کد خبر: ۷۱۶۳۲
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۵
آنچه امروز منطقه خاورمیانه با آن مواجه شده است، چیزی شبیه به «جنگ‌های 30 ساله» اروپاست. جدالی میان دو نگرش متفاوت از مذهب که همچون جنگ‌های 30 ساله، «فرساینده بودن» و «درهم پیچیدگی» را به ارث برده است.
 روزنامه ایرانی در یادداشتی به قلم  سعید علیخانی تحلیلگر مسائل بین‌الملل نوشت:

ارتکاب جنایت به اسم دین و از طریق تحریف مفاهیم آسمانی آن. این، مضمون نمایشنامه «تارتوف» یا «دغل‌باز» اثر «مولیر» طنزنویس برجسته فرانسوی (قرن 17) است. دست بردن در مفاهیم متعالی در جهت اهداف شیطانی، البته در تاریخ مسبوق به سابقه است اما کمتر کسی تصور می‌کرد که در قرن بیست و یکم نیز، پاریس، شاهد جنایتی باشد که محصول چنین الگویی باشد. پدیده داعش که حاصل جمع برداشت متحجرانه و ایدئولوژیک با توان نظامی است اکنون به مدد ساختار چندملیتی خود به آن میزان از توان عملیاتی رسیده است که ظرف دو سال گذشته، دوبار و هر بار در چند نقطه، عملیات تروریستی سهمگینی را در خاک فرانسه ساماندهی کند. تجلی اعمال  و رفتار «داعش» البته محدود به حوادث تروریستی در قلب اروپا نیست. داعش اکنون «نظم و توازن منطقه‌ای و جهانی» را برهم زده، بازیگران منطقه‌ای را با چالش‌های متعددی مواجه ساخته و از همه مهم‌تر گفتمانی بشدت افراطی و متعصبانه را حاکم کرده است.

  آنچه امروز منطقه خاورمیانه با آن مواجه شده است، چیزی شبیه به «جنگ‌های 30 ساله» اروپاست. جدالی میان دو نگرش متفاوت از مذهب که همچون جنگ‌های 30 ساله، «فرساینده بودن» و «درهم پیچیدگی» را به ارث برده است. خصلت دیگر این وضعیت آن است که پدیده داعش با سرلوحه قراردادن مفهوم خلافت در تضاد آشکار با مفهوم دولت و نظم به تعبیر «وستفالی» آن است  و اصولاً «داعش» را نه به عنوان یک سازمان غیردولتی که نهادی «ضد نظم» باید در نظر گرفت. ساختاری که در سایه برهم خوردن نظم منطقه‌ای، راه را برای حضور بازیگران فرامنطقه‌ای باز می‌کند. در حال حاضر مرزهایی مثل مرز ترکیه و عراق، مرز عراق و سوریه، مرز لبنان و سوریه و... عملاً معنای مصطلح خویش را از دست داده‌اند و ساده‌اندیشی است که تصور کنیم چنین وضعیتی به جز تسهیل ورود قدرت‌های منطقه‌ای واجد هیچ اثر نامطلوب دیگری در جهان بهم پیوسته کنونی نباشد. در چنین شرایطی،  طبیعی است هیچ قدرت فرامنطقه‌ای، نمی‌تواند همان رویکردی را که پیش‌تر و در مواجهه با بحران‌های منطقه‌ای با کشورهای متعهد به حداقلی از ثبات و مفهوم دولت مدرن، در پیش می‌گرفت، همچنان پیش ببرد و «اوضاع خاص» منطقه‌ای در زمان استیلای «گفتمانی متعصبانه و نظم‌گریز» را نادیده بگیرد. دولت فرانسه به عنوان یکی از بازیگران فرامنطقه‌ای که به سبب پیوندهای تاریخی با سوریه و لبنان،  به دنیال ایفای نقشی مؤثر در تحولات منطقه است، دست‌کم در فضای بی نظمی موجود منطقه تمرکز اصلی خود را بر تقویت نیروهای موسوم به شورای ملی سوریه قرار داده است و نقشی کمرنگ را نیز در بمباران برخی مواضع داعش عهده‌دار شده است. مفروض فرانسه در این رویکرد- ضد دولت سوریه- آن است که منطقه هنوز وارد مرحله: «بی نظمی مطلق» نشده است و فضا آنچنان است که برای مقابله با  خطر هولناک داعش می‌توان به سبک چالش‌های گذشته از برخی تصمیم‌های عاجل چشمپوشی کرد، به شکل مطلق خواستار کنار رفتن تنها عامل ثبات در شرایط کنونی شد و امنیت و ثبات مورد نیاز برای کلیدی‌ترین بخش جهان را مشمول جنگ فرساینده و تبعات ناگزیر تداوم تشکیلات مرگباری چون داعش کرد. بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی این نگاه در آن است که قدرت‌های اروپایی بدون در نظر داشتن ماهیت درهم بافته هویتی، مذهبی و قومی جهان امروز، از تأثیر تحولات خاورمیانه بر نقاط مختلف جهان غافل شده‌اند بدون آن‌که در نظر داشته باشند که صرفنظر از اختلاف موجود در نوع نگاه فرانسه با بازیگران مهم منطقه‌ای چون ایران، نگاه مشترک به مقوله مبارزه با تروریسم و ضرورت حفظ ثبات منطقه‌ای می‌تواند به بازگرداندن اوضاع به روال عادی خود کمک شایانی کند. این مهم که اکنون کمتر مورد توجه دولت‌های اروپایی قرار گرفته است، به نفع همپیمانی دولت‌های اروپایی با برخی دولت‌های منطقه‌ای کنار گذاشته شده است. این رویکرد البته یادآور بخش دیگری از نمایشنامه مورد اشاره مولیر است آنجا که «اورگان» و مادرش، مادام پرنل، «تارتوف» را که در نمایشنامه نقشی منفی دارد، به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفته‌اند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین