردند اگر از آقای احمدینژاد عبور کردند میتوانند به کامیابی سیاسی دست پیدا کنند اما این عبور نتیجهای جز ناکامی برای آنان نداشت.
از رای نیاوردن حدادعادل خوشحال نیستیم
در سایتهای نزدیک به دولت دهم عموم اخبار و گزارشات نتایج انتخابات این حس را به مخاطب القا میکرد که حامیان احمدینژاد در انتقام از موضعگیری آقای حداد عادل علیه دولت دهم و راه نیافتن برخی چهرههای نزدیک این طیف به ائتلاف اصولگرایان، بابت شکست اصولگرایان در هفتم اسفند خوشحال هستند. شما چقدر از شکست اصولگرایان در انتخابات به ویژه رای نیاوردن آقای حدادعادل خوشحال هستید؟
من خوشحالی خاصی ندیدم. دلیلی هم ندارد که بخواهیم از شکست یا پیروزی جریانهای سیاسی ابراز مسرت یا ناراحتی کنیم. من بیشتر تاکید بر آن دارم که مسائل را واقعی تحلیل کنیم.
موضوع خوشحالی احمدی نژادیها از شکست اصولگرایان بیشتر از آنجایی نشات میگیرد که آقای حداد عادل گفته بود که خط قرمز ما در ائتلاف انحراف است و شما دائم تاکید داشتید که اصولگرایان بدون ما نتیجهای نخواهند گرفت. در نهایت نیز اصولگرایان ناکام ماندند تا برخی از مواضع شما چنین برداشت کنند که دولت دهم از رای نیاوردن اصولگرایان خوشحال است.
ما بارها این توصیهها را داشتیم ولی دوستان توجه نکردند. ما چه در جلسات و چه در مصاحبهها این پیام را به دوستان منتقل کردیم که این شیوه، راه مناسبی برای ورود به انتخابات نیست و مرزبندی بر اساس یک فرض موهوم به نام جریان انحرافی که دوستان با استناد بر آن ساختار تحلیلی خود را بیان میکند نشان میداد که ایشان با واقعیتهای سیاسی فاصله گرفتند. ما این موضوع را به دوستان تذکر دادیم. ما واقعا از این شکستی که برای جریان اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند اتفاق افتاده است خوشحال نیستیم و چه خوب که دوستان از این حوادث عبرت بگیرند تا خطاهای راهبردی و تحلیلی خود را اصلاح کنند.
پایداریها از همه بیشتر علاقهمند احمدینژاد هستند
در جریان تشکیل جلسات ائتلاف همواره این صحبت مطرح بود که احمدی نژادیها پای ثابت جلسات هستند و خود این مساله یکی از موضوعاتی بود که بعدتر باعث شد تا آقای لاریجانی به منظور عدم وحدت با احمدی نژادیها و مشخصا اعضای جبهه پایداری رغبتی برای حضور در این ائتلاف نداشته باشد و سرانجام خارج از این ائتلاف وارد عرصه انتخابات شد. آیا جبهه پایداری جریان نزدیک به دولت دهم نیست؟
به لحاظ سیاسی نمیتوان گفت که کدام جریان به دولت دهم نزدیکتر یا دورتر است ولی بسیاری از اعضای جبهه پایداری به آقای احمدینژاد و دولت قبل علاقه دارند. نمیخواهم این مساله را در چارچوب سیاسی تعریف کنم فقط در این حد که به نظرم آن علاقه و پیوندهای عاطفی جبهه پایداری با دولت قبل نسبت به سایر جریانهای سیاسی پررنگتر است ولی پیوند سیاسی بین طرفین وجود ندارد. امروز آقای احمدینژاد با هیچ جریان سیاسی پیوند سیاسی ندارد و کار مشترکی ندارد اما به هر ترتیب دوستان پایداری گرایش بیشتر و قویتری در قیاس با سایر جریان نسبت به دولت دهم دارند.
آیا همین اعضای جبهه پایداری تلاشی برای حضور احمدینژادیها در ائتلاف اصولگرایان نداشتند؟
من ارتباطی با این آقایان ندارم و نمیدانم که در جلسات داخلی چه اتفاقاتی افتاده است.
اما در همین جلسات ائتلافی برخی اعضای کابینه دولت دهم حضور داشتند. آیا در جلسات صمیمانهای که اعضای دولت سابق برگزار میکنند این مسائل مطرح نشد که با استفاده از ظرفیت وزرای حاضر در ائتلاف و همچنین اعضای جبهه پایداری شرایطی برای حضور جریانهای نزدیک به دولت دهم در ائتلاف فراهم شود؟
ما جلسات خاصی با دوستان پایداری نداریم که بخواهیم در آن جلسات چنین موضوعاتی را مطرح کنیم.
در جلسات اعضای دولت سابق چطور؟
افرادی که از دولت قبل در انتخابات کاندید شدند نه بر اساس اراده شخص آقای احمدینژاد یا جریان دولت قبل بلکه بنا بر دیدگاه شخصی خودشان کاندیدا شدند و با تحلیل خودشان پا در این عرصه گذاشتند.
اگر احمدی نژادیها بودند روحانی رییسجمهور نمیشد
شما تاکید بر پایگاه قدرتمند عمومی دولت قبل تاکید داشتید. چرا با تکیه بر همین مساله به صورت جداگانه دولت دهم وارد انتخابات نشد تا ضمن آنکه خود را در معرض آرای عمومی قرار میدهد به نوعی قدرت آرای عمومی خود را نشان بدهید.
صحنه انتخابات به شکلی سازمان دهی شده بود که امکان ورود مستقیم برای حامیان دولت اصلا وجود نداشت.
این محدودیت از جانب اصولگرایان بود؟
کلا فضای سیاسی این دوره از انتخابات چنین محدودیتی را ایجاد کرده بود. در واقع شرایط برای ورود مستقیم حامیان دولت قبل مساعد نبود.
آیا خودتان نخواستید در انتخابات حاضر باشید یا اصرار و فشاری مانع حضور شما در انتخابات شد؟
بالاخره مجموعه اتفاقاتی که طی دو سال اخیر در فضای عمومی کشور رخ داده بود، زمینه را برای حضور حامیان دولت قبل مهیا نکرده بود.
اما این دوره از انتخابات فرصت خوبی بود تا شما پایگاه عمومی خود را جدای از اصولگرایان برای مردم مشخص کنید ؟
به نظرم قدرت رای ما در این دوره از انتخابات مشخص شد قدرت رای و تاثیرگذاری همیشه نیازمند حضور مستقیم نیست. گاهی وقتها نبودن در صحنه آثار خودش را نشان میدهد. کمااینکه پیروزی آقای روحانی در سال ۹۲ ناشی از غیبت حامیان آقای احمدینژاد در صحنه بود و نتایج انتخابات هفتم اسفند نیز موثر از همین غیبت است.
فکر میکنید برای انتخابات ریاست جمهوری آینده احمدی نژادیها فرصت حضور پیدا خواهند کرد؟
شرایط را باید به وقتش دید. با توجه به شرایط امروز زمینه برای حضور در انتخابات بعدی مهیا نیست اما تا آن زمان حدود یک سال و سه ماه وقت داریم تا بررسی کنیم و ببینیم شریاط به چه شکل خواهد شد.
اینکه میگویید شرایط مهیا نیست مرتبط با اتهامات دولت قبل و همچنین پرونده قضایی برخی از اعضای دولت نیست؟
نه چنین موضوعی مطرح است و دلیل محدودیتهای کنونی نیز مسائل قضایی نیست. خوشبختانه تا الان مشخص شده که بسیاری از مسائل و اتهامات بیپایه و اساس است و سایر مسائل نیز در حال پیگیری است. موانع حضور حامیان دولت دهم در عرصه انتخابات بیشتر مربوط به فضای سیاسی کشور و سطح آگاهی و رشد نیروهای سیاسی کشور است که این اتفاق در حال شکل گرفتن است. نخبگان سیاسی و انقلابی رفته رفته به این نتیجه رسیدهاند که غیبت آقای احمدینژاد یک ضربه جدی برای انقلاب است. من فکر میکنم که اگر آگاهی در جامعه اتفاق بیفتد زمینه برای حضور آقای احمدینژاد در کشور فراهم میشود.
منبع: رویداد 24
مشاور رسانهای دولت احمدینژاد در واکنش به شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند و خوشحالی حامیان دولت دهم از این اتفاق، اعلام کرد: «اصولگرایان تصور میکردند اگر از آقای احمدینژاد عبور کردند میتوانند به کامیابی سیاسی دست پیدا کنند اما این عبور نتیجهای جز ناکامی برای آنان نداشت. البته من خوشحالی خاصی ندیدم. دلیلی هم ندارد که بخواهیم از شکست یا پیروزی جریانهای سیاسی ابراز مسرت یا ناراحتی کنیم.»
عبدالرضا داوری مشاور رسانهای دولت دهم به تحلیل ائتلاف اصولگرایان در جریان انتخابات هفتم اسفند میپردازد. او در این گفتوگو میگوید که اصولگرایان به سبب عدم وحدت با دولت دهم بازنده رقابت بودند چون محدوده آرای آنان همواره بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از جامعه بود و تنها با محوریت احمدینژاد بخت پیروزی در رقابت با اصلاح طلبان را داشتهاند. او حتی رای آوری روحانی در انتخابات ۹۲ را در گرو غیبت احمدینژاد توصیف کرده و معتقد است همان طور که اصولگرایان در غیبت احمدینژاد شکست خوردند، روحانی نیز در انتخابات ۹۲ به ریاست جمهوری رسید. داوری همچنین به موضعگیریها اخیر رسانههای نزدیک به دولت دهم نسبت به شکست اصولگرایان و رای نیاوردن حدادعادل در تهران نیز پاسخ داده و میگوید: «من خوشحالی خاصی ندیدم. دلیلی هم ندارد که بخواهیم از شکست یا پیروزی جریانهای سیاسی ابراز مسرت یا ناراحتی کنیم. من بیشتر تاکید بر آن دارم که مسائل را واقعی تحلیل کنیم.»
بعد از اعلان نتایج نهایی انتخابات، انتقادات زیادی نسبت به لیست ائتلافی اصولگرایان به ویژه در حوزه انتخابیه تهران مطرح شد. به عنوان مشاور رسانهای دولت دهم بفرمایید که نظر طیف نزدیک به دولت سابق نسبت به لیست ائتلافی اصولگرایان چیست؟
دوستان اصولگرا از سال ۹۰ مرتکب یک خطای تاریخی شده که خودشان را از ظرفیت آقای احمدینژاد محروم کردند. شما اگر تمامی ادوار انتخاباتی از سال ۷۶ به بعد را بررسی کنیم، میبینید که جریان اصولگرا از انتخابات سال ۸۱ تا ۹۰ در تمامی ادوار با این شرط پیروز شد که آقای احمدینژاد را در کنار خودشان داشتند. از سال ۹۲ به بعد شکستهای پیاپی جریان اصولگرا شروع شد و دلیل اصلی آن همین مساله بود که خودشان را از ظرفیت تودهای آقای احمدینژاد در انتخابات محروم کرده بودند.
محدوده آرای اصولگرایان ۱۵ تا ۲۰ درصد است
شما اشاره به همکاری دولت احمدینژاد و اصولگرایان در ادوار انتخاباتی داشتید. به نظر شما توانایی اصولگرایان در جذب آرای عمومی بدون تکیه بر احمدینژاد چقدر است؟
اصولگرایان قبل از سال ۸۱ که آقای احمدینژاد محوریت این جریان را در دست میگیرد و در انتخابات شورای دوم به بعد، مجلس هفتم و هشتم و... شما میبیند که جریان اصولگرا میتواند در انتخابات پیروز باشد ولی به محض فاصله گرفتن این جریان از آقای احمدینژاد، شکستهای متوالی اصولگرایان آغاز شده است.کمااینکه در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و همین طور مجلس دهم دیدیم اصولگرایان در محدود آرای ۱۵ تا ۲۰ درصدی خودش ایستاد. این نشان میدهد که آقای احمدینژاد میتوانست در صحنه انتخابات یک سبد رای حدود ۵۰ درصدی را به سبد رای اصولگرایان اضافه کند. در واقع همین ظرفیت ۵۰ درصدی آرای آقای احمدینژاد دلیل موفقیت سبد رای اصولگرایان بود.
به نظر شما مشکل اساسی اصولگرایان در جذب آرای عمومی چیست؟
به نظرم گفتمان اصولگرایی دچار تناقضاتی در سالهای اخیر به ویژه بعد از برجام و توافقات جدید دولت یازدهم شده است، در عین حال که توان ارتباط گیری با تودههای مردم ندارند.
لیست اصولگرایان ضداحمدی نژادی بود
شما تاکید داشتید که اصولگرایان در ائتلاف از ظرفیت احمدینژاد استفاده نکردند. در حالیکه ترکیب لیست و حضور چند تن از وزرای دولتهای نهم و دهم با این موضوع مغایرت دارد. آیا شما منکر حضور چهرههایی مثل مسعود میرکاظمی، مرضیه دستجردی و... هستید؟
چنین افرادی نمیتوانند نماد آقای احمدینژاد باشند. بحث ما بحث گفتمانی است. زمانی که آقای حدادعادل صراحتا گفتند ما با جریان انحرافی مرزبندی داریم، ایشان به جامعه پیام داد که با احمدینژاد نیستیم. در واقع لیست بر اساس مرزبندی با دولت قبل چیده شد. وقتی فردی مثل خانم مرضیه وحید دستجردی به عنوان چهره محوری لیست قرار میگیرد، نسبت ایشان با دولت قبل مشخص است. همچنین افراد زیاد دیگری در لیست بدند که به چهرههای ضد احمدی نژادی معروف هستند.
چهرههایی مثل احمد توکلی و افراد دیگری از جنس ایشان در این لیست بودند. اتفاقا میخواهم بگویم که ظرفیت تقابل لیست تهران با آقای احمدینژاد خیلی بالا بود؛ آنقدر که وقتی این لیست را با لیست اصلاح طلبان در تهران مقایسه میکنید، متوجه میشوید که لیست اصلاح طلبان بسیار کمتر از اصولگرایان با دولت دهم تقابل دارد.
اما خیلی از اصولگرایان دلیل شکست ائتلاف را حضور احمدینژادیها در لیست تهران میدانند. شما این نظر را قبول ندارید؟
بالاخره باید برای شکست خودشان دلیلی پیدا کنند. باید دید که این نظر چقدر با واقعیت تطابق دارد. این حرف اصولگرایان منطبق با واقعیت نیست. اتفاقا اگر اصولگرایان در انتخابات خودشان را ادامه راه دولت نهم و دهم نشان میدادند، بخش زیادی از آرای مستضعف را به سمت خودش جلب میکرد. در حالیکه اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند حتی نتوانست آرای تودههای مستضعف را به طرف خودش بکشد.
به نظر شما دلیل جدایی اصولگرایان از احمدینژاد چیست؟ آنان که حامی اصلی دولتهای نهم و دهم در انتخابات بودند و به قول شما بخشی از پایگاه عمومی آرای خودشان را مدیون شما هستند.
این خطای راهبردی خودشان است. البته این موضوع یک بحث مفصلی را میطلبد که طی آن باید مسائل سال ۸۹ و ۹۰ را مطرح کنیم. اصولگرایان تصور میکردند اگر از آقای احمدینژاد عبور کردند میتوانند به کامیابی سیاسی دست پیدا کنند اما این عبور نتیجهای جز ناکامی برای آنان نداشت.
از رای نیاوردن حدادعادل خوشحال نیستیم
در سایتهای نزدیک به دولت دهم عموم اخبار و گزارشات نتایج انتخابات این حس را به مخاطب القا میکرد که حامیان احمدینژاد در انتقام از موضعگیری آقای حداد عادل علیه دولت دهم و راه نیافتن برخی چهرههای نزدیک این طیف به ائتلاف اصولگرایان، بابت شکست اصولگرایان در هفتم اسفند خوشحال هستند. شما چقدر از شکست اصولگرایان در انتخابات به ویژه رای نیاوردن آقای حدادعادل خوشحال هستید؟
من خوشحالی خاصی ندیدم. دلیلی هم ندارد که بخواهیم از شکست یا پیروزی جریانهای سیاسی ابراز مسرت یا ناراحتی کنیم. من بیشتر تاکید بر آن دارم که مسائل را واقعی تحلیل کنیم.
موضوع خوشحالی احمدی نژادیها از شکست اصولگرایان بیشتر از آنجایی نشات میگیرد که آقای حداد عادل گفته بود که خط قرمز ما در ائتلاف انحراف است و شما دائم تاکید داشتید که اصولگرایان بدون ما نتیجهای نخواهند گرفت. در نهایت نیز اصولگرایان ناکام ماندند تا برخی از مواضع شما چنین برداشت کنند که دولت دهم از رای نیاوردن اصولگرایان خوشحال است.
ما بارها این توصیهها را داشتیم ولی دوستان توجه نکردند. ما چه در جلسات و چه در مصاحبهها این پیام را به دوستان منتقل کردیم که این شیوه، راه مناسبی برای ورود به انتخابات نیست و مرزبندی بر اساس یک فرض موهوم به نام جریان انحرافی که دوستان با استناد بر آن ساختار تحلیلی خود را بیان میکند نشان میداد که ایشان با واقعیتهای سیاسی فاصله گرفتند. ما این موضوع را به دوستان تذکر دادیم. ما واقعا از این شکستی که برای جریان اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند اتفاق افتاده است خوشحال نیستیم و چه خوب که دوستان از این حوادث عبرت بگیرند تا خطاهای راهبردی و تحلیلی خود را اصلاح کنند.
پایداریها از همه بیشتر علاقهمند احمدینژاد هستند
در جریان تشکیل جلسات ائتلاف همواره این صحبت مطرح بود که احمدی نژادیها پای ثابت جلسات هستند و خود این مساله یکی از موضوعاتی بود که بعدتر باعث شد تا آقای لاریجانی به منظور عدم وحدت با احمدی نژادیها و مشخصا اعضای جبهه پایداری رغبتی برای حضور در این ائتلاف نداشته باشد و سرانجام خارج از این ائتلاف وارد عرصه انتخابات شد. آیا جبهه پایداری جریان نزدیک به دولت دهم نیست؟
به لحاظ سیاسی نمیتوان گفت که کدام جریان به دولت دهم نزدیکتر یا دورتر است ولی بسیاری از اعضای جبهه پایداری به آقای احمدینژاد و دولت قبل علاقه دارند. نمیخواهم این مساله را در چارچوب سیاسی تعریف کنم فقط در این حد که به نظرم آن علاقه و پیوندهای عاطفی جبهه پایداری با دولت قبل نسبت به سایر جریانهای سیاسی پررنگتر است ولی پیوند سیاسی بین طرفین وجود ندارد. امروز آقای احمدینژاد با هیچ جریان سیاسی پیوند سیاسی ندارد و کار مشترکی ندارد اما به هر ترتیب دوستان پایداری گرایش بیشتر و قویتری در قیاس با سایر جریان نسبت به دولت دهم دارند.
آیا همین اعضای جبهه پایداری تلاشی برای حضور احمدینژادیها در ائتلاف اصولگرایان نداشتند؟
من ارتباطی با این آقایان ندارم و نمیدانم که در جلسات داخلی چه اتفاقاتی افتاده است.
اما در همین جلسات ائتلافی برخی اعضای کابینه دولت دهم حضور داشتند. آیا در جلسات صمیمانهای که اعضای دولت سابق برگزار میکنند این مسائل مطرح نشد که با استفاده از ظرفیت وزرای حاضر در ائتلاف و همچنین اعضای جبهه پایداری شرایطی برای حضور جریانهای نزدیک به دولت دهم در ائتلاف فراهم شود؟
ما جلسات خاصی با دوستان پایداری نداریم که بخواهیم در آن جلسات چنین موضوعاتی را مطرح کنیم.
در جلسات اعضای دولت سابق چطور؟
افرادی که از دولت قبل در انتخابات کاندید شدند نه بر اساس اراده شخص آقای احمدینژاد یا جریان دولت قبل بلکه بنا بر دیدگاه شخصی خودشان کاندیدا شدند و با تحلیل خودشان پا در این عرصه گذاشتند.
اگر احمدی نژادیها بودند روحانی رییسجمهور نمیشد
شما تاکید بر پایگاه قدرتمند عمومی دولت قبل تاکید داشتید. چرا با تکیه بر همین مساله به صورت جداگانه دولت دهم وارد انتخابات نشد تا ضمن آنکه خود را در معرض آرای عمومی قرار میدهد به نوعی قدرت آرای عمومی خود را نشان بدهید.
صحنه انتخابات به شکلی سازمان دهی شده بود که امکان ورود مستقیم برای حامیان دولت اصلا وجود نداشت.
این محدودیت از جانب اصولگرایان بود؟
کلا فضای سیاسی این دوره از انتخابات چنین محدودیتی را ایجاد کرده بود. در واقع شرایط برای ورود مستقیم حامیان دولت قبل مساعد نبود.
آیا خودتان نخواستید در انتخابات حاضر باشید یا اصرار و فشاری مانع حضور شما در انتخابات شد؟
بالاخره مجموعه اتفاقاتی که طی دو سال اخیر در فضای عمومی کشور رخ داده بود، زمینه را برای حضور حامیان دولت قبل مهیا نکرده بود.
اما این دوره از انتخابات فرصت خوبی بود تا شما پایگاه عمومی خود را جدای از اصولگرایان برای مردم مشخص کنید ؟
به نظرم قدرت رای ما در این دوره از انتخابات مشخص شد قدرت رای و تاثیرگذاری همیشه نیازمند حضور مستقیم نیست. گاهی وقتها نبودن در صحنه آثار خودش را نشان میدهد. کمااینکه پیروزی آقای روحانی در سال ۹۲ ناشی از غیبت حامیان آقای احمدینژاد در صحنه بود و نتایج انتخابات هفتم اسفند نیز موثر از همین غیبت است.
فکر میکنید برای انتخابات ریاست جمهوری آینده احمدی نژادیها فرصت حضور پیدا خواهند کرد؟
شرایط را باید به وقتش دید. با توجه به شرایط امروز زمینه برای حضور در انتخابات بعدی مهیا نیست اما تا آن زمان حدود یک سال و سه ماه وقت داریم تا بررسی کنیم و ببینیم شریاط به چه شکل خواهد شد.
اینکه میگویید شرایط مهیا نیست مرتبط با اتهامات دولت قبل و همچنین پرونده قضایی برخی از اعضای دولت نیست؟
نه چنین موضوعی مطرح است و دلیل محدودیتهای کنونی نیز مسائل قضایی نیست. خوشبختانه تا الان مشخص شده که بسیاری از مسائل و اتهامات بیپایه و اساس است و سایر مسائل نیز در حال پیگیری است. موانع حضور حامیان دولت دهم در عرصه انتخابات بیشتر مربوط به فضای سیاسی کشور و سطح آگاهی و رشد نیروهای سیاسی کشور است که این اتفاق در حال شکل گرفتن است. نخبگان سیاسی و انقلابی رفته رفته به این نتیجه رسیدهاند که غیبت آقای احمدینژاد یک ضربه جدی برای انقلاب است. من فکر میکنم که اگر آگاهی در جامعه اتفاق بیفتد زمینه برای حضور آقای احمدینژاد در کشور فراهم میشود.
منبع: رویداد 24
ارسال نظر