کد خبر: ۷۳۵۸۷
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۵
خانواده ما كلا تمش طنز است! و خنده در خانواده ما زياد است. همه اعضاي خانواده هميشه حرف‌هايشان همراه با طنز و شوخي است. ما بحث جدي كمتر داريم!
فائزه هاشمي دختر آيت‌ا... هاشمي‌رفسنجاني كه از چهره‌هاي فعال سياسي به شمار مي‌رود، چندي پيش گفت‌وگويي داشت كه رويكرد طنزآميز دارد. اما در خلال اين گفت‌وگوي طنز، فائزه هاشمي اشاراتي نيز به روحيات و زندگي شخصي و خانوادگي و باورهاي سياسي خود نيز مي‌كند كه قابل توجه است. چيزي كه قابل تحسين است آن است که فائزه هاشمي به عنوان يك چهره سياسي سرشناس از اينكه تن به گفت‌وگويي توأم با شوخي و مطايبه بدهد، باکی ندارد و نشان مي‌دهد كه برعكس بسياري از سياسيون كه از هم رديف قرار گرفتن با مردم عادي فراري‌اند، او واهمه‌اي از اين قضيه ندارد. البته قسمت‌هاي عمدتا پاياني اين گفت‌وگو با راديو صداي اميد به مسائل جدي هم گريزي داشته است كه در ادامه می‌خوانيد:

رابطه شما با طنز و شوخي چگونه است؟

خانواده ما كلا تمش طنز است! و خنده در خانواده ما زياد است. همه اعضاي خانواده هميشه حرف‌هايشان همراه با طنز و شوخي است. ما بحث جدي كمتر داريم! و بحث‌هاي جدي‌مان هم قالب طنز دارد. ما كمتر از چيزي ناراحت مي‌شويم و هميشه مي‌خنديم.

تا حالا سوتي داده‌ايد؟

حتما. يكي از سوتي‌هايي كه اخيرا زياد مرتكب مي‌شوم، فراموش كردن اسامي افراد است. فرضا با فردي مواجه مي‌شوم و سلام عليك گرمي انجام مي‌دهم- خب بايد كمي سياستمدار باشم و نگويم نمي‌شناسمت!- بعد از طرف مي‌پرسم شما كي بوديد؟ كجا ديده‌ام‌تان؟ خب خيلي بد مي‌شود ديگر! چون گاهي اوقات طرف خيلي آشناست و من خيلي خجالت مي‌كشم. از اين اتفاق‌ها خيلي برايم مي‌افتد. احتمالا براي سن و سال و آلزايمر است! متاسفانه اسامي آدم‌ها را فراموش مي‌كنم. اين يكي از سوتي‌هايي است كه خيلي مرتكب مي‌شوم.

گفتيد فراموشي‌تان به خاطر سن و سال است. مگر خانم‌ها پير هم مي‌شوند؟

خانم‌ها مثل همه سنشان زياد مي‌شود. خانم‌ها دلشان هميشه جوان است! اما سنشان كه بالا مي‌رود.

روز خواستگاريتان يادتان هست؟

بله. اما به آن معنا خواستگاري‌اي نداشتيم. بابام آقاي هاشمي به من و فاطي گفت پسرهاي آقاي لاهوتي، حميد و سعيد از شماها خواستگاري كرده‌اند، جوابتان چيست؟ ما هم گفتيم بله و تمام شد. يعني همه خواستگاري ما همين بود.

صحبت كه داشتيد؟

صحبت نداشتيم. قبل از آن، در حالي كه نمي‌دانستيم جريان از چه قرار است، سفر خانوادگي‌اي رفتيم كه براي آشنايي بود ولي ما خبر نداشتيم. آنجا به شكل طبيعي صحبت كرده بوديم. البته قبل‌تر از آن هم در زمان شاه، در جلوی زندان ارتباط وجود داشت. از زندان كه بيرون آمدم - هنوز انقلاب پيروز نشده بود- اين اتفاق افتاد و همه‌چيز تمام شد.

يعني ديگر شرايط براي اينكه سيني چاي را روي آقاي داماد چپه كنيد وجود نداشت؟

نه. خواستگاري و چايي نداشتيم. اصلا من هميشه از چاي بردن بدم مي‌آمد، يعني هميشه در ذهنم بود كه هيچ‌وقت چنين كاري را انجام ندهم كه خوشبختانه اتفاق هم نيفتاد.

حالا من چند نفر را نام مي‌برم، شما نخستين برداشت طنزي كه به ذهنتان مي‌آيد را بفرماييد.

حالا اينكه برداشت طنز باشد يا نه را نمي‌دانم، ولي نخستين برداشتم را مي‌گويم. طنز گفتن درباره همه موضوعات خاص سخت است.

كوزت؟

ظلم تاريخي به زنان.

مستربين؟

هيچ‌وقت نتوانستم با او بخندم!

سركار خانم راكعي؟

آستين‌هاي بالايش هميشه در ذهنم است!

جواد ظريف؟

خنده‌هايش كمي آدم را عصبي مي‌كند!

علي‌اكبر هاشمي‌رفسنجاني؟

مرد هميشه گريان. بزرگ مرد تاريخ!

هيلاري كلينتون؟

نمي دانم چرا نمي‌تواند مدل موهايش را طوري درست كند كه آدم فكر نكند آشفته است!

اگر پدرتان بخواهند دوباره تجديد فراش كنند، شما چه عكس‌العملي نشان مي‌دهيد؟

اولا كه ايشان چنين كاري نمي‌كنند و هيچ‌وقت هم خوشبختانه دنبال چنين چيزهايي نبوده‌اند. اما حتما عكس‌العمل‌مان چيز خوبي نخواهد بود! حتي ممكن است خطرناك هم باشد!

راجع به مدرسه رفاه برايمان بگوييد. شما آنجا درس مي‌خوانديد. خاطره‌اي از آن داريد؟

من آنجا يك سال مدرسه مي‌رفتم. كلاس اول راهنمايي. قبل از انقلاب. بابا از موسسان آنجا بود. نمره ديني من 4 شد. بابا حرصش گرفت كه حالا چرا نمره ديني‌ات 4 شد؟! رياضي را 4 مي‌شدي! تو آبروي من را آنجا بردي! بالاخره همه آنجا مرا مي‌شناختند و مي‌دانستند دختر آقاي هاشمي‌ام. من گفتم به خدا همه‌چيز را درست نوشتم و به من نمره نداده‌اند. بابا گفت چه نوشته‌اي؟ گفتم پرسيده بودند توحيد يعني چه؟ من هم نوشتم يعني راستي و درستي. بابا هم گفت خيلي هم درست نوشتي. اصلا توحيد يعني يگانگي خدا.

من شما را در موقعيتي قرار مي‌دهم. عكس‌العملتان را بگوييد. تصور كنيد چشمانتان بسته است. باز كه مي‌كنيد مي‌بينيد روي پلي قرار داريد كه روي دره عميقي واقع شده است و به پاهايتان كشي بسته شده است. نخستين كاري كه مي‌كنيد چيست؟

چشم هايم را دوباره مي‌بندم كه چيزي نبينم.

دومين كار؟

چشم‌هايم ر ا اصلا باز نمي‌كنم.

آخرين كار؟ اينجا ديگر مي‌خواهند هولتان بدهند پايين.

چشم بسته باقي مي‌مانم! كه شاهد هل دادنم نباشم!

تا حالا دروغ گفته‌ايد؟

بله. حتما گفته‌ام. نمي‌توانم حتما بگويم كه نگفته‌ام.

دروغ گفته‌ايد يا راستش را نگفته‌ايد؟

خيلي به استثنا. چون معمولا دروغ نمي‌گويم و هميشه خيلي هم رك هستم. اگر بگوييد آخرين بار چه وقت دروغ گفته‌اي و چه گفته‌اي يادم نمي‌آيد ولي نمي‌توانم قاطعانه بگويم دروغ نگفته‌ام. حتما گفته‌ام گهگاهي. حالا ضرورتي بوده كه احساس كرده‌ام بايد دروغ بگويم، يا ترسيده‌ام مثلا. فرضا دوران كودكي بوده و كار خطايي كرده‌ام و دروغ گفته‌ام. بله اينها بوده است.

چقدر از موقعيت‌تان سوءاستفاده كرده‌ايد؟

معمولا سوءاستفاده نكرده‌ام. آهان! معمولا اين كار را نمي‌كنم. اما چند باري در جاده پليس جلوی راهم را گرفته است- چون خودم رانندگي مي‌كنم- من خودم را هيچ‌وقت معرفي نمي‌كنم. چون مي‌دانم آنها موظفند جريمه كنند. اما يكي دو باري گير داده بودند ماشينم را توقيف كنند. خب وسط جاده يك يا چند خانم و بچه، اگر بخواهند ماشين را توقيف كنند خيلي سخت است، اين‌طور مواقع خودم را معرفي كرده‌ام كه فقط ماشينم را توقيف نكنند. مثلا گفته‌ام تو رو خدا فقط جريمه‌ام كنيد!

ماشينتان مدل بالاست؟

نه. الان جك دارم. ماشين چيني. قبلش هم ورنا بود.

فرض كنيد شما سفري براي برقراري صلح با فضايي‌ها رفته‌ايد...

البته ما با هيچ كس از جمله فضايي‌ها جنگي نداريم كه حالا بخواهيم صلح كنيم!

قرار است شما بياييد و گزارش اين جلسه صلح با فضايي‌ها را به مردم بگوييد، به اندازه چند ثانيه برايمان بگوييد.

حالا نمي‌شود يك چيزي واقعي بپرسيد؟ (مي‌خندد) يك چيزي كه بشود تصورش كرد؟

شما برجام را براي مردم توضيح بدهيد!

برجام را بخواهم توضيح بدهم مي‌گويم توافقي است به نفع ملت ايران. اگر اين اتفاق نيفتد، دوباره يك فرصت‌سوزي تاريخي خواهد بود.

راجع به مادر هم صحبت مي‌كنيد؟

مادر به‌طور كل يا مامان خودم؟

مامان خودتون. خانم مرعشي. براي شما مادر بوده‌اند يا فراتر از آن؟ در زندگي فائزه هاشمي، خانم مرعشي چه نقشي داشته‌اند؟

فراتر از مادر بوده‌اند. چون در دوران بچگي ما بابا خيلي از وقت‌ها زندان بود و پيش ما نبود و مامان هم پدر بود و هم مادر. مسئوليت خانه و تربيت ما با ايشان بود و من فكر مي‌كنم خيلي از ويژگي‌هايي كه من الان دارم، از ايشان است. يعني ارث و ژن ايشان است كه به من رسيده است. فكر مي‌كنم بخش عمده‌اي از هر چيزي كه ما داريم براي مادر است. به ويژه مامان ما كه در بسياري دوران‌ها جاي پدر هم بود.

شما دست بزن هم داريد؟

گاهي آره! خيلي كم البته.

همسرتان را هم زده‌ايد؟

نه. (مي‌خندد) اصلا نمي‌توانم بگويم دست بزن دارم. استثنائا اگر اتفاق افتاده باشد كه مثلا بچه هايم كوچك بوده‌اند و يكي و دوبار در نهايت. اما نمي‌توانم بگويم اصلا نزده‌ام.

طنزترين اتفاق زندگي‌تان را برايمان بگوييد.

يكي از اتفاقات طنزي كه براي من زياد رخ مي‌دهد، سوسك است! چون من از سوسك مي‌ترسم و هر وقت سوسك مي‌بينم وقايعي اتفاق مي‌افتد كه بعدا خودم خنده‌ام مي‌گيرد كه چطور چنين چيزي اتفاق افتاد. مثلا يك بار كه نماينده مجلس پنجم بودم و آن روز استيضاح آقايان مهاجراني و عبدا... نوري بود، داشتم به سمت مجلس رانندگي مي‌كردم و كسي همراهم نبود. يكدفعه در آيينه بود يا بالاي سرم، ديدم كه يك سوسك چسبيده! من بلافاصله ماشين را نگه داشتم و پياده شدم و درب را بستم و به منزل بابا اينها زنگ زدم. چون منزلشان نزديك پل رومي بود و به موقعيت من نزديك بود. زنگ زدم كه يك نفر از آنجا بود. رويم هم نمي‌شد كه در خيابان جلوی كسي را بگيرم و بگويم بيا اين سوسك را از ماشين من در بياور يا بكش! ديگر نشستم همانجا. از مجلس هم مرتب نماينده‌ها تماس مي‌گرفتند كه چرا نمي‌آيي؟ دير شده! الان استيضاح شروع مي‌شود! بايد همه در مجلس باشيم! من ولي رويم نمي‌شد به آنها بگويم منتظرم يك نفر بيايد سوسك را بكشد تا بتوانم سوار ماشين بشوم و بيايم.

نظرتان راجع به توليد برنامه‌هاي طنز چيست؟

خيلي با آن موافقم. البته هر طنزي نه. طنزي كه انتقادي باشد. طنز از نظر من بايد همراه با انتقاد باشد و به نظرم بسيار موثر است و كار قشنگي است.

از چه كسي دلگير هستيد؟

معمولا دلگير نمي‌شوم، مگر به استثنا. در انتخابات مجلس ششم كه راي نياوردم دلگير شدم. البته گاهي پيش مي‌آيد. اما خيلي دير به دير. بايد اتفاق اساسي‌اي باشد كه دلگيرم كند.

اگر رئيس‌جمهور بشويد چه كارهاي اساسي‌اي انجام مي‌دهيد؟ دو موردش را بگوييد. اگر رئيس‌جمهور شويد، نخستين رئيس‌جمهور زن خواهيد بود.

من الان نماينده مجلس هم نمي‌توان بشوم، چه برسد به رئيس‌جمهور! (مي‌خندد) يكي اينكه بايد ارتباطمان را با همه كشورهاي جهان بهبود ببخشيم و به صورت عادي برگردانيم. دوم تاكيد بسياري دارم كه شايستگان بر سر كار بيايند، يعني كساني كه واقعا توانايي دارند. فارغ از اينكه با من باشند يا نباشند. اينكه گروهي را از حقشان محروم كنم و بگويم اين نمي‌تواند رئيس‌جمهور شود و آن نمي‌تواند نماينده مجلس و وزير شود، به نظرم بي‌معناست. بايد برعكس اين باشد و اتفاقا من كه انتخاب شده‌ام بايد احساس كنم رقيبي دارم تا خوب كار كنم. وقتي من همه رقيب هايم را حذف مي‌كنم كه نتوانند وارد ميدان شوند، ديگر انگيزه‌اي براي خوب كار كردن نخواهم داشت. من نوعي يا همفكر من و مجموعه ما. من اين رفتار را نمي‌توانم تحمل كنم. چون به نظرم با دموكراسي واقعي و سازندگي و رشد و توسعه مغايرت دارد. ما به چيزهاي زيربنايي احتياج داريم كه اگر حل شود، مسائل ديگر هم حل مي‌شوند.

كلا در‌ها را باز مي‌گذاريد ديگر؟

من كلا سياستم درهاي باز است! اگر ببينيد شيشه‌هاي ماشينم هميشه يك مقدار پايين است. اكثرا ماشينم قفل نيست. پنجره خانه‌مان هميشه باز است. در خانه‌مان قفل نيست. در دفترم در دانشگاه قفل نيست. همه جا من سياست در‌هاي باز دارم! اعتقادي به بستن ندارم. من فكر مي‌كنم محدوديت‌هايي كه ايجاد مي‌كنيم، هيچ‌وقت مثبت نيست و هميشه بار منفي دارد.

من همينجا به شما راي مي‌دهم! مي‌توانيد روي يك راي من حساب كنيد! (مجري مي‌خندد)

پس توانستم راي شما را جذب كنم! (مي‌خندد) تبليغاتم مثبت بود پس!

حرف پاياني‌تان را مي‌شنويم.

حرف پاياني مجلس است. بايد مجلسي تشكيل شود كه يار و همراه دولت باشد تا دولت بتواند برنامه‌هايش را پيش ببرد. آن‌قدر براي وزرا مانع ايجاد نكنند كه وزرا محافظه‌كار شوند. مردم نقش اساسي دارند كه راي بدهند و كانديدا شوند. ثبت‌نام حداكثري به عنوان كانديدا و راي دادن حداكثري. معمولا اگر مردم آمده‌اند پاي صندوق‌هاي راي، اصلاح‌طلبان پيروز بوده‌اند. اما وقتي مردم نيامده‌اند يا كم آمده‌اند، راي ثابت و هميشگي اصولگرايان باعث پيروزي‌شان شده است. بايد مجلس متفاوتي بسازيم تا بتواند آرمان‌هاي اصلاح‌طلبان و اهداف دولت را محقق كند و كشور را به سمت توسعه ببرد. اگر چنين اتفاقي بيفتد تازه اول راه است. آن‌قدر موانع زياد است و بايد تغييرات اساسي صورت گيرد كه اميدوارم بعد از انتخابات 92، مجلس دومين قدم باشد و اين راه هموار شود.

منبع: آرمان



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین