|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۴
کد خبر: ۸۴۴۳۸
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۴
روز حادثه سر و صدای چند نفر از کارگران در طبقه بالا به گوش می‌آمد، یکی از کارگران می‌خواست کارگر دیگر را از طبقه چهارم به پایین پرتاب کند.
آرام است و خونسرد، مدام یک جمله را تکرار می‌کند" برای دفاع از خود جنایت را انجام داده‌ام". کوروش 4 ماه قبل مرد جوانی را به قتل رساند و بعد از آن متواری شد. او به یکی از شهرستان‌های شرقی ایران فرار کرد و زندگی جدیدی را برای خود درست کرد، غافل از اینکه پلیس رد او را خواهد زد. مرد جوان مغازه کامپیوتری تاسیس کرد و کار و کاسبی برای خود به راه انداخت. کوروش قرار بود سومین روز فروردین ماه سال آینده ازدواج کند که به دام ماموران پلیس افتاد و برای تحقیقات به شعبه ششم دادسرای جنایی پایتخت انتقال داده شد. مرد جوان در گفت و گو با خبرنگار آنا در رابطه با انگیزه جنایتش می‌گوید:

چرا جمشید را به قتل رساندی؟

روز حادثه سر و صدای چند نفر از کارگران در طبقه بالا به گوش می‌آمد، یکی از کارگران می‌خواست کارگر دیگر را از طبقه چهارم به پایین پرتاب کند. نمی‌دانم شوخی بود یا جدی اما من جلویش را گرفتم. بعد از اینکه آنها را جدا کردم، یکی از آنها به من فحاشی کرد. این طوری شد که درگیری بالا گرفت و بین من و مقتول دعوا شد. او با رفتن به طبقه همکف، تمامی کارگرهای افغان را برای دفاع از خود به بالا آورد. آنها با چوب و میله به من حمله کردند و چند ضربه هم زدند. برای چند لحظه چشم‌هایم سیاهی رفت و جایی را ندیدم. در همین حین آشنایان صاحب کارم به کمکم آمدند و من در این درگیری با چاقو ضربه‌ای به مقتول زدم. من برای دفاع از خود این کار را انجام دادم، اگر مرا نمی‌زدم کشته می‌شدم.

چرا فرار کردی؟

صاحب کارم گفت فرار کنم؛ خودم هم خیلی ترسیده بودم، مقتول خونین روی زمین افتاده بود. با او به خانه دامادش رفتیم و بعد از آن من به زابل رفتم و دیگر صاحب کارم را ندیدم.

در زابل چه کار می‌کردی؟

نامزدم ساکن زابل بود، من هم بعد از فرار به آنجا رفتم و مغازه کامپیوتری زدم. حدود سه ماهی در آنجا مشغول به کار شدم، خودم را آماده می‌کردم تا عید مراسم عروسی‌ام را برگزار کنم که دستگیر شدم.

چطور بازداشت شدی؟

داخل مغازه بودم که پلیس وارد شد و مرا دستگیر کرد.

فکرش را می‌کردی بازداشت شوی؟

اصلا، من هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته بودم، به همین دلیل فکر نمی‌کردم دستگیر شوم.

میدانستی که جمشید مرده است؟

شک کرده بودم اما مطمئن نبودم.

چه مدت است که کار ساختمانی می‌کنی؟

زیاد نیست، کمتر از یک سال، می‌خواستم برای خودم پولی دست و پا کنم تا بتوانم مراسم عروسی‌ام را بگیرم.

چاقو را از کجا آوردی؟

چاقو برای خودم بود؛ آن را برای خرد کردن خوراکی‌ها در آشپزخانه استفاده می‌کردیم. حین درگیری دوستان صاحب کارم آن را از آشپزخانه آوردند. البته نمی‌شود به آن گفت آشپزخانه، یک جایی است که آنجا غذا می‌پزیم. موقعی که آنها به من حمله کرده بودند، یک نفر که یادم نیست چه کسی بود، چاقو را به من داد. مقتول گوشه دیوار گیر کرده بود، آمد جلو، چاقو در دست من بود یک دفعه چاقو رفت داخل شکمش و او روی زمین افتاد. واقعا نمی‌خواستم او را به قتل برسانم.

منبع: آنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین