» فرهنگی
مدرسه اجباراً دانشآموز و دبير را هفت هفته در تابستان به مدرسه ميكشاند. برنامه كار كلاسها هم موضوعات ذوقي و تفنني نيست تا شايد قدري از زهر اجباري بودن دوره تابستاني را بگيرد.
اول ماه رمضان در كلاس فقط دو نفر از بچهها روزه نبودند و يك هفته بعد، آن
دو نفر شده بودند ده دوازده نفر و به چشم ديدم كه دانشآموز، بيخيال روزه
گرفتن ميشود، زيرا پنج روز در هفته مجبور است از 7/5 صبح تا 1/5 بعدازظهر
در كلاس درس رسمي شركت كند. نوجوان پانزده شانزده ساله در اين هواي سوزاني
كه آدم بزرگهايش زه ميزنند، حوالي 2/5 به خانه ميرسد. روزه به دهن و
اگر بتواند بخوابد كه بسياري از ما از ظهر به بعد، از زور تشنگي و گرسنگي
خوابمان نميبرد، تازه بعد از افطار بايد برود سراغ تكليف و تمرين و درس و
مشق و آماده شدن براي امتحان و ساير خفت و خواريهاي طول سال تحصيلي كه همه
به جاي خود در تابستان هم براي اين بختبرگشتگان برقرار است؛ پس بيخيال
روزه گرفتن ميشود.
مدرسه اجباراً دانشآموز و دبير را هفت هفته در تابستان به مدرسه ميكشاند. برنامه كار كلاسها هم موضوعات ذوقي و تفنني نيست تا شايد قدري از زهر اجباري بودن دوره تابستاني را بگيرد.
لابد ميگوييد: مواد تفنني و ذوقي يعني چه؟ فهرست بلندبالايي ميشود تهيه كرد. همين لحظه برايتان قلمانداز ميكنم؛ از اين قبيل:
- كلاسهاي ادبي و هنري مانند شعر و قصهنويسي و تئاتر و نقد فيلم و رمانخواني و نوازندگي و آشنايي با مكاتب موسيقي ايران و جهان و...
- كلاسهاي آموزش صناعات ظريفه مثل نقاشي و طراحي و خوشنويسي و منبتكاري و معرقكاري و سفالگري و...
- برنامههاي ورزشي مثل استخر و فوتبال سالني و واليبال و بسكتبال و تنيس و هنرهاي رزمي و...
- كارگاههاي علمي پيشرفته مثل تمرين طراحي و و ماكتبندي و ساخت نمونههايي از فرآوردههاي صنعتي، آموزش ستارهشناسي و رصد افلاك و نجوم...
- مهارتهايي كه هم مقدم بر آموزش هستند هم مكمل آن از قبيل فن كتابشناسي و روش پيدا كردن يك كتاب و چگونگي مراجعه به كتاب و استفاده از آن، سخنوري، تندخواني، تندنويسي، حروفچيني ده انگشتي، مهارتهاي تمركز حواس و گوشسپاري، خاطرهنويسي و يادداشت روزانه و زندگينامه خودنوشت و مقالهنويسي و...
- آشنايي دانشآموز با محله خودش و شهر خودش و تاريخ و جغرافياي همين محيط پيرامونش يعني همين تهران بيدر و دروازه و طبيعتگردي و كوهنوردي و كويرنوردي و اردوهاي خارج از شهر و گردشهاي داخلي در شهري كه دويست سال است پايتخت است و...
- انواع و اقسام بازيها كه كودك و نوجوان آپارتمانزاده امروز از آن محروم است و تا همين بيست سال پيش هنوز در همين تهران هم كم و بيش مرسوم بود در كوچهها ميان بچهها.
- كلاسهاي تاريخي از قبيل تاريخ اسلام، تاريخ ايران، تاريخچه علوم و فلسفه پيدايش علوم و فنون بشري با توجه به تاريخچه هر يك از آنها و تاريخچه شغلها و حرفهها در اجتماع...
ما هيچ كدام از چنين برنامههايي را در دستور كار دوره تابستاني مدرسهمان نداريم؛ نداريم آقاجان! برو خدا رزق و روزيات را جاي ديگري حواله كند! نداريم! هيچ كدام از اين برنامهها در دستور كار نيست. نه تنها شركت در برنامه تابستاني، اجباري است، مواد آن هم از پيش تعيين شده و اجباري است. حداقل ميشد و ميشود كه فهرستي از كلاسهاي متنوع را پيش روي دانشآموز گذاشت و هر مادهاي از مثلا پنجاه ماده ذوقي و تفنني كه متقاضيانش به حد نصاب برسند ( آن هم حد نصابي با پايينترين سطح انتظار) كلاسش تشكيل شود و در اين صورت، آن اجبار، كمتر ذائقه دانشآموز و دبير را تلخ ميكند ولي اين جا از اين خبرها نيست؛ كلاسها همان كلاسهاي تحصيلي است و ماده درسي، همان كتابهاي درسي. به زبان ساده، اين مدارس، برنامه نه ماهه آموزش و پرورش را تبديل به ده ماه و نيم الي يازده ماه كردهاند.
وزارت آموزش و پرورش هم كه قربانش بروم، از هفت دولت آزاد است انگار؛ هيچ نظارتي بر اين مدارس ندارد. آن قدر كه ما شنيدهايم، در همه جاي دنيا سال تحصيلي در حدود همين نه ماه است و دانشآموز، حدود سه ماه در اختيار خودش است. آيا مدرسه غير دولتي مثل شركت خصوصي است كه «چهارديواري، اختياري» باشد و كافي است كه دولت، فقط ماليات از اين مدارس بگيرد؟ كه آن را هم درست نميگيرد كه اگر ميگرفت، سرمايهگذاران اين بنگاههاي خدمات آموزشي كه روي كاكل من معلم ميچرخند و جان و جواني امثال مرا ميمكند، اين جور پول روي پول نميگذاشتند. مدرسه چه دولتي باشد چه غير دولتي، ما با يك عده آدميزاد آن هم در سرنوشتسازترين سالهاي زندگيشان طرفيم، مدارس به اصطلاح « ممتاز» تهران دارند يك مشت ماشين تربيت ميكنند و اين ماشينها رتبههاي يك تا دو سه هزار كنكور را تصرف ميكنند ولي املاي فارسيشان را بيا و ببين و از يكي از اين نخبههاي آزمايشگاهي اين مدارس ممتاز بخواه كه پنج دقيقه درباره تاريخ كشورش حرف بزند. بپرس از اين بچههاي طفل معصوم كه اين سودجويان سرمايهسالار، عكسشان را با رتبههاي ممتاز كنكورشان بيلبورد ميكنند و سر در مدرسه ميآويزند، يك بار بپرس كه غير از كتاب درسي آموزش و پرورش و كمكآموزشي قلمچي و گاج و مبتكران و گلواژه و... پنج رمان نام ببر كه خوانده باشي و ده رمان نام ببر كه نخوانده باشي.
آن وقت، مسئولان وزارت آموزش و پرورش و نمايندگان عضو كميسيونهاي مربوط در مجلس و اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي از اين جنايت باخبرند كه در مدارس غير دولتي تحت ليسانس برخي از اين موسسات كمكآموزشي، از بچه دبستاني، آزمون كمكدرسي تستي هماهنگ ميگيرند. سالي دو سه بار و مدرسه، كارنامه اين آزمون تستي را تحويل اوليا ميدهد و آب از لب و لوچه اولياي درسخوانده مدركدار آكندهجيب اما كتابنخوان و فكرنكن و گولبخور، سرازير ميشود كه بچه هفت هشت سالهشان دارد از الآن براي كنكور دوازده سال بعد آماده ميشود و اين وسط، خوشا به حال آن كه جيبش را پر كرد آن هم با پول حلال: مدرسه راضي، اولياي دانشآموز راضي، گور پدر امثال من كه هنوز مثل احمقها فكر ميكنند معلمي شغل انبياست!
زهیر توکلی/الف
مدرسه اجباراً دانشآموز و دبير را هفت هفته در تابستان به مدرسه ميكشاند. برنامه كار كلاسها هم موضوعات ذوقي و تفنني نيست تا شايد قدري از زهر اجباري بودن دوره تابستاني را بگيرد.
لابد ميگوييد: مواد تفنني و ذوقي يعني چه؟ فهرست بلندبالايي ميشود تهيه كرد. همين لحظه برايتان قلمانداز ميكنم؛ از اين قبيل:
- كلاسهاي ادبي و هنري مانند شعر و قصهنويسي و تئاتر و نقد فيلم و رمانخواني و نوازندگي و آشنايي با مكاتب موسيقي ايران و جهان و...
- كلاسهاي آموزش صناعات ظريفه مثل نقاشي و طراحي و خوشنويسي و منبتكاري و معرقكاري و سفالگري و...
- برنامههاي ورزشي مثل استخر و فوتبال سالني و واليبال و بسكتبال و تنيس و هنرهاي رزمي و...
- كارگاههاي علمي پيشرفته مثل تمرين طراحي و و ماكتبندي و ساخت نمونههايي از فرآوردههاي صنعتي، آموزش ستارهشناسي و رصد افلاك و نجوم...
- مهارتهايي كه هم مقدم بر آموزش هستند هم مكمل آن از قبيل فن كتابشناسي و روش پيدا كردن يك كتاب و چگونگي مراجعه به كتاب و استفاده از آن، سخنوري، تندخواني، تندنويسي، حروفچيني ده انگشتي، مهارتهاي تمركز حواس و گوشسپاري، خاطرهنويسي و يادداشت روزانه و زندگينامه خودنوشت و مقالهنويسي و...
- آشنايي دانشآموز با محله خودش و شهر خودش و تاريخ و جغرافياي همين محيط پيرامونش يعني همين تهران بيدر و دروازه و طبيعتگردي و كوهنوردي و كويرنوردي و اردوهاي خارج از شهر و گردشهاي داخلي در شهري كه دويست سال است پايتخت است و...
- انواع و اقسام بازيها كه كودك و نوجوان آپارتمانزاده امروز از آن محروم است و تا همين بيست سال پيش هنوز در همين تهران هم كم و بيش مرسوم بود در كوچهها ميان بچهها.
- كلاسهاي تاريخي از قبيل تاريخ اسلام، تاريخ ايران، تاريخچه علوم و فلسفه پيدايش علوم و فنون بشري با توجه به تاريخچه هر يك از آنها و تاريخچه شغلها و حرفهها در اجتماع...
ما هيچ كدام از چنين برنامههايي را در دستور كار دوره تابستاني مدرسهمان نداريم؛ نداريم آقاجان! برو خدا رزق و روزيات را جاي ديگري حواله كند! نداريم! هيچ كدام از اين برنامهها در دستور كار نيست. نه تنها شركت در برنامه تابستاني، اجباري است، مواد آن هم از پيش تعيين شده و اجباري است. حداقل ميشد و ميشود كه فهرستي از كلاسهاي متنوع را پيش روي دانشآموز گذاشت و هر مادهاي از مثلا پنجاه ماده ذوقي و تفنني كه متقاضيانش به حد نصاب برسند ( آن هم حد نصابي با پايينترين سطح انتظار) كلاسش تشكيل شود و در اين صورت، آن اجبار، كمتر ذائقه دانشآموز و دبير را تلخ ميكند ولي اين جا از اين خبرها نيست؛ كلاسها همان كلاسهاي تحصيلي است و ماده درسي، همان كتابهاي درسي. به زبان ساده، اين مدارس، برنامه نه ماهه آموزش و پرورش را تبديل به ده ماه و نيم الي يازده ماه كردهاند.
وزارت آموزش و پرورش هم كه قربانش بروم، از هفت دولت آزاد است انگار؛ هيچ نظارتي بر اين مدارس ندارد. آن قدر كه ما شنيدهايم، در همه جاي دنيا سال تحصيلي در حدود همين نه ماه است و دانشآموز، حدود سه ماه در اختيار خودش است. آيا مدرسه غير دولتي مثل شركت خصوصي است كه «چهارديواري، اختياري» باشد و كافي است كه دولت، فقط ماليات از اين مدارس بگيرد؟ كه آن را هم درست نميگيرد كه اگر ميگرفت، سرمايهگذاران اين بنگاههاي خدمات آموزشي كه روي كاكل من معلم ميچرخند و جان و جواني امثال مرا ميمكند، اين جور پول روي پول نميگذاشتند. مدرسه چه دولتي باشد چه غير دولتي، ما با يك عده آدميزاد آن هم در سرنوشتسازترين سالهاي زندگيشان طرفيم، مدارس به اصطلاح « ممتاز» تهران دارند يك مشت ماشين تربيت ميكنند و اين ماشينها رتبههاي يك تا دو سه هزار كنكور را تصرف ميكنند ولي املاي فارسيشان را بيا و ببين و از يكي از اين نخبههاي آزمايشگاهي اين مدارس ممتاز بخواه كه پنج دقيقه درباره تاريخ كشورش حرف بزند. بپرس از اين بچههاي طفل معصوم كه اين سودجويان سرمايهسالار، عكسشان را با رتبههاي ممتاز كنكورشان بيلبورد ميكنند و سر در مدرسه ميآويزند، يك بار بپرس كه غير از كتاب درسي آموزش و پرورش و كمكآموزشي قلمچي و گاج و مبتكران و گلواژه و... پنج رمان نام ببر كه خوانده باشي و ده رمان نام ببر كه نخوانده باشي.
آن وقت، مسئولان وزارت آموزش و پرورش و نمايندگان عضو كميسيونهاي مربوط در مجلس و اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي از اين جنايت باخبرند كه در مدارس غير دولتي تحت ليسانس برخي از اين موسسات كمكآموزشي، از بچه دبستاني، آزمون كمكدرسي تستي هماهنگ ميگيرند. سالي دو سه بار و مدرسه، كارنامه اين آزمون تستي را تحويل اوليا ميدهد و آب از لب و لوچه اولياي درسخوانده مدركدار آكندهجيب اما كتابنخوان و فكرنكن و گولبخور، سرازير ميشود كه بچه هفت هشت سالهشان دارد از الآن براي كنكور دوازده سال بعد آماده ميشود و اين وسط، خوشا به حال آن كه جيبش را پر كرد آن هم با پول حلال: مدرسه راضي، اولياي دانشآموز راضي، گور پدر امثال من كه هنوز مثل احمقها فكر ميكنند معلمي شغل انبياست!
زهیر توکلی/الف
ارسال نظر