کد خبر: ۶۸۸۷۱
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۱
بر اساس برخی برآوردها این بخش از جماعت کنونی سوریه کمتر از یک میلیون نفر هستند و بسیاری از توفیقات داعشی ها و دیگر گروهها در شرایطی اتفاق افتاده است که از این غیرنظامیان مانده در مناطق جنگی و تحت اشغال به عنوان سپر انسانی استفاده کرده اند.
روزنامه ابتکار در سرمقاله خود نوشت: این روزها به موازات تداوم جنگ پیچیده، فرسایشی، چند لایه و هزارجبهه سوریه، بار دیگر همچون سالهای اولیه شکل گیری این بحران، مذاکره و چانه زنی نوعثمانی ها، سعودی ها، تزارها و آمریکایی ها بر سر سرزمین شام در اوج است.

این مقاله به قلم سید علی محقق در ادامه می افزاید: بی آنکه کسی به نمایندگی از مردمان مانده و رفته این کشور و حکومت سوریه و حتی مخالفان سیاسی حزب بعث در مذاکرات نقشی داشته باشد، عادل الجبیر سعودی و کری آمریکایی، و لاوروف روسی و چاووش اوغلوی ترک می برند و می دوزند و گفته می شود این 4 کشور بر سر کلیاتی درباره آینده سوریه توافق کرده اند و پیشرفت هایی به دست آمده است.

آنگونه که از حرف های وزیرخارجه سعودی و دیگر دیپلمات ها بر می آید، نگاه عربی، غربی، ترکی به بحران سوریه و تنها مساله محل مناقشه و موضوع مذاکره چهار کشور، همچنان همان نگاه ساده انگارانه 5سال پیش یعنی «ماندن یا رفتن بشار اسد» است. حالا با جدی شدن روس ها در مساله سوریه یک آیتم نسبتا جدید به گفتگوها اضافه شده است و آن چانه زنی برای موافقت با ماندن کوتاه مدت بشار اسد در قدرت است و دیگر هیچ.

از جمعیت 23 میلیونی سوریه حدود 9 تا 10 میلیون نفر از کشور گریخته اند. در طول 5 سال گذشته به طور میانگین روزانه 5 هزار سوری از عرب و کرد گرفته تا سنی و علوی و دروزی و مارونی و ...، عطای زندگی در آتش و خون را به لقای آوارگی بخشیده اند و با خروج سراسیمه از کشور، از آسیای غربی تا شمال آفریقا و سراسر پهنه قاره اروپا پراکنده و بی خانمان شده اند. این دسته از اتباع سوریه اکنون یا در چادرها و اردوگاههایی با حداقلی از امکانات در لبنان و ترکیه و اردن و مصر و عراق و ... بی هیچ امید و دورنمایی از آینده، به پنجمین زمستان سردی که در راه است می اندیشند، یا افتان و خیزان و لرزان و میران، جاده ها و مرزهای کشورهای شرقی اروپا را به امید رسیدن به آرامشی دیگرگونه در اروپای غربی و شمالی طی می کنند و یا در خیال خود به نقطه نسبی آرامش در بی وطنی رسیده و به امید تایید پناهندگی، در اردوگاههای پناهجویی در آلمان و اتریش و سوئد و فرانسه و ... جا گرفته اند.

گروهی حداقلی از جمعیت سوریه هم به اجبار یا اختیار در میانه جنگ پنج ساله در اراضی و شهرهای در اشغال تروریست ها مانده اند. این گروه بخشی محدود خانواده های معارضین و مخالفان سیاسی حکومت هستند و بخش دیگر وابستگان سوری گروههای تروریستی و تکفیری موجود هستند. جماعتی دیگر هم کسانی هستند که به هر دلیل نه راه پس داشته و نه راه پیش یافته اند ودر وسط مخمصه گیر افتاده اند.

بر اساس برخی برآوردها این بخش از جماعت کنونی سوریه کمتر از یک میلیون نفر هستند و بسیاری از توفیقات داعشی ها و دیگر گروهها در شرایطی اتفاق افتاده است که از این غیرنظامیان مانده در مناطق جنگی و تحت اشغال به عنوان سپر انسانی استفاده کرده اند.

گروهی نسبتا حداکثری از جمعیت سوریه که بر اساس برخی تخمین ها بین 8 تا 10 میلیون نفر برآورد می شوند یا از قبل ساکن دمشق بوده یا به تدریج به پایتخت و دیگر مناطق آرامِ در اختیار دولت مرکزی پناه برده اند. این دسته از سوری ها هم یا سلاح به دست گرفته و در قالب گروههای دفاع وطنی و ... با ارتش همراه شده و در چندین جبهه با تروریست ها می جنگند و سعی و امید دارند که کشورشان به دستان خودشان چونان ققنوس دوباره از خاکستر سر بلند کند. گروهی دیگر هم به جنگ و مرگ عادت کرده و کشور را رها نکرده اند و چند کیلومتر آنسوتر از خطوط مقدم، کار و زندگی شان را می کنند. آنها با کار در بخش های آموزش، بهداشت، صنعت، خدمات، تجارت، ورزش، فرهنگ و .... مشغول گرداندن سایر چرخ های زیست اجتماعی بقایای جامعه سوری، حفظ هویت و روی پا ماندن کشور و برافراشته ماندن پرچم و نام سوریه هستند.

کردهای شمال کشور هم که زمانی حدود 4 میلیون نفر برآورد می شدند، با استفاده از تضعیف حکومت مرکزی، نظام مدیریتی و حکومتی خودخوانده ای به محوریت حزب اتحاد دموکراتیک کرد را در شمال و شرق کشوردر قالب سه کانتون جزیره، عفرین و کوبانی تعریف کرده اند. کردها در این مناطق سه گانه علیرغم ریزش شدید جمعیتی و فرار بخشی از آنها ازکشور، فعلا جمعیتی در حدود 2 تا 2.5 میلیون نفر دارند. مردمان سه کانتون با تجهیز و تسلیح خود در این سه منطقه دور افتاده از هم همزمان مشغول زندگی و جنگ هستند و در چند جبهه با داعش، جبهه نصرت، تحرکات نیروهای امنیتی و ارتش ترکیه و حتی ارتش سوریه مشغول جنگ کجدار و مریز هستند.
فقط نگاهی به همین آمارهای اجتماعی سوریه کنونی می گوید که از پنج سال پیش تا کنون مضمون بحران سوریه و طرفهای این مناقشه کاملا تغییر کرده و همه چیز در این سرزمین ویران شده به اصطلاح «کن فیکون» شده است. اما مباحث پشت و روی پرده مذاکرات و خط و نشان ها و جنگ و جدل های رهبران و دیپلمات های ذی نقش به خوبی نشانگر این است که اولویت آنها با اولویت مردم سوریه متفاوت است و هیچکدام از سه دسته مردمان سوریه که در بالا به آنها اشاره شد، در معادلات و معاملات کنونی و چند ساله قدرت های عربی و ترکی و غربی درباره سوریه جایی ندارند. نه خواست و مطالبه و حرف آنها که رفته اند، نه آنها که می جنگند و نه آنها که مانده اند واین سو و آن سوی خطوط مقدم جنگ به زندگی مشغولند برای سلمانها و الجبیرهای سعودی و اردوغان ها و اوغلوهای ترک و سران آمریکا و اروپا اهمیتی ندارد.

در این سالها و با تضعیف حکومت مرکزی سوریه به مدد بازی های دوگانه سران کشورهای عربی، ترکی، غربی و دلارهای نفتی شیوخ عرب، ویرانه های این کشور به حیات خلوت تروریست های خون آشامی تبدیل شده است که فارغ از ملیت ها، ادیان و نژادها، اکنون آینده سراسر جهان از شرق تا غرب و از مسلمان تا یهودی و مسیحی را تهدید می کنند. اما همچنان رهبران «این چند کشورِ مقصر اما مدعی» سر خود را زیر برف کرده و می گویند «بودن یا نبودن اسد؛ مساله این است.» چه کسی است که نداند و نگوید که مساله و اولویت اصلی و تعیین کننده برای پایان دادن به بحران کنونی سوریه، اسد و حزب بعث و ارتش این کشور نیست، که بر عکس مهم ترین ماموریت جامعه جهانی در این کشور قطع سرهای متعدد مار وحشی تفکر تکفیری- تروریستی است که با اسامی متعددی چون داعش، جبهه نصرت، جندالشام، احرارالشام و دهها نام دیگر در این کشور لانه کرده و از آنجا برای سراسر خاورمیانه و جهان دم تکان می دهد.

از قضا بر عکس نگاه سطحی و ساده انگارانه حاکم بر قدرت های چهارگانه گفته شده حکومت کنونی سوریه و ارتش این کشور نه تنها دیگر مساله اصلی نیست که حداقل در شرایط کنونی بخشی از راه حل است، که اگر تا کنون ارتش سوریه نبود داعش تمامی این کشور و شاید لبنان و اردن و بخش های بیشتری از عراق را قورت داده بود و از طریق مدیترانه و ترکیه همسایه اروپایی ها شده بود.

از سویی با فرض رفع فتنه تکفیریهای داعش و بقیه گروهها در آینده ای نامعلوم، برای بازگرداندن ثبات به سوریه بحران زده پس از آن هم بهترین و شدنی ترین راه حل، حفظ کوتاه مدت بخش هایی از حکومت مرکزی و راس و بدنه ارتش و سپردن مسئولیت های دوران گذار و تشکیل دولت انتقالی تا زمان برپایی انتخاباتی فراگیر و قابل برگزاری در سراسر سوریه با بخشی از این ساختار و سازمان کار موجود است، البته با نظارت جامعه جهانی و سازمان های بین المللی.

چرا که اگر مهم خواست مردم سوریه باشد، که باید باشد، اکثریت قاطعی از سوری ها همچنان دل در گرو گذشته نه چندان دور کشور خود دارند و سوریه با همین بشار اسد را به سوریه در دست تکفیریون و یا سوریه هرج و مرج زده بدون دولت مقتدر مرکزی را ترجیح می دهند و مساله اول و حتی آخر برای آنها آن است نه این. شکی نیست که اکثریت باقیمانده در کشور با توجه به اوضاع پیچیده کنونی و آتی و تعدد گروههای درگیر داخلی و خارجی، بیش از هرچیز از هرج و مرج در پایتخت و دیگر شهرهای اصلی باقیمانده بعد از سقوط اسد هراس دارند و در صورت تحقق چنین سناریویی قطعا بحران اجتماعی کنونی و آوارگی دامن نیم دیگر جمعیت کشور را هم خواهد گرفت.
شکی نیست که انتخابات در سوریه آخرین گام از گامهای چندگانه برای رفع بحران است و سوریه بدون حکومت و ارتش مرکزی تا زمان این انتخاباتِ نه چندان نزدیک، می تواند همچون لیبی کنونی بارها و بارها بر هم بریزد و مابقی سوری ها هم آواره شوند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین