|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۶
کد خبر: ۵۲۹۸۸
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۴ - ۰۴:۰۷
من نمي‌دانم و مطمئن نيستم ولي احساس مي‌كنم مميزي فيلم‌ها ممانعت‌هايي كه نسبت به يك فيلم داشتند، بيش از آنكه مربوط به مفاهيم ديني فيلم باشد، بيشتر به مفاهيم سياسي برمي‌گشت و ريشه در شوخي‌ فيلم با هيات وزيران داشت.
سرانجام پس از هفت سال، فيلم توقيف شده كمال تبريزي با نام «از رييس‌جمهور پاداش نگيريد» همزمان با ماه مبارك رمضان اكران عمومي شد. اينكه چرا اين فيلم هفت سال در محاق توقيف بود هنوز براي خود عوامل فيلم سوالي بي‌پاسخ است. بعد از ساخت اين فيلم كمال تبريزي، فيلم‌هاي طبقه حساس، طعم شيرين خيال و فيلم و سريال‌هاي ديگري را ساخت كه «خيابان‌هاي آرام» هنوز توقيف است. بعد از هفت سال تبريزي اما از اكران «بچه جراحي شده»‌اش راضي است و تماشاگران هم برخي راضي هستند و برخي ناراضي. ناراضيان به قسمت‌هاي حذف شده فيلم حواله مي‌شوند و راضيان به اينكه تم اصلي فيلم هنوز باقي مانده است. يكي از نكات جالب فيلم اما همزماني نمايش آن با به هم ريختن مناسبات سياسي بين ايران و عربستان و از سوي ديگر هم روند رو به مثبت مساله مذاكرات هسته‌اي ايران با جهان -كه همين روزها ان‌شاءالله خبر خوبش از راه برسد، است؛ جالب از اين نظر كه كه هردوي اين موضوعات تم اصلي فيلم «از رييس‌جمهور پاداش نگيريد» است، يكي از حيث جغرافيا و مكه- مدينه/ مناسك حج و ديگري از منظر طنز در فيلم تكرار شونده‌اند.

از «رييس‌جمهور پاداش نگيريد» فعلا در تحريم سينماهاي حوزه هنري قرار دارد اما سينماهاي ديگر فيلم را نمايش مي‌دهند و فيلم دارد آهسته و پيوسته مخاطبان خود را پيدا مي‌كند.

 

آقاي تبريزي، بعد از هفت سال فيلم شما مجوز نمايش گرفته است. اكنون بعد از هفت سال برخوردتان با فيلم خودتان چگونه است؟

واقعيتش اگر مي‌دانستم كه امروز اكران مي‌شود طبيعتا يك تغييري در ساختارش ايجاد مي‌كردم اما به هر حال فيلم آن موقع ساخته شده و شرايط حاكم بر آن هم مربوط به همان هفت سال پيش است.

ولي شرايط عوض شده است.

بله، نكته‌اي كه به نظر من مهم است اين است كه مثلا اگر ما امسال يا پارسال مي‌خواستيم فيلم را بسازيم، عملا نمي‌توانستيم در عربستان كار فيلمبرداري را انجام دهيم. گرچه آن موقع هم هيچ مجوز فيلمبرداري نداشتيم ولي طبيعتا امكان ورود داشتيم اما الان امكان ورود به اين كشور را به آن شكل هم نداريم. البته همان موقع نيز محدوديت‌هايي وجود داشت كه خيلي هم سخت بود نه مجوزي به ما مي‌دادند نه اجازه كار. تمام پلان‌هايي كه در آنجا گرفتيم تمامش مخفيانه گرفته شده است. اين مخفي گرفتن‌ها در همه‌چيز تاثير مي‌گذارد و تمام اينها باعث مي‌شود شرايطي به وجود بيايد كه شرايط ساخت فيلم دشوار شود. اما با اين حال من مجموعش را كه نگاه مي‌كنم دوست دارم و كاملا احساس مي‌كنم آن حسي كه موقع ساخت داشتم هنوز در فيلم وجود دارد و مي‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار بكند.

پس بايد منتظر گيشه خوب براي فيلم بود.

نه لزوما! از نظر تبليغي ضعيف هستيم، شيوه اكران ضعيف است. تعداد سينماهاي مناسب كم است و سينماهاي حوزه هنري هم فيلم را نمايش نمي‌دهد و آن را تحريم كرده‌اند و نكته ديگر اينكه شرايط و به خصوص فصل اكران شرايط بسيار تاثيرگذار هستند. به هر حال بايد اكرانش ادامه پيدا كند تا ببينيم چه بازخوردي خواهد داشت. ما هم سعي مي‌كنيم جنبه‌هاي تبليغي فيلم را قوي‌تر بكنيم كه مردم مطلع شوند و از اين فيلم استقبال كنند. اما مهم‌تر از همه، موارد حذف‌شده در فيلم است كه بي‌تاثير نيست مثلا الان دو شخصيت در فيلم وجود دارد كه با نسخه فعلي اصلا معلوم نيست چرا هستند.

كه يكي از آنها ابوذر است و ديگري؟


يكي ابوذر و ديگري شخصيتي است كه اسم ندارد و زبانش مي‌گيرد و در پايان خواهيم ديد كه قرآن مي‌خواند. اين دو‌تا صحنه‌هاي خيلي خيلي زيبا و جذاب و پرمفهومي داشتند كه تاثيرگذار هم بودند كه هر دوي اين شخصيت‌ها به دلايل مختلف توسط مميزان حذف شدند.

درباره تجربه فيلمسازي در عربستان بگوييد. يكي از دوستان فيلمبردار من مي‌گفت نماهايي كه در بيت‌الله حرام، مسجدالنبي، مدينه و... گرفته شده توسط دوربين جاسازي‌شده داخل ويلچر بوده است و...

بله. بگذاريد اين‌گونه بگويم كه فيلمبرداري در آنجا دو بخش داشت؛ يك بخش كه به هر حال من نمي‌توانستم بازيگرم را در آن موقعيت قرار بدهم (البته تلاش‌مان را مي‌كرديم كه آن كار را انجام بدهيم) مثلا پلان‌هايي كه داخل مسجد النبي مي‌آمديم و مي‌خواستيم بگيريم خيلي سعي كرديم كه بازيگر را بياوريم و شروع كنيم به فيلمبرداري كه ديديم اين امكان‌پذير نيست. ديديم يك‌سري از آدم‌ها بودند كه مي‌رفتند گزارش مي‌دادند. مثلا ما دور از چشم شرطه‌ها كارمان را انجام مي‌داديم اما يك آدم عادي وقتي مي‌ديد ما دوربين ٣٥ را مخفيانه داخل حرم آورديم، مي‌رفت گزارش مي‌داد و به فاصله يك دقيقه مي‌ديديم مي‌آمدند و ما پا به فرار مي‌گذاشتيم.

در صفا و مروه هم شما فيلم گرفتيد؟

سخت‌ترين جايي كه كار كرديم صفا و مروه بود. خيلي دشوار بود چون آنجا پر از مامور بود. در هر لحظه كه مي‌خواستيم كار كنيم بلافاصله متوجه مي‌شدند و اين در حالي بود كه بعضي مواقع كه بچه‌ها متوجه مي‌شدند به سمت شرطه‌ها مي‌رفتند و شروع مي‌كردند به صحبت كردن با آنها تا ما بتوانيم دوربين را دور كنيم. خيلي شرايط دشواري بود به‌خصوص براي بازيگرها. نگران بودند كه آنها را بگيرند و ببرند. كما اينكه مي‌آمدند و مي‌گرفتند و مي‌بردند و يك چند روزي نگه مي‌داشتند و عوامل اذيت مي‌شدند. حتي يك بار گروه فيلمبرداري را هم دستگير كردند.

اين نخستين فيلم سينمايي ايراني است كه در عربستان فيلمبرداري مي‌شود، درست است؟

بله، نخستين فيلم سينمايي و تهيه‌كننده فيلم هم نخستين شخصي است كه توانسته است پلان‌ها و نماهاي زيبا و جذاب از مراسم حج تهيه كند. البته الان اين مساله شايد منتفي است اما آن موقع بهترين پلان‌ها را ما توانسته بوديم بگيريم.

گفتيد مردم عادي هم براي‌تان داستان درست مي‌كردند موقع فيلمبرداري؟

بله، البته در مدينه نسبت به مكه راحت‌تر بود. يك بار دوربين كاشته بوديم و داشتيم فيلمبرداري مي‌كرديم كه يكي آمد و گفت حرام است و نمي‌توانيد فيلمبرداري كنيد. گفتيم كه چرا حرام است؟ تلفنش را بيرون آورد و شماره پليس را گرفت و به پليس گفت يك گروهي آمده‌اند و يك دوربين خيلي خيلي بزرگي دارند و از شهر فيلمبرداري مي‌كنند و طرف از او خواست آدرس بدهد، او چرخيد تا موقعيت را پيدا كند و به پليس بگويد مثلا در خيابان فلان هستيم كه تا ‌چرخيد يكي از بچه‌ها دوربين را برد، يكي لنز را برد، يكي از بچه‌ها بدنه را و خلاصه تا طرف برگشت، ديد هيچي جلويش نيست. بعد پليس آمد و گفت دوربين كو؟ و يكي از دوستان پروژه گفت دوربين اين است و به دوربين كوچك توريستي كه همراهش بود، اشاره كرد. پليس گفت اين دوربين نه، دوربين بزرگه كجاست؟ گفتيم دوربين بزرگي در كار نيست. آن فرد اصرار داشت كه به پليس ثابت كند ما يك دوربين خيلي بزرگي داشتيم. حرص و جوش مي‌خورد كه اينها يك دوربين بزرگ داشتند، ولي نتوانست ثابت كند و خلاصه از اين دست اتفاقات سر فيلمبرداري زياد داشتيم.

مشكل دولت پيشين با اين فيلم دقيقا چه بود؟

واقعيتش من هنوز هم نفهميده‌ام. خيلي دلم مي‌خواهد از آقاي شمقدري اين را بپرسم كه واقعا مشكل شما با اين فيلم چه بود؟ درواقع برخوردشان اينگونه بود كه پاسخ روشني به ما نمي‌دادند. ما فيلم را در مراحل مختلف براي‌شان مي‌فرستاديم، چون پرده آبي‌هاي فيلم‌ آماده نبود و هزينه‌هايي داشت كه تهيه‌كننده چون فيلم‌ پروانه نمايش نگرفته نبود، هزينه‌هايش را متوقف كرده بود. همان نسخه راف كات را مي‌فرستاديم كه در خصوص مساله مميزي خيال‌مان اول راحت شود و بعد باقي مراحل فني فيلم را تكميل كنيم. آنها هم فيلم را مي‌ديدند اما هيچ جوابي نمي‌دادند، حتي حاضر نبودند جلسه‌اي بگذارند و بگويند مشكل فيلم دقيقا چيست. يعني هر بار كه مي‌فرستاديم مي‌گفتند فيلم را داديم و داريم رايزني مي‌كنيم.

رايزني با چه كساني؟


با آدم‌هاي مختلف. يعني من فكر مي‌كنم اين فيلم با همان كيفيت راف‌كات را، برخي خبرنگارها ، نمايندگان مجلس و همچنين يك‌سري از مخاطبان خاص ديده‌بودند و درباره آن قضاوت و اظهارنظر كرده بودند و هيچكدام‌شان به ما نمي‌گفتند كه ايراد كار كجاست. حس ما اين بود كه مي‌خواهند فيلم را بايگاني كنند و بگويند فيلم قابل نمايش نيست. كما اينكه وزير ارشاد آن موقع اعلام كرد كه اين فيلم تا ابد در توقيف خواهد ماند و ايرادش هم اين بود كه فيلم مطابق فيلمنامه ساخته نشده است؛ در حالي كه ما عين به عين فيلمنامه را اجرا كرده بوديم. حتي جابه‌جايي صحنه‌هايش هم شبيه هم بود. ولي خوب اينها...

خودتان فكر مي‌كنيد علت توقيف فيلم‌تان چه بوده است؟

من نمي‌دانم و مطمئن نيستم ولي احساس مي‌كنم مميزي فيلم‌ها ممانعت‌هايي كه نسبت به يك فيلم داشتند، بيش از آنكه مربوط به مفاهيم ديني فيلم باشد، بيشتر به مفاهيم سياسي برمي‌گشت و ريشه در شوخي‌ فيلم با هيات وزيران داشت. بيشتر اين موضوع براي‌شان خيلي سنگين بود تا مثلا اين برداشت ذهني كه ما با حج شوخي كرده باشيم.

بله خب، در يك بخش‌هايي شما وزير را نشان مي‌دهيد كه مي‌زند تو سر پياز و با دست غذا مي‌خورد.

(خنده) بله مي‌زند تو سر پياز و دمپايي‌اش را در مي‌آورد و غذايي را كه از خانه آورده با دست مي‌خورد... بله اينها شوخي‌هايي بود كه انجام داده‌ايم. حالا من اين را هم به شما بگويم كه تا اواخر همين هفت سال (كه شش سال آن مربوط به دوره قبلي بود و دوره رياست‌جمهوري آقاي احمدي‌نژاد) ما به هيچ نتيجه‌اي نرسيده بوديم. فقط در اواخر دوره احمدي‌نژاد گفتيم يك تلاش خاص و ويژه ديگري هم بكنيم، شايد توانستيم و در زمان همان تغيير و تحول‌ها بهترين مقطع براي نمايش فيلم باشد.

بهترين مقطع براي چه؟ براي اخذ مجوز نمايش؟

بله، آقاي كريمي (تهيه‌كننده) پيشنهادي داد و من هم گفتم اشكالي ندارد. گفت مي‌روم و يك وقتي از آقاي احمدي‌نژاد مي‌گيرم و فيلم را به او نشان مي‌دهيم. تماس گرفت با يك معاون فرهنگي كه داشتند به نام آقاي شيخان و آنها هم استقبال كردند و بلافاصله هم وقت دادند.

‌ در آن اوضاع شلوغ و درهم و برهم روزهاي پايان دوره رياست‌جمهوري نهم؟!

دقيقا در آن لحظه آخري كه همه‌چيز شلوغ و پلوغ بود. ما اين همه سال مي‌خواستيم مثلا با وزير ارشاد صحبت كنيم، نمي‌شد يعني در اتاق‌ منشي‌شان هم نمي‌توانستيم بنشينيم و منتظرشان شويم،چه برسد به اينكه با آنها گفت‌وگو هم بكنيم. اما آن روز آقاي كريمي تماس گرفتند و معاون دفتر فرهنگي يك وقت گذاشتند براي هفته آينده‌اش و گفتند فيلم را بياوريد ببينيم و ما هم هفته بعد آنجا رفتيم و فيلم را با آقاي احمدي‌نژاد و دوستان ديديم.

هيات وزيران و ارشاد هم بودند؟

نه، فقط رييس‌جمهور بودند و آقاي شيخان.

همان نسخه راف كات و تمام نشده را نمايش داديد؟

بله، همان نسخه اوليه بود، تنها نسخه‌اي بود كه داشتيم و نشستيم و همه مشغول تماشاي فيلم شدند. همه مي‌خنديدند و حتي خود آقاي احمدي‌نژاد هم مي‌خنديد. بعد يك جاهايي از فيلم مي‌رسيد كه وزير رفتارهايي خاص داشت، ايشان مي‌پرسيدند اينجا منظورتان من هستم؟ (خنده) يعني تمام جاهايي كه وزير رفتاري خاص را از خود نشان مي‌داد، مي‌گفت با من بوديد؟ مثلا يك جاي فيلم هست كه حسن معجوني دارد نشاني ظاهري وزير را مي‌دهد و مي‌گويد: اصلا شبيه وزيرها نيست‌ها؟ قدش اينقدر است (كوتاه)؟ و ريشش اين‌طوري است؟ و احمدي‌نژاد مي‌گفت من را مي‌گوييد؟ خلاصه قشنگ همه‌چيز را متوجه مي‌شد. ولي واقعا بعد از اينكه فيلم تمام شد (كلي هم خنديده بودند) به آقاي شيخان گفت كه به نظر من هيچ ايرادي ندارد و مي‌توانند نمايش دهند. پروانه‌اش را صادر كنيد. حتي آقاي شيخان هم همانجا با آقاي شمقدري تماس گرفت و گفت فيلم را به اتفاق آقايان ديده‌ام و مشكلي ندارد و پروانه‌اش را مي‌توانيد صادر كنيد و... اما بعد از آن هرچقدر به نزد آقاي شمقدري رفتيم و گفتيم پروانه فيلم را بدهيد هيچ اقدامي انجام نشد.

يعني شمقدري حرف رييس دولتش را گوش نداد براي مجوز.

شايد! من فكر مي‌كنم كه لج و لجبازي شمقدري بود كه پروانه را نداد. چون جلوي چشم ما گفتند كه پروانه را بدهيد و بعد هم كه آقاي كريمي از آقاي شيخان پيگيري كرده بود، بهش گفته بودند ببين آخرهاي رفتن ما است و هر كسي دارد حرف خودش را مي‌زند و فكر مي‌كنم عاملي هم كه ما نتوانستيم اين فيلم را به اكران برسانيم آقاي شمقدري بود (كه جلويش هم اين موضوع را مي‌گويم) .

آقاي تبريزي بعد از اين همه سال ساختن كارهايي با چنين تم‌هاي حساسيت‌برانگيزي و داشتن تجربه‌هاي توقيف، چرا هنوز هم علاقه و اصرار به پرداختن به اين موضوعات داريد؟

من فكر مي‌كنم كه اين پاشنه آشيل جامعه ما است. يعني همه‌چيز را در بند ظاهر مي‌بينيم و ماندن در بند ظاهر يك جور تظاهري را در زندگي شخصي فرد به وجود مي‌آورد و متاسفانه با وجود چنين فعاليت‌هايي كه من و بعضي از همكاران‌مان در عرصه سينما انجام مي‌دهيم، به جاي اينكه اين اتفاق باعث شود بهبودي در وضعيت رفتار مديران ايجاد شود، درست برعكس مي‌شود و روز به روز مشكلات شديدتر خود را نشان مي‌دهد و روز‌به‌روز آدم‌هاي ما بيشتر به خاطر رفتارهايي كه از طريق مسوولان نظام ايجاد مي‌شود، دچار دردسر مي‌شوند. مردم ما به‌شدت در حال تبديل شدن به دوشخصيتي و چندشخصيتي شدن هستند. تبديل به آدم‌هايي شده‌ايم كه آن آزادگي و آرامشي كه در بروز شخصيت‌ها بايد باشد و شكل واحدي داشته باشند، نداريم و دايما دچار بازي و نمايش هستيم. بسته به محيطي كه در آن قرار مي‌گيريم، به آن بازي تن مي‌دهيم و قواعد و موقعيت‌هاي مختلف را رعايت مي‌كنيم.

و فكر مي‌كنيد نتيجه اين روند در دراز‌مدت چه خواهد بود؟

نتيجه‌اش چه مي‌شود؟ نتيجه‌اش اين مي‌شود كه شما امروز با نسلي روبه‌رو مي‌شويد كه اصلا استدلال، طرز زندگي‌اش، نحوه اعتقادش به كشورش، تحليلش از آب و خاك و مليت همه به‌هم ريخته است. يك‌دفعه يك نسلي مي‌آيد كه اصلا تو نمي‌داني كه چه چيزي دوست دارد، از چه چيزي بدش مي‌آيد، به چه علاقه دارد. به چه اعتقاد دارد، به چه اعتقاد ندارد و... همه اينها يك نسلي را به وجود مي‌آورد كه شما نمي‌دانيد چطور بايد با آنان رفتار كنيد و نمي‌توانيد آنان را پيش‌بيني كنيد. يعني نمي‌دانيد كه اگر الان اين رفتار را بكنيد چه عكس‌العملي از سوي آنها خواهيد ديد.

و شما اين تجربه را داشتيد؟‌اين تجربه تفاوت نسل‌ها را؟

بارها! بگذاريد يك مثال بزنم: يك بار مي‌خواستم جايي بروم، آمدم سوار ماشين شوم، ديدم يك ماشين ديگر دوبله بغل دست ماشين من پارك كرده و دوقفله هم كرده و رفته. كلي پيگير شدم از داخل ساختمان، ‌كارگرها و ساختمان روبه‌رويي كه همه گفتند مال ما نيست. ١٠ دقيقه‌اي دنبال صاحب ماشين مي‌گشتم كه بعد از آن ديديم يك جواني لك و لك آمد و سوييچ را روي ماشين انداخت و هيچ حرفي هم نزد. رفتم سمتش و گفتم ببخشيد شما ماشين‌تان را اينجا پارك كرده بوديد و من مي‌خواستم ماشينم را بيرون بياورم و نمي‌توانستم. در پاسخ به من گفت: چه كار كنم كه نمي‌توانستيد بياييد بيرون. جاي پارك نبود. گفتم خب چون جاي پارك نبود، مگر من مسوولم كه براي شما جاي پارك پيدا كنم.

 

برش ١

واقعيتش من هنوز هم نفهميده‌ام مشكل دولت پيشين با اين فيلم دقيقا چه بود؟ خيلي دلم مي‌خواهد از آقاي شمقدري اين را بپرسم كه واقعا مشكل شما با اين فيلم چه بود؟ درواقع برخوردشان اينگونه بود كه پاسخ روشني به ما نمي‌دادند. ما فيلم را در مراحل مختلف براي‌شان مي‌فرستاديم، چون پرده آبي‌هاي فيلم‌ آماده نبود و هزينه‌هايي داشت كه تهيه‌كننده چون فيلم‌ پروانه نمايش نگرفته نبود، هزينه‌هايش را متوقف كرده بود. همان نسخه راف كات را مي‌فرستاديم كه در خصوص مساله مميزي خيال‌مان اول راحت شود و بعد باقي مراحل فني فيلم را تكميل كنيم.

برش ٢

مثلا يك جاي فيلم هست كه حسن معجوني دارد نشاني ظاهري وزير را مي‌دهد و مي‌گويد: اصلا شبيه وزيرها نيست‌ها؟ قدش اينقدر است (كوتاه)؟ و ريشش اين‌طوري است؟ و احمدي‌نژاد مي‌گفت من را مي‌گوييد؟ خلاصه قشنگ همه‌چيز را متوجه مي‌شد. ولي واقعا بعد از اينكه فيلم تمام شد (كلي هم خنديده بودند) به آقاي شيخان گفت كه به نظر من هيچ ايرادي ندارد و مي‌توانند نمايش دهند. پروانه‌اش را صادر كنيد. حتي آقاي شيخان هم همانجا با آقاي شمقدري تماس گرفت و گفت فيلم را به اتفاق آقايان ديده‌ام و مشكلي ندارد و پروانه‌اش را مي‌توانيد صادر كنيد و... اما بعد از آن هرچقدر به نزد آقاي شمقدري رفتيم هيچ اقدامي انجام نشد.

منبع: اعتماد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین