|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۵
کد خبر: ۴۶۶۸۸
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۱
تنها تفاوتش اينجا بود كه همان اندازه كه احمدي‌نژاد با پاستور غريبه بود و رييس دولت قبلي اتاق به اتاق او را با كاخ رياست‌جمهوري آشنا كرد اين‌بار رييس‌جمهور ايران، نيازي به راهنما نداشت.
محمود احمدي‌نژاد و اسفنديار رحيم‌مشايي با كت و شلواري مشكي رنگ، پيراهني سفيد، يكي با لبخندي باز و ديگري با تبسم، دست در دست هم پا به وزارت كشور گذاشتند تا در دقيقه 90 معماي پر رمز و راز ثبت‌نام «اسفنديار محمود» حل شود.

همين دقايق كافي بود تا عكاس و تصويربردار و خبرنگار بدانند سوژه‌هاي پرحرف و حديثي را به چشم ديده‌اند. همين بود كه احمدي‌نژاد و مشايي از همان لحظه ورود پز (V) ويكتوري را گرفتند، گويي انتخابات را برده‌اند. اين پز ويكتوري و آن لبخند، دوامي بيش از 10 دقيقه نداشت چرا كه آيت‌الله اكبر هاشمي‌رفسنجاني هم پايش به وزارت كشور براي ثبت‌نام در انتخابات باز شد.

هاشمي كه آمد، احمدي‌نژاد و مشايي رفتند. اين رفتن اما تنها رفتن از تالار پرپيچ و خم وزارت كشور نبود. آنها در انتخابات رياست‌جمهوري از قطار رقابت و سن قدرت بازماندند. آن عكس‌ها و لبخندها فقط يك بار براي ثبت در تاريخ گرفته شده بود و كاركردي نداشت. احمدي‌نژاد همان‌گونه كه دفتر كارش را از رييس‌جمهور سابقش تحويل گرفته بود بايد اسباب و اثاثيه‌اش را جمع مي‌كرد و اتاق رييس‌جمهوري را در اختيار حسن روحاني مي‌گذاشت.

تنها تفاوتش اينجا بود كه همان اندازه كه احمدي‌نژاد با پاستور غريبه بود و رييس دولت قبلي اتاق به اتاق او را با كاخ رياست‌جمهوري آشنا كرد اين‌بار رييس‌جمهور ايران، نيازي به راهنما نداشت. درست در همين ساعات و دقايق اسفنديار رحيم‌مشايي با جمع و جور كردن وسايلش از نهاد رياست‌جمهوري، گويي پايش را براي هميشه از فرش سياست برداشت و رفت؛ رفتني كه حالا دوساله شده و كمتر كسي از اسفنديارِ محبوبِ محمود در اين دو سال خبري داشته و دارد.

حالا حتي همسايه‌هاي مشايي در منطقه فرمانيه تهران هم او را هر روز نمي‌بينند و صداي قرآن خواندنش را نمي‌شنوند. سلام و عليكي هم اگر ميان مشايي و همسايگانش باشد به سه روز اول هفته بازمي‌گردد؛ روزهايي كه مشايي براي حضور در جلسات ولنجك و دانشگاه ايرانيان از رامسر راهي تهران مي‌شود. اين همان چيزي است كه گويا اسفنديار از فرداي عدم احراز صلاحيتش در انتخابات رياست‌جمهوري به دنبال آن بود؛ «غيبت و سكوت».

او هر چقدر بيشتر سكوت كرد و كمتر ديده شد، قصه‌پردازي‌ها و داستان‌سازي‌ها برايش اوج گرفت؛ داستان‌هايي كه ازمدت‌ها قبل، از او «راسپوتين» ساخته بود و حالا بايد براي معماي سكوت پر رمز و راز و غيبت پرحرف و حديثش، فصلي نو مي‌نوشت و جوابي پيدا مي‌كرد. امتزاج گمانه‌ها و شنيده‌ها با اخبار نصفه و نيمه واقعي، همه آن چيزي است كه اين روزها درباره مشايي شنيده و ديده مي‌شود. افزايش همنشيني‌ها و تحركات احمدي‌نژادي‌ها براي انتخابات مجلس دهم هم در پررنگ شدن پرسش «مشايي كجاست و چه مي‌كند و رابطه‌اش با احمدي‌نژاد چگونه است؟» بي‌تاثير نبوده است.

اما چه كساني به جز كساني كه پيوند نسبي و سببي با احمدي‌نژاد دارند مي‌توانند پاسخي براي اين پرسش‌ها داشته باشند؟ همين بود كه يكي بر اساس شنيده‌هايش مدعي دك شدن مشايي و بقايي از سوي احمدي‌نژاد شد و ديگري اين ادعا را تكذيب كرد و گفت: «رابطه دكتر و مهندس همان است كه بود.» بعدي‌ها هم گفتند كه «مشايي و احمدي‌نژاد تنها دفاتر كارشان عوض شده و رابطه‌شان بسيار مستحكم و پابرجاست و هر هفته با هم جلسه دارند».

شنبه-  5 ارديبهشت 1394 ، ساعت 15 ، ولنجك
اسفنديار رحيم‌مشايي با كت و شلواري ساده و طوسي رنگ و ته ريشي بر صورت پا به ساختمان ولنجك مي‌گذارد. كمي ديرتر از ديگران رسيده اما محمود احمدي‌نژاد، جلسه با وزراي دولت سابق را بدون حضور او آغاز نمي‌كند. مشايي وارد مي‌شود، احمدي‌نژاد از صندلي برمي‌خيزد وبه سرعت به استقبالش مي‌رود، يكديگر را در آغوش مي‌گيرند و بوسه‌اي بر گونه‌هاي هم هديه مي‌دهند.

احمدي‌نژادي‌ها سرپا ايستاده‌اند. مشايي با كمر دردش نمي‌تواند با همه مصافحه كند. از همان جا با همكاران سابقش سلام و عليك و خوش و بش مي‌كند. تحليل شرايط كشور دستور جلسه است. جلسه‌اي كه احمدي‌نژادي‌ها آن را «جلسات ديد و بازديد و گعده‌هاي خودماني» ناميده‌اند.

علي نيكزاد وزير راه و شهرسازي دولت سابق، احمد عليرضابيگي استاندار سابق آذربايجان شرقي، وحيد جلال‌زاده استاندار سابق آذربايجان غربي و محمدرضا ميرتاج الديني معاون پارلماني محمود احمدي‌نژاد گويا بيش از ديگران حرف براي گفتن دارند. چرا كه فعاليت انتخاباتي را در استان‌هاي آذري زبان كليد زده‌اند. گزارش كار مي‌دهند، احمدي‌نژاد هر از چندگاهي نت بر مي‌دارد و چيزي مي‌گويد. مشايي تنها گوش مي‌دهد. سه ساعتي جلسه طول كشيده و او تنها حرف‌ها را گوش مي‌كند. احمدي‌نژاد در پايان جلسه از او مي‌خواهد دوستان را به فيض برساند، مشايي امتناع مي‌كند. اصرار كه مي‌شود چند آيه‌اي قرآن مي‌خواند و معنا مي‌كند. آرزوي توفيق براي دوستانش دارد و در نهايت دو بيتي از گنجوي، شاعر قرن پنجم و ششم مي‌خواند:
 يك دست به مصحفيم و يك دست به جام
گه نزد حلاليم و گهي نزد حرام
ماييم در اين گنبد ناپخته و خام
نه كافر مطلق نه مسلمان تمام

برخي رسانه‌ها از احياي فعاليت‌هاي سياسي اسفنديار رحيم‌مشايي در كنار تحركات انتخاباتي احمدي‌نژادي‌ها خبر داده‌اند. براساس يكي از اين خبرهاي منتشر شده اسفنديار رحيم‌مشايي، عبدالرضا داوري و حميدرضا بقايي از حوزه انتخابيه تهران كانديداي انتخابات مجلس دهم خواهند شد.

سايت دولت بهار وابسته به جريان محمود احمدي‌نژاد بلافاصله اين خبر را تكذيب كرد و نوشت: «در حالي كه مهندس اسفنديار رحيم‌مشايي اعلام كرده است كه در سياست ورود نخواهد كرد، برخي رسانه‌ها به بازنشر خبر كذب يك سايت درباره حضور وي در انتخابات آينده مجلس شوراي اسلامي پرداخته‌اند.  مهندس رحيم‌مشايي در گفت‌وگو با دولت بهار، ضمن ابراز تعجب از انتشار چنين خبرهاي دروغي، تاكيد كرد من اعلام كرده‌ام در سياست ورود نخواهم كرد.»

 انتشار اين نقل قول از اسفنديار رحيم‌مشايي در كنار اظهارات چهره‌هايي همچون عبدالرضا داوري و علي‌‌اكبر جوانفكر درباره خداحافظي رحيم‌مشايي از سياست، ترديدي را درباره بي‌علاقگي اسفنديار دولت سابق براي حضور در سياست باقي نمي‌گذاشت اما اين سوال همچنان طراوت داشت كه اگر مشايي از سياست خداحافظي كرده پس چرا در جلسات هر شنبه احمدي‌نژاد و وزراي دولت سابق شركت مي‌كند؟بهترين راه‌حل براي رسيدن به پاسخي براي اين پرسش گفت‌وگو با اسفنديار رحيم‌مشايي بود.

همين بود كه در تماسي تلفني از او مي‌پرسم از سياست خداحافظي كرده‌ايد؟ مي‌خندد و مي‌گويد: «پس از پايان كارمان در دولت تصميم گرفته‌ام حرف سياسي نزنم.» مي‌پرسد چه اتفاقي افتاده است؟ مي‌گويم: «برخي خبرها از احتمال كانديداتوري شما براي انتخابات مجلس از تهران خبر داده‌اند.» تعجب مي‌كند به‌گونه‌اي كه اصلا از ماجرا خبر ندارد. مي‌گويم: سايت دولت بهار به نقل از شما گفته است كه «اعلام كرده‌ام در سياست ورود نخواهم كرد.» بازهم مي‌خندد و مي‌گويد: «من، بعد از پايان رياست‌جمهوري با هيچ جايي مصاحبه نكرده‌ام و با اين سايت هم حرف نزده‌ام و هرگز نگفته‌ام به سياست ورود نمي‌كنم.» مي‌پرسم حالا با همه اين حرف و حديث‌هايي كه درباره خداحافظي شما از سياست وجود دارد آيا به واقع از سياست خداحافظي كرده‌ايد؟

مكثي مي‌كند و مي‌گويد: تصميم ندارم حرف سياسي بزنم. به او مي‌گويم چرا با اين سكوت، خود را سوژه اخبار مي‌كنيد؟ بلندتر از قبل مي‌خندد و مي‌گويد: «اين كشور پر از سوژه است. چرا مدام مشايي را سوژه مي‌كنيد؟من كه كاري به كسي ندارم چرا براي‌تان مهم است كه من از سياست خداحافظي كرده‌ام يا نكرده‌ام؟»

توضيح مي‌دهم كه در فضاي رسانه‌اي و سياسي چه خبرهايي گفته و شنيده مي‌شود و چرايي سوال‌ها را بيان مي‌كنم. مي‌پرسم همچون گذشته بيش از آنكه فعاليت سياسي داشته باشيد به فعاليت‌هاي فرهنگي علاقه‌منديد؟ پاسخ مي‌دهد: «پيش از آنكه وارد دولت شوم و از جواني فعاليت‌هاي فرهنگي اولويتم بوده و اگر به سياست هم ورودي داشته‌ام بنا به انجام تكليف بوده است. اما درباره اينكه بخواهيد بدانيد از سياست خداحافظي كرده‌ام يا نه هيچ جوابي ندارم بدهم.»

در كمال احترام نمي‌خواهد حرفي بزند اما بازهم به سوالم گوش مي‌دهد؛ اينكه برخي مدعي شده‌اند رابطه شما با آقاي احمدي‌نژاد همچون سابق نيست صحت دارد؟ مي‌گويد: «اگر رابطه‌مان مثل گذشته نبود من الان از كجا مي‌آيم؟ من و آقاي دكتر احمدي‌نژاد دو برادريم و برادري‌مان تمام نمي‌شود.»

درخواست گفت‌وگوي حضوري و طرح همه پرسش‌هاي پر حاشيه را مي‌كنم، مخالفت مي‌كند اما مي‌گويد براي نشست دوستانه آمادگي دارد. مي‌گويد: «اوايل هفته به تهران مي‌آيم و پيش از اينكه به رامسر برگردم مي‌توانيد به دفترمان تشريف بياوريد.»

خداحافظي مي‌كند واين ترديد را به يقين بدل مي‌سازد كه او هست و تنها تفاوتش با گذشته در آن است كه ديگر بي‌گدار به آب نمي‌زند. هرچه هست اين مرد محبوب محمود احمدي‌نژاد سكوت كرده و به اين راحتي‌ها سكوتش را نخواهد شكست. سكوتي كه شايد راهبردي براي آينده باشد.

منبع: اعتماد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین