کد خبر: ۴۸۰۴۲
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰
چنان به نظر می رسد که هم برای نویسنده و هم گویندگان و هم برای خوانندگان خبر “دزدیدن یک کودک” از خبر “اهدای کلیه یک معلم به دانش آموزش در اردبیل” جذاب تر است.
صبح که از خانه بیرون می آیی چشمت به گوشه ای می خورد که در میان چند کارتون آدمی دارد لول می خورد و به خود می پیچد، بدنش را می خاراند، ناگهان از خودت می پرسی واقعاً این انسان است و من هم انسان هستم؟ مگر نگفته اند که، «بنی آدم اعضای یک پیکرند،» آن چنان با وجدان خود درگیر می شوی و نمی توانی کاری بکنی که انگار تمام غمهای عالم ر ا بر دوش خویش حمل می کنی. هنوز چند قدمی فاصله نگرفته ای، به کیوسک روزنامه فروشی می رسی، هر روزنامه ای را که نگاه می کنی، از اخبار و مطالب ناخوشایند و غم افزا پر است.لذا غمی بر غمهای تو افزوده می شود.

کامپیوتر خود را روشن می کنی و سری با سایتها میزنی می بینی که هر چه به چشم تو می خورد، خبر و مطلب غم انگیز است. در جمع همکاران قرار می گیری، در اتوبوس می نشینی، به میهمانی می روی، تلویزیون را نگاه می کنی، خلاصه شب و روز به هر چه و هر کس میرسی فقط و فقط اخبار و گزارشهای ناخوشایند به گوش می رسد. انگار وارد دالانی تاریک ، طویل و عریض و عمیق شده ای که در آن کورسویی ازامیــد و خـوشی به چشم نمی خورد. از هر طرف صداهای گوش خراش و آه و ناله های کودکان و زنان و پیران در زیر بمباران وحشیانه متجاوزان به گوش می رسد، صحنه دلخراش قتل دختری در مهاباد و یا هر جای دیگری در زیر چکمه ها و چاقوی های تیز بی رحمان خون به چشم می آورد. وقتی می خوانی کره شمالی موشک بالستیک آزمایش می کند تن آدم می لرزد. جنایات داعش در سوریه ، کشتار روزانه مردم در یمن، ازدواج زوری دختران، بیکاری 7 میلیون فارغ التحصیل، خودسوزی دانشجویی در شیراز، آلودگی بنزین پتروشمی، پایین بودن ضریب ایمنی پل های عابر پیاده، داستان طولانی روغن پالم، نداشتن تعامل، پرونده های 32 میلیارد تومانی، انتقاد وزیر بهداشت از پزشکان تهران، کشته های سقوط هواپیما، قطع آرد یارانه ای در بیشتر استانها، نادیده گرفتن حقوق مسافران هوایی، قتل به خاطر چک برگشتی، کشته شدن یک روزنامه نگار در عراق، تخریب شبکه ارتباطی صعده، ناپدید شدن یک رئیس جمهور، کشتار غیر نظامیان صعده و... تا خبر "برگشت احمدی نژاد به ریاست جمهوری” اینان تنها بخشی از اخبار یکی از سایتهای خبری مشهور تهران است. به جرات می توان گفت بیش از 60 درصد اخبار و مطالب این سایت و سایر سایتها و خبرگزاریها و روزنامه ها همه بر پاشنه غم و اندوه، زشتی و بدی می چرخد، انگار اصلاً خبر خوشی در شهر نیست، واقعاً نیست یا اینکه ما نمی بینیم و یا نمی خواهیم ببینیم؟ از شما چه پنهان ما روزنامه چی ها هم خار خارِ پیدا کردن یک نقطه سیاه را داریم که از آن خال حالی بسازیم. غافل از اینکه داریم حال خلق الله را می گیریم اگر چه نقاط کور و سیاه در عملکردها و تصمیم گیری ها کم نیست اما حقیقتاً میان سیاه و سفید پهنه وسیعی از رنگ خاکستری وجود دارد، که رسانه ها به آن نمی پردازند و یا اصولاً خوش ندارند آن را ببینند انگار چندان جذابیتی ندارد.

 چنان به نظر می رسد که هم برای نویسنده و هم گویندگان و هم برای خوانندگان خبر "دزدیدن یک کودک” از خبر "اهدای کلیه یک معلم به دانش آموزش در اردبیل” جذاب تر است. حادثه تخریب یک ساختمان از خبر ساخت یک مدرسه توسط خیری خواندنی تر است. خبر قتل به خاطر چک برگشتی جاذبه اش از آزادی زندانیان چک توسط خیرین بیشتر است. اخبار خوش کم نداریم اما چرا فقط ناخوشی ها را انعکاس می دهیم؟ روزانه صدها ازدواج در همین تهران صورت می گیرد از آنها خبری نیست اما وقتی شنیدیم زوجی به زندگی خود پشت پا زده اند فوراً از آن یک کوه می سازیم. به نظر می رسد "بدبینی” و "زشت نگری” برای ما هنر شده است. این نوع نگرش در لایه های زیرین شخصیت ما ایرانیان نفوذ کرده است و لذا قطره قطره اخبار غم انگیز و ناخوشایند در ذهن و روح ما چنان جمع گشته که به مردابی بد بو تبدیل شده است که هیچ گلی از کنار آن نمی روید و هیچ پرنده امیدی بر فراز آن بال نمی زند طاووس به آن زیبایی را می بینیم ولی به پاهای زشت آن اشاره می کنیم و پاهای زیبای کلاغ را رها می کنیم و سیاهی پر و بال آن را سرزنش می کنیم انصافاً در چنین شرایطی «دل خوش سیری چند؟»
منبع: ابتکار
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین