کد خبر: ۶۵۱۷۵
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۰
ترديدي نيست كه بسط آزادي‌هاي رسانه‌اي يك تصميم همه‌جانبه و به همین دلیل سخت است و نمي‌تواند فقط به آزادی رسانه محدود شود.
روزنامه شهروند در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت:

 بحران رسانه در ايران، هر روز عميق‌تر مي‌شود. تا کنون دراین‌باره چند بار نوشته‌ام ولی نوشتن چندباره آن به تناسب رویدادها خالی از فایده نیست. هر اتفاقي كه در كشور مي‌افتد تحت تأثير اين بحران قرار مي‌گيرد و نتيجه آن به جاي همگرايي ميان مردم، موجب تشديد فاصله‌ها و شكاف‌ها مي‌شود. فاجعه منا نيز تلنگري ديگر بر اين وضع ناخوشايند رسانه‌اي زد و نشان داد كه مهم‌تر از فاجعه منا برای حجاج ما در عربستان، وجود بحران در كاركرد رسانه‌هاي ايران است. خطاب مشخص اين يادداشت به افرادي است كه قدرت اصلاح رسانه‌هاي رسمي را دارند. درست کردنش نیاز به اراده محکمی دارد و در مجموع كار سختي است، ولي منافع آن چنان زياد است كه ارزش طي كردن اين راه سخت را دارد.

مشكل رسانه‌اي ايران چيست؟ مردم ايران هنگامي به رسانه‌هاي جديد مثل فيس‌بوك و شبكه‌هاي مجازي دست يافتند كه از داشتن رسانه‌هاي رسمي كه كاركرد رسانه‌اي صحيحي داشته باشند، محروم بودند. مهم‌ترین دلیل استقبال بی‌نظیر مردم ایران نسبت به سایر جوامع از این شبکه‌ها فقدان دسترسی آنان به رسانه رسمی مفید است. در ایران تقاضا برای مشارکت اجتماعی بالاست ولی زمینه برای تحقق آن کم است لذا از این شبکه‌ها استقبال می‌شود تا این کمبود جبران شود. بنابراين رسانه‌هاي مجازی جديد، نه به‌عنوان وسیله ارتباطی مكمل براي رسانه‌هاي رسمي، بلكه به‌عنوان جانشين آن انتخاب شدند. در حالي كه اين رسانه‌های مجازی(در درجه اول گروه‌هایی مثل تلگرام و سپس فیس‌بوک و امثال آنها) شرايط و ضوابط لازم براي ايفاي نقش يك رسانه كامل را ندارند، زيرا محدوديت ساختاري آنها، غيرمسئول بودن منابع خبر و تحليل، دسترسي ناقص به اخبار و اطلاعات و طرح هر مطلبی فقط با تكيه بر حدس و گمان و شايعات و ناآشنا بودن توليدكنندگان خبر و نظر با اصول و مباني اين حرفه و... موجب مي‌شود كه اگر در گذشته از فقدان آزادي رسانه‌اي رنج مي‌برديم، اكنون از هرج و مرج و اغتشاش خبري و تحليلي بايد بناليم.

اين مشكل يك وجه ماجراست، مشكل ديگر قطبي‌شدن بهره‌مندی رسانه‌اي در ایران است. بدين معنا كه رسانه‌هاي جديد وضعيتي دارند كه هر گروهي مي‌تواند رسانه اختصاصي گروه خود را داشته باشد يا اجازه حضور ديگران در گروه خود را از ابتدا ندهد يا وضعيتي در گروه ايجاد شود كه ديگران خودشان گروه را ترك كنند، در نتيجه يك رسانه بسته با ارزش‌ها، خبرها و تحليل‌هاي يك‌سويه شكل مي‌گيرد و همه اين ويژگي‌ها را درون اعضاي گروه بازتوليد كرده و به ميزاني كه انسجام گروهي را بيشتر مي‌كنند، اختلافات خود با ديگران را نيز افزايش مي‌دهند و به همين دليل شكل‌گيري گفت‌وگو و امكان رسيدن به تفاهم با ديگران را از خود سلب مي‌كنند. در نهايت نيز چنین جامعه‌ای تبديل به اجتماعات كوچكي مي‌شود كه بي‌ارتباط با يكديگرند و درك و برداشت آنان از جهان خارج و پديده‌هاي آن به كلي متفاوت با دیگران است و رسيدن به تفاهم را با غیر خود براي آنان سخت می‌کند. تمامي اين شرايط به معناي نابودي انسجام و وحدت اجتماعي است. و هرچه جلوتر برويم انعكاس اين شكاف رسانه‌اي در شكاف اجتماعي بيشتر و بيشتر مي‌شود.

اشتباه مهلكي كه مي‌كنيم اين است كه گمان داريم شبكه‌هاي ماهواره‌اي خطرناك‌تر از شبكه‌هاي مجازي هستند. هرچند در غياب رسانه‌هاي آزاد و كاركردي، هر دوي اين رسانه‌ها براي انسجام اجتماعي زيان دارند، ولي در شرايط كنوني شبكه‌هاي ماهواره‌اي بسيار كم‌خطرتر از آن فضای مجازی هستند که جانشین رسانه‌های رسمی شده است، زيرا با وجود این‌که ماهواره‌های آنها از منظر مقررات داخل ايران غيررسمي شناخته می‌شوند، ولی در عمل بیشتر آنها كمابيش از نوعي مسئوليت‌پذيري حرفه‌اي و رسانه‌اي پيروي مي‌كنند، بنابراین مي‌كوشند كه اخبار و اطلاعات و تحليل را مطابق اصول حرفه‌اي تنظيم و ارايه كنند. ولي اين اصول در شبكه‌هاي مجازي رعايت نمي‌شود، چه‌بسا قابل رعايت شدن هم نيستند.

راه‌حل چيست؟ راه‌حل همان چيزي است كه در همه جوامع از آن پيروي مي‌كنند. يعني آزادي رسانه‌ها و اعمال بي‌طرفانه قوانين نظارتي. با فيلتر كردن يا ارسال موج‌هاي تخريبي و پارازیت يا كاهش سرعت اينترنت نه‌تنها گامي پيش نخواهيم رفت، فقط فرصت انطباق يافتن خودمان را با محيط و جامعه از دست مي‌دهيم. با اين صداوسيما و وضعيت مطبوعات نمي‌توان در مسيري قرار گرفت كه آنها رسانه اصلي مردم برای کسب خبر و تحلیل شوند تا فقط براي موارد تكميلي به رسانه‌هاي مجازي مراجعه كنند. وقتی که مهم‌ترین برنامه یک رسانه برنامه طنز و خنده آن باشد برای آن رسانه باید گریست. آن هم در شرایطی که سایر کشورها در پی سرمایه‌گذاری جهت راه‌اندازی شبکه‌های خبری و سیاسی فراگیر هستند! به‌طور طبیعی مردم علاقه دارند كه درباره هر خبر و رويدادي از منبع و رسانه معتبر كسب خبر كنند، تا خيال خود را راحت کنند. ولي هنگامي كه به اين رسانه‌ها اعتماد ندارند، به ناچار به سوي رسانه‌هاي غيررسمي ازجمله رسانه‌های مجازی روي مي‌آورند. رسانه‌هايي كه به راحتي در دسترس آنان است.

ترديدي نيست كه بسط آزادي‌هاي رسانه‌اي يك تصميم همه‌جانبه و به همین دلیل سخت است و نمي‌تواند فقط به آزادی رسانه محدود شود. افزایش شفافیت و پاسخگویی و مشارکت عمومی و... نیز لازمه این تحول هستند. ولي اگر اين كار انجام نشود، هم حكومت و هم منتقدين دچار زيان خواهند شد. چرا؟ براي پاسخ به اين پرسش به نمونه فاجعه منا اشاره مي‌شود.

اين فاجعه دردناك بود، به همين دليل هر فردي كه در مقام يك شهروند با موضوع مواجه مي‌شد، در اولين گام احساسات، دوستي و دشمني‌هاي خود را به نمايش مي‌گذاشت و اين براي يك شهروند، عادي و طبيعي است. ولي وقتي كه رسانه واقعي در عرصه حضور نداشته باشد، تمامي فضا از همين مواضع احساسي پر خواهد شد و مسئولان و مديران كشور نيز تحت تأثير اين فضا قرار مي‌گيرند و امكان تصميم‌گيري عاقلانه را از خود سلب مي‌كنند و آنان به جاي آنكه مردم را مديريت كنند، از سوي افكار عمومي ساخته شده از اين فضاي احساسي و بعضا مسموم تغذيه و هدايت مي‌شوند. تجربه اتفاقات منا نشان داد تا ٢ روز اول هيچ گزارش بي‌طرفانه و خالي از حب و بغضی در دسترس افكار عمومي قرار نگرفت. همه اطلاعات و اخبار از سوي افراد غيرمسئول و ناوارد از مسائل و حتي از سوي كساني كه يك بار هم حج نرفته‌اند، منتشر شد و در حالي كه به صندلي اتاق خود تكيه داده‌اند، از طريق شبكه مجازي تحليل كرده و خبر مي‌نويسند و اين اخبار اثرات خود را بر همه مردم ازجمله مسئولان نيز مي‌گذارد. منتقدين حكومت نيز در اين سياهچاله رسانه‌اي گرفتار مي‌شوند، هر چند منتقدین در بسیاري از موارد این حالت را به نفع خود مي‌دانند زيرا گرفتاري حكومت در اين سياهچاله را شديدتر ارزيابي مي‌كنند، ولي به قول معروف آسياب به نوبت است. برخي از رسانه‌هاي مجازي منتقدين را كه مي‌بينيم تأسف مي‌خوريم و به اين نتيجه مي‌رسيم كه برخي از منتقدين از لحاظ رسانه‌اي و منطق آن تفاوت چنداني با قدرت ندارند، فقط اينها اين طرف جوي هستند و آنان طرف ديگر.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین