کد خبر: ۶۷۶۴۰
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۷
رضا رفیع در وصف نمایشگاه کبریت های نیم سوخته نوشت:
توفیق رفیق راه شد تا به دعوت دوستی نازنین و نقاش، سری به یک نمایشگاه هنرهای تجسمی بزنم که محصولات فکری چندین نقاش خبره در کار و ابتکار، در آن به نمایش گذاشته شده بود. نام بامعنا و خوش مضمونی هم بر پیشانی نمایشگاه بود: "کبریت های نیم سوخته". لبخند زدم و به تامل فرو رفتم. یاد آن مزاح معروف افتادم که در هر جامعه ای اگر یک نسل را سوخته حساب کنیم(که البته سوخته اش هم می گویند گرانتر است!)؛ با این حساب، نسل بعدی قاعدتا نسل پدرسوخته ای خواهد بود! حضرت مولانا آدمی را که در عالم خاکی و خالی نمی آید به دست؛ در مثنوی معروف "نی نامه"اش که آن را قلب مثنوی معنوی و خلاصه مفهومی و محتوایی آن می دانند؛ به "نی" تشبیه می کند که چون حکایت می کند/از جدایی ها شکایت می کند.... و .... هرکسی از ظن خود شد یار او..... کس درون او نجست اسرار او.....(با اجازه جناب مولانا، ضمایر را عوض کردم)...... در یک نگاه امروزی تر و به طنز و طعنه نزدیکتر؛ آیا انسان همان کبریت خودمان نیست. کبریتی که گاه مثل آن کبریت معروف تبریز، بی خطر است و گاه آغاز یک آتش پرخوف و خطر. آتش است این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد، نیست باد...... کبریتی که خود آتش می گیرد و می سوزد تا دیگران را روشن کند. تا مشعل هدایت را بیفروزد..... از روی دست مولوی: در کف هر یک "چو کبریتی" بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی! نوجوانی بیش نبودم که کتابی دیدم با عنوان "کبریت الاحمر فی شرایط المنبر" نوشته عالم جلیل القدر حاج محمدباقر بیرجندی که در بیان شرایط اهل وعظ و منبر نوشته شده است و مشتمل بر نکات اخلاقی و عرفانی ارزشمندی است که عموم مردم هم می توانند از آن استفاده کنند. اهل منبر هم استفاده کنند و عمل کنند، بد نیست! با خودم می گویم که به راستی، چرا اکثر کبریت ها نیم سوخته اند؟.... با آن نیمه دیگر سیب ارتباطی دارند؟!.... (این نمایشگاهی که دیدم، در خیابان دولت واقع است. قلم گفتا که من شاه جهانم/قلمزن را به دولت می رسانم!... ابتدای بلوار کاوه؛ خیابان اخلاقی شرقی؛ خ جهانتاب؛ خ بیگلرپور شرقی؛ پلاک 19)
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین