خط و نشان؛ اصطلاحی در ادبیات فارسی که مفهومی هرچند نه به سفت و سختی تهدید، اما در همان مایههای تهدید است. خط و نشان میکشند تا فرد، گروه یا سازمانی را از انجام کاری بازدارند و اگر نتوانستند، برای فردای روز، بهانهای برای عملی کردن تهدیدات خود داشته باشند.
تابناک نوشت:
خط و نشان؛ اصطلاحی در ادبیات
فارسی که مفهومی هرچند نه به سفت و سختی تهدید، اما در همان مایههای
تهدید است. خط و نشان میکشند تا فرد، گروه یا سازمانی را از انجام کاری
بازدارند و اگر نتوانستند، برای فردای روز، بهانهای برای عملی کردن
تهدیدات خود داشته باشند.
این روزها بیش از همه برای دولت جدید در ایران خط و نشان کشیده میشود؛ خط و نشانهایی که برای راه یافتن یا نیافتن برخی به کابینه است. برخی سهم میخواهند و برخی دیگر مخالف سهم گروههای سهمخواه هستند و البته آنان نیز سهم خود را میخواهند.
دولت آینده ایران، وسوسهای شورانگیز میان اصلاحطلبان و اصولگرایان در مورد حضور در قدرت پدید آورده است. رئیس دولت اما خود را نه اصولگرا میداند و نه اصلاحطلب. او حتی خود را وامدار گروه خاصی نمیخواهد و بیشتر بر عقلانیت و اعتدال سخن میگوید؛ اما چه کسانی خط نشان میکشند؟
بنا بر این گزارش، اصلاحطلبان، کنارهگیری کاندیدایشان در انتخابات به نفع روحانی را برگ برنده وی در انتخابات میدانند و به راههای گوناگون بر این باورند که پیروزی روحانی، پیروزی آنان بوده است، تا جایی که برخی از آنان معتقدند، از آنجا که پیروز انتخابات بودهاند، توقع زیادی نیست که در کابینه روحانی، حضوری جدی داشته باشند. اصلاحطلبان فعلا غیرمستقیم به روحانی هشدارهایی میدهند که فلان شخصیتها باید در دولت باشند، یا دولت باید اولویتهای خاصی را در سیاستهایش در نظر بگیرد.
اما خط و نشانهای اصلاحطلبانه، بسیار گسترده است. اصلاحطلبان باید خود را به حسن روحانی معرفی کنند که وقتی از اصلاحطلبی میگویند، روشن کنند دقیقا منظورشان چیست، کیست و چه میخواهند؟
از آن سوی، خط و نشانهای اصولگرایان هم تا بیانتها کشیده میشود. خط و نشانهای آنان هم این گونه است که فلانی و فلانی و فلانی نباشند. آنان از یک سو، پیروزی روحانی را پیروزی اصولگرایی میدانند و از سوی دیگر، برایش خط و نشان میکشند؛ اما باید از آنان پرسید که اگر پیروز ۲۴ خرداد اصولگراها هستند، پس این خط و نشانها برای چیست؟
جالب این که خط و نشانهای اصولگرایی و اصلاحطلبی از سوی جریانهای افراطی دو طیف برای روحانی کشیده میشود، ولی مردم در انتخابات اتفاقا بر خلاف افراط رأی دادند؛ یعنی نه به افراط اصولگرایی و نه به افراط اصلاحطلبی. مردم زندگی میخواهند، نه دعواهای بیحاصل سیاسی. مردم امیدوارند با اجماع عقلای موجود از هر جناحی، نخست زندگی و سپس اقتصادشان سر و سامان بگیرد و محرومیتها از میان برود. مردم از تلاطمها و بیثباتی سیاسی میان چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب خسته شدهاند. اگر انتخابات پیشین مردم از چپ و راست را آزمایش و خطای ما مردم بدانیم، اینک گوی و توفیق و کرامت را مردم در اختیار اعتدال و عقلانیت گذاردهاند؛ آیا جریان اعتدال میتواند آرزوهای مردم را که از افراط و تفریط خسته شدهاند، محقق کند، یا خود اسیر افراطی نوین خواهند شد؟
ارسال نظر