کد خبر: ۳۸۶۰۶۷
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۱
نقدهای اصلی بخش قابل توجهی از نیروهای انقلابی به رائفی‌پور چیست؟ اینکه او بارها و بارها با تناقض‌گویی و سطحی‌نگری به مسائل، عملاً مجالس و منابری که در آن حضور دارد را به محلی علیه عقلانیت انقلابی تبدیل می‌کند و نه تنها عمدتاً نقش مثبتی در تربیت این نیروها ایفا نمی‌کند، بلکه ماجرا را برعکس می‌کند.

خبرگزاری اصولگرای تسنیم در گزارشی حملاتی تند و تیز به رائفی پور کرده است و البته حمید رسایی دیگر چهره تندرو را بی نصیب نذاشته است.

 خبرگزاری اصولگرای تسنیم در گزارشی از یک برنامه تلویزیونی به حضور علی اکبر رائفی پور در این برنامه پرداخته و نقدهایی صریح را مطرح کرده است.

در بخشی از این گزارش آمده است؛

برنامه‌ای است که تحت عنوان «جعبه سیاه» این روزها از شبکه افق پخش می‌شود؛ برنامه‌ای حدوداً ۶۰ دقیقه‌ای که یکی از قسمت‌های اخیرش را به حضور آقای علی‌اکبر رائفی‌پور اختصاص داده و اصطلاحاً چیزی شبیه به «پرتره» از او برای مخاطبانش به نمایش گذاشته است. رائفی‌پور چه  کسی است؟ فرد شناخته شده‌ای است، امّا آخرین نکاتی که از او به چشم می‌آید کدام است؟ همین چند هفته پیش مطلب خلافی را درباره خود به رهبر معظم انقلاب نسبت داده بود که با تذکر دفتر مقام معظم رهبری قرار بود آن را اصلاح کند؛ امّا حتی در اصلاح هم به نوعی، خلاف عمل کرد که روزنامه کیهان به قلم آقای حسین شریعتمداری مجبور شد این موضوع (خلاف‌گویی) را علنی کند و نسبت به آن تذکر دهد!

چرا رائفی‌پور به چنین خلاف‌گویی روی آورده بود؟ مشخصاً به این دلیل که اقدامات او بویژه در انتخابات مجلس و نیز بسیاری از مسائل دیگر با اعتراضات و انتقادات فراوانی در بدنه خود نیروهای انقلابی همراه شده بود و او می‌خواست از طریق این نسبت غیرواقع، موقعیت باخته‌ای را بازگرداند، اما کار را بدتر هم شد!

نقدهای اصلی بخش قابل توجهی از نیروهای انقلابی به رائفی‌پور چیست؟ اینکه او بارها و بارها با تناقض‌گویی و سطحی‌نگری به مسائل، عملاً مجالس و منابری که در آن حضور دارد را به محلی علیه عقلانیت انقلابی تبدیل می‌کند و نه تنها عمدتاً نقش مثبتی در تربیت این نیروها ایفا نمی‌کند، بلکه ماجرا را برعکس می‌کند.

"استاد صدایش می‌کنند، اما خودش «بعضاً» گفته من استاد نیستم!"؛ این تعابیر ابتدائی مجری برنامه در معرفی رائفی‌پور است؛ مجری که می‌گوید «بعضاً»؛ یعنی حداقل رائفی‌پور، گاهی از اطلاق این عنوان به خودش طفره می‌رود. امّا برنامه که شروع می‌شود، در همان آغاز چنین دیالوگی شکل می‌گیرد:

+مجری: ببخشید ما شما را چی صدا کنیم؟ استاد، دکتر، آقا؟

-رائفی‌پور: هر چی دوست دارید!

+ مجری: پس شما را استاد صدا می‌کنیم.

-رائفی‌پور: درخدمتیم!

استاد و دکتر خواندن افراد البته فی‌نفسه نه به «واقعیت» یک فرد چیزی اضافه می‌کند و نه از آن چیزی کم می‌کند؛ امّا این دو عنوان، معمولاً عناوین آکادمیک، چه در حوزه و چه در دانشگاه محسوب می‌شوند؛ عنوان «دکتر» که محتوای خاص خودش را دارد؛ اگرچه صدالبته هرکس که دکتر خطاب می‌شود، لزوماً سطح علمی بالایی ندارد و ممکن است صرفاً مدرکی گرفته یا مقطعی را پذیرفته شده باشد. امّا لفظ استاد طبیعتاً شأن و ارج بالایی دارد؛ فردی ممکن است چند مدرک دکترا هم داشته باشد، اما نه خودش و نه دیگران برای او شان استادی قائل نباشند.

البته الفاظ واقعاً اهمیتی ندارند؛ مسئله، امر بالاتری است؛ اول اینکه خود آقای رائفی‌پور دقیقاً کدام یک از این سه تا محسوب می‌شود؟ نگارنده‌ی این متن ندیده است که مدرک تحصیلی آقای رائفی‌پور رسماً از سوی خود ایشان منتشر شود، امّا آخرین چیزی که درباره او در فضای مجازی یافت می‌شود، ریزنمرات مربوط به مقطع کارشناسی اوست. بر طبق این مدرک، آقای رائفی‌پور دانش‌آموخته کارشناسی حسابداری از دانشگاه پیام نور شاهرود است. هم رشته‌ی محترمی است و هم دانشگاه محترمی و هم شهر محترمی. امّا هرچه هست، اثری از اینکه ایشان دانشجو یا فارغ التحصیل دکتری بوده باشد، حداقل از ناحیه ایشان منتشر نشده و بسیار بعید است که چنین نشانه‌ای هم اساساً وجود داشته باشد.

لذا آقای رائفی‌پور هرچه باشد، «دکتر» نیست؛ اگرچه دکتر بودن یا نبودن افتخاری نباشد. امّا کاراکتر میهمان برنامه از همین چند ثانیه اوّل روشن می‌شود؛ آقای رائفی‌پور خیلی اهمیتی به «دقّت» و «واقعیّت» نمی‌دهد؛ او چند دقیقه بعد هم در برنامه مجدداً خودش تاکید می‌کند که "من دکترا ندارم، اما فرقی نمی‌کند که چه صدایم کنند!".

یعنی در واقع آنچه اهمیت ندارد، چیزی به نام واقعیت و استناد است؛ هرچه خواستید جناب رائفی‌پور را صدا کنید؛ همچنانکه او هم معمولاً هرچه خواست می‌گوید!

تلویزیون قرار است دست‌کم «جعبه جادو» باشد؛ امّا حتی مجری هم می‌داند که این میهمان بیشتر –درست یا نادرست- به ماسون‌شناسی و چیزی مثل رمل و اسطرلاب سیاسی مشهور است تا بحث‌های فنی و فلسفی و علمی. چه آنکه در موارد بسیاری وقتی خواسته از پژوهش و حرف علمی در روابط خارجی یا هواشناسی و ... صحبت کند، بعداً با خودش به تناقض خورده و مجبور شده یا اصل حرف را تکذیب کند و یا اینکه بگوید تقطیع شده است! نمونه‌هایی از این دست امروز در اینترنت بسیار زیاد است و می‌توان با یک جستجوی ساده به آن رسید. مثلاً آنجا که می‌گوید شلوار جین از همان لفظ جن آمده؛ اما بعدا آن را زیرپوستی پس می‌گیرد و می‌گوید تقطیع شده بود!

نمی‌دانم مجری در همان دقایق ابتدائی می‌خواست که شرّ این اتهام را از سر رائفی‌پور دور کند یا خیر؛ امّا هرچه بود، مسئله را برای جناب استاد! بدتر کرد. مجری به او می‌گوید به طالع بینی اعتقاد دارید؟ رائفی‌پور پاسخ می‌دهد: "ببینید یک چیزهایی می‌گویند، ولی باید علمی باشد! مثلاً‌ می‌گویند، اردیبهشتی‌ها بیشتر با بهمنی‌ها ازدواج می‌کنند."؛ مجری بلافاصله می‌پرسد: "شما با یک خانم بهمن ماهی ازدواج کردید؟"؛ و رائفی‌پور پاسخ می‌دهد: "بله"! و البته بعدش می‌خواهد توضیح بدهد که شاید خیلی هم طالع‌بینی نقشی نداشته. اما آنچه در ذهن مخاطب باقی می‌ماند چیزی نیست که رائفی‌پور و یا شاید مجری می‌خواستند پی بگیرند.

استاد واقعی بودن علاوه بر آنکه سطح علمی بالا، و حتی بالاتر از دکتریِ صرف مدرک‌محور می‌خواهد، تواضع و ویژگی‌های انسانی بخصوصی هم می‌طلبد؛ احتمالاً مخاطب دوست دارد ببیند که استاد خودخوانده، که بدون قبولی در دکتری، برایش مسئله‌ای نیست که دکتر و حتی استاد! بخوانندش، از این منظر چگونه است؟ امّا مسئله این است که هرچه برنامه جلوتر می‌رود، نشانه‌هایی از تواضع که نمی‌بیند هیچ، اما برعکسش را بسیار می‌بیند. مثلاً استاد! می‌گوید که وقتی نوجوان بوده، پسردائی‌اش به منزلشان آمده و وقتی دیده که رائفی‌پور عکس برخی بازیکنان (مثلاً هریستئو استوئیچکوف، بازیکن مشهور بلغاری) و امثالهم را پیش خود نگه می‌دارد، به او توصیه کرده که سعی کن به جای آنکه عکس دیگران را نگهداری، کاری کنی که دیگران عکس تو را در منزل نگهدارند. و این یکی از مهمترین انگیزه‌های دوران نوجوانی جناب استادِ این جعبه‌سیاه برای ادامه زندگی اش می‌شود. البته استاد در ادامه برنامه خودش هم می‌گوید که واقعاً کسی نیست که از دیده شدن بدش بیاید، البته شرایطی دارد.

استاد اگر تواضع چندانی نداشته باشد، اعتماد به نفس کاذبش ولی جای آن را پر می‌کند؛ اینکه بگوییم تقریباً همه دوست دارند دیده شوند، تعمیم روحیات خاص خود به اساتید و اسطوره‌های واقعی بسیاری در طول تاریخ است که حقیقتاً مهمترین نگرانی‌شان دیده شدن و خروج از اخلاص بود.

رائفی‌پور بودن فی‌نفسه مسئله‌ای نیست؛ شاید افراد قابل توجه دیگر هم باشند که علاقمند باشند دیده شوند و یا استاد خطاب شوند و به نحو هرچند سطحی، اما در سیاست حاضر باشند، تا آنجا که از بخت بد رای‌دهندگان، فردی همچون آقای ذوالنور رئیس کمیسیون امنیت ملی سابق مجلس هم خود را تا آنجا کوچک کند که مشقی که استاد به او دیکته کرده را بخواند، امّا مسئله اینجاست که نهادهای مهم در کشور که باید «معبر ارتقای عقلانیت و اخلاق» در کشور باشند چه می‌کنند؟ آنها مسیر را برای این سیاست و روش سخیف هموار می‌کنند یا درصدد ارتقای عقلانیت انقلابی در نیروهای جوان هستند؟

درواقع رائفی‌پور مسئله نیست؛ مسئله اصلی مسیر برخی برنامه‌های صداوسیما و البته بعضی نهادهای دیگر است که البته ظاهراً خیلی هم این موارد، «استثنا» نیست. مثلاً در همین جعبه‌ی سیاه، یکی دیگر از افرادی که در همین ایام دعوت شده، آقای حمید رسائی است؛ یکی از رادیکال‌ها و ستیزه‌جویان اصلی در سیاست که یکی از آخرین حضورهای حاشیه‌سازش در تلویزیون، به اخراج معنادار معاون سیاسی وقت صداوسیما (آقای علیرضا خدابخشی) منجر شد؛ اما حالا جعبه‌سیاه افق دوست داشته، پرتره او را هم به مخاطبان نشان دهد. پرتره‌ای که بیش از هرچیز تبلیغ کسی است که از موانع عقلانیت در سیاست است...

مشخص نیست آقای جبلی از چنین برنامه‌هایی اطلاع کامل دارد و یا خیر؛ امّا ظاهراً تبدیل «جعبه جادویی» به جعبه‌ای واقعاً سیاه چندان کار دشواری نیست؛ یک عدد برنامه می‌خواهد و یکی دو میهمان مسئله‌ساز. فرقی نمی‌کند که چنین برنامه‌ای از افق پخش شود یا هر شبکه دیگر، امّا جناب جبلی و همکاران او که مسئولیت دارند، قاعدتاً می‌دانند که چنین بدسلیقگی‌هایی‌، آنهم در شرایطی که تلویزیون بیش از گذشته نیازمند عقلانیت و مرجعیت است، می‌تواند به زحماتی که مدیران می‌کشند آسیب بزند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین