|
|
امروز: يکشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۲۵
کد خبر: ۶۹۰۰۱
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۵
«لقای الاهی» و «قرب الاهی» و در ادبیات عرفانی «فناء فی الله» همه و همه بیان کننده غایت سفر انسان و فلسفه نهایی آفرینش و ارسال پیامبران و تشکیل حکومتهای الاهی است .
صادق رشیدی فرد-یکی از سوالهایی که سالیانی است ذهن مذهبیون و طبقه روحانی و روشنفکر را به خود مشغول داشته است این است که دین و در یک نگاه جزئی تر امام حسین و عاشورا و عزاداری ماه محرم برای امروز انسان چه فایده و منفعتی دارد ؟ این که یک واقعه در سال 61 هجری قمری اتفاق افتاده است چگونه میتواند نگاهداشت و یادبود این واقعه برای نسل امروز فایده و تاثیر داشته باشد ؟

نگاه تاریخی

اولین تاثیر این واقعه، قیام توابین و سرنگونی حکومت ظلمه بوده است , قیامی که منجر به خونخواهی و انتقام گرفتن از قاتلان ایشان شد . چنانچه پس از رسیدن خبر واقعه عاشورا مردم سیستان نیز منقلب شده و اعلام نارضایتی کردند . «چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلی الله علیه و آله چنین کردند، پاره‌ای شورش اندر گرفتند» در سالهای آینده نیز عباسیان با همین شعار به میان آمده و این بار خلافت را از آن خود کردند، لیکن نهایتا معلوم شد جز دستاویز قرار دادن خون اباعبدلله جهت رسیدن به منافع شخصی هدف دیگری در این میان نبوده است . در سالهای بعد از واقعه عاشورا همه ائمه، علی الخصوص امام صادق (ع) که ایشان را مروج العاشورا نیز مینامند بر احیا و زنده نگاه داشتن ابعاد این واقعه اهتمام بسیار داشته اند . با همین الگو و دستور، زنده نگاه داشتن واقعه عاشورا در جوامع شیعی به امری دائر و سائر تبدیل شد و پس از رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، حکام صفوی و قاجار نیز جزو مروجین این امر و فرهنگ بوده اند، به گونه‌ای که در دربار صفوی برای این امر ارگانی با نام وزارت عزاداری و بکاء تاسیس گردید .

و اما بعد ...

به راستی این سعی و اهتمام برای توده‌های مردم و حکومتهای شیعی چه آورده و متاعی داشته است ؟ به یقین واقعه عاشورا و بیان مظلومیتهای حضرت اباعبدالله و یاران و خانواده ایشان، قلب هر انسان آزاده و پاک سرشتی را منقلب کرده و بر احساسات آن تاثیر شگرفی میگذارد .

توده‌های مردم به عنوان مهمترین سرمایه‌ها و پایگاههای جامعه شیعه همواره حامل و اشاعه دهنده این فرهنگ در طول تاریخ بوده اند . خواسته‌ها و نیازهای جامعه شیعه از فرهنگ عاشورا و مجالس عزاداری اهل بیت را میتوان به سه دسته مجزا تقسیم بندی کرد چه بسا این تقسیم بندی همه جوانب امر را در بر نمیگیرد :

الف - خواسته مردم : آنچه از ظاهر امر برمی آید توقع و خواسته عموم مردم از شرکت در اینگونه جلسات مذهبی، صرفا برآورده شدن حاجات و ریزش گناهان و احیای سنتهای تاریخی و مذهبی است و متاسفانه آنچه در واقع امر مورد نظر ائمه اطهار میباشد برآورده نشده است، چنانچه امام صادق علیه السّلام فرمود: تَزاوَرُوا وَ تَلاقُوا وَ تَذاکَرُوا و اَحْیُوا اَمْرَنا؛ به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را زنده کنید.(بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۵۲ )

ب- خواسته روشنفکران دینی: در این میان روشنفکرانی چون مرحوم دکتر علی شریعتی بر این باور بودند که امام حسینی که نتواند این دنیای ما را بسازد آن دنیا را نیز نمیتواند بسازد و با بیان این جمله تلویحا توقع خود را از امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا، تاثیر دنیوی و تعالی جامعه مسلمین ( البته از طریق تغییر هیئت حاکمه ) بیان میکردند . و در این اثنا با مطرح کردن حسین زمان و یزید زمان، در صدد بودند تا این شور و عشق را به مسیر انقلاب و تغییر حکومت هدایت کنند .

ج- خواسته روحانیون سنتی : از طرف دیگر بودند و هستند تفکراتی که امام حسین (ع) و فرهنگ عاشورا را صرفا در مواردی چون امور اخروی، مطرح کردن مسائل اخلاقی و نهایتا جذب توده‌های جامعه به سمت پایگاههای سنتی مذهبی از قبیل مساجد و حسینیه‌ها میدانند . این تفکر در صدد است تا به جذب حداکثری در این مدت کوتاه، نسبت به آموزش و پرورش فکری توده‌های مذهبی در طول مدت سال اقدام نماید . اما با راستی در جوامعی که هیچ مشکلی از منظر اقتصاد، حاکمیت ظلم و جور و بی اخلاقی‌های متعارف ندارند، امام حسین و فرهنگ عاشورا چه متاعی برای آنها دارد؟ در جامعه‌ای چون هلند که از فرط کمبود زندانی، زندانها در آستانه تعطیل شدن هستند و جامعه آن با مشکلات ذکر شده روبرو نیستند، امام حسین (ع) چه کلام و چه متاعی به ارمغان می‌آورد ؟ در کشورهایی که رضایت جامعه از حکومت در سطح بالایی قرار داشته، خانواده‌ها برای تامین معاش، برای سلامتی و ... نیازی به دعا و نذر و نیاز ندارند، امام حسین و فرهنگ عاشورا چه پیام و آورده‌ای میتواند داشته باشد؟ اجازه بفرمایید پا را از این نیز فراتر بگذارم، فرض کنید در یک جامعه پایلوت فرضی، انسانها هیچ مشکل دنیوی ندارند، به اخلاق به عنوان میثاق انسانی نیز پایبند هستند، حکومت نسبت به جایگاه و وظایف خود آگاه بوده و پا را از گلیم خود دراز تر نمیکند، در این جامعه، فرهنگ حسینی (ع) چه جایگاه و کاربردی دارد ؟ آیا اینگونه جوامع به مدینه فاضله نبوی و حسینی تبدیل شده اند و به هدف رسیده و دیگر نیاز به طی طریق ندارند ؟ جامعه‌ای که در آن فقیر و بیکاری نیست تا حدیث «ایاک و الکسل و الضجر فانما مفتاح کل شر» از بیکاری و ناامیدی بپرهیزید زیادی این دو کلید همه شرور و نابسامانیها هستند. موضوعیت پیدا کند، آیا این جامعه باز هم نیاز به دین و مذهب دارد ؟ آیا این جامعه بازهم نیازبه عاشورا و فرهنگ حسینی دارد ؟

حال پس از طرح موضوع به دنبال پاسخ آن با توجه به منابع و روایات تاریخی میپردازیم .
آنچه در اسناد تاریخی آمده است اهل کوفه در نامه‌ای به امام حسین (ع) از رونق اقتصادی و باز بودن فضای جامعه جهت تشکیل حکومت اسلامی خبر دادند، چه بسا اینکه در آن زمان با توجه به فتوحات انجام شده و واریز وجوهات مختلف به خزانه دولت به احتمال زیاد رفاهی نسبی در سراسر عالم اسلامی جریان داشته است. پس چرا اهل کوفه دست به چنین کاری زدند ؟ آنها در نامه خود دلیل این مسئله را ذکر کرده بودند : باغ‌ها سرسبز گشته و میوه‌ها رسیده است، پس هرگاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشسته‌اند، والسلام
امّا بعد، سپاس خدایی را که دشمن ستمکار و سرکش تو را در هم شکست، آن که بر این امّت حمله کرد و خلافت را به یغما برد و اموال امّت را غصب کرد و بدون رضایت آنها فرمانروایی آنها را به دست گرفت. آنگاه نیکان آنها را کشت و اشرار را باقی گذارد و مال خدا را میان ستمکاران و ثروتمندان قرار داد. پس لعنت خداوند بر او باد همچنان که قوم ثمود به لعنت گرفتار شدند. ما امامی نداریم پس به سوی ما بیا تا شاید خداوند به وسیله تو ما را بر حق و هدایت گرد آورد
و در نهایت پاسخ امام به نامه ها ..... به زودی به سوی شما خواهم آمد ان شاء اللّه، که به جان خودم سوگند امام کسی نیست جز آن کس که مطابق کتاب خدا حکم براند و به عدل و قسط به پا خیزد و به دین حق پای بند باشد و خود را به آنچه که خداوند گفته و دستور داده مقید کند، والسلام. آری دلیل دعوت از ایشان تشکیل حکومت اسلامی جهت برقراری عدل و اجرای احکام اسلامی بود و هیچ دلیلی برای تامین نیازهای مادی و دنیوی در آن به چشم نمیخورد . لیکن کاملا مشهود است درصورت اجرای صحیح احکام اسلامی نیازهای مادی و دنیوی انسان نیز تامین میگردد، چه بسا در کلام حضرت امیرالمومنین اینگونه آمده است :

ما اصْبَحَ بِاْلکُوفَهِ احَدٌ الاّ ناعِماً، انَّ ادْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَاکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فی الظِّلِّ وَ یَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛ همه مردم کوفه از رفاه برخوردار گردیدند؛ چون پایین ترین آنها (یعنی فقیرترین افراد جامعه) نان گندم می‌خورد و سرپناه مناسب دارد و از آب سالم فرات می‌نوشد .
لیکن فلسفه نهایی و غایی تشکیل حکومت اسلامی تامین نیازهای دنیوی نیست، ولی نهایتا و به تبع تشکیل حکومت اسلامی این نیازها نیز تامین میگردند، به قول مولانا :
هر که کارد قصد گندم باشدش
کاه اندر طبق می‌آیدش
و یا در شعری دیگر :
قصد از معراج دید دوست بود
در طبق عرش و ملایک هم نمود

و فی الواقع تامین نیازهای مادی بشری از قبیل امنیت و آزادی، معاش و مسکن و ... در صورت وجود حکومتهای مناسب بشری نیز تامین میگردد و نیاز چندانی به احکام آسمانی نیست، چه بسا در مثالهای بالا به آن پرداخته شده است .

نیازهای آسمانی

پس از مطرح کردن مسائل مختلف و بررسی اقوال و احوال مختلف نهایتا به این نتیجه رسیدیم که فلسفه قیام عاشورا صرفا تامین نیازهای دنیوی نیست بلکه قیامی است که جنبه‌های روحانی و فطری انسان را نیز نشانه رفته است، درست به سان معماری که در ذات خود اهداف و آمال مختلفی را می‌پوید . معماری در وحله اول خود را موظف به ایجاد سرپناه برای بشر میداند، در مرحله بعد علاوه بر ایجاد سرپناه به دنبال زیبایی نیز میرود و در مرحله بعد علاوه بر تامین نیازهای اسکان و زیبایی حائز مسائل فلسفی و معناگرایانه نیز میشود . وظیفه حکومت اسلامی ( آنطور که در زمان رسول خدا و امیرالمومنین نیز وجود داشت، و از همین روی کوفیان برای احیای آن دست به نامه شده و حضرت را دعوت کردند ) نیز اینچنین است که در مرحله اول میبایست نیازهای ابتدایی انسان را تامین کند، و در مرحله بعدی میبایست نیازهای فطری و آسمانی بشر را تامین کند. نگارنده معتقد است فلسفه غایی دین و علی الخصوص نهضت عاشورا تامین نیازهای اخروی و آسمانی انسان است، انسانی که بی شک علاوه بر دارا بودن غریزه، نیازهای دنیوی و ... نیازمند متاع و مائده‌های آسمانی نیز هست . وجود معابد، زیگوراتها و ابنیه مختلف در سراسر تمدنهای بشری همه و همه وجود نیاز انسان به ارتباط با آسمان و تامین نیازهای فطری خود را اثبات میکند . وجود این نگرش در متن قران کریم به این صورت بیان شده است :

وَ اَذِنَت لِرِبَّها وَ حُقَّت یا اَیَّها الاِنسانُ اِنَّک کِادحُ الی ربِک کدحاً فَمُلاقیهِ؛ «...‌ای انسان! تو به سوی پروردگار خویش تلاش کننده ای، با تلاشی [هرچه تمام ترو سرانجام] او را ملاقات خواهی کرد . ملاقات الاهی در این آیه غایت تلاشهای انسان بیان شده است .

«لقای الاهی» و «قرب الاهی» و در ادبیات عرفانی «فناء فی الله» همه و همه بیان کننده غایت سفر انسان و فلسفه نهایی آفرینش و ارسال پیامبران و تشکیل حکومتهای الاهی است .

ملاصدرا (980-1050ق) در خصوص هدف غایی می‌نویسد: بدان که مقصود نهایی و هدف اصلی از نزول کتاب الهی، دعوت بندگان است به سوی خدای بزرگ که پادشاه مطلق و پروردگار آغاز و پایان است. همچنین مطلوب غایی از آن کتاب مقدس این [است] که بنده به وسیله آن از حضیض ذلت و خواری به اوج کمال و عرفان ارتقا یابد و راه سیر و سفر به سوی خدای تعالی را فرا گیرد.
او در این جهت به سه اصل توجه دارد:

1. شناخت حق اول (خدای تعالی) و صفات و آثار وی
2. شناخت راه راست و درجات صعود و چگونگی سلوک به سوی خدای بلندمرتبه
3. شناخت رستاخیز و بازگشت به سوی خدا و احوال و اصلان به حق و رسندگان به درگاه رحمت
گستر و کرامت پرورش. این قسمت، مشتمل بر علم معاد و ایمان به روز قیامت است. او در سه اصل بالا ملحقات سه گانه ذیل را مطرح می‌کند:
1. شناخت پیامبران برای دعوت بندگان به سوی خدا؛
2. شناخت متفکران و برحذر داشتن بندگان خدا از افتادن به راه خطا
3. آموختن چگونگی برخورد انسان با عینیات این جهان
و از همین روست که امام حسین در زیارت مخصوص ایشان در ماه رجب به عنوان «داعی الله» شناخته شده و مورد خطاب قرار میگیرد و اینگونه است که حسین (ع) در انتظار یک لبیک است و نه در انتظار یک جرعه آب، در انتظار لبیک برای یک دعوت ..... دعوت به سوی خدا
... صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ عَدَدَ مَا فِی عِلْمِ اللَّهِ، لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ‏
... درود خدا بر تو باد به عدد آنچه در علم خداست، من دعوت خدا را اجابت کردم
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین