کد خبر: ۷۳۳۴۸
تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۲:۲۵
من از حدود پنج‌سالگي اين کار را مي‌کردم و صبح‌ها گوسفندها را مي‌بردم تا به گله ملحق کنم و غروب هم مي‌رفتم و آن‌ها را به منزل مي‌آوردم.
من از حدود پنج‌سالگي اين کار را مي‌کردم و صبح‌ها گوسفندها را مي‌بردم تا به گله ملحق کنم و غروب هم مي‌رفتم و آن‌ها را به منزل مي‌آوردم.

 حسن روحاني در کتاب خاطرات خود، به اشتياقش براي ديدن شير خوردن بره‌ها و همچنين چوپاني اشاره مي‌کند و مي‌نويسد: در کنار منزل مسکوني خودمان، آغلي داشتيم که معمولاً چند گوسفند و يک الاغ در آنجا نگهداري مي‌شد. صبح‌ها مي‌بايست گوسفندها را به محله پايين روستا مي‌برديم تا آن‌ها را به گله ملحق کنيم. من از حدود پنج‌سالگي اين کار را مي‌کردم و صبح‌ها گوسفندها را مي‌بردم تا به گله ملحق کنم و غروب هم مي‌رفتم و آن‌ها را به منزل مي‌آوردم. بردن و آوردن گوسفندها، ماجراهايي فراواني داشت؛ گاهي گوسفندها فرار مي‌کردند و به منزل و يا حتي مغازه‌اي وارد مي‌شدند. گاهي در جدا کردن گوسفندها از گوسفند ديگران اشتباه مي‌شد و دردسرهاي پيش مي‌آمد. تقريباً هرچند روز يک‌بار ما شاهد ماجرايي در اين زمينه بوديم.زايمان گوسفندها و تولد بره‌ها يا بزغاله‌ها هم جالب بود. موقع زايمان گوسفندها ساعت‌ها معطل مي‌مانديم تا زايمان را تماشا کنيم و بعد هم ليسيدن بره توسط مادر و شير خوردن بره‌ها و بزغاله‌ها را مي‌ديديم.



منبع: تابناک
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین