کد خبر: ۶۹۰۰۲
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۱
گفتمان پایداری از همان ابتدا، با موضوعی گلاویز بود. انتخاب میان انقلابی گری و بنیاد گرایی!انقلابی گری و بنیاد گرایی تباین (وشاید تضاد) مفهومی دارند.
روزنامه ابتکار در سرمقاله خود به قلم علی وکیلی نوشت:امروز جبهه پایداری، مستاصل، مانده و وامانده میان دیروز و فردا، چون غریقی به هرچه به چنگ آید، چنگ میزند. داستان البته داستان امروز نیست. قصه، قصه ی لاف و ادعای گزاف دیروز است و ابهام سرنوشت فردا. همان ابهامی که«فرصت امروز» از آن ستانده است. در مجموعه علل ناکامی آنان، نمی‌توان از «دلایل»معرفتی که تبدیل به «علت»شده‌اند، گذشت. طنز تلخی در نئو انقلابی های امروز ایران -پایداری ها- وجود دارد. جریانی امروز انقلابی (وسوپر انقلابی) شده اند که سابقه مخالفت های صریح با انقلاب و اسلام گرایی انقلابی (خاصه در برخورد با مرحوم شریعتی) در کارنامه دارند.

این طنز خارجی، هم ارز یک کژتاب معرفتی است. در واقع می‌توان گفت شکاف عملی و زیگزاگ در عمل آنان، محصول یک گسل و شکاف معرفتی است.گفتمان پایداری از همان ابتدا، با موضوعی گلاویز بود. انتخاب میان انقلابی گری و بنیاد گرایی!انقلابی گری و بنیاد گرایی تباین (وشاید تضاد) مفهومی دارند. منطقا پیوند این دومسئله‌ای بغرنج است. پایداری‌ها اما نه پای عبور از بنیادگرایی دارند و نه عزم دلکندن از انقلابی گری.در این میان دو چیز دوام پایداری را تاکنون سبب شده است. در این چند سال پس از ظهور این گفتمان، یا دشمن مشترک سایه براین چالش انداخته است، یا هم جبر و دستی بیرونی، آنان را بر سر یک میز نشانده است. مثلا دست ردی که بر سینه لنکرانی در انتخابات سال 92 خورد!حال گفتمان پایداری در جدال میان دو دال، بر سر مرکزیت، به نقطه ی بحران رسیده است. دال انقلابی گری و دال بنیادگرایی. طبیعی ست این زخم دیرین، کنون سرباز کند. آنان تاکنون هم در قدرت بودند و هم صاحب بخش بزرگی از قدرت.شئونات قدرت، حجاب گفتمانی آنان بود. پروای قدرت داران، پرده ساز است. حال که قدمی از قدرت دور افتاده اند، پرده بر افتاده است. و راز‌های نهان آنان، آشکار شده است. سوپر انقلابیان، به تمام قامت،«آنار چپ مذهبی»شده اند.سیاستمداران را، رانده از قدرت بیشتر می‌توان شناخت تا مانده در قدرت.«نشانه»های رفتاری آنان، بیرون از قدرت، مدلولات سر راست‌تری دارد تا درون قدرت! به این معنا که در قدرت بودن، همیشه سایه‌ی تاریکی بر رد مدلولات نشانه‌ها می‌اندازد.اکثرا نشانه‌ها در قدرتمندان، مدلولات منطقی ندارد.حال رفتار دلواپسان را مقایسه کنید با رفتار کسانی چون هاشمی و رئیس دولت اصلاحات.آنچه برخی قدرتمندان به ناحق بر سر این دو می‌آورند، را بر سنگ هم می‌آوردند، کنون شکافته بود.در بدترین شرایط، اینان دلخوری را به جان خریدند اما شئونات نظام را نخراشیدند. دلواپسان اما طاقت یک اخم نظام را هم ندارند. رفتار پایداری‌ها در داستان هسته‌ای، حاوی پیام جدی است. اینان به شدت به سندروم آنارشیسم مبتلایند. حتی اینجا آنارشیسم هم حق دارد اعاده حیثیت کند!آنارشیست‌ها همیشه آنارشیست اند. اینان اما تنها هر گاه که باد قدرت مخالفشان وزید، آنارشیست می‌شوند.مخیر ماندن میان دو دال، آشفتگی گفتمانی پدید آورده است.افعال سیاسی آنان، فاقد هرگونه عقلانیت سیاسی شده است!از همین روی، چند روزی است که پس از تصویب برجام، شمشیر را برای علی لاریجانی از رو بسته‌اند. در هیچ مراسم رسمی او را از نوازش «خودسرها»محروم نمی‌گذارند.«خودسرها»البته مصطلحا (ومتسامحا) در جهان الفاظ خودسرند. ولی در جهان خارج، همیشه ظهور خودسر ها، مقارن بروز رادیکالیسم در رفتار پایداری‌ها بوده است! در اینکه آیا در پس این «تقارن»،«تلازمی» هست یا نه، قضاوتی ندارم. اما نگارنده معتقد است جناب لاریجانی نباید نگران باشد.«پایداری»در حال سقوط است و در این سقوط هم هر دم به چیزی، چنگ میزند. و پنجه‌ای بر کسی می‌افکند و زخمی سطحی بر آن می‌نهد. لذا حرجی بر آن نیست.جالب ماجرا اما اینجاست! جامعه مهندسین و موتلفه‌ای ها، این محافظه کاران کهنه کار، تو گویی یا در باغ نیستند یا اعتماد به نفس خود را پاک از دست داده‌اند، که این چنین مرعوب گفتمان مغلوب شده اند!آنان دچار بد بیاری تاریخی شده اند! در بهار پایداری از عهد اخوت با آنان روی تافتند، در خزان این گفتمان اما با آنان آمیختند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین