کد خبر: ۷۷۵۰۵
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۳
بازیگر مطرح سینما گفت:من برای دکتر روحانی به دلیل علم و سواد دیپلماسی‌اش و سیاست تعاملی‌اش که صلح و امنیت را به ارمغان آورد و به‌نوعی اعتبار و آبروی ایران را در سطح جهانی بازگرداند، بسیار احترام قائلم. نه فقط شخص ایشان، بلکه تمام اعضای هیأت دولت روحانی و مخصوصا آقای ظریف شخصیت‌های آگاه و متخصص و محترمند.

روزنامه ستاره صبح در شماره ی 14 دی ماه خود مصاحبه ای را از سید محمد صادق سیادت منتشر کرد که در ادامه از نظرتان می گذرد:

نیوشا ضیغمی، یکی از بازیگران شناخته شده سینما و تلویزیون است که در مدت زمانی کوتاه توانست، پلههای موفقیت و شهرت را بپیماید و بدل به یکی از پرطرفدارترین چهرههای جوان سینمای ایران شود. بازی باورپذیر او در برابر دوربین و ایفای نقشهایی ملموس و جذاب برای مخاطبان، همه و همه از دلایلی است که میتوان ریشه محبوبیت و موفقیت نیوشا ضیغمی را در آن جستجو کرد.

نیوشا ضیغمی که متولد ۱۳۵۹ در تهران است، فارغالتحصیل رشته روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. مجموعه تلویزیونی «در چشم باد» به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی، آغازی بود برای ورود او به دنیای بازیگری. حضور در قریب به 30 فیلم سینمایی و چند مجموعه تلویزیونی، کارنامهای پربار را برای نیوشا ضیغمی به ارمغان آورده است.

او که سینما را حرفه اصلیاش میداند، به تازگی با همیاری و همکاری دکتر زهرا ظهیری، «کلینیک و مرکز زیبایی نیوشا» را تاسیس کرده است. فرصتی شد تا به دیدار او در این کلینیک رفته و پای صحبت او و خانم دکتر ظهیری بنشینیم، گفتوگوی مفصلی که مباحث گستردهای را از سینما، بازیگری، خانواده و زندگی شخصی گرفته تا حرفها و حواشیهایی که همواره پیرامون فعالیتهای هنرمندان مطرح میشود، در بر گرفت. آنچه میخوانید متن کامل این گفتوگوست.


خانم ضیغمی این سوالِ خیلیهاست که نیوشا ضیغمی چطور وارد هنر بازیگری شد؟
خب این سوالی که من هم خیلی دربارهاش گفتم و به آن پاسخ دادم، در واقع من از طریق کلاسهای بازیگری و کارگردانی و تستی که برای سریال «در چشم باد» دادم بازیگر شدم و بعدش هم مجددا برای کار «تردست» که آقای سجادی پلانهای سریال «در چشم باد» را دیدند و من را انتخاب کردند. در واقع این شروعی بود برای ورود من به دنیای سینما و بازیگری.

شما از جمله بازیگرانی هستید که همانطور که گفتید کلاس بازیگری رفتید و آموزش دیدید. نظرتان راجع به بازیگرانی که این روزها بدون هیچ پیشزمینهای وارد سینما شدند چیست؟

من همیشه یک مثالی برای این حرفه دارم و آن هم این است که سینما خودش خودش را تعریف می کند. نیازی نیست من کسی را قضاوت بکنم و یا بگوم کی خوب است و کی بد؟ بازیگری، یک امر حرفهای است. از طرف دیگر ما در دهههای قبل بازیگرانی داشتیم که بدون هیچ دانش علمی و آکادمیک آمدند و بازیگر شدند و امروز جز کارگردانان، بازیگران و تهیهکنندگان مطرح سینما هستند.. من به این اعتقاد دارم میشود دانشجوی رشته بازیگری یا کارگردانی یا سینما و تئاتر نبود و وارد این حرفه شد. از طرف دیگر معتقدم نمیشود ماندگار شد و هیچ دانشی نداشت. به چه دلیل؟ به دلیل اینکه هرکسی در هر رشتهای، ممکن در دورهای موفق باشند اما ماندن و ماندگار بودن مهم است. شما حتی پزشکی را هم نگاه کنید میبینید که جراحانی بودند که در دورهای خیلی موفق بودند و شهره شدند، اما بعد از مدتی ناگهان محو شدند، چرا؟ چون نیامدند خودشان را به روز کنند. کار جدیدتر یاد بگیرند و اکتفا کردند به همان دانشی که داشتند.

این موضوع بیارتباط به بحثهایی داغ و گستردهای نیست که این روزها در مورد مصاحبهای که با چند بازیگر انجام شده و من هم دیدم، مطرح میشود.. ببینید مشکل بیش از آنکه از افراد باشد از سیستم و ساختار است، وقتی که یک سیستمی از منِ بازیگر مثلا نیوشا ضیغمی یک تیپ را میخواهد، وقتی که کارگردان، تهیه کننده مثلا میبیند منِ بازیگر یک فیلم پرفروش دارم، میخواهد که با همان کاراکتر، همان مضمون، همان نقش و حتی همان گریم، فیلم دیگری بسازد که پرفروش شود، طبیعی است که چنین ساختار معیوبی در سینما شکل میگیرد. در این شرایط بازیگر هم خیلی به خودش زحمت نمیدهد که کار زیاد از حدی انجام دهد و خلاقیتی به خرج دهد. چون به هرحال ایفا کردن نقش متفاوت و کاراکتری که با خودِ بازیگر فرق دارد، نیاز دارد که بازیگر یا بگیرد، تحقیق و مطالعه کند و در این صورت است که رشد میکند. بهنظر من لازمه هر حرفهای نه فقط بازیگری آگاهی و دانش است، فکر میکنم حتی یک رستوراندار موفق هم قطعا از طریق غیرعلمی نمیتواند موفق باشد و صاحب رستوران متفاوت باشد... در همه جای دنیا هم همینطور است.

به هرحال من معتقدم بازیگرانی که دانش و آگاهای کافی از کاری که میکنند ندارند و نمیتوانند خودشان را بروز کنند و نگاهی حرفهای به بازیگری داشته باشند، حتی اگر در برههای کوتاه دیده شوند، به مرور زمان فراموش میشوند و ماندگار نخواهند بود.

چند وقتی است که کمتر شما را در سینما میبینیم، چرا اندکی کمکار شدهاید؟

راستش شرایطی در سینما حاکم بوده و هست که من آن جو و فضا را دوست نداشتم و ترجیح میدادم زمانی در یک پروژه همکاری کنم که دلم با آن گروه باشد. واقعیت این است که من خیلی دلی کار میکنم.. اگر روابط و مناسبات در گروهی صادقانه نباشد، مایل نیستم کار کنم. از طرف دیگر بهخاطر سیاستگذاریهایی که در دولت قبل صورت گرفت، یک سری کارگردانهای بسیار درخشان خانهنشین شدند و یک سری بازیگران موفق و کسانی که حرفی برای گفتن داشتند بیکار شدند. در آن دوره آدمهای جدیدی پیدا شدند و سینما را به سمت و سویی دیگر بردند، در غیاب هنرمندان و فیلمسازان باسابقه کسانی آمدند و کار کردند و فیلم ساختند که درکی از این هنر نداشتند. علاوه بر این من آدمی هستم که دوست دارم به دور از هرنوع حاشیهای زندگی و کار کنم، هر چند که به عناوین مختلف برایم خیلی حاشیه درست میکنند، ولی واقعا سعی کردم همیشه زندگی آرامی داشته باشم، چون اولویت اصلیام، زندگی خانوادگیام است و بعد از آن کار و حرفهام. در همین جهت سعی کردم اندکی با وسواس به انتخاب کارها دست بزنم و یاد گرفتم صبر کنم تا کاری که با شخصیت آن ارتباط دلی برقرار میکنم، پیشنهاد شود.

خوشبختانه در چند ماهه اخیر دوستانی که خیلی به آنها ارادت داشتم میبینم دوباره کارشان را شروع کردهاند و تماس میگیریم و صحبت میکنیم. الان هم تقریبا بالغ بر 5-6 سناریو هست که احتمال دارد تا پایان سال آینده در آنها حضور داشته باشم.

بهنظر میرسد چندان از سیاستهای فرهنگی گذشته رضایت نداشتید، دوست دارم نظرتان را درباره فضای امروز و سیاستهای فرهنگی مدیران فعلی بدانم.

به نظر من امروز دیدگاه برنامهریزان فرهنگی خیلی با گذشته متفاوت است و سیاست مدیران و مسئولان ارشاد، خیلی با مدیران قبلی فرق دارد. به هرحال سیاستگذاری سینمای ایران در اختیار وزارت ارشاد است، سینمایی که یک تریبون وسیع و تاثیرگذار در سرتاسر ایران است و اصولا در همه جای دنیا اینگونه است و سینما در خیلی از مسائل میتواند وارد شد و در بسیاری حوزهها میتواند اثرگذار باشد. این مسئله بیش از همه بر اهمیت نگاه مدیران فرهنگی به سینما تاکید دارد.

من فکر میکنم بهطور کلی تغییری که در فضای فرهنگی کشور ایجاد شده، سینما را نیز در بر میگیرد و منصفانه میتوان گفت فضای بهتری برای کار و فعالیت در زمینه سینما فراهم شده است.

در این دوره برای سینما هم قطعا اتفاقات خوبی افتاده و خواهد افتاد، هرچند سینما هنوز به حال و هوای دهه شصت و هفتاد و دوران اوجش برنگشته، اما میتوان شاهد انگیزه و امید تازه هنرمندان برای تولید آثاری ارزشمند بود. امروز بسیاری از فیلمسازانی که انگیزههاشان را از دست داده بودند به صرافت افتادهاند که کار کنند. و این واقعا اتفاق مبارکی است.

این روزها شاهدیم که بسیاری از بازیگران سینما و چهرههایی که مورد علاقه مخاطبان هستند، علاوه بر سینما دوست دارند تئاتر را تجربه کنند. چرا تا حالا تئاتر کار نکردید؟

در این چند وقت، پیشنهاد تاتر زیاد داشتم، خیلی هم دوست دارم که تئاتر کار بکنم. همین چند شب پیش هم که به تماشای کاری رفتم، بهنظرم خیلی گروه خوبی بودند و دوست داشتم اگر فرصتی مهیا شد، در کاری شرکت داشته باشم. هرچند کارهای شخصی و و همچنین بازیگری در سینما، چندان اجازه زمان گذاشتن برای تمرین و اجرای تئاتر را به آن صورتی که لازمه این هنر است، به من نمیدهد، با این حال قطعا به زودی تئاتر کار میکنم.

خیلیها میگویند نیوشا ضیغمی کلا ضد تلویزیون است و تمایل به کار در تلویزیون ندارد، آیا با یان حرف موافقید؟

من هیچ فاصلهای بین مدیومهایی مثل سینما و تلویزیون و تئاتر نمیگذارم. این مدیومها خودشان هستند که در طول زمان و در طی شیوه اداره کردن، خودشان را تعریف میکنند، همین باعث میشود که تو ترغیب بشوی که کار بکنی یا نکنی. من هیچ منافاتی به لحاظ فکری با تلویزیون ندارم.. تلویزیون به نظر من مدیومی است که بسیار وسیع و تاثیر گذار است، کما اینکه ما بازیگرانی داشتیم که همچنان بعد از سالها از پخش سریالشان، هنوز به اسم همان سریال در میان مردم شناخته میشوند. مثل «ناتاشا» «سیتا» و هنوز که هنوزه شما این اسمها را میشنوید. کسی نیست که به یاد سریال «شب دهم» کار آقای فتحی بیفتد و معترف نشود که کار ماندگاری است. همه اینها بُرد و گستره وسیع اثرگذاری و ماندگاری سینما را نشان میدهد.

با این همه یک سریال چندین ماه وقت بازیگر را میگیرد، از طرف دیگر به نوعی یک مرزبندی مخفی بین بازیگران سینما و تلویزیون وجود دارد، البته این فقط مخصوص اینجا نیست و همه جا همینطور است، در تمام دنیا این مرزبندی بین بازیگران سینما و تلویزیون و تئاتر به نوعی وجود دارد ـ بین سینما و تئاتر شاید کمتر ـ حتی اگر به هالیوود نگاه کنید حتی مراسمها و جشنوارههایشان جدا از هم است. بازیگران تلویزیونی و بازیگران سینمایی؛ مرز بندی بین این دو همواره وجود داشته است، با این وجود بازیگران سینما به سمت بازی در سریال هم میروند. من هم، نه این که ابدا به تلویزیون نرفته باشم، من در دو کار در تلویزیون حضور داشتم؛ از نخستین حضورم در تلویزیون خیلی راضی هستم و بهنظرم کاری ماندگار بود که همیشه به آن افتخار کردهام و برایم همپایه چندین فیلم سینمای ارزش دارد. اما سریال دومی که کار کردم، تصوری که من از آن کار داشتم خیلی بهتر از چیزی بود که در نهایت پخش شد، برای اینکه از 1400 دقیقهای که فیلمبرداری شد و قرار بود پخش شود، 460 دقیقهاش را حذف کردند. طبیعتا چیزی از کار باقی نماند.

به هرحال اگر پروژهای تلویزیونی، خوب باشد، اثری باشد که نقشش را دوست داشته باشم و تاثیرگذار باشد، در آن شرکت میکنم و وقت میگذارم. اینگونه نیست که خط کشی بین تلویزیون و سینما کنم.

بههر حال از خیلی جهات سینما و تلویزیون با هم متفاوت است، حتی درآمد تلویزیون خیلی کمتر از سینماست؟

نه، برای ستارهها اینطور نیست ... اتفاقا در خیلی جاها درآمد تلویزیون بیشتر از سینماست. به دلیل اینکه سینمای مستقل به شدت دچار بحران سرمایه است و در شرایط اقتصادی فعلی، تلویزیون خودش سرمایه تولید می کند و بودجهای تامین شده دارد. از این جهت اگر به فلان بازیگر پیشنهاد کار میدهند، قطعا دستمزدش را هم میدانند و میپردازند.

مطلب دیگری که باید گفت این است که به هر حال تلویزیون همچون گذشته بیننده ندارد و همه میدانند که تلویزیون به دلایل متعدد بینندگانش را از دست داده است. تعارف که نداریم و این یک واقعیت است. الان چند وقتی است که مردم بار دیگر به تلویزیون اقبال نشان دادهاند و آن هم به صورت موردی است و مثلا یک برنامه مثل «خندوانه» میتواند مخاطبان را به خود جذب کند. می بینند.

سالهاست که مدیران و برنامهریزان تلویزیون میدانند که مردم تلویزیون نمیبینند و این اتفاق بدی است. در این شرایط است که مردم به سمت برنامههای بیمحتوا میروند و پای سریالهای ماهوارهای مینشینند که فرهنگشان فرسنگها با فرهنگ و منش ما فاصله دارد. من نه آدم دگمی هستم نه گرایش خاصی دارم، اما چیزی که وجود دارد این است که به هرحال وقتی کاری هیچ جذابیتی ندارد، فی الواقع بیننده هم نمیبیند.

در واقع این سیاستگذاریهای نادرست تلویزیون در گذشته است که ماحصلش امروز استقبال از جم تی وی و فارسی وان و امثال اینها شد و شبکههای ماهوارههایی چنان مخاطب پیدا کرد که برخی بازیگران ایرانی ترغیب شدند که بروند و در سریالها و فیلمها و برنامههای تولید شده در این شبکهها، حاضر شوند. بیتعارف، انچه امروز هست نتیجه سیاستگذاریهای گذشته خودمان است. وضع خرابِ اقتصادیِ سینما و تلویزیون، بازیگر و کارگردان سینمای ایران را ترغیب کرد که به فکر کار در محیطهای دیگر و آثاری دیگر باشند... آثاری سطحی که هیچ سنخیتی با فرهنگ ایران و ایرانی ندارد. باور کنید من سینمای هالیوود را میفهمم ولی سریالهای ماهوارهای را نمیفهمم، مضمون همهشان چیزی جز عشق و خیانت و این جور مسائل نیست، آن هم در سطح نازل، انگار هیچ موضوع دیگری نمیتواند دستمایه ساخت یک سریال شود. آثاری که هیچ محتوایی ندارد و فقط با جذابیتهای بصری که مردم ما از آن محروم بودند، سعی دارند توجه مخاطب را به خود جلب کنند.

آیا شما به حوزههای دیگر مثل فیلمنامهنویسی و کارگردانی فکر کردهاید؟ که مثلا روزی خودتان فیلمی بسازید؟

تا حالا فکر نکردم، البته چندی طرح برای فیلم نوشتهام، ولی بهنظرم فیلمنامهنویسی علم و تخصص میخواهد. شاید روزی به جایگاهی برسم که کارگردان شوم ولی الان میدانم که کار من نیست، بهنظرم در سینما و هنر این سرزمین، اگر هر کسی کاری را بلد است انجام میداد، خیلی از مشکلات حل میشد. سوای تخصص، خیلی به کارگردانی علاقه ندارم، شغل دومی که در سینما دوست دارم تولید فیلم است نه ساختنش. بیشتر دوست دارم در بخش پروداکشنِ سینما کار کنم. خیلی تاثیرگذار است اگر یک تهیهکننده خودش صاحب ایده و تفکر باشد. من فکر میکنم چنین تهیهکنندهای حتی میتواند روی تفکر کارگردان هم تاثیر بگذاره. برای من تولید و تهیه فیلم، بخشی جذاب در سینماست، هنوز هم علم این کار را در حد تمام و کمالش ندارم، با این حال میتوانم یک کار را از صفر تا صدش جمع کنم. از سال 89 تا الان بر اسا تجربیاتم چند کار بوده است که به دست من تولید شد، البته تهیهکننده داشت، اما من هم همکاری میکردم و بانی تولید کار بودم. از اینها گذشته در حال حاضر تنها دوست دارم بازیگر باشم.

دوست ندارم خیلی به مسائل خصوص و زندگی شخصی شما اشاره کنم، اما از آنجایی که شما بازیگری هستید که هواداران بیشماری دارید و بسیاری دوست دارند از شما و درباره شما بیشتر بدانند، با اجازهتون این سوال را مطرح میکنم که؛ سال گذشته خبری سایتها و فضای مجازی منتشر شد که نیوشا ضیغمی قرار است مادر بشود. آیا صحت داشت؟ اگر دوست دارید و مایل هستید در اینباره صحبت کنید، بفرمایید.


من در سن 29 سالگی زندگی مشترکم را شروع کردم. بازیگر بودم. موقعیت اجتماعی داشتم، همه چی بود، اما خانواده برایم در اولویت اول قرار داشت. همیشه دلم میخواست زندگیام روی یک اصول و چارچوبی باشد. از این رو وارد زندگی مشترک شدم و به هرحال ثمره یک زندگی قطعا بچه است و هیچ زنی در هیچ جای دنیا نیست که دوست نداشته باشد مادر شود. زنها در یک سن و دورهای خیلی بیشتر دوست دارند و مایلند صاحب فرزند شوند، من هم دلم میخواست که پارسال مادر میشدم، اما به دلیل شرایط و مشغله کاری زیاد نشد. صادقانه بگویم واقعا دلم میخواهد اگر روزی صاحب فرزند میشوم برای فرزندم مادر خوب باشم، نه اینکه وقتی بچه به دنیا بیاید ندانم که میخواهم چکار کنم و وقتی برای رسیدگی کامل به فرزندم نداشته باشم. با این همه امیدوارم در یک سال آینده این اتفاق رخ دهد و من هم مادر شوم، چون دوست ندارم فاصله سنیام با بچهام زیاد باشد، اصلا اعتقادی هم به این ندارم که یک بازیگر نباید خانواده داشته باشد و برای بازیگر حرفهای بودن نباید مادر یا پدر بود. به نظر من سینما و بازیگری هیچ منافاتی با زندگی شخصی آدمها ندارد.

خانم ضیغمی از آنجایی که شما همسر یک تاجر هستید و بیتردید از وضعیت اقتصادی هم باخبر، دوست دارم نظرتان را درباره شرایط اقتصادی امروز بدانم. با توجه به دورنمای برداشته شدن تحریمها، آینده را چگونه میبینید؟ 

خب شرایط اقتصادی در کشور ما به شدت بحرانزده هست، اما چیزی که در حال و گذشته تفاوت را ایجاد میکند این بود که امروز در جامعه ما همه چیز بینالمللی است، شما نمیتوانید در جامعهای با محدوده جغرافیایی محدود زندگی کنید و بخواهید همه چیز را خودتان تولید کنید و بگویید من مستقلم و همه چیز را خودم میسازم، همه کارها را خودم میکنم و به دنیا هم هیچ کاری ندارم. دقیقا شرایطی که ما در گذشته داشتیم و گذراندیم چنین شرایطی بود، اما چیزی که امروز من دارم میبینم و شاید هنوز مانده تا به شرایط ایدهآل برسد، تغییر این نگاه است.

در این میان، این قشر کارآفرین بود که بیش از همه آسیب دید. کسانی که کارآفرین بودند و داشتند از زندگی سالم و کار کردن، پول در میآوردند، در اوضاع پیچیده اقتصادی و با نوسانات غیرعادی مانند نوسان قیمت ارز بهشدت آسیب دیدند. اما برخلاف گذشته جوی که امروز شاهد آنیم، جو امیدواری است و ایران دارد به تعامل با جامعه بینالملل باز میگردد و برمیگردد. من خیلی به آینده امیدوارم و فکر میکنم در صورت ادامه این مسیر، اقتصاد ایران رشد خواهد کرد و میتواند به یکی از قطبهای اقتصادی منطقه تبدیل شود.

نیوشا ضیغمی و نامزدش در انتخابات سال 92 طرفدار روحانی بودند، ولی پس از مدتی از حمایت انتخاباتی از ایشان دست کشیدند، دلیلش چه بود؟ 

اصلاچنین چیزی نیست. من برای دکتر روحانی به دلیل علم و سواد دیپلماسیاش و سیاست تعاملیاش که صلح و امنیت را به ارمغان آورد و بهنوعی اعتبار و آبروی ایران را در سطح جهانی بازگرداند، بسیار احترام قائلم. نه فقط شخص ایشان، بلکه تمام اعضای هیأت دولت روحانی و مخصوصا آقای ظریف شخصیتهای آگاه و متخصص و محترمند. واقعا آقای ظریف در این چند سال کاری کرد که شاید نشدنیترین کار در طول تاریخ سیاست ایران بود. واقعا نمیخواهم فضای این گفتوگو تماما سیاسی شود، ولی واقعا دکتر ظریف کاری را انجام دادند و پکیجی را به سر و سامان رساندند که به نظر من کار خیلی خیلی سختی بود و ایشان با سواد و دانش سیاسیاش و با روابط و علمی که داشت و با دیپلماسی درستی که در پیش گرفت، کاری بزرگ را برای مردم ایران به سرانجام رساند. ممکن است الان در شرایط بحرانی باشیم، ممکن است شاهد رکود اقتصادی و سختی و گرانی باشیم، اما من ترجیح میدهم دو سال سختی اقتصادی را تحمل کنم ولی امید به آینده وجود داشته باشد. این مرارت را به هشت سالی که منجر به آن همه مسائل شده است و چیزی جز صدور قطعنامه و تحریم نداشت و در نهایت یک سری آدم از قبل آن تحریمها سودهای کلان به جیب زدند، ترجیح میدهم.

خانم ضیغمی، اندکی درباره سالن زیبایی که با کمک خانم دکتر زهرا ظهیری راهاندازی کردید صحبت کنید، شما خودتان بازیگرید و همسرتان هم تاجر موفقی هستند، بیتردید به لحاظ مالی نیازی به شغل دوم نداشتید، چه شد که به فکر ایجاد این مجموعه افتادید.

من سعی می کنم تا آنجایی که خداوند به من عمر می دهد کار کنم. دلم میخواهد در مقوله کاری خودم که سینماست و اولین حرفه و اولویت من است و چه در کار دیگری که انجام می دهم پشتکار به خرج دهم. اما این کار برای من ناخواسته پیش آمد. پیشنهادی از پزشکی که من مراجعش بودم به من شد و پذیرفتم. در ابتدا خیلی راضی نبودم اما به هر حال این مسیر را من شروع کرده بودم و ناگزیر باید ادامه می دادم. خدارا شکر الان با خانم ظهیری کار میکنم که انسان فرهیخته ای است و کارش هم خوب است و هم اینکه دوست بسیار خوبی است. اما امروز واقعا لذت می برم از اینکه در این سالن را باز می کنم. در این زمینه من سرمایه گذار نیستم بلکه شریکم. چندین نفر در این مجموعه با ما همکاری میکنند. من به واسطه موقعیت و شهرتی که داشتم میتوانستم در این زمینه تاثیرگذار باشم تا این مقوله به شیوه ی درستی معرفی شود.. تمام تلاش من و خانم دکتر هم این بود که به هیچ عنوان از مخاطب این مجموعه به عنوان ابراز استفاده نکنیم. یعنی صادقانه ترین شکل ممکن خدمات ارائه شود.. نه اینکه به این دلیل شهرت من مردم به این مکان بیایند. من علاقمند بودم در حالی که ممکن است درسال مثلا دو فیلم بازی کنم، باقی ایام را کار دیگری انجام دهم. تا اینکه یک اتفاق خیلی خوب باعث شد تا با خانم دکتر ظهیری آشنا شوم. من هیچ پزشکی را ندیدم که مانند ایشان این اندازه زمان برای کارش بگذارد و این همه انرژی صرف کند. که این برای من بسیار ارزشمند است.

در ابتدای کار و آن هنگام که تصمیم به تاسیس این مرکز گرفتید، فکر نمیکردید این همکاری مشکلی ایجاد کند؟

ابدا. پزشکی واقعا یکی از سختترین مشاغل دنیاست. ممکن است که در هر حرفهای آدمهای متفاوتی کار کنند، ولی خانم دکتر پیش از اینکه شریک کاری باشند، دوست من هستند و از نظر اخلاقی خصوصیتهای ویژهای دارند که برای من گرانقدر است.

خانم دکتر ظهیری، نظر شما درباره این همکاری چیست؟

ما اوایل که میخواستیم باهم شریک شویم، این حرفها خیلی مطرح بود که نمیتوانید با هم همکاری کنید، اما واقعا بگویم که وجود خانم ضیغمی انگیزه زیادی به من داد. هر روز با ذوق و شوق زیادی به اینجا میآیم و خیلی خوشحالم از این اتفاق، چرا که همزمان یک دوست، شریک و خواهر خوب پیدا کردم. زیبایی باطن نیوشا خیلی برجستهتر از زیبایی ظاهرش است و این را من از نزدیک فهمیدم.

دوستی شما چطور شکل گرفت؟

من نیوشاجان را در یک مراسم خانوادگی دیدم، تولد یکی از دوستانم بود. ایشان آنجا مطب داشت و من هم جای دیگری مطب داشتم. خیلی خوشحال شدم از اینکه دیدم ایشان پزشک موفقی است. همیشه معتقدم بعضی اتفاقات زندگی، تقدیر و قسمت است. باور دارم که این قسمت بود که ما در یک نقطهای به هم برسیم. من بعد از اینکه ایشان را دیدم متوجه شدم که شخصیتهایمان از جنس یکدیگر است. بالاخره من دعوت ایشان را پذیرفتم و مرکز را بستم و آمدم پیش ایشان. الان هم بسیار به آینده خوشبینم. همیشه میگویم که صداقت و روراستی میتواند آینده روشنی را بسازد.

انسان باید آنچه را که برای خودش ترجیح میدهد برای دیگران هم بخواهد.

خانم ضیغمی میخواهم به صراحت سوالی بپرسم؛ خیلیها میگویند که نیوشا ضیغمی در مطبش پولهای کلانی میگیرد، آیا واقعا اینگونه است؟

ببینید اولا اینکه من به عنوان حرفه دوم، کاری را شروع کردهام. صادقانه بگویم ما نه قیمتمان از جای دیگر بالاتر است و نه پولهای کلانی میگیریم.

دیگر اینکه باید پذیرفت که یک پزشک نصف جوانیاش را وقف تحصیل و کسب دانش کرده است. من همیشه میگویم کسی که پزشک میشود از مقطع راهنمایی باید خوب درس بخواند تا بتواند در دانشگاه قبول شود. بعد از دانشگاه هم طرح و هزار مرحله و داستان دیگر ت ا در نهایت بتواند خود را بهعنوان یک پزشک تثبیت کند.

من که دوازده سال است کار میکنم، شهرتی دارم و مردم به من همواره لطف داشتند. من همیشه قدردان لطف و مهر مردم بودهام و برای همین هیچوقت از محبت مردم سوء استفاده نکرده، نمیکنم و نخواهم کرد. در این مرکز فقط میخواهم شرایطی مهیا شود که بتوانیم حقوق بچههایی که اینجا با انگیزه زحمت میکشند بپردازیم، بچههایی که صبح زود از خانههایشان بیرون میآیند و بیوقفه در این مرکز تلاش میکنند. از این جهت جالب است بدانید که تا امروزمن و خانم دکتر هیچ پولی از اینجا برداشت نکردهام و همه سعیمان این بوده که حتی در ماههایی که رکود بود، حقوق بچهها را بهموقع بپردازیم. من در طی این سالها به شنیدن این ادعاها و حرفهای عجیب و غریب عادت کردهام و میگذارمش پای همان سخنان ناپخته ایرانی.

خانم دکتر ظهیری اگر ممکن است شما هم در مورد فعالیت این کلینیک اندکی توضیح دهید؟

واقعیت این است که ما سودمان نسبت به دیگر مراکز خیلی کمتر است. هم نیوشا جان و هم من آدم مادیگرایی نیستیم. این شعار نیست، باور کنید خیلی وقتها به من از کلینیکهای اطراف زنگ میزنند و میپرسند با مواد باکیفیتی که استفاده میکنید مگر سودی هم میبرید؟ خیلیهاشان میگویند که با خدماتی که ما در کلینیک خودمان ارائه میدهیم کار آنان زیر سوال رفته است. همانطور که خانم ضیغمی گفتند هدف ما، تاسیس کلینیکی بود که بدور از فضای ناسالمی که در این عرصه وجود دارد، کار درست، علمی و باکیفیتت ارائه کند.

جدا از همه این حرفها و حاشیههایی که مطرح میکنند، دوستیام با نیوشا بیش از همه چیز برایم ارزش دارد و این را از صمیم قلبم میگویم، آینده شغلی و کسب و کار و سود اصلا برای من مهم نیست. کاش رفاقت ما را درگیر حاشیهها نکنند.

خانم ضیغمی در پایان اگر مطلبی هست بفرمایید

در تمام دنیا آدمهای موفق را تشویق میکنند، ما شاید تنها جامعهای هستیم که هرکسی که موفق است یک انگی به او میزنند. میگوییم پارتی داشته، دزدی کرده یا پول گرفته.. واقعا دلیلی ندارد هر کسی که موفق بود، سرکوبش کنیم. کاش یک ذره بیشتر یکدیگر را دوست داشته باشیم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین