کد خبر: ۶۲۴۳۵
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
فرمایش ایشان در صورتی مورد استقبال قرار می‌گیرد که اصلح شناخته شده و مورد اقبال مردم برای رأی‌دادن هم باشد، در غیر این صورت ناگزیر باید به اصلح در مرتبه بعد که رأی‌آور هم باشد بسنده کرد.
اصرار دارد که اصولگرایان حامی دولت هستند و این رسانه‌های اصلاح‌طلب‌اند که با قلب واقعیت سعی دارند خود را حامی و اصولگرایان را منتقد دولت تصویر کنند. به‌شدت به تأثیر‌گذاری رسانه‌های اصلاح‌طلب باور دارد. سخنگوی جامعه روحانیت مبارز از اصلاح‌طلبان و رسانه‌های نزدیک به آنان می‌پرسد چرا هیچ‌وقت حمایت‌های شخص او و جامعه روحانیت از دولت را برجسته نکرده‌اند و حالا در این ماه‌های نزدیک به انتخابات مجلس، درخواست دارد تغییر رویه دهند. نکته جالب این است که «غلامرضا مصباحی‌مقدم» معتقد است رسانه‌های اصولگرایی که مسیر تخریب و نقد دولت را در پیش گرفته‌اند نمی‌توانند آینه یا نماینده جریان اصولگرا به حساب آیند. به ‌نظر می‌رسد اصولگرایان به‌شدت نگران تصویری‌اند که از نوع رابطه آنها با دولت در ذهن مردم نقش می‌بندد. هرچند سخنگوی جامعه روحانیت مبارز آن را تکذیب می‌کند. پرسش اصلی اما این است که علت این نگرانی چیست؟ آیا تصویری که آنها را در تضاد با دولت نشان دهد، باعث کاهش رأی‌آوریشان می‌شود؟ اصولگرایان گفته‌اند جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار است در انتخابات آتی محور وحدت آنها قرار بگیرند. با سخنگوی جامعه روحانیت مبارز که این ‌روزها درباره وحدت در اصولگرایی زیاد صحبت می‌کند در دانشگاه امام صادق(ع) گفت‌وگو کردیم.

‌‌ از جریان اصولگرایی دود سفید برمی‌خیزد یا سیاه یا خاکستری؟
ظاهرا دود سفید برخاسته و قدم‌های خوبی برداشته شده است.
‌‌ آقای باهنر راجع به شورای هماهنگی اصولگرایی و تعداد احتمالی اعضای آن صحبت کرده است. شما نمی‌خواهید جزئیات بیشتری از سازوکار این شورا به ما بگویید؟
هنوز درباره جزئیات بیشتر تصمیم‌گیری نشده است. بعد از تصمیم‌گیری حتما اطلاع‌رسانی می‌شود.
‌‌ بحثی که سه‌ضلعی مؤتلفه، پایداری و ایثارگران، به‌ویژه پایداری‌ها خیلی دنبال آن بودند، این بود که شورای فقها با اضافه‌شدن آقای مصباح به جامعتین محور وحدت شود. چرا این بحث به نتیجه نرسید و با آن مخالفت شد؟
شورای فقها اصطلاحی است که دوستان پایداری آن را دنبال می‌کنند و برای آنها مقبولیت بالایی دارد، اما بعدا دو نفر از فقهایی که آنها قبولشان داشتند فوت کردند و فقط آیت‌الله مصباح‌یزدی باقی مانده‌اند. مرحوم آیت‌الله حق‌شناس و مرحوم آیت‌الله تهرانی، به‌همراه آیت‌الله مصباح‌یزدی، عضو شورای فقهای مدنظر پایداری بودند. آقایان می‌خواستند همین الگو را در ادامه فعالیت خودشان دنبال کنند و طبعا با توجه به وجاهت آیت‌الله موحدی‌کرمانی و آیت‌الله محمد یزدی دنبال این بودند که یک شورای فقهای جایگزینی داشته باشند. این خواسته آنهاست و ما هم نگران نیستیم که چرا چنین چیزی را می‌خواهند، اما این با الگویی که از گذشته تاکنون در میان مجموعه اصولگرایان - به استثنای پایداری که بعدا متولد شد- وجود داشته است، قابل جمع نیست.
‌‌ چرا؟
چون الگویی که مجموعه اصولگرایان از آغاز پیروزی انقلاب دنبال کردند، جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بوده است، یعنی دو مجموعه بزرگی که غالبا از فقها هستند، معنی ندارد که دو مجموعه بزرگ فقها را کنار بگذاریم و فقط سه بزرگوار را مبنا قرار دهیم، مبنای ما به‌جای اتکا به شخصیت‌های معتبر علمی و فقاهتی، دو تشکیلات با این اوصاف است.
‌‌ پس مراد شما شخصیت حقوقی رؤسای جامعتین است، ولی جبهه پایداری به‌دنبال شخصیت حقیقی هستند؟
خیر، نه شخصیت حقیقی این بزرگان و نه منحصر به شخصیت حقوقی آنها، بلکه شخصیت حقوقی دو تشکیلات علمایی و روحانی [موردنظر ماست]، ضمنا حذف دو جریان سیاسی - علمایی با سابقه ٤٠، ٥٠ ساله به مصلحت کشور هم نیست. وقتی که الگوی جایگزین می‌گذارید، لازمه طبیعی آن، کنارگذاشتن این دو نهاد است، البته حذف واقعی نیست ولی حذف تأثیرگذاری است.
‌‌ ولی در الگوی آقای مصباح بحث «انتخاب اصلح» مطرح است که در بین دیگر اصولگرایان خیلی طرفدار ندارد. درباره این نگاه آیا با آقای مصباح کنار آمده‌اید که به اختلاف برنخورید؟
فرمایش ایشان در صورتی مورد استقبال قرار می‌گیرد که اصلح شناخته شده و مورد اقبال مردم برای رأی‌دادن هم باشد، در غیر این صورت ناگزیر باید به اصلح در مرتبه بعد که رأی‌آور هم باشد بسنده کرد.
‌‌ این نگرانی را ندارید که مثلا جبهه پایداری به‌دلیل شکل‌نگرفتن شورای فقها دلخور شود و در روند وحدت و هم‌گرایی انشقاق ایجاد شود؟ مانند انتخابات سال ٩٢.
اتفاقی افتاده است که شاید تا حدی خواست آنها را هم تأمین کند.
‌‌ چه اتفاقی؟
این سه بزرگوار: آیت‌الله موحدی‌کرمانی و آیت‌الله یزدی و آیت‌الله مصباح تابه‌حال دو نشست داشته‌اند و در این دو نشست پذیرفته‌اند که اگر اختلافاتی از مجموعه جریان اصولگرا به آنها ارجاع شود با مشورت، به جمع‌بندی ‌برسند و به اتفاق آرا آن مشکل را حل کنند. به نظر هم می‌آید تا حدی خواسته آقایان تأمین شده است، اما معنای آن حذف سازوکار قبلی نیست. سازوکار قبلی شورای هماهنگی اصولگرایان با محوریت جامعتین است که ان‌شاءالله تشکیل و شروع به کار می‌کند. البته در انتخابات مجلس به‌طورعمده با توجه به سوابق امر، اتکا به جامعه روحانیت مبارز بوده است. ما امیدواریم که این وفاق استمرار پیدا کند و کمتر اتفاق بیفتد که یک جایی نیاز به ارجاع به آن سه بزرگوار باشد و به فرض هم که ارجاع شد آقایان یادشده جلسه بگذارند و با اتفاق ‌نظر بتوانند آن را حل کنند.
‌‌ بنابراین شورای فقهایی در کار نخواهد بود، اما قرار است از ظرفیت آقای مصباح استفاده شود، یعنی چه؟ بالاخره ایشان برای خودشان نگاهی در حوزه سیاست دارند که ممکن است با نگاه دیگر اصولگرایان همسو نباشد. تاکنون نه ایشان کوتاه آمده است و نه دیگران.
همین که ایشان پذیرفته‌اند کافی است، یعنی استفاده از ظرفیت تأثیر‌گذاری ایشان برای حل اختلاف.
‌‌ به‌نظر می‌رسد جبهه پایداری به‌دنبال یک سهم یا حقی بیشتر از دیگر جریانات اصولگرا بوده است. آقای بادامچیان گفته بودند آنها پیشنهاد کرده بودند که یک ضلع جریان، آنها ضلع دیگر ایثارگران و ضلع دیگر جبهه پیروان (متشکل از چندین تشکل اصولگرا) باشند. ردشدن به این معنی نیست که در صورت رسیدن به وحدت، سهم پایداری کم خواهد شد؟
در همین جلساتی که خود این احزاب و جمعیت‌ها با هم داشتند و گفت‌وگو کردند، اصولی را مورد توافق قرار دادند که براساس آن اصول و مبانی به وفاق برسند. یکی از آن اصول و مبانی، کنارنهادن سهم‌خواهی است و این بسیار مبارک است.
‌‌ مهم این است که در عمل چقدر پایبندی نشان داده می‌شود.
ما هم انتظارمان پایبندی به عهد است.
‌‌ اما تجربه گذشته خیلی امیدوار‌کننده نیست.
حالا شاید تجربه گذشته نتواند مبنای قضاوت رفتار در آینده قرار گیرد. ما براساس امید زندگی می‌کنیم و براساس امید هم فعالیت سیاسی می‌کنیم؛ امید ما این است که همه دوستان برهمین‌مبنا به همکاری ادامه بدهند.
‌‌ یک‌سری جریانات اصولگرا هستند که به این مسیر هم‌گرایی ورود پیدا نکردند، مثل طیف آقای قالیباف یا آقای لاریجانی. چرا جریان هم‌گرایی اصولگرایی نتوانسته است اینها را جذب کند؟ آیا همچنان تصور می‌کنید بدون حضور این دو جریان امکان رسیدن به وحدت ممکن است؟
هنوز روند فعالیت هم‌گرایی به پایان نرسیده است. در نشستی که دو ماه قبل با آقای لاریجانی داشتیم، ایشان همراهی خودش را با تصمیمات جامعتین [جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم] اعلام کرد و ما هم بیش از این چیزی نمی‌خواهیم. البته برای شکل‌گیری شورای هم‌گرایی اصولگرایان به کمک و حمایت ایشان و سایر شخصیت‌های ذی‌نفوذ نیاز داریم.
‌‌ خبری منتشر شده بود مبنی بر اینکه قرار است در روند هم‌گرایی دیداری با آقای قالیباف صورت گیرد که بعدا تکذیب شد.
یک خبری مطرح شده بود و من اعلام کردم چنین تصمیمی تاکنون گرفته نشده است.
‌‌ به‌نظر می‌رسد جامعه روحانیت مبارز در مقایسه با گذشته، قدرت و توان تأثیرگذاری‌اش در جریان اصولگرایی را از دست داده است شاید این ازدست‌رفتن تأثیرگذاری به‌دلیل درگذشت یا خروج شخصیت مؤثر این جریان بوده باشد. این کاسته‌شدن از توان تأثیرگذاری را آقای محبیان هم تأیید کرده‌اند. شما هم موافق هستید؟
جایگاه روحانیت مبارز و تأثیر‌گذاری آن برمی‌گردد به مجموعه گروه‌های اصولگرا. جامعه روحانیت مبارز بنای آقا بالاسری نداشته است، بلکه هرگاه از آن دعوت شده است، پاسخ مثبت به دعوت احزاب و گروه‌های اصولگرا داده است. البته پیش‌تر این‌طور تعبیر می‌شد که محوریت و نقطه آغاز جامعه روحانیت است و گروه‌ها همراهی می‌کردند. این روند تا مجلس ششم وجود داشت. بعد از ناکامی اصولگرایان برای کسب اکثریت مجلس ششم، این جایگاه دستخوش تغییر شد و بعضی از گروه‌های اصولگرا گفتند ما نیازی به شیخوخیت نداریم و به تعبیری، از اینکه به مشایخ خودشان مراجعه کنند، اعلام بی‌نیازی و استغنا کردند. البته چنین سخنی مرحوم آیت‌الله مهدوی را به‌شدت ناراحت کرد. ایشان می‌فرمودند: شما بدون وجود شیخوخیت فهرست  خود را می‌بندید، بعد که انتخابات می‌رسد، می‌آیید و التماس می‌کنید که فهرست ما را تأیید کنید، اگر اعلام حمایت نکنید رقبا پیروز می‌شوند. خوب اگر نیازی به تأیید ما ندارید، چرا در لحظه تبلیغات می‌آیید می‌گویید که بدون تأیید شما اصولگرایان صحنه را خواهند باخت؟ از ما حمایت کنید وگرنه رقیب خواهد برد. ما را در مقابل عمل انجام‌شده قرار می‌دادند؛ درحالی‌که ما می‌گفتیم اگر بدون حمایت جامعه روحانیت احساس خطر می‌کنید، چرا می‌گویید ما شیخوخیت را قبول نداریم.
به‌نظر من تجربیات گذشته به دوستان اصولگرای ما نشان داده که به سمت محوریت جامعه روحانیت و در بعضی موارد جامعتین بازگردند، درباره انتخابات خبرگان، جامعه مدرسین انگیزه قوی و تمام دارد. جامعه روحانیت هم در این مسیر همراهی می‌کند. پس آقای محبیان درست گفته است که جایگاه جامعتین یا جامعه روحانیت مبارز در بعضی انتخابات افت کرده ولی روند این واقعیت رو به افزایش نیست، بلکه افت‌وخیز داشته است، این افت‌وخیز برمی‌گردد به درک و مصلحت‌اندیشی مجموعه جریانات اصولگرا. الان هم اقبال احزاب و گروه‌ها و جریانات اصولگرا به جامعتین هم‌سان نیست، بعضی‌ها به صورت قاطع و همین الان می‌گویند محوری را که قبول داریم جامعتین است و بعضی‌ها را هم می‌بینیم دنبال جایگزین و بدیل هستند.
‌‌ قرار بود مصداق هم بیاورید.
ضرورتی نیست و مشخص است.
‌‌ درباره طیف نزدیک به آقای لاریجانی این بحث مطرح است که ممکن است آنها به همراه افرادی نزدیک یا متمایل به دولت فهرستی مشترک با عنوان رسمی یا نانوشته اعتدالیون ارائه کنند؛ یعنی مسیر خودشان را از جریان اصولگرایی جدا کنند، تحلیل شما دراین‌باره چیست؟
هردو پایه این تحلیل کاملا لنگ است و یکی پایه دولت است، دولت حق ورود به انتخابات را ندارد چراکه مجری انتخابات است.
‌‌ منظور نزدیکان یا حامیان فکری دولت است.
نزدیکان دولت یعنی چه؟ باید آن را درست توضیح داد، ما اصولگرایان زیادی را داریم که نزدیک به دولت هستند و اصلاح‌طلبانی را هم داریم که به دولت نزدیک هستند. الان اصولگرایان زیادی داریم که نزدیک به کلیت مواضع آقای روحانی هستند. اکثریت بسیار بالای مجلس از آغاز دولت آقای روحانی با ایشان همراهی کرده‌اند، یک اقلیتی هم داریم که مقابله می‌کنند.
‌‌ البته خیلی مواقع شاهد بوده‌ایم که اقلیت آن اکثریت را به سمت خود کشانده است.
این حرف صحیحی نیست. شاید به‌واسطه وظایف ذاتی مجلس گاهی مواضع اکثریت و اقلیت هم‌پوشانی پیدا می‌کند ولی مجلس در انتخاب وزرا با آقای روحانی همکاری کرد.
‌‌ البته نه در مورد همه وزرا. ازجمله در مورد وزیر علوم و... .
بله، ولی دقت کنید که یک مجلس همگرا با آقای احمدی‌نژاد به همه وزرایش رأی نداد و پنج وزیرش افتاد. پس معنای هم‌گرایی و حمایت، روحیه انفعال مجلس در مقابل دولت و رئیس‌جمهور نیست. شما تقابل‌هایی که مجلس قبل با رئیس‌جمهور قبلی داشته است را با تقابل مجلس فعلی با روحانی مقایسه کنید.
‌‌ تقابل در دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد بود. در دور اول که هیچ تقابلی نداشتند.
اولا: در دور اول هم مجلس به همه وزرای پیشنهادی رأی نداد، ثانیا: در دور اول، تقابل از ناحیه احمدی‌نژاد نبود. اما در دور دوم رویکرد تقابل را انتخاب کرد و مجلس هم کاملا جدی‌تر و سخت‌تر جلویش ایستاد. امروزه با اینکه شاید از نظر جریان فکری، هیأت دولت با جریان حاکم بر مجلس انطباق رفتار زیادی ندارد، ولی مجلس با آن همکاری می‌کند. به نظر من بعضی از مطبوعات جریان چپ، رفتار برخی نمایندگان مجلس را برجسته می‌کنند تا نشان دهند تقابل با دولت بر کل مجلس غلبه دارد اما این واقعیت ندارد.
‌‌ولی ماجرا این است که خبرنگاران پارلمانی در پارلمان حضور دارند و مستقیم ماجراها را دنبال می‌کنند. می‌بینند که چه اتفاقی دارد در مجلس می‌افتد و اینکه گاه یک اقلیتی، اکثریتی را در بعضی موارد همراه خودش می‌کند.
بله، اقلیتی وجود دارد که لزوما اکثریت تحت‌تأثیر آن نیستند، آن‌هم در مهم‌ترین تصمیم‌گیری‌ها. می‌خواهم یک نکته را اصلاح کنم؛ اینکه رسانه شما، روزنامه «شرق» و روزنامه‌های دیگر که در جریان اصلاحات تعریف می‌شوند، می‌خواهند اصلاح‌طلبی را مساوی با اعتدال بگیرند که این واقعیت ندارد.
‌‌ نه، ما می‌گوییم جریان اصلاحات حامی دولت است. هیچ‌وقت نگفته‌ایم دولت روحانی اصلاح‌طلب است.
نه، صرف این نیست، بخش بزرگی از جریان اصولگرا هم حامی دولت است.
‌‌ شما به روزنامه‌های اصلاح‌طلب اشاره کردید. اتفاقا من هم می‌خواهم بگویم شما روزنامه‌های اصولگرا را با روزنامه‌های اصلاح‌طلب مقایسه کنید. در کجای روزنامه کیهان، وطن امروز، رسالت، جوان و... اثری از حمایت اصولگرایان از دولت می‌بینید؟ تند‌ترین حمله‌ها را همین رسانه‌ها دارند.
بله، تعدادی از روزنامه‌های اصولگرا نگاه انتقادی به دولت دارند، ولی صحبت من درباره احزاب و گروه‌های اصولگرا بود که از دولت حمایت می‌کنند، نه بعضی از روزنامه‌ها، این برای ما مهم است که افکار عمومی تحت‌تأثیر رسانه‌ها و به‌ویژه روزنامه‌ها و سایت‌ها قرار بگیرد. الان افکار عمومی از سوی مطبوعات اصلاح‌طلب دارد جهت داده می‌شود به سمت اینکه حامی‌های دولت با اصلاح‌طلبان مساوی‌اند و منتقدان با اصولگرایان مساوی‌اند.
‌‌اگر در رسانه‌های اصلاح‌طلب حمایت اصلاح‌طلبان از دولت برجسته می‌شود برای این است که درواقع چنین حمایتی وجود دارد. درحالی‌که رسانه‌های اصولگرا دقیقا برعکس عمل می‌کنند.
من چون مرتب روزنامه‌های «شرق»، آفتاب، اعتماد و... را می‌خوانم، می‌بینم که اینها دائما به افکار عمومی جهت می‌دهند که یک نوع تداعی معانی برایشان پدید بیاید که دولت مساوی با اصلاح‌طلبان است و تقابل با دولت مساوی است با اصولگرایان که این القائات غلط واقعیت ندارد.
‌‌ برای اینکه اصلاح‌طلبان از  روحانی حمایت کردند و به او رأی دادند.
اصولگرایان زیادی هم از آقای روحانی حمایت کردند، ما از جریان اصولگرا و عده‌ای از شخصیت‌ها و حتی تعدادی از اعضا از جامعه روحانیت مبارز، افراد حامی آقای روحانی داشتیم. آقای اکرمی، عضو جامعه روحانیت، ستاد اصولگرایان حامی آقای روحانی را راه‌اندازی کرد و بعدا هم سهم‌خواهی نکرد.
‌‌ اصلاح‌طلبان هم سهم نخواستند.
اصلاح‌طلبان سهم بیشتری از اصولگرایان در دولت دارند.
‌‌ اصلاح‌طلبان هم برعکس این را می‌گویند. به نظر من شما اگر انتقاد دارید که چرا اصولگرایان مساوی با منتقدان دولت تصویر می‌شوند، باید به رسانه‌های همسوی اصولگرایان نگاهی داشته باشید که چرا چنین تابلویی را بالا برده‌اند. ماجرا این است که روزنامه‌های اصلاح‌طلب هم آن چیزی را منعکس می‌کنند که می‌بینند.
رسانه باید واقعیت را تبیین کند و چیزی را منعکس نکند که افکار عمومی را به ‌غلط بیندازد و تحت‌تأثیر قرار بدهد. من ده‌ها بار گفته‌ام جامعه روحانیت مبارز از آغاز تا الان از دولت روحانی حمایت کرد، شما چندبار این را بازتاب دادید و برجسته‌اش کردید؟
‌‌ رسانه‌های اصولگرا چقدر بازتاب دادند؟
اصراری ندارم که بگویم آنها رسانه‌های حامی دولت هستند، من می‌گویم جریان اصولگرایی مساوی با روزنامه‌های اصولگرا نیست.
‌‌ پس شما جامعه روحانیت را حامی کامل و پشتیبان دولت معرفی می‌کنید.
بله، جامعه روحانیت از اول از انتخاب ایشان حمایت کرد، البته حمایت‌های ما به معنای نداشتن انتقاد نیست، رشد دولت را حاصل انتقادهای سازنده می‌دانیم و خود دولت هم از آن استقبال می‌کند و ما هم از این جهت از دولت تشکر می‌کنیم. به‌هرحال من تأکید می‌کنم که تا انتخابات، روزنامه‌های اصلاح‌طلب هم حقیقت را بیان کنند.
‌‌ به‌نظر می‌رسد شما خیلی نگران تأثیر‌گذاری این تصویر که «اصولگرایان مساوی‌اند با منتقدان دولت» در آستانه انتخابات هستید.
من نگران انتخابات نیستم و معتقدم، اگر برفرض که - البته بسیار بعید می‌دانم - دور بعد اصلاح‌طلبان اکثریت مجلس را به دست بگیرند، من نگران نیستم، ولی کدام اصلاح‌طلبان،؟ اصلاح‌طلبانی که افراطی نباشند و بنای چالش در درون نظام را نداشته باشند و نهادهای نظام را تقسیم نکنند به انتخابی و انتصابی و نظام را دوقطبی نکنند. الان هم نشانه‌هایی از این موارد وجود دارد که باز اصلاح‌طلبان دارند با این رویکرد وارد می‌شوند، یکی از آنها حمله به شورای نگهبان و مسئله تأیید صلاحیت‌هاست... .
‌‌ انتقاد به شورای نگهبان را که خود آقای روحانی مطرح کرد و خود اصولگرایان بابت همین به او حمله کردند... .
واقعا این نقد به شورای نگهبان نبود، بلکه تعرض به شورای نگهبان بود. جایگاه شورای نگهبان به صورت یک پروسه تاریخی کاملا تثبیت شده است و این جایگاه و وظایف آن اعتبار قانونی دقیق دارد. شورای نگهبان نظارتش استصوابی است. خدا مرحوم آیت‌الله عمید زنجانی را رحمت کند، ایشان یک حقوق‌دان برجسته و استاد دانشگاه تهران، رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران و یک زمانی هم رئیس دانشگاه تهران بود، ایشان شرحی بر قانون اساسی نوشته است و اصول قانون اساسی را تبیین کرده است. درآنجا نظارت‌ها را تقسیم‌بندی کرده است و نظارت شورای نگهبان را استصوابی دانسته است که مطابق قانون اساسی برداشت دیگری امکان ندارد. علاوه‌براین ظاهرا مجلس پنجم دراین‌باره قانون‌گذاری و وظیفه نظارتی شورای نگهبان را قانونمند کرده است. حالا اینکه بعد از گذشت چندین‌وچند سال، کسی مجددا شبهه‌ای مطرح کند، خود این مسئله بودار است.
‌‌ آن زمان هم این انتقادات وجود داشت و تمام نشد.
یکی از شعارهایی که دولت آقای روحانی می‌دهد قانون‌گرایی است. چه قانون بد باشد و چه قانون خوب، براساس همین قانون، انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٢ برگزار شد، ردصلاحیت آقای هاشمی ‌رفسنجانی از سوی شورای نگهبان انجام گرفت. مناقشه‌کردن درباره قانون، غیر از انتقاد است. انتقاد به عملکرد معنی دارد و نه مبانی. مبنا روشن است، وقتی شورای نگهبان می‌گوید: مبنای من احراز صلاحیت است و دیگری می‌گوید: احراز صلاحیت مبنا نیست، در اینجا مرجع قانون است.
‌‌ این تفسیر متفاوتی است که از قانون اساسی وجود دارد.  
من سؤالم این است که تفسیر شورای نگهبان قانونی است یا غیرقانونی؟
‌‌ طبق قانون، تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است. ولی من فکر می‌کنم باز این به معنای جلوگیری از نقد نیست​.
پس تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی، قانونی است و همه باید در برابر قانون، خضوع کنند و نباید بگوییم تفسیر دیگری هم هست، یا قانون را قبول نداریم. امام‌رحمه‌الله‌علیه به بنی‌صدر که گفت این قانون را قبول ندارم، فرمود: قانون تو را قبول ندارد. احمدی‌نژاد هم همین‌طور، وقتی گفت قانون را قبول ندارم، حضرت آقا فرمود که نمی‌شود قانون را قبول نداشته باشی و باید تابع قانون باشی.
‌‌ به‌نظر می‌آید درعین اینکه در بحث انتخابات آتی مجلس از محوریت از جامعتین صحبت می‌شود اما نقش جامعه مدرسین خیلی کم‌رنگ‌تر از جامعه روحانیت است. ما حداقل در فضای رسانه به اندازه‌ای که شاهد تحرکات جامعه روحانیت هستیم، از جامعه مدرسین نیستیم. شما در صحبت‌هایتان به این اشاره کردید که جامعه مدرسین برای بحث خبرگان کاملا آماده است. آیا تقسیم کاری صورت گرفته است؟
من نباید به حوزه کار جامعه مدرسین ورود کنم، شما می‌توانید با اعضای محترم جامعه مدرسین صحبت کنید، درست است که سخنگو ندارند ولی گاهی اوقات اعضای آنها مصاحبه می‌کنند، ولی آنچه دوستان ما قبول کرده‌اند این است که مشترکا وارد انتخابات خبرگان شویم و در مورد انتخابات مجلس تأکیدشان بر این است که به مصادیق ورود نکنند و این هم دارای یک سابقه تاریخی است که در زمان امام‌خمینی(ره) آقایان دنبال این بودند که برای کل کشور فهرست تهیه کنند و امام فرمود: فقط برای قم در انتخابات مجلس فهرست تهیه کنید. از این جهت خودشان را مقید به دیدگاه امام کرده‌اند. ولی منافاتی ندارد که به‌صورت‌کلی از اصولگرایان حمایت کنند.
‌‌ در بحث کاهش نفوذ و اثر‌گذاری جامعه روحانیت مبارز فکر نمی‌کنید که خروج دو نفر از چهره‌ها یعنی آقایان ناطق و هاشمی از عوامل مهم بوده است؟ این نقد را شما متوجه خود جامعه روحانیت نمی‌دانید؟ آیا جامعه روحانیت نیاز به یک آسیب‌شناسی برای بررسی این مسئله ندارد که چرا به مرور اعضای مؤثر خودش را از دست داده است؟ شاید بخشی از این خروج دلیل شخصی داشته باشد اما حتما دلایل دیگری هم دارد که به خود جامعه روحانیت بازمی‌گردد.
گمان می‌کنم مسئله را به این شکل مطرح کنم بهتر است. جامعه روحانیت مبارز یک جریان مستمر و مداومی است که تعدادی از اعضای آن مثل شهدای بزرگوار: مطهری و بهشتی و مفتح و باهنر و شاه‌آبادی و محلاتی که از بنیان‌گذاران جامعه روحانیت هستند شهید شده‌اند و یک عده هم به رحمت ایزدی پیوستند و یک عده‌ای در این وسط به مجموعه اضافه شدند. درواقع یک ریزش طبیعی و یک رویش طبیعی داشتیم و طبعا ما درصدد این هستیم که هنوز رویش‌های بعدی را هم داشته باشیم، اما آنچه که برای ما مهم بوده است، نگهداری این مجموعه جریان باسابقه و باتجربه و تأثیر‌گذار است که الحمدلله باقی مانده است. مسلما حضور و عدم حضور اشخاص می‌تواند تأثیر بگذارد. اما هرکدام برای خودشان دلایلی دارند که من تابه‌حال چندبار گفتم و بازتاب دادم. آقای هاشمی‌رفسنجانی و آقای روحانی هیچ‌گاه عضویت در جامعه را نفی نکردند و در مورد آقای هاشمی حتی گفته‌اند اگر جلساتتان را در محل مجمع بگذارید، من حرفی ندارم، یعنی خودشان را عضو می‌دانند، بنابراین اعلام آمادگی هم کردند.
‌‌ پاسخی به آنها داده نشده است؟ یعنی تصمیم برای اینکه جلسات در مجمع برگزار شود؟
آن‌قدری که شما روزنامه‌نگاران حساس هستید ما نیستیم.
‌‌ اینکه اعضا بیایند یا نیایند؟
بله، چون کارهای ما جمعی است و حاصل برایند آرا و عقل جمعی است.
‌‌ این عقل جمعی به این نتیجه نرسید که یک‌بار در مجمع جلسه را تشکیل دهند؟
حالا اگر اتفاق هم بیفتد، ما نفی نمی‌کنیم، آن‌وقت هم که ایشان حضور پیدا می‌کرد همیشه حضور نداشت، خود آقای روحانی گاهی اوقات این‌گونه بود و چندتا یکی شرکت می‌کردند، یا موقع انتخابات بیشتر حساس می‌شدند و حضور پیدا می‌کردند. بعد از رحلت آیت‌الله مهدوی‌کنی که یک نشست داشتیم اکثریت نزدیک به تمام اعضا برای انتخاب دبیرکل - چون مسئله حساسی بود- شرکت کردند.
‌‌ جنجالی‌ترین خروج را آقای ناطق داشتند، خود شما یا یکی دیگر از اعضا اگر اشتباه نکنم اعلام کرده بود که چون جامعه روحانیت از ایشان در جریان آن مناظره انتخاباتی سال ٨٨ و بحث‌هایی که احمدی‌نژاد علیه ایشان مطرح کرد، موضعی نگرفت و از ایشان حمایت نکرد. آقای ناطق هم دلخور شدند و دیگر نیامدند. چرا آن‌موقع جامعه روحانیت هیچ‌کاری انجام نداد؟
پاسخ این را قبلا به‌طور مفصل داده‌ام، تکرار آن مطلوب نیست.

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین