دولت حسن روحانی سومین سال ریاست جمهوری خود را با یک تغییر در سیاست
خارجی آغاز کرده است. تغییر در حوزه دیپلماسی امری ملموس و قابل مشاهده
است. درست برخلاف تغییرات اقتصادی و فرهنگی که طولانی و بطئی هستند.
اتفاقات عرصه دیپلماسی در دنیای امروز ماهیتاً شفاف و عیان هستند. براحتی
میتوان این منحنی تغییر را با کارنامه دولتهای پیشین اندازهگیری کرد و
عیار و ارزش آن را محاسبه نمود.
از این منظر اگر نگاه کنیم، میتوان گفت تلاش گسترده جریان مخالف دولت روحانی برای زیر سؤال بردن و اخلال در سیاست خارجی او راه به جایی نخواهد برد؛ زیرا به واسطه توانایی تیم دیپلماتهای مجربی که روحانی به کار گرفته است، قطار دیپلماسی ایران از بنبست نفسگیر خارج شده و وارد ریل جدیدی شده است که همانا ریل دوستی و همکاری است.
از طرف دیگر ناظران جهانی به این باور هستند که جنس و نوع تغییر در این
مرحله از سیاست خارجی، ماهیت بنیادین و ساختاری دارد. به عبارت دیگر تغییری
مقطعی و زودگذر نیست. دقیقاً به همین دلیل تا به امروز جنجالها و
مخالفتهای محافل تندرو در برابر سیاست خارجی دولت بیاثر بوده است و حتی
اثرات معکوس داشته است. به این صورت که هر اندازه آنها پنجه مخالفت به چهره
دیپلماسی اعتدال افکندهاند، محبوبیت دیپلماتها در نزد مردم افزایش یافته
است.
در هر حال برای فهم دقیق موج تغییری که این روزها روابط خارجی ایران را
فراگرفته است، کافی است نگاهی به آسمان افکند و ترکیب مسافران و میهمانان و
مبدأ و مقصد آنها را از نظر گذراند.
تحول در سیاست خارجی در این برهه از مهمترین نقاط امیدهای مردم ایران
است. چنان که نظرسنجی سازمانهای معتبر از شهروندان ایرانی نشان می دهد که
در سال 94 مهمترین اتفاق مثبت در نگاه مردم، توافق هسته ای بوده است.
دلایل این امید و دلگرمی شهروندان نیز روشن است. در قضیه توافق هستهای ظرف
23 ماه، آحاد مردم ایران مقابل دوربین شبکههای ماهوارهای، نظارهگر
توانایی و شایستگی دیپلماتهای خود بودند. به گونهای که غرور فروریخته
آنها در دوران تحریم احیا شد. تجربه حل مناقشه پیچیده هستهای باعث شد که
بعد از توافق وین بسیاری از شهروندان نسبت به توانایی و صلاحیت دولت در
گشودن گره مشکلات عرصههای اقتصادی و سیاسی نیز امیدوار شوند.
موج مثبتی که از توافق هستهای وین برخاست فقط به گشودن آسمان ایران محدود
نماند. امروز در داخل امریکا تأثیرات این «اجماع بینالمللی» به گونهای
است که طیف سناتورهای تندرو را عقب رانده است و جناح موافق توافق با وجود
آنکه از لحاظ تعداد در اقلیت قرار دارد، اما با حمایت وسیع افکار عمومی
توانست سد مقاومت تندروهای کنگره را بشکند.
در چنین فضا و اتمسفر سیاسی که توافق وین ساخته، طبیعی است که هیچ یک از
قدرتهای اروپایی یا آسیایی منتظر پایان بحث کنگره بر سر برجام نمانند و از
هر فرصتی برای حضور در صحنه اقتصادی ایران بهره گیرند.
چنانکه واقعبینانه به سیر حضور هیأتهای اقتصادی خارجی نگاه شود، روشن
خواهد شد که از نگاه طرفهای اروپایی همه چیز درباره فصل تردید و تحریم
ایران تمام شده و آنها وارد دورهای جدید شدهاند که باید برای شروع
مراودات اقتصادی و سیاسی با تهران به مذاکره نشینند.
نکته مهم در تحلیل اتفاقات بعد از توافق وین که باید مدنظر قرار گیرد،
«روح اعتماد و آشتی جویی» نهفته در این سند است. در همه تفاهمها و
قراردادهایی که این روزها میان تهران و طرفهای اروپایی جریان دارد،
میتوان این روح آشتیجویی و اعتماد را لمس کرد. روح توافق همان چیزی است
که به افکار عمومی غرب القا میکند که چهره سیاسی ایران تغییر کرده است و
تهران دیگر منشأ و آغازگر سیاستها و رفتارهای تند و تنشآلود نیست بلکه
«ایران جدید» گام در مسیر تعامل و اعتدال نهاده است. پس باید به عنوان یک
شریک و بازیگر تعیین کننده در عرصه صلح و همکاری بویژه در منطقه آشوبزده
خاورمیانه روی آن حساب گشود.