٧ اسفند سال ١٣٩٤ اهميتي انكارنشدني در فرآيند مردمسالاري ايران دارد، نه بهواسطه اينكه يك گروه خاص برنده شده يا گروه مقابل آن بازنده. اين تعبير بهطور قطع نادرست است، زيرا مهمتر از پيروزي يك گروه، تثبیت اصل انتخابات است كه مردم پذیرفتهاند اختلافات و تفاوت نظرهاي خود را از طريق رأي و صندوق رأيگيري حل كنند. اين واقعيت بيش از هر چيز بازتابدهنده وجود ثبات و اقتدار در يك جامعه مردمسالار است. اگر ايران توانست از مرحله تحريمهاي كمرشكن بینالمللی عبور كند و با رسيدن به برجام جايگاه معتبر خود را در جهان سياست تثبيت کند، صرفا بهدليل آن بود كه مردم ايران در خرداد ١٣٩٢، اراده خود را از طريق صندوق رأي نشان دادند و نمايش همين اراده بود كه به قدرتهاي جهاني يادآوري كرد ايران را نميتوان با تحريم و تهديد به زانو درآورد. همین حقیقت در سخنان دیروز آقای ظریف پس از رأی دادن دیده میشود که گفت: «همین انتخابات بود که به ما قدرت اقتدار در مذاکرات هستهای را داد... مردم ما تاکنون در صحنه انتخابات به خوبی نشان دادهاند با وجود تمام مشکلات و فشارها، با حاکمیت متحد و پشتوانه این نظام هستند... همین انتخابات بود که به ما این قدرت را داد که با اقتدار در مذاکرات هستهای حضور یابیم و تهدیدهای ظالمانه را خاتمه دهیم... هرچه حضور مردم گستردهتر باشد دنیا اقتدار این کشور را بیشتر احساس و درک میکند و متوجه میشود که باید با این مردم با زبان تکریم و نه با زبان فشار صحبت کند.»
با يك قدرت مردمسالار بايد براساس منطق و حقوق گفتوگو كرد و به همين دليل
ميبينيم كه خطمشي قدرتهاي جهاني بهويژه ايالات متحده پس از خرداد ٩٢
در مواجهه با ايران به كلي تغيير كرد و به پذيرش حقوقي براي ايران تن داد
كه پيش از آن در ذهن هيچ سياستمداري نميگنجيد. اكنون و پس از توافق برجام،
وارد مرحله پسابرجام شدهايم، مرحلهاي كه نيازمند يك جهش اقتصادي ملموس
است و اين جهش جز از طريق تفاهم داخلي و وحدت سياسي و نيز تعامل منطقي با
جهان به دست نميآيد.
انتخابات ٧ اسفند از اين نظر اهميت دارد كه پايه و مايه اصلي را براي رسيدن
به تفاهم به دست داده است. تمامي اختلافات پس از اين در قالب نتایج اين
انتخابات حل و فهم خواهد شد. انتخابات ٧ اسفند نهتنها براي تفاهم سياسي
داخل كشور مهم بود، بلكه براي تقويت تصوري كه از ايران در خرداد ١٣٩٢ به
جهان ارسال شده بود، ضرورت داشت.
اهميت انتخابات اخير در اين است كه در غياب سردادن شعارهاي غيرعملي و ذهني
از سوی نامزدها، مردم پاي صندوقهاي رأي آمدند. حتي بسياري از كساني كه
تصور نميشد پاي صندوق بروند، اينبار خودشان و با طيب خاطر اقدام كردند.
اتفاقا نسبت به همه دورههاي گذشته، نامزدها را كمتر ميشناختند و نامزدها
نیز كمتر از هميشه وعده و شعار دادند، بنابراين انتخابات هيجاني و شعاري
نبود. آنچه بود، يك عقلانيت واقعي و مدرن بود؛ اينكه گامهاي كوچك را
برميداريم ولی دستاوردهاي پايدار نتيجه آن خواهد بود. انتخابات اخیر نشان
داد که مردم در پي آن نيستند تا با يك رأي دادن جهان را زير و رو كنند، چرا
كه اگر چنين بود تا به حال جهان آباد شده بود. همه ميدانند كه كاري جز يك
يا دو ساعت صرف وقت براي دادن رأي ندارند. ولي اگر قرار باشد بهرهوري
انسان را در فعاليتهايش بسنجيم، بهطور قطع اين دو ساعت وقتي كه صرف
كردهايم، هزاران برابر اثرگذارتر از هر دو ساعت ديگري است كه در طول سال
صرف امور ديگر ميكنيم و براي كشور و جامعه ما مفيد است. مردم فهميدند كه
رأي ندادن نوعي بيتفاوتي مخرب است و نتيجه آن را در گذشتههاي نه چندان
دور ديدهاند.
اگر از اين زاويه نگاه كنيم موفقيت حاصل از اين انتخابات برداشتن يك گام
بلند به سوي تثبيت و نهادينه كردن مردمسالاري در كشور است. گامي كه دندان
طمع بيگانگان را نسبت به ايران براي هميشه از ريشه درميآورد. انتخابات
اخير برمبناي محاسبه عقلاني و نه خيالي از واقعيات موجود جامعه است و اين
همان مضمون واقعي انتخابات سياسي است كه تاكنون در ايران مغفول واقع شده
بود.
در منطقهاي زندگي ميكنيم كه سراسر آشوب و درگيري و بيثباتي است. بدون
ترديد، فعاليتها و اقدامات نيروهاي امنيتي و نظامي و انتظامي در شكلدهي
به اين ثبات و امنيت در ايران نقش دارد، ولي فراموش نكنيم كه كارايي اين
نيروها بستگي كاملي دارد به ذهنيتي كه در جامعه نسبت به آنان وجود دارد و
برداشتي كه آنان از مردم و جامعه و حكومت دارند. كارآمدي پايدار اين نيروها
فقط در يك ساختار مردمسالار ديده ميشود. حسي كه اين انتخابات در تمام
اين نيروها بهوجود ميآورد، منشأ كارآمدي و قدرتمندي آنان در اجراي وظايف
امنيتي و نظامي است. بنابراين با هر رأيي كه مردم به صندوقهاي آرا ريختند،
نشان دادند كه فراتر از موفقيت يا شكست اين يا آن گروه، توجه اصلي خود را
به موفقيت ميهن عزيز ايران معطوف كردهاند.