به طور کلی میپرسیم اقتصاد، آیا در اقتصاد خرد نیز مانند اقتصاد کلان اختلاف نظر وجود دارد؟ در اقتصاد خرد، گویی اجماع در مورد روشها و نتایج بیشتر است.
البته با زیر سوال رفتن تعریف کلاسیک انسان عقلایی توسط مکاتب تازه و مدل
کردن رفتارها با فروض جایگزین، این اجماع نیز قدرت پیشین را ندارد. با این
وجود، اقتصاددانان خرد، وقتی از تحلیل رفتار به استفاده از تحلیل برای
سیاستگذاری میرسند با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند.
به عنوان مثال در مدلهای نئوکلاسیک نشان داده میشود که یارانه نقدی میتواند سطح مطلوبیت فرد را افزایش دهد، اما در عین حال این پرسش بهوجود میآید اگر فردی از این یارانه نقدی که بیشتر هدفش تامین مایحتاج ضروری او است برای مصرف کالاهای دیگر چون الکل و مواد مخدر استفاده کند، باز میتوان گفت سیاست یارانه نقدی بهتر است یا باید یارانه کالایی با عدم امکان فروش در بازارهای موازی را پیش گرفت؟ بنابراین وقتی بحث به سطح نتایج سیاستی میرسد باز اختلاف نظر بروز میکند.
در اقتصاد کلان نیز گویی اجماعی در مورد روشهای تحقیق وجود دارد، اما باز در مورد نتایج و بسته به آنکه چه متغیرهایی بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند، اختلاف خودنمایی میکند.
حال با چنین تصویری از علم اقتصاد روز برخی از هم میپرسند که آیا میتوان به اجماع کلانی در اقتصاد دست یافت یا هم چنان شاهد اختلافات خواهیم بود.
بیایید ابتدا بپرسیم که آیا اجماعی در مورد موضوعات کلان اقتصادی وجود دارد؟ شاید تعداد انگشت شماری موارد باشد که بتوان به نوعی آن را مورد اجماع اقتصاددانان دانست، اما همین تعداد انگشت شمار نیز برای سیاستگذاران بسی کارساز است.
یکی از مهمترین مواردی که میتوان گفت اقتصاددانان مختلف به نوعی در مورد آن اجماع دارند، اصل قرار دادن بازار برای انجام امورو فعالیتهای اقتصادی است، اگرچه در مورد میزان شکست بازار و میزان مداخله دولت اختلاف وجود دارد.
اصل دیگري که مورد اجماع است و توانسته رخت تورم را از اکثریت قریب به اتفاق کشورها بر بندد، ذات پولی بودن تورم است. اجماعی بر این سیاست که اگر میخواهید تورم نداشته باشید پول چاپ نکنید و البته اصولی دیگر.
جالب آن جا است که وقتی سیاستمداران به این گزارههای اجماعی توجه میکنند، مشکلات بسی کاهش مییابد، و بالعکس. آن چنان که زمانی تورم در اقتصاد ایران شتابان شد که ما باید برای سیاستمداران خود ثابت میکردیم رابطه ای مستقیم و قوی بین نقدینگی و تورم وجود دارد.
اما آیا مطلوب است که بین اقتصاددانان اجماعی قوی شکل گیرد؟ اگرچه با وجود چنین اجماعی، کار سیاستگذاران ساده میشود، ولی توسعه علم تنها با اختلاف بین محققان و بحث کردن بین آنها رخ میدهد.
اگر همه در مورد موضوعی به یک نتیجه برسند، آن موضوع از سر فصل مباحث علمی کنار میرود، آن گونه که امروز دیگر چنان بحثی در ژورنالهای معتبر پیرامون رابطه نقدینگی و تورم نمیشود. اجماع میتواند مرگ پویایی علم اقتصاد را به همراه داشته باشد.
پس این شاید از خوش شانسی باشد که علم اقتصاد سرشار از اختلافات است و در عین حال سیاستگذاران میتوانند از آن موارد انگشت شمار اجماعی، بهره برند و در عین حال برای موارد مختلفی که با آن روبهرو میشوند، گوش به نظر اکثریت اقتصاددانان بسپارند.
منبع: دنیای اقتصاد
به عنوان مثال در مدلهای نئوکلاسیک نشان داده میشود که یارانه نقدی میتواند سطح مطلوبیت فرد را افزایش دهد، اما در عین حال این پرسش بهوجود میآید اگر فردی از این یارانه نقدی که بیشتر هدفش تامین مایحتاج ضروری او است برای مصرف کالاهای دیگر چون الکل و مواد مخدر استفاده کند، باز میتوان گفت سیاست یارانه نقدی بهتر است یا باید یارانه کالایی با عدم امکان فروش در بازارهای موازی را پیش گرفت؟ بنابراین وقتی بحث به سطح نتایج سیاستی میرسد باز اختلاف نظر بروز میکند.
در اقتصاد کلان نیز گویی اجماعی در مورد روشهای تحقیق وجود دارد، اما باز در مورد نتایج و بسته به آنکه چه متغیرهایی بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند، اختلاف خودنمایی میکند.
حال با چنین تصویری از علم اقتصاد روز برخی از هم میپرسند که آیا میتوان به اجماع کلانی در اقتصاد دست یافت یا هم چنان شاهد اختلافات خواهیم بود.
بیایید ابتدا بپرسیم که آیا اجماعی در مورد موضوعات کلان اقتصادی وجود دارد؟ شاید تعداد انگشت شماری موارد باشد که بتوان به نوعی آن را مورد اجماع اقتصاددانان دانست، اما همین تعداد انگشت شمار نیز برای سیاستگذاران بسی کارساز است.
یکی از مهمترین مواردی که میتوان گفت اقتصاددانان مختلف به نوعی در مورد آن اجماع دارند، اصل قرار دادن بازار برای انجام امورو فعالیتهای اقتصادی است، اگرچه در مورد میزان شکست بازار و میزان مداخله دولت اختلاف وجود دارد.
اصل دیگري که مورد اجماع است و توانسته رخت تورم را از اکثریت قریب به اتفاق کشورها بر بندد، ذات پولی بودن تورم است. اجماعی بر این سیاست که اگر میخواهید تورم نداشته باشید پول چاپ نکنید و البته اصولی دیگر.
جالب آن جا است که وقتی سیاستمداران به این گزارههای اجماعی توجه میکنند، مشکلات بسی کاهش مییابد، و بالعکس. آن چنان که زمانی تورم در اقتصاد ایران شتابان شد که ما باید برای سیاستمداران خود ثابت میکردیم رابطه ای مستقیم و قوی بین نقدینگی و تورم وجود دارد.
اما آیا مطلوب است که بین اقتصاددانان اجماعی قوی شکل گیرد؟ اگرچه با وجود چنین اجماعی، کار سیاستگذاران ساده میشود، ولی توسعه علم تنها با اختلاف بین محققان و بحث کردن بین آنها رخ میدهد.
اگر همه در مورد موضوعی به یک نتیجه برسند، آن موضوع از سر فصل مباحث علمی کنار میرود، آن گونه که امروز دیگر چنان بحثی در ژورنالهای معتبر پیرامون رابطه نقدینگی و تورم نمیشود. اجماع میتواند مرگ پویایی علم اقتصاد را به همراه داشته باشد.
پس این شاید از خوش شانسی باشد که علم اقتصاد سرشار از اختلافات است و در عین حال سیاستگذاران میتوانند از آن موارد انگشت شمار اجماعی، بهره برند و در عین حال برای موارد مختلفی که با آن روبهرو میشوند، گوش به نظر اکثریت اقتصاددانان بسپارند.
منبع: دنیای اقتصاد
ارسال نظر