کد خبر: ۳۸۰۱۱۴
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۹
مشهودترین شکست در حوزه اقتصادی است. نه فقط براساس ادعاها و وعده‌های رسمی، بلکه برمبنای انتظارات هواداران و حامیان این جناح؛ می‌توان یک شکست اقتصادی کامل را توصیف کرد. از ادعای آوردن فوری دلار به قیمت ۱۵ هزار تومان تا حل سه‌روزه مشکل بورس تا ایجاد شغل با یک میلیون تومان تا تثبیت قیمت‌ها تا کاهش نابرابری و رشد اقتصادی تا بی‌اهمیت بودن تحریم و...


عباس عبدی در اعتماد نوشت: جناحی که از سال ۱۳۸۲ از درون اصولگرایان حاکم بیرون جهید، کم‌کم و با اتکا به منابع قدرت و درآمدهای نفتی و خطاهای اصلاح‌طلبان قوی‌تر شدند و ۸ سال زیان‌بار را رقم زدند که حتی خودشان هم از آن دوران دفاع نمی‌کنند.

سپس در سال ۱۴۰۰ قدرت را به دست آوردند و این‌بار یکدست‌تر و حتی با حذف دوستان سابق یا بهتر است بگوییم با حذف پدران اصولگرای خود در مصدر قدرت قرار گرفتند و در سی ماه گذشته یکه‌تازی می‌کنند و البته شکست کاملی را تجربه کرده‌اند.

این شکست همه‌جانبه است. در واقع وضعیت آنان را می‌توان مثل یک استخری دانست که دچار نشتی شده است و نه تنها دیگر آبی به آن وارد نمی‌شود، بلکه همان آب موجود نیز به مرور یا حتی به سرعت از طریق نشت خالی شده. شکست مزبور شامل مدیریت و انسجام، برنامه‌ریزی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاست داخلی و سیاست خارجی و بالاخره شکست اخلاقی است.

به لحاظ مدیریتی کافی است که به استعفا و در واقع برکناری چندین وزیر و مقام اصلی فقط طی یک سال اول توجه کنیم که در دولت یکدست و هم‌سو با مجلس شکستی کامل محسوب می‌شود. موضوعی که حتی در دولت‌های ائتلافی گذشته نیز دیده نمی‌شد. اظهارنظرات متضاد مسوولان یا حداقل ناهماهنگی شدید میان آنها و تغییرات سریع سیاست‌ها، همگی نشان‌دهنده فقدان مدیریت است. البته این فقدان مدیریت با نداشتن برنامه همراه بود و عوارض آن چند برابر شده است.

نداشتن برنامه بسیار روشن است، از مواضع خودشان هم پیداست، ولی کافی است که به سیاست‌های خودرویی این دولت در ۳۰ ماه گذشته نگاه کنیم که تقریبا هر ماه یا هر هفته یک دستورالعمل و مقرره جدید اعلام یا نسخ یا نقض می‌شد!

فقدان انسجام، به ویژه در سطح سه قوه، روشن است. علت این است که مبنای شکل‌گیری انسجام پایدار؛ گفت‌وگو و تفاهم است، برای آن نیز باید متکی به برنامه و منطق و روحیه مدارا و به رسمیت شناختن دیگری بود که همه این ویژگی‌ها مفقود است و امکان انسجام را سلب می‌کند.

مشهودترین شکست در حوزه اقتصادی است. نه فقط براساس ادعاها و وعده‌های رسمی، بلکه برمبنای انتظارات هواداران و حامیان این جناح؛ می‌توان یک شکست اقتصادی کامل را توصیف کرد. از ادعای آوردن فوری دلار به قیمت ۱۵ هزار تومان تا حل سه‌روزه مشکل بورس تا ایجاد شغل با یک میلیون تومان تا تثبیت قیمت‌ها تا کاهش نابرابری و رشد اقتصادی تا بی‌اهمیت بودن تحریم و...

همچنین وعده‌های تک‌رقمی کردن تورم، ساخت یک میلیون مسکن و ایجاد 1.3 میلیون شغل در سال که عملا وعده‌های تحقق نیافتنی محسوب می‌شوند. انتظارات ناروا هم زیاد بود که یا ناشی از نابخردی حامیان یا به علت متقلبانه بودن طرح این انتظارات بود.

اخیرا توییتی را دیدم که متنی را از خبرگزاری حامی دولت در اردیبهشت ۱۴۰۰ نقل کرده است؛ متنی تصویری که مدعی بود اگر دولت روحانی ادامه یابد با چه وضعی مواجه خواهیم شد؛ وضعی که بالطبع از نظر نویسنده آن فاجعه‌بار تلقی می‌شد.

نویسنده پیش‌بینی کرده بود که قیمت گوشت در سال ۱۴۰۸ (۶ سال دیگر) به ۵۴۷ هزار تومان، تخم‌مرغ به ۷۵ هزار تومان، شکر به ۱۲ هزار تومان و روغن به ۲۸ هزار تومان خواهد رسید. یعنی اگر روحانی یا شبیه او رییس‌جمهور می‌شد در ۱۴۰۸ با چنین وضع نکبت‌باری مواجه می‌شدیم و نتیجه می‌گرفت که باید به رییسی رای داد. اکنون در سال ۱۴۰۲ هستیم و قیمت گوشت بالای ۶۵۰ هزار تومان، تخم‌مرغ بالای ۱۰۰ هزار تومان، شکر یک کیلویی بالای ۳۰ هزار تومان و قیمت روغن بالای ۵۰ هزار تومان است.

در همان ماه انتخابات یکی دیگه توییت زد که ۴ قلم کالای محدود خوراکی خریده ۹۶ هزار تومان. یک لعنت هم به ضمیمه نصیب روحانی کرده بود. الان آن اقلام کمتر از ۳۰۰ هزار تومان نمی‌شود و صدا از دیوار درمی‌آید از این افراد خیر.

وضعیت سرمایه‌گذاری، سیاست‌های پولی و ارزی و بانکی و... هیچ کدام نیست که نکته چشمگیر و امیدبخشی در آنها دیده شود.

در حوزه فرهنگ، کافی است به نزول فاحش کیفیت فرهنگ و ممیزی کتاب و فیلم و موسیقی در سطح رسمی اشاره کرد. کاهش شدید مخاطبان صدا و سیما نیز روشن است. تقریبا هیچ ایده موفقی در حوزه فرهنگ برای عرضه ندارند. در حوزه اجتماعی شکست‌ها فاحش‌تر است.

از بحث پوشش زنان گرفته یا موضوع فساد و شفافیت، آموزش و بهداشت و مهاجرت، فرزندآوری، همه و همه چند گام به پس بوده است.
در سیاست داخلی نیز جای بحث چندانی نمانده است.

نظرسنجی‌ها گویای نظرات مردم نسبت به دولت و عملکرد آن و امید به آینده هستند. میزان رغبت و علاقه مردم به مشارکت نیز از همه دوره‌های گذشته کمتر است و به همین علت انتشار نظرسنجی‌ها با مانع مواجه می‌شود.

همچنین باتوجه به وضعیت موجود، هر چه به انتخابات نزدیک‌تر می‌شویم احتمالا این رغبت کمتر هم خواهد شد.
اینهایی که گفته شد، بالطبع به معنای آن نیست که دولت هیچ کاری نکرده است یا مهم‌تر از آن مردم و جامعه در سکوت و سکون بوده‌اند.
موفقیت و شکست را با توجه به ادعاها و نیز ورودی به سیستم و مقایسه با خروجی‌های آن و نیز فرآیند عمل هر سیستم می‌سنجند که به این معنا این دولت و مجلس فاقد حداقل‌ها هستند.

ولی همه این شکست‌ها در برابر شکست اخلاقی این مجموعه، موضوعی فرعی است. این شکست‌ها را به احتمال ضعیف شاید بتوان جبران کرد، ولی شکست اخلاقی را نمی‌توان جبران کرد.

این شکست در کجاست؟ اینکه وعده‌هایی داده شود یا انتظاراتی تبلیغ شود، می‌تواند ناشی از ناآگاهی باشد، ولی هنگامی که معلوم شد آن وعده‌ها به هر دلیلی و با فاصله زیاد محقق نشده است، باید صریح تغییر خط‌مشی داد و خطا را پذیرفت، ولی اگر همچنان بر روال گذشته حرف بزنیم و تقصیرها را متوجه دولت قبل کنیم و شکست خود حتی در یکی از وعده‌ها را نیز به روی خود نیاوریم، این نشان می‌دهد که مساله فراتر از ناآگاهی است، یک مشکل و مساله اخلاقی در این میان است. شکست اخلاقی پایان خط سیاست‌ورزی آنان است.

آنان که در دولت روحانی برای دلار ۷۴۰۰ تومان و گوشت ۵۰ هزار تومان نوحه‌خوانی می‌کردند تا اشک مردم را درآورند، ولی امروز برای دلار ۵۹ هزار تومان و گوشت ۶۵۰ هزار تومان سکوت می‌کنند، یعنی سقوط آزاد اخلاقی کرده‌اند.

شاید هم فکر می‌کنند که کیسه‌های اشکی مردم مثل جیب‌های‌شان خالی است و دیگر نوحه‌خوانی اثری ندارد.

آنان شاید از نظر فردی مشکل اخلاقی نداشته باشند، ولی در اخلاق سیاسی به آخر خط رسیده‌اند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین