|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۷
کد خبر: ۵۹۶۱۴
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۹
نکته سوم. ماجرای "کمپین من یک روستایی هستم" بود. هر چند آیت الله به لبخندی از کنار آن گذشت، ولی افسوس فراوانی به جا گذاشت. ا
حرف بعدی آقای هاشمی حرف توافق هسته ای است. حرفی که آقای هاشمی در دو سال گذشته، جلودار آن بود. آقای هاشمی با اطمینان کامل از توافق می گوید. از اینکه نگرانی و دلواپسی ندارد.

خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در حاشیه نگاری خود از حضور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در همایش جشنواره  فرهنگی اقتصادی کرمان که در سالن همایش‌های برج میلاد تهران برگزار شد، نوشت: شنیدن عذرخواهی از زبان روحانیت، این روزها خیلی کیمیا شده. نه بخاطر حمایت از احمدی نژاد و نه بخاطر عدم حمایت از روحانی. می گویند انسانهای بزرگ، اشتباهاتشان هم بزرگ است، امّا گویی نشنیده اند انسانهای بزرگ، عذرخواهی شان هم باید بزرگ باشد.آقای هاشمی با این عذر تقصیری که آوردند، به هم لباسان خود یادآور شدند که روحانیت هم باید عذر بخواهند. چه بابت تاخیری کوچک، چه بابت تقصیری بزرگ.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، متن کامل این حاشیه نگاری بدین شرح است:

امروز جمعه 24 مرداد 94 است. حوالی ساعت 6 عصر است که به برج میلاد می رسم. آقای هاشمی امروز به جمع کرمانی ها می آیند، هم برای بازدید، هم برای سخنرانی. جالب است که آیت الله، نه تنها از حجم کارهایش نکاسته، که جمعه ها را هم بدان افزوده است. شاید این قاطع ترین پاسخ به آنها باشد که سالهاست داغ خانه نشینی هاشمی بر دلشان مانده. به قول یکی از رفقای قدیم آقای هاشمی، "عاشورایی هاکه سن و سال نمی شناسند!."

وارد سالن همایش که می شوم، خبردار می شوم که آیت‌الله در حال بازدیدند. از خلوتی محل استفاده می کنم تا دو سه نکته مقدماتی بنویسم. اینکه چرا در حاشیه نگاری هایم نقبی هم به گذشته می زنم، پاسخش بماند برای آینده. ولی از هر فرصتی باید دربازخوانی گذشته ها سود جست. چرا که گذشته و حال و آینده همچون حلقه هایی در هم تنیده اند. حلقه هایی درهم تنیده که اگر یکی شان باز شود، از زنجیری مستحکم چیزی جز طناب پاره ای باقی نمی ماند.

امّا نکته اولم. حرف زندان رفتن «مهدی» است. همان که احمدی نژاد قولش را داده بود.با تهمت و افتراهایش در مناظرات 88. با پشت گرمی اش به خیلی ها.  ساده دلانه پنداشته بود که آخرش هاشمی قهر می کند و منتظری دوم می شود!. جالب است که خیلی ها هم خامش شده بودند. نه از حبّ معاویه که از بغض علی. قرار بود چاهی باز کند و همه السابقون انقلاب را در آن بریزد.

اوّل از همه هم آیت الله هاشمی را. با پاشنه آشیلی به نام حبّ خانواده. زهی خیال باطل. رئیس دولت دهم هم مثل اسلافش،هاشمی را نشناخته بود. مثل خیلی های دیگر. حالا بعد از 6 سال. هم احمدی نژاد هست و هم چاهی که قولش را داده بود. ولی هم خودش در انتهای آن افتاده، هم حامیانش را ترس سقوط داده!. از مناظرات 88. هیچی گیر دشمنان هاشمی نیامد.درست است که «مهدی» به زندان رفت، اما هاشمی سربلند شد، سربلندتر از همیشه. تاریخ گواه حقیقت این ادعا را خواهد داد. چرا که هاشمی وعده های قرآن را سخت باور دارد. درست مثل همان آیه ای که در گوش فرزند به هنگام وداع خواند.«إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ  قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ».آن نوجوان روستایی بهرمانی دهه 20 به اتکاء همین باور قلبی بود که شد "هاشمی رفسنجانی". همین اعتقاد است که هنوز، هزار تیر فتنه را بر او کارگر نمی سازد. هاشمی، اعتقادش را فریاد نمی زند. نه ریاکاری می‌کند و نه زهد می فروشد. ولی در بزنگاهها، در پیچ های تاریخی و آنجا که هزار لشگر به تقابلش می آیند، به فضل الهی عبور می کند. مرد عبور از بحرانها را، جز قرآن، نه سلاحی است و نه پناهی.

نکته دوم تیتر حاشیه نگاری قبلی ام بود. تیتر زده بودم «احمدی نژاد کارنامه مردودی خیلی هاست». آن تیتر بطرز عجیبی همزمان شد با سخنرانی صریح آیت الله در اجلاس آموزش و پرورش. همان سخنرانی که ایشان از خیلی مردودین به نام اسم بردند. همانها که می خواستند انتخابات 92 را طوری دیگری رقم بزنند. ولی نه مردم اجازه دادند و نه رهبری.

مردودی های «احمدی نژاد» باید بدانند که اگر امروز جواب مردم را ندهند، فردا جواب خدا را چه می‌دهند؟. جواب تایید صلاحیت احمدی نژاد را. جواب خسارتهایی که او به حق الناس و دین خدا زد. اینها چه بخواهند و چه نخواهند، روزی باید پاسخگوی کارشان باشند. اشارات صریح این روزهای هاشمی، کنایه نیست، بیدارباش است. که اگرخوب بشنوند، به نفع شان است. تا دردنیا فرصت دارند، بابت احمدی نژاد حلالیت بطلبند. حلالیت از مردم. چرا که برای رد حق النّاس در آخرت، فرصتی نیست.

نکته سوم. ماجرای "کمپین من یک روستایی هستم" بود. هر چند آیت الله به لبخندی از کنار آن گذشت، ولی افسوس فراوانی به جا گذاشت. افسوس بر حال و روز این ایام بچه مسلمانهای رسانه ای. که اگر دیگر پای منبر نمی روند و به شور مداحی دلخوشند، لااقل بروند تاریخ را بخوانند. اینها اگر پایبند به حرف امام نیستند  که فرمود:"شنیدن توهین به هاشمی برایم جایز نیست" وحرام امام را حلال می‌کنند، آخر دیگر چرا در فعل حرام به طناب پوسیده شاه، آویزان می شوند؟ مگر نمی دانند که شاه هم می خواست روستایی ها را علیه امام و علماء بشوراند. آنهم در اوایل نهضت و به یک حیله ساده. که ما می‌خواهیم به روستایی ها زمین بدهیم، ولی این آخوندها نمی‌گذارند!. واقعاً فرزندان انقلاب به کدام بیراهه رسانه ای رفتند که حال و روزشان به اینجا رسید؟ خدا را شکر اینها زمان امام و جنگ نبودند تا روی صدام را هم در بی تقوایی سفید کنند!.

سرم را که از روی کاغذ بلند می کنم، سالن را پر شده می بینم. نیم ساعتی با نوشتن از اینجا دور شده بودم. جمعیت فراوانند و اشتیاق برای دیدارهاشمی فراوانتر.حوالی ساعت 7 است. آقای هاشمی وارد سالن می شوند. انفجار نا منظمی می شود از بروز احساسات. جمعی صلوات می فرستند و دیگرانی دست می زنند. امّا هر چه هست، نه برای ریا و تظاهر است و نه برای خوشامد عکاسها و دوربین ها. اینجا متفاوت ترین هاشمی برای مردم ایستاده است. ایستاده پای مصلحت مردم. در اوج پذیرش رنج ها و تهمت ها. حتی در فراق فرزند.

ابراز احساسات که تمام می شود، دبیر جشنواره گزارشی می دهد. استاندار کرمان خوشامد گویی می کند و احترام می گذارد. احترامی مضاعف هم به فرمانده خود در جنگ. هم به مرشد خود در سازندگی، با تعبیر جالبی به نام «فقیه ممتاز».

همینطور که مشغول نوشتن هستم، یک نفر از کنارم می گوید خانم لطفاً بنویس. امروز روستایی های کرمان آمده‌اند تا بگویند: «ما همه هاشمی هستیم!». بعد هم ادامه می دهد.کاش آنجا بودید و از نزدیک می دیدید. صمیمیت روستایی ها با هاشمی را. درست می‌گوید. این هم شد کارنامه مردودی ما در حاشیه نگاری امروز. البته عذر تقصیر دارم چون از جزئیات برنامه خبردار نبودم!.

آقای هاشمی که به بالای سن میرود، ایستاده چند دقیقه ای به ابراز احساسات پاسخ می دهد. تریبون که تنظیم می شود، سخنرانی آیت الله هم آغاز می شود. البته با یک عذرخواهی ویژه. که «فرصت نشد تا از تمام غرفه ها بازدید کنم». با عذرخواهی هاشمی لبخند رضایتی بر چهره مردم می نشیند. آخر شنیدن عذرخواهی از زبان روحانیت، این روزها خیلی کیمیا شده. نه بخاطر حمایت از احمدی نژاد و نه بخاطر عدم حمایت از روحانی. می گویند انسانهای بزرگ، اشتباهاتشان هم بزرگ است، امّا گویی نشنیده اند انسانهای بزرگ، عذرخواهی شان هم باید بزرگ باشد.آقای هاشمی با این عذر تقصیری که آوردند، به هم لباسان خود یادآور شدند که روحانیت هم باید عذر بخواهند. چه بابت تاخیر کوچکی باشد، چه بابت تقصیر بزرگی.

حرف اول آقای هاشمی حرف دفاع مقدس است. حرف لشگر معروف کرمانی ها و رفسنجانی ها. لشگری به فرماندهی سردار سلیمانی. آقای هاشمی می گوید ما کرمانی ها همیشه پیشتاز بوده ایم و شکست ناپذیر. چه در سیاست، چه در نظامی گری، چه در مبارزه. چه در دفاع مقدس. بعد هم به مطایبه می‌گوید: «البته ما قبل از شهرت امام ، مقلدشان بودیم!.» مردم لبخندی بلند می زنند. آدرس کنایه خیلی سرراست است.

حرف بعدی آقای هاشمی حرف عقب گردهای شدید است. حرف عقب گردهای پیش آمده در دولت گذشته. آقای هاشمی به تلخی می گوید بخشی از بافته هایمان در نظام پنبه شده بود.هم در اقتصاد و هم در اعتقاد. طعم تلخ یادآورهای آقای هاشمی در این روزها، مثل جام زهر است. نه برای نوشاندن و نوشیدن، که برای شنیدن و شناختن. یکبار برای همیشه باید این تلخی ها را با مردم، تمام گفت تا به پای نظام نوشته نشود. تا تاریخ نگوید روحانیت آبرویی ندادند تا آبروی اسلام نرود. هاشمی از تلخی های گذشته خواهد گفت. تا جسارت حمایت از احمدی نژاد به جسارت حلالیت از مردم برسد که اگر اینگونه نشود، تاریخ قضاوت تلخی خواهد کرد. در مورد همه آنانکه امروز می خواهند آن روزگار تلخ به فراموشی سپرده شود و همه خرابی ها را به پای امروز بنویسند و بس!.

حرف بعدی آقای هاشمی حرف توافق هسته ای است. حرفی که آقای هاشمی در دو سال گذشته، جلودار آن بود. آقای هاشمی با اطمینان کامل از توافق می گوید. از اینکه نگرانی و دلواپسی ندارد. چرا که اقیانوس ملّت به راه افتاده. ملّتی که خودش، کشور را به اعتدال برگرداند، خودش هم برای رسیدن به توافق کمک می‌کند و هم ازتوافق پاسداری می کند. هاشمی اگر با اعتماد کامل از آینده می گوید، از توافق و از مسیر پیشرفت آینده می گوید و از سبقت کشورها برای رابطه با ایران می گوید، بخاطر آن است که اقیانوس ملّت را می بیند. اقیانوسی که هیچ‌کس دیگر جلودارش نیست. اقیانوسی که دوباره به اعتدال برگشته و از افراطی گری بیزار است. هاشمی نه به اتکاء خودش که به اتکاء این مردم می گوید. راه اعتدال اجتناب ناپذیر است و هیچ عقل سلیمی توافق را رد نمی‌کند.

حرف آخر آقای هاشمی، امید است. نوید نهضت سازندگی می دهد. همانطور که در اوج بحران سال 91 گفته بود. «راهکارم همان راه سازندگی است». هاشمی این روزها دوباره به چشم می بیند خاطرات دهه 70 خود را. خاطرات شیرین احترام دنیا را به مردم ایران. درست مثل رفتار این روزهای کشورهای غربی.مثل جمله اخیر اوباما که گفت: «ایران دارای مردمی هوشیار است». خاطرات این روزهای هاشمی با خاطرات دهه 70 بسیار مشابه است.
روایت مصلحت همچنان باقی است......



نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
|
در حال بررسی: ۰
|
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۱
1
3
تبارک الله.

خیلی قشنگ و زیبا بود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین